سخنی درباره ایمان ابوطالب
سخنی درباره ایمان ابوطالب
کتاب درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام (3)
سخنی درباره ایمان ابوطالبو جای بسیار تعجب است از کسانی همچون ابن کثیر که ازاین واقعیت و فضیلت ابوطالب چشم پوشی کرده و او را تالحظه های آخر عمر کافر و مشرک دانسته و بلکه درباره کفر آن جناب به توجیهاتی بیهوده مبادرت ورزیده و آنرا از حکمتهای الهی دانسته با اینکه درباره حمایتهای بی دریغ و فداکاریهای اودر راه پیشرفت اسلام و جانبداری از رسول خدا قلمفرسائیها کرده و حتی سخنان و اشعار آن جناب را نیز همانگونه که گفتیم نقل کرده… و گفتار زیر از همین ابن کثیر شامی است که می گوید:
رسول خدا دو عمو داشت که هر دو کافر بودند یکی ابو لهب که نامش عبد العزی بود و دیگری ابوطالب! ! ابو لهب ازسخت ترین دشمنان آنحضرت بود ولی ابوطالب سخت با ابولهب
[126]مخالف بود… تا آنجا که گوید:
«و کان رسول الله احب خلق الله الیه طبعا و کان یحنو علیه و یحسن الیه و یدافع عنه و یحامی و یخالف قومه فی ذلک مع انه علی دینهم و علی خلتهم، الا ان الله تعالی قد امتحن قلبه بحبه حبا طبعیا لا شرعیا، و کان استمراره علی دین قومه من حکمة الله تعالی و مما صنعه لرسوله من الحمایة، اذ لو کان اسلم ابوطالب لما کان له عند مشرکی قریش و جاهة و لا کلمة، و لا کانوا یهابونه و یحترمونه و لاجترؤا علیه و لمدوا ایدیهم و السنتهم بالسوء الیه، و ربک یخلق ما یشاء و یختار، و قد قسم خلقه انواعا و اجناسا… ! » (2)
یعنی - رسول خدا (ص) طبعا محبوبترین خلق خدا نزد او بود که نسبت به او مهر می ورزید و نیکی می کرد و از او دفاع نموده وحمایت می نمود و با قوم خود در این باره مخالفت می ورزید با اینکه بر آئین و روش آنها بود، جز آنکه خدای تعالی دل او را به محبتی طبیعی نه شرعی آزموده بود…
و این استمراری که بر آئین قوم خود داشت نیز از حکمتهای الهی بود که خدا برای حمایت از رسولش در او قرار داد زیرا اگرابوطالب مسلمان می شد دیگر نزد مشرکان قریش آبرو و نفوذی نداشت و هیبت و احترامی از او نمی گرفتند و نسبت به او جری ودلیر شده و دست و زبانشرا به بدی بجانب او دراز می کردند، واینکار خداست که هر چه را بخواهد آفریده و انتخاب می کند، و
[127]خلق خود را به نوعها و جنسهای جداگانه ای بخش کرده…
و این سخن بقدری غیر منصفانه و دور از حقیقت است که محشی و محقق کتاب (مصطفی عبد الواحد) نیز با اینکه در مقدمه کتاب بزرگترین مدحها و تعریفها را از مؤلف می کند در اینجا درپاورقی گوید:
«و یفهم من کلام المؤلف ان الله سبحانه قضی علی ابی طالب بالکفر و هوتعلیل غیر سایغ» یعنی از کلام مؤلف چنین استفاده میشود که خدای سبحان برای ابوطالب کفر را مقدر کرده بود! ! ولی این تعلیل درستی نیست… !
نگارنده گوید: جالب این است که همین آقای ابن کثیر درچند صفحه بعد اشعاری از ابوطالب در مدح رسول خدا (ص) نقل می کند که از آنجمله است:
و دعوتنی و علمت انک ناصحی
فلقد صدقت و کنت ثم امینا
و عرضت دینا قد عرفت بانه
من خیر ادیان البریة دینا
لو لا الملامة او حذاری سبة
لوجدتنی سمحا بذاک مبینا. (3)
[128]آنگاه روایاتی را ذکر کرده و سپس قصیده لامیه ابوطالب رابتفصیل نقل می کند که در آن قصیده درباره رسول خدا (ص) گوید:
و ایده رب العباد بنصره
و اظهر دینا حقه غیر زائل
فو الله لو لا ان اجی ء بسبة
تجر علی اشیاخنا فی المحافل
لکنا تبعناه علی کل حالة
من الدهر جدا غیر قول التهازل
لقد علموا ان ابننا لا مکذب
لدینا و لا یعنی بقول الاباطل
که خود این اشعار بهترین شاهد بر ایمان ابوطالب است حتی آن اشعاری که مضمون آنها این است که اگر ترس ملامت و یاعیبجوئی مردم نبود آشکارا و بطور جدی از او پیروی می کردیم مانند بیت سوم از قصیده اولی و بیت دوم از قصیده دومی که معلوم میشود عدم اظهار ایمان ابوطالب بخاطر ترس از ملامت و یاعیبجوئی دشمنان آنحضرت است و گرنه در دل به آنحضرت وشریعت او ایمان داشته و آنرا پذیرفته بوده است، و معنای تقیه نیزکه ما می گوئیم همین است، و عقیده ما نیز بر طبق روایات وارده که در جای خود مذکور خواهد شد درباره ایمان ابوطالب همین گونه است که آن جناب در دل به رسول خدا (ص) ایمان آورده بود ولی بخاطر اینکه سران قریش او را از خود بدانند وموقعیت و نفوذ او در نظر آنها شکسته نشود تا در مواقع حساس وجاهائی که احساس خطر برای رسول خدا (ص) میشود بتواند ازاین موقعیت و نفوذ خود در دفاع و حمایت از آن بزرگوار استفاده کند
[129]ایمان خود را اظهار نمی کرد و احیانا در مراسم مذهبی آنان نیزشرکت می کرد و گاهی هم شاید بر طبق نظر آنها نیز سخن می گفت…
2 - سیره ابن کثیر ج 1 ص 461.3 - مرحوم علامه امینی از کتاب «اسنی المطالب» سید احمد زینی دحلان (ص 14) نقل کرده که گفته اند: این یک شعر جزء اشعار ابوطالب نبوده و مجعول است (الغدیر ج 7 ص 335) .