ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه گوید
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه گوید
کتاب درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام (4)
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه گوید(3)
[38]معاویه مردم شام و عراق و دیگران را مامور ساخت تا در منابرو مجامع علی علیه السلام را دشنام داده و از او بیزاری جویند، واینکار عملی گردید، و در زمان بنی امیه این جریان سنتی شد تااینکه عمر بن عبد العزیز از آن جلوگیری کرد.
و از ابی عثمان روایت کرده که جمعی از بنی امیه بمعاویه گفتند: تو اکنون به آرزوی خود رسیدی خوب است جلوی لعن این مرد را بگیری!
گفت: نه بخدا، تا وقتی که خردسالان به لعن او بزرگ شوند، و بزرگ سالان با آن پیر گردند. و سپس داستانهائی درباره کسانی که نسبت به علی علیه السلام عداوت داشته و از معاویه پول میگرفتند و در مذمت امیر المؤمنین حدیث جعل میکردند نقل کرده و اسامی آنها را ذکر میکند مانند ابو هریره، و مغیرة بن شعبة، و عروة بن زبیر، و زهری و سمرة بن جندب، و انس بن مالک، وسعید بن مسیب و ولید بن عتبة و امثال ایشان(4)و از هر کدام نیزبرخی از احادیث جعلی آنها را ذکر میکند.
و در همین رابطه فضائل بسیاری را از فاطمه زهراعلیها السلام و بانوی محترم آنبزرگوار و حسن و حسین
[39]علیهما السلام و دیگر فرزندان آن حضرت و ابوطالب و جعفر و عقیل پدر و برادران آن امام مظلوم انکار کرده و علتی جز همین رابطه باامیر المؤمنین علیه السلام نداشته است.
و بگفته یکی از نویسندگان:
«جناب ابوطالب هیچ جرمی و گناهی نداشته که این چنین مورد اتهام ناروای کفر و شرک قرار گیرد جز آنکه پدرامیر المؤمنین علیه السلام بوده، و در حقیقت هدف واقعی در این اتهام شنیع و ناروا فرزند برومند او بوده که همچون خاری درچشم امویان و فرزندان زبیر و همه دشمنان اسلام فرو میرفت، واز اعمال خلاف و ضربه هائی که میخواستند به پیکر اسلام جوان بزنند جلوگیری میکرد» .
«و بسیار عجیب و شنیدنی است که ابو سفیان پدر معاویه که در مجلس عثمان آشکارا گفت: سوگند بدانکه ابو سفیان بدو قسم میخورد که نه بهشتی وجود دارد و نه جهنمی! او مؤمن و پرهیزکارو عادل است، اما ابوطالب و پدر امیر المؤمنین کافر، و مشرک، ودر گودال آتش است… ! ! !» (5).
و گرنه کسی که با تاریخ اسلام و حمایت های بی دریغ ابوطالب از رسول خدا و آئین مقدس آن حضرت یعنی اسلام آشنا
[40]باشد، و آنهمه فداکاری و ایثار او را در اینراه از نظر بگذراند، وسخنان و اشعار زیاد او را که در دفاع از رسول خدا به عنوان پیامبربرگزیده از طرف خدا گفته است بشنود جای تردید برای او دراین باره باقی نمی ماند که او والاترین مؤمنان و سابقه دارترین مسلمانان بوده است.
کسی که وقتی پیغمبر و علی علیهما السلام را می بیند که نماز میخوانند و علی در طرف راست آن حضرت ایستاده به جعفرفرزند دیگرش نیز دستور میدهد تا با آن دو نماز بگذارد و در این باره بدو میگوید:
«صل جناح ابن عمک و صل عن یساره» (6).
و در این باره آن اشعار معروف را میگوید که از آنجمله است:
ان علیا و جعفرا ثقتی
عند ملم الزمان و النوب
لا تخذلا و انصرا ابن عمکما
اخی لامی من بینهم و ابی
و الله لا اخذل النبی و لا
یخذله من بنی ذو حسب(7)
و شخصیت بزرگواری که وقتی مسلمانان به حبشه هجرت میکنند قصیده ای انشاد فرموده و برای نجاشی پادشاه حبشه می فرستد و در آن قصیده میگوید:
[41]لیعلم خیار الناس ان محمدا
وزیر لموسی و المسیح بن مریم
اتانا بهدی مثل ما اتیا به
فکل بامر الله یهدی و یعصم(8)
و یا در قصیده دیگری که راویان شعر و حدیث نقل کرده انددرباره آن حضرت گوید:
امین حبیب فی العباد مسوم
بخاتم رب فاهر فی الخواتم
نبی اتاه الوحی من عند ربه
و من قال لا یقرع بها سن نادم(9).
و یا در جای دیگر که گوید:
الم تعلموا انا وجدنا محمدا
رسولا کموسی خط فی اول الکتب(10)
و چون هنگام مرگ آن جناب فرا میرسد فرزندان عبد المطلب را گرد آورده و بدانها میگوید:
«یا معشر بنی هاشم! اطیعوا محمدا و صدقوه تفلحوا و ترشدوا» (11).
و اشعار و سخنان بسیار دیگری که هر که خواهد باید به همان کتاب شریف الغدیر و شرح ابن ابی الحدید (ج 3 ص 318310) مراجعه نماید. و اگر بخواهیم همه را در اینجا برشته تحریردر آوریم کتاب جداگانه ای خواهد شد(12).
[42]و آیا کسی بعد از آنهمه اشعار و سخنان بسیار میتواند برای تردید در ایمان ابوطالب محملی و توجیهی جز همان که گفتیم بیابد.
و مضمون سخن ابن ابی الحدید در اینجا جالب است که میگوید:
این اشعار را وقتی بصورت مجموع بنگریم متواتر است اگر چه آحاد آن متواتر نباشد - و مجموعه آنها دلالت بر امر واحدمشترکی دارد و آن تصدیق حضرت محمد صلی الله علیه و آله است، چنانچه هر کدام از داستانهای شجاعت علی علیه السلام بصورت خبر واحد نقل شده ولی مجموع آنها متواتر است و برای ما موجب علم بدیهی به شجاعت علی علیه السلام میگردد. و این تواتر مانند تواتر در اخبار سخاوت حاتم و حلم احنف و ذکاوت
[43]ایاس و غیر اینها است که جای تردید در آنها نیست(13).
اکنون پس از ذکر این مقدمه بد نیست بدانید روایاتی که درباره عدم ایمان ابی طالب و یا ایمان او در پایان عمر و هنگام مرگ، و یا بودن او در گودال آتش و امثال آن رسیده سند آنهابیشتر بهمان عروة بن زبیر و یا زهری و یا سعید بن مسیب بازمیگردد(14)که دشمنی و انحراف آنها نسبت به امیر المؤمنین علیه السلام آشکار و به اثبات رسیده، و یا از کسانی نقل شده که نزد خود اهل سنت نیز متهم بدروغ و وضع حدیث هستند(15).
و از نظر علماء شیعه نیز مطلب اجماعی و اتفاقی است چنانچه شیخ مفید (ره) در اوائل المقالات فرموده:
«امامیة اتفاق دارند بر اینکه ابوطالب مؤمن از دنیا رفت» (16).
و شیخ طوسی (ره) در تبیان فرماید:
از امام باقر و صادق علیهما السلام روایت شده که ابوطالب مؤمن و مسلمان بود، و اجماع امامیة نیز بر آن است که در آن اختلافی ندارند(17).
[44]و مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار گوید:
شیعیان اجماع دارند بر اسلام ابوطالب، و اینکه او در آغازکار به رسول خدا صلی الله علیه و آله ایمان آورد، و هیچگاه بتی راپرستش نکرد، بلکه او از اوصیاء ابراهیم علیه السلام بوده است… (18).
