روایت فتح؛ فتح روایت
روایت فتح؛ فتح روایت
مجله امتداد اردیبهشت 1387، شماره 28
چارلز اربن آمریکایی را شاید بتوان نخستین پیشتاز در ضبط فیلم های گزارش گونه جنگی نامید. او در لندن توانست فیلم برداران جنگی را استخدام کند و به ثبت رخدادهای عملیات آمریکا در فیلیپین و رویدادهای جنگ روسیه و ژاپن بپردازد. در جنگ های جهانی اول و دوم دوربین ها به طور وسیع در جبهه های متحدین و متفقین به کار گرفته شد و دوران شکوفایی سینمای مستند جنگ از همان زمان مسیر ترقی را پیمود ودر خلال جنگ جهانی دوم به شکل کامل خود رسید که یکی از شاخص ترین آنها «پیروزی اراده» بود که در سال 1934 درباره مجمع عمومی حزب ناسیونال سوسیال (حزب نازی) به فرمان هیتلر و به وسیله خانم لی ریفنشتال ساخته شد.
اما در ایران از آن زمانی که سینما توگراف وارد کشور شد تا اولین روزهای نیمه دوم سال 1359 شمسی یعنی صد و هشتاد سال، هیچ جنگی به طور رسمی و گسترده اتفاق نیفتاد. به همین دلیل هم می توان اوایل مهر 1359 را همزمان با شروع جنگ، ایام تولد سینمای مستند جنگی در ایران دانست.
گروه تلویزیونی جهاد که بعدها به عنوان گروه روایت فتح نامیده شد، پیشگامان تهیه فیلم های مستند جنگی بودند که در طول هشت سال به ثبت رخدادهای جنگ پرداختند.
تناسب تکنیک و مضمون در روایت فتح
برقراری ارتباط درست و منطقی بین تکنیک و مضمون و محتوا پیش از هر چیزی به خلاقیت فیلم ساز و میزان آگاهی و تسلط او بر سینما بر می گردد.
گروه فیلم سازان روایت فتح، به ویژه کارگردان آن نسبت به سینما آگاهی کاملی داشتند و چون نسبت به مضمون هم به شناخت کافی و عمیق رسیده بودند، تکنیک روایت فتح توانست به خوبی از عهده بیان مضمون برآید.
شرایط حاکم بر جبهه های جنگ قالب خاصی را می طلبید که سید مرتضی آوینی و همکارانش بر اثر تجربه و دریافت های درونی پی بردند که چه زبانی را برای انتقال مفاهیم مورد نظرشان به کارگیرند.
آوینی در این باره می گوید: «من وقتی پشت میز موویلا می نشستم تا فیلم های جبهه را مونتاژ کنم، می دیدم به جماعتی رسیده ام که به نسبت جدیدی رسیده بودند. واقعه کربلا سال ها پیش اتفاق افتاده بود. اما این جوانان معاصر تازه با کشف و رسیدن به یک نسبت جدید با آن ، می جنگیدند. سوال پیش می آمد برای بیان حقیقت این جنگ چه باید کرد. من دنبال پاسخ این سؤال بودم و باید روح تازه ای در شیوه کلاسیک سینما می دمیدم تا قادر به بیان آن حماسه ها باشد.»
به اعتقاد او بین مضمون و ساختار باید چنان پیوندی برقرار باشد که نتوان آنها را از هم جدا کرد. در روایت فتح این اتفاق به شایستگی رخ داده است. برنامه دارای ساختاری یک دست و واحد است که اجزای آن انفکاک ناپذیرند و حذف هر کدام به کل برنامه لطمه می زند.
آوینی در مورد تکنیک سینما می گوید: «من تلقی متفاوتی که از تکنیک سینما وجود دارد را عملا در تجربیات فیلم سازی خودم دیدم و تجربه کردم و معتقدم سینما در ذات خودش دو جهت کاملاً متفاوت و حتی متضاد دارد که فیلم ساز متناسب با روح خودش و اعتقادش به یکی از این دو تلقی پای بند می شود و عمل می کند.
سینما هم می تواند عرصه ای برای انعکاس دست نایافتنی ترین رؤیاهای بشر باشد و هم از این قابلیت برخوردار است که چون آیینه ای در برابر واقعیت عالم قرار بگیرد؛ بی آن که تصرف و تغییری در آن صورت دهد آن را به نمایش بگذارد و من گرچه ستایش می کنم توانایی های سینما را در جهت کالبد بخشیدن به رؤیاهای بشری، اما به قابلیت دومی که در ذات سینما وجود دارد علاقه بیشتری دارم.»
به همین جهت او قالب مستند را برگزید. چرا که معتقد بود مستند از قابلیت بیشتری برای انتقال حقایق برخوردار است و دخل و تصرف کمتری در آن صورت می گیرد. به همین خاطر برای مخاطب باورپذیرتر است.
او در این باره می گوید: «برای سینما آیینه سانی یا عدم تصرف در واقعیت بسیار دشوارتر است. چرا که اصلاً وجود سینما عین تصرف در واقعیت است. پس زمان و مکان را تقطیع می کند و با چیدن دوباره این قطعات در کنار هم توهمی از واقعیت را به نمایش می گذارد، اما اگر چنین است، آیینه سانی چه مفهومی به خود می گیرد. آیینه سانی یعنی این آفرینش مجدد تا آنجا نزدیک به واقعیت باشد که انگار هیچ تصرف و تغییری در آن صورت نگرفته و این با عنایت به چگونگی تولید فیلم بسیار دشوارتر است. چرا که فیلم از سوی دیگر مجلای خود فیلم ساز است و تا شخص فیلم ساز یا کارگردان معرفتی نسبت به واقعیت نداشته باشد. نتیجه کار او به واقعیت نزدیک نخواهد شد.»
آوینی معتقد بود برای آیینه سانی سینما و این که قابلیت تجلی حقیقت را پیدا کند باید موانع سر راه تجلی حقیقت را از میان برداشت. بخشی از این موانع در درون فیلم ساز نهفته است. پس او باید آلودگی ها و آلایش های درونی اش را زدوده و خود را از میان بردارد تا درون او چون آیینه قابلیت تجلی حقیقت را پیدا کند.
بنابراین در روایت فتح، علاوه بر ارتباط قلبی و انسی فیلم ساز با واقعه جبهه او تا حد امکان موانع سر راه بروز حقیقت مثل میکروفون، گزارشگر و غیره را حذف نموده است.
هم گنی میان موضوعات و سازندگان روایت فتح
جنگ عرصه تجربه نشده ای را در برابر دیدگان هنرمندان فیلم ساز پدید آورد. از طرفی امام(ره) و مردم معتقد بودند که این جنگ یک جنگ اعتقادی است و با سایر جنگ ها تفاوت اساسی دارد. بنابراین در فیلم سازی برای جنگ هم باید این تفاوت لحاظ شود. به همین دلیل در آن سال ها
فیلم هایی مورد پذیرش مردم قرار می گرفت که بر مبانی دینی و اعتقادی جنگ تأکید داشتند.
روایت فتح هم نگرشی دینی و هم اعتقادی نسبت به جنگ داشت. سید مرتضی آوینی صریحا بیان می کند: «اگر این جنگ از زمره جنگ هایی بود که در قرون اخیر در کره زمین رخ داده من خود از اولین کسانی بودم که از نظرگاهی مخالف با جنگ فیلم می ساختم.»
آوینی و دیگر فیلم سازان روایت فتح معتقد بودند در جبهه های نبرد حق علیه باطل حقایقی ماورای اتفاقات نظامی رایج، در جریان است. آوینی در این باره می گوید:
«ما در ساخت روایت فتح غالباً بر وجوه تمایز جبهه های جنگ خود با دیگر جنگ ها و ابعاد عرفانی جنگ تکیه داریم و معتقدیم که ریشه پیروزی های ما نیز در همین جاست. این مسأله در تدوین فیلم ها تأثیر رکنی و بنیادی دارد. ما هرگز به ابزار جنگ و یا ماشین جنگ در فیلم های خود اصالت نمی دهیم. در تدوین فیلم ها ما هر چه را که ریشه در غیر ایمان داشته باشد حذف می کنیم. شجاعت های حقیقتی را باقی می گذاریم و تهوّرهای ماجراجویانه و ناشی از تکبر را حذف می کنیم. در برابر ماشین جنگ و ابزار جنگ به ایمان بچه ها اصالت می دهیم.»
«ایمان و حضور امت مسلمان، دو عنوان از اصلی ترین عناوینی ست که جنگ را از سایر جنگ های دنیا تمایز می بخشد.
علاوه بر این که فیلم ساز باید وجوه تمایز دفاع مقدس را دریابد، خود هم باید اهل ادراک آن معانی باشد. آوینی در این باره می گوید: «تنها کسانی می توانند در مورد جنگ فیلم بسازند که با این جنگ و مبانی اعتقادی آن پیوندی کامل داشته باشند.»
«فیلم ساختن درباره آدم های جنگ با توجه به روحیات حاکم بر آنها که همان روحیات مجاهدان صدر اسلام است، تنها از عهده کسانی برمی آید که خود، جهاد در راه خدا را بشناسند و به آن معتقد باشند و راه های جبهه را بهتر از راه های شهر بشناسند.» «بنابراین ما باید افرادی را تربیت می کردیم که از یک سو بسیجی بودند و از سوی دیگر فیلم ساز، در آغاز، کار جمع کردن این دو در یک نفر محال می نمود اما رفته رفته امکان پذیر شد و ما آموختیم که چگونه می توان افرادی این چنین تربیت کرد.» «اگر در میان گروه ما آمادگی برای شهادت نمی بود نمی توانستیم موفق باشیم. جبهه و جنگ عرصه ای نبود که فقط پای تکنیک و هنر در میان باشد. بزرگ ترین کارگردان های سینما هم اگر آماد گی برای مرگ نمی داشتند نمی توانستند موفق باشند. هیچ کدام از ما تجربه فیلم سازی نداشتیم، اما آمادگی برای مرگ داشتیم و این کافی بود. وقتی عملیات نزدیک می شد بچه ها را در نمازخانه واحد جهاد جمع می کردیم و آنان داوطلبانه به میدان می آمدند و توفیق ما هم در همین بود که انگیزه ما کاملاً اعتقادی بود. از سال 65 ابراهیم حاتمی کیا هم به ما پیوست. او تنها کسی بود که از قبل تجربه فیلم سازی داشت، اما او هم اگر عاشق شهادت نمی بود در میان ما جایی نداشت.»
فیلم سازی به شیوه اشراقی
آوینی در مستند سازی شیوه ای را دنبال می کرد که خود آن را شیوه اشراقی در فیلم سازی می نامید. این اصطلاح را اولین بار او به کار برد و بعد او هم کسی آن را پی گیری نکرد.
فیلم سازی به شیوه اشراقی، قبل از آن که به توان و تکنیک سینمایی فیلم ساز وابسته باشد به ادراک و برداشت او از حقیقت موضوع بر می گردد و نسبتی که او با حقیقت برقرار می کند.
فیلم سازان روایت فتح و در رأس آنها سید مرتضی آوینی برداشتی عرفانی و شهودی از دفاع مقدس داشتند. همین نگرش عرفانی و اشراقی نسبت به جنگ بر فیلم سازی آنها اثر گذاشت. به همین جهت در روایت فتح رزمندگان عارفانی تصویر می شوند که ره صد ساله عرفا را بی خبر از اصطلاحات پر طمطراق عرفان عملی و نظری، یک شبه طی کرده اند. اگر روایت فتح نگاه عارفانه دارد به خاطر این است که خود فیلم ساز عارف است و عرفان نهفته در لایه های پنهانی جنگ را ادراک کرده. پس توانسته است بخشی از آن عرفان (توجه کنید فقط بخشی از آن) را به تصویر بکشد.
اگر فیلم های روایت فتح از پیچیدگی های جلوه فروشانه عالم سینما اعراض دارد و ذات سینما خود را آیینه ای در برابر واقعیت قرار داده به خاطر آن است که حقیقت جبهه های جنگ فرصت و امکان جلوه گری یابد.
ابراهیم حاتمی کیا در این باره می گوید: «آوینی همواره به من می گفت من به شیوه اشراقی فیلم می سازم» گویا این شیوه ای بود که خودش آن را ابداع کرده بود و تنها خودش آن را می شناخت. چرا که او در صورت نمی ماند. همواره عالم ظاهر را تأویل و به اصل و معنای هر چیزی رجوع می کرد. او تأویلی می اندیشید. و تأویلی فیلم می ساخت. فیلم سازی اش نوعی ذوق درونی و معرفت شهودی بود.
خود مرتضی آوینی در این باره می گوید: «اثر سینمایی یک کارگردان پیش از آن که مراحل عملی را طی کند در نسبتی که او با جهان برقرار می کند خلق می شود. یک اثر سینمایی به واسطه سوبژکتیویته یک فیلم ساز خلق خواهد شد و هر کس در عوالمی خاص می زید. مهم این است که این عوالم یک کارگردان تا چه حد به حقیقت عالم نزدیک است. جنگ هشت ساله ای که ما از سرگذراندیم واقعیتی است که بسیاری درباره آن فیلم ساخته اند، اما در کدام یک از این فیلم ها حقیقت آن انکشاف یافته است. و البته هیچ کس نمی تواند آیینه مطلق باشد و خواه ناخواه رشحاتی از درون او نیز در اثرش پیدا خواهد آمد.»
آوینی در مورد شیوه اشراقی می گوید: «ما در گروه روایت فتح شیوه مستندسازی خودمان را اشراقی می خواندیم. زیرا ما به تجربه دریافته بودیم که حقیقت هستی امکان ظهور در سینما را دارد؛ منتها باید تکنیک و تکنولوژی سینما را که همواره مانع و حجاب این تقرب هستند، اهلی کرد. و این اهلیت اگرچه با مهارت فنی نسبتی غیرقابل انکار دارد، اما بیش از هر چیز به نسبتی رجوع دارد که فیلم ساز با عالم وجود خود برقرار می کند. بنابراین خودمان را یکسره تسلیم واقعیتی می کردیم که در جبهه ها وجود داشت.» پیامد این فرهنگ اشراقی چنان که خود آوینی هم اشاره می کند، روایت حقایق جبهه های نبرد و عرفان و معنویت آن فضاست.
شهود زمان و مکان در روایت فتح
در برنامه روایت فتح، ارتباط و پیوند تنگاتنگی بین دفاع مقدس و نهضت بزرگ عاشورا برقرار است. عاشورا و کربلا در اندیشه شهید آوینی دارای جایگاه ویژه ای است. از این رو هماره تلاش می کند ذهن مخاطبان برنامه را نیز به سمت این موضوع جلب کند تا بیشتر دربارة آن فکر کنند و ادراک عمیق تری از آن حادثه داشته باشند. تصاویر، گفتارهای متن، موسیقی و… در تلاش اند تا مخاطبان نسبت بین نهضت بزرگ عاشورا و دفاع مقدس را بهتر دریابند.
نادر طالب زاده از همکاران شهید آوینی در این باره می گوید: «دو موضوع برای آوینی خیلی مهم و جدی بود؛ یکی کربلا که در آثار او موج می زد. خون امام حسین(ع) ماجرای مهمی برای مرتضی بود و دومی، آخرالزمان و این که ما قدم در آخرالزمان نهاده ایم.»
آوینی در این باره می گوید: «حماسه کربلا بزرگ ترین واقعه تاریخ است که همه مبارزات شیعه در سایه آن معنا می گیرد. کربلا یک نام است و یک شهر، اما آنچه که به آن امتیاز می بخشد، عشق، حقیقت آن است که روز عاشورا هنوز به پایان نرسیده، کاروان تاریخ روانه است و یاران عاشورایی سیدالشهدا را به کاروان تاریخ می رساند. کربلا تنها آن نیست که سال شصت و یک هجری اتفاق افتاد؛ همان کربلای سال شصت و یک اگر معرفت داشته باشی وجود دارد؛ همین جا در جبهه های جنگ.»
فرمانروایی عشق در روایت فتح
روایت فتح، روایت عاشقانی است که عشق، قلب شان را تا آن جا انباشته که ترس از مرگ جایی برای ماندن نمی بیند. حکایت بسیجیان عاشقی که عقل مصلحت اندیش را کنار گذاشته اند و با عشق کاری می کنند که هیچ عقلی را یارای انجام آن نیست. در روایت فتح صحنه های بسیاری وجود دارند که عاقلانه نیستند. عقل مصلحت اندیش ما در تفسیر آن در می ماند، اما با توجه به دل و نگرش عاشقانه می توان دریافت این صحنه ها که می بینیم افسانه نیستند؛ بلکه عین حقیقت عالم اند.
فیلم سازان روایت فتح هم عاشقانه فیلم می ساختند. آوینی در این باره می گوید: «این کارهایی که ما می کردیم از پول، بروکراسی یا سیستم های نظامی یا هر چیز دیگر برنمی آید. عشق می خواهد و انگیزش و ریشه هر انگیزشی هم در عشق است». «اکنون دیگر امکان تشکیل چنین مجامعی مطلقاً وجود ندارد. این سخن را به معنای انتقاد از وضع موجود نگیرید ـ گرچه من هرگز دل به اکنون نمی سپارم ـ اما آنچه اکنون جریان دارد، صورت متعارف و طبیعی این عالم است، و حال آن که آن روزها همه چیز خلاف امر متعارف وقوع می یافت. ما آن روزها در حالت سکر بودیم و امروز در حالت صحو.»
توجه به زبان فطرت به عنوان تاثیرگذارترین نوع زبان
سازندگان برنامه روایت فتح، ایجاد تحول عمیق درونی در انسان ها را رسالت اصلی خویش می دانستند و این جز از طریق فطرت امکان ندارد. کارگردان روایت فتح معتقد بود انسان ها در عمق وجود خویش دارای فطرتی الهی هستند و دیر یا زود جذبه ای قدرتمند از درون انسان ها آنها را به جانب حقیقت یگانه عالم می کشاند. روایت فتح رسالت پاسخ گویی به این جذبه قدرتمند را برعهده گرفته بود و فطرت انسان ها را مخاطب قرار داده بود. آوینی می گوید: «فیلم های روایت فتح به گونه ای ساخته و تدوین گشته اند که بتوانند انسان ها را به فطرت الهی خود رجوع دهند. ما معتقدیم که فطرت الهی بشرلاجرم در مقابل حق خاضع است و آن را خوب می شناسد. بنابراین سعی می کنیم که هرگز از جاده عفاف و بیان حقیقت خارج نشویم و دروغ نگوییم. کار ما از نظر روان شناسی فیلم، همین فطرت است.»
موسیقی روایت فتح
موسیقی روایت فتح در جهت نمایان تر شدن حس معنوی فیلم مورد استفاده قرار می گیرد. استفاده از این موسیقی متن که به گونه ای یادآور طبل و سنج های نمایش های تعزیه است، مخاطب را به لحاظ روحی و با نوعی انعکاس شرطی، آماده می کند تا به فضا و احساس مشخصی برسد و بتواند تعامل و ارتباط بیشتری با برنامه برقرار کند. موسیقی نقش مکمل تصاویر را ایفا می کند. رضا سلطان زاده آهنگ ساز روایت فتح درباره ویژگی های موسیقی روایت فتح می گوید: «نمره هارمونی موسیقی روایت فتح از نظر استاندارهای معمولی، صفر بود؛ به لحاظ ملودی صفر بود. ولی وقتی با تصاویر روایت فتح پخش می شد انسان حیران می ماند که این قطعات چقدر تأثیرگذارند. این به حس شهید آوینی برمی گشت. او موسیقی را خیلی خوب می شناخت و بر خلاف بچه مسلمان های ما که اصلاً حوزه موسیقی را نمی شناسند و اگر نام «باخ» یا «بتهون» را ببری انگار اسم منفورترین شخصیت ها را بر زبان آورده ای ایشان یکسره موسیقی گوش می داد و بسیار به آن تسلط داشت.
موسیقی روایت فتح کاملا یک کار نو و بکر است. آوینی برای برنامه اش نه موسیقی سنتی را می پسندید و نه کلاسیک را. قطعه اولی که من در روایت فتح کار کردم از فیلم آمریکایی «مصایب جنگ» الگو گرفتم. وقتی این را با آوینی مطرح کردم، گفت اشکالی ندارد ولی مواظب باش به آن نزدیک نشوی.
آوینی می گفت: «موسیقی برنامه باید یک ساز باشد؛ سازی که ملودی هم ندارد و فقط حسی از وجودت ـ آن طور که تصویر را از بین نبرد ـ به فیلم اضافه می کند و باید طوری باشد که اگر تصویر قطع شد، بیننده دیگر به موسیقی گوش نکند و اگر هم موسیقی قطع شد، فیلم دچار خلأ شود. در یک کلام، او موسیقی را در حد یک افکت می دید؛ البته در مورد روایت فتح.
او موسیقی را اِلِمانی می دانست که به حس و حال شخص برمی گردد. من به عنوان آهنگ ساز، وقتی می دیدم نمی توانم کار کنم، می نشستم فیلم ها را می دیدم. وقتی حالم سرجایش برمی گشت، دوباره کار را شروع می کردم. الان هم بعد از شهادت او، وقتی می خواهم کاری را انجام دهم، یا حرف های او را مرور می کنم و یا فیلم هایش را می بینم تا کار برایم ساده شود.»
شهید آوینی معتقد بود موسیقی فیلم باید مکمل سایر عوامل بیانی در سینما باشد. تأثیر موسیقی بر تجربه عقلانی متکی نیست. سایر عوامل بیانی سینما بر تجزیه و تحلیل عقلی اتکا دارند، ولی موسیقی با تأثیر مستقیم بر اعصاب جذب می شوند. وقتی شما تصویری را می بینید، عقل شما آن را می بیند و تجزیه و تحلیل می کند و معنا را ادراک می کند، اما اعصاب انسان مستقیماً موسیقی را جذب می کنند و بدون آن که از صافی عقل عبور کنند روی اعصاب می نشینند و به روح انتقال می یابند؛ پس از سایر عوامل بیانی، به شدت سریع تر جذب می شود. بنابراین خیلی زود اصالت پیدا می کند و از سایر عناصر فیلم مهم تر می شود. پس اهمیت تصاویر، کم می شود، ولی موسیقی باید مکمل سایر عوامل باشد.»
آوینی مؤلفه های اصلی موسیقی روایت فتح را این گونه برمی شمارد: «طبلی که ما در روایت فتح مورد استفاده قرار می دهیم ملودی ندارد. بنابراین محتوای آن با فیلم متفاوت نیست تا عدم توازن ایجاد. از طرفی این موسیقی فضای حماسی دارد. همیشه در جنگ ها در طول تاریخ فضای حماسی مورد توجه بوده حتی نشانه هایی درصدر اسلام وجود دارد که در غزوات از موسیقی در این حد استفاده می کردند. همچنین استفاده از یک ریتم مشخص، اگرچه ممکن است ملال آور باشد، اما اگر درست استفاده شود، نه تنها ایجاد دل خستگی نمی کند، بلکه با نوعی انعکاس شرطی، مخاطب را همواره به یک فضا و احساس مشخص بازگشت خواهد داد.»
فتح روایت، روایت فتح
جنگ در روایت فتح، حماسه ای است از وفا، مردانگی، ایثار، عشق و… که قهرمانانش بسیجی های محله های خودمان هستند. همان ها که جثه هایی نحیف دارند. نماز مغرب و عشا، دور و بر مساجد می لولند. برای دل شان زندگی می کنند.
روایت فتح وظیفه روایت گری حماسه بزرگی را بر دوش داشت که قهرمانانش را آوینی نه از پشت کوه قاف آورده بود و نه از آسمان هفتم؛ بلکه افرادی بودند به ظاهر معمولی که می خندیدند، می گریستند، می ترسیدند، عشق می ورزیