سردار شهید حسین الله پرست
چگونه توصیفتان کنم مگرمی شودباشماتعارف کرد که با دیدن روی شمابهاربود.
شهادت اغاز حیاتی نووبودنی جاودانه است.آری آنان زنده اندو نظاره گر اعمال ما که چگونه از حرمت خون به ناحق ریخته شان
پاسداری مینماییم. خداوندامارادراین رسالت عظیم یاری بفرما
باخون وصیت نامه ی خود رانوشتند
بااین خلوص اینان سزاوار بهشتند
خوش باور ونیکو سرشتند
بذر حقیقت در دل وسینه کشتند
1-آشنایی
اینجانب سال1363دردبیرستان شهید چمران با حسین آشناشدم وتا سال 1365که ایشان به شهادت رسید د ر کنار هم بودیم.
به همین دلیل خاطرات متعددی ازایشان دارم . خاطراتی از همرزم شهید اله پرست
-2 لباس خودی
سال 1364عده ای ازنیروهای گردان های درلشکرثارالله یکی ازآن نیروهایی بودکه چندین بار به جبهه اعزام شده بود.بعداز تشکيل گردان وآموزشهای تاکتیکی ورزمی مارا برای آموزش غواصی به سد دز در شهر دزفول بردند.درآن جالباس های غواصی که برای آموزش غواصی بچه هاتدارک دیده بودند کم بود ومی بایست همان لباسهای قدیمی وپاره رااستفاده می کردیم . حسین یکی از لباسهایی را که خیلی پاره شده بود برای خود برداشت واستفاده کرد . خاطراتی از همرزم شهید اله پرست
3- رضایت قلبی
فصل زمستان بود وهوا بسیار سرد،سختی کار درفصل زمستان وآموزش درداخل آب برای بچه های گردان مشکل را دوچندان کرده بود،خیلی از بچه ها از جمله حسین مریض شده بودند ولی چیزی نمی گفتند واظهار نارضایتی نمی کردندوبه بچه ها روحیه می دادند تابه کار خود ادمه دهند. خاطراتی از همرزم شهید اله پرست
4- آموزش با کوله پشتی
درسال 1365که به اتفاق حسین وبچه های بندر عباس درگردان 442مشغول انجام خدمت بودیم این بارهم برای آموزش به سد دز رفتیم،در این عملیات حسین عزیز فرمانده ی گروهان انتخاب شده بود.اوبه ما آموزش آب خاکی می داد. رفتن در آب باتمام تجهیزات جنگی مانند کوله پشتی و… چقدر سخت وطاقت فرسابود.
خاطراتی از همرزم شهید اله پرست