و از نظر روایات نیز بیش از حد تواتر در این باره از رسول خداو ائمه اطهار حدیث بما رسیده که مرحوم علامه امینی (ره) بیش از چهل حدیث از آنها را در کتاب شریف الغدیر(19)نقل کرده وما برای تیمن و تبرک بذکر سه حدیث از آنها اکتفا می کنیم:
1 - از ابو بصیر روایت شده که گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: ای آقای من مردم میگویند: ابوطالب در گودالی ازآتش است که مغز سرش از آن بجوش میآید؟ فرمود: دروغ گویندبخدا سوگند، براستی اگر ایمان ابوطالب را در کفه ای از ترازوبگذارید و ایمان این مردم را در کفه دیگری، قطعا ایمان ابوطالب بر ایمان ایشان میچربد… (20).
2 - از امام سجاد علیه السلام درباره ایمان ابوطالب پرسیدند که آیا
[45]مؤمن بود؟ فرمود: آری! عرض شد: در اینجا مردمی هستند که می پندارند او کافر بوده؟ فرمود: خیلی شگفت است! آیا اینان به ابوطالب طعن زده و ایراد میگیرند یا برسول خدا؟ با اینکه خدای تعالی پیغمبر خود را در چند جای قرآن نهی فرموده از اینکه زن باایمانی را در نزد مرد کافری نگاه دارد! و کسی شک ندارد که فاطمه بنت اسد از زنهائی است که به ایمان برسول خدا سبقت جست و او پیوسته در خانه ابوطالب و در عقد او بود تا وقتی که ابوطالب از دنیا رفت(21).
3 - شیخ مفید (ره) به اسناد مرفوعی روایت کرده که چون ابوطالب از دنیا رفت امیر المؤمنین علیه السلام بنزد رسول خداصلی الله علیه و آله آمده و رحلت او را به اطلاع آن حضرت رسانید، رسول خدا صلی الله علیه و آله سخت غمگین شد و بشدت محزون گردید سپس به علی علیه السلام فرمود: ای علی برو و کار غسل وکفن و حنوط او را بعهده گیر، و چون جنازه او را برداشتید مراخبر کن! امیر المؤمنین دستور رسول خدا را انجام داد و چون پیغمبرگرامی آمد اندوهناک گشته و فرمود: ای عموجان صله رحم کردی و پاداش خیر و نیکو دادی! براستی که در کودکی تربیت و سرپرستی کردی، و در بزرگی یاری و کمک دادی! سپس رو
[46]بمردم کرده فرمود:
هان بخدا سوگند که من برای عموی خود شفاعتی خواهم کرد که اهل دو عالم را به شگفت اندازد(22).
و در پایان تذکر این نکته لازم است که چون طبق روایات بسیار جناب ابوطالب ایمان خود را مخفی میداشت و برای اینکه بهتر بتواند از رسول خدا صلی الله علیه و آله دفاع و حمایت کند ومشرکین در برابر او موضع نگیرند و او را از خویش بدانند اسلام خود را ظاهر نمیکرد و شاید همین امر برای برخی از برادران اهل سنت سبب اشتباه شده که نسبت کفر به آنجناب داده اند، وگاهی نیز شیعه را در مورد این عقیده زیر سؤال برده اند که اگرابوطالب مسلمان بود چرا هیچ کجا دیده نشد نماز بخواند و مانندفرزندانش و دیگر مسلمانان در نماز آنها شرکت جوید؟ و چرا در «یوم الدار» و ماجرای دعوت رسول خدا از خویشان سبقت به ایمان به آن حضرت نجست؟ و چرا در هیچیک از مراسم اسلامی شرکت نمیکرد؟
و همانگونه که گفتیم پاسخ آنرا ائمه اطهار داده اند چنانچه در یک حدیث است که امام صادق علیه السلام فرمود: براستی که ابوطالب تظاهر به کفر کرد و ایمان خود را پنهان داشت، و
[47]چون وفات او فرا رسید خدای عز و جل به رسول خداصلی الله علیه و آله وحی فرمود که از مکه خارج شو که دیگر درمکه یاوری نداری، و رسول خدا بمدینه هجرت کرد(23).
و در حدیث دیگری از آن حضرت روایت شده که فرمود:
حکایت ابوطالب حکایت اصحاب کهف است که ایمان خود رامخفی داشته و تظاهر به شرک کردند، و خدای تعالی دوبار به ایشان پاداش عنایت فرمود. (24)و این بود فشرده و خلاصه ای از این بحث که ما قبلا نیز در تاریخ زندگانی رسول خدا (ص) نگاشته ایم، و تحقیق و تحلیلی بیش از این در این باره از وضع تدوین این مقاله و بحث تاریخی ما خارج است و چنانچه بخواهید میتوانید به جلد هفتم و هشتم الغدیر مرحوم علامه امینی (ره) و یا کتاب «ابوطالب مؤمن قریش» عبد الله خنیزی مراجعه نمائید.
3 - شرح نهج البلاغه ج 1 ص 356 - 364.4 - الصحیح من السیرة ج 2 ص 156.5 - اسد الغابه ج 1 ص 287 شرح ابن ابی الحدید ج 3 ص 315. الاصابة ج 4 ص 116.6 - دیوان ابی طالب ص 36 و شرح ابن ابی الحدید ج 3 ص 314.7 - مستدرک حاکم نیشابوری، ج 2، ص 623.8 - دیوان ابی طالب ص 32 و شرح ابن ابی الحدید ج 3 ص 314.9 - سیره ابن هشام ج 1 ص 373 و خزانة الادب ج 1 ص 261 و تاریخ ابن کثیر ج 3 ص 87.10 - تذکره ابن جوزی ص 5. الخصائص الکبری ج 1 ص 87 سیره حلبیه ج 1 ص 372 اسنی المطالب ص 10.11 - مرحوم علامه امینی نام حدود بیست نفر از دانشمندان و علمای بزرگ شیعه و اهل سنت را در الغدیر (ج 7 ص 400) نقل کرده که درباره ایمان ابوطالب بطور جداگانه کتاب نوشته و برای کتاب های خود نامهائی گذارده اند مانند کتاب «اسنی المطالب فی ایمان ابی طالب» و کتاب «الحجة علی الذاهب الی تکفیر ابی طالب» و کتاب «القول الواجب فی ایمان ابی طالب» .و چنانچه میدانیم در سالهای اخیر نیز یکی از دانشمندان سعودی از منطقه احساء وقطیف - استاد عبد الله خنیزی - کتابی در این باره نوشت و «ابوطالب مؤمن قریش» نام نهاد، وپس از انتشار با سعایت علماء سعودی دولت آنجا او را بزندان افکنده و محکوم به اعدام کردندکه با وساطت مرحوم آیة الله العظمی بروجردی (ره) از مرگ نجات یافته و آزاد گردید.12 - شرح نهج البلاغة ج 2 ص 315.13 - سیرة المصطفی ص 216 - 219.14 - سیرة المصطفی ص 216 - 219.15 - اوائل المقالات ص 45.16 - تبیان - چاپ سنگی - ج 2 ص 287.17 - بحار الانوار - ج 9 چاپ کمپانی - ص 29.18 - الغدیر ج 7 ص 342 - 400.19 - الغدیر ج 7 ص 390.20 - الغدیر ج 7 ص 389.21 - الغدیر ج 7 ص 386.22 - الفصول المختارة ص 80 - اکمال الدین صدوق ص 103.23 - روضة الواعظین ص 121 - امالی صدوق ص 366. الغدیر ج 7 ص 390. شرح ابن ابی الحدید ج 3 ص 312.24 - شرح الشفاء للقاری ج 1 ص 222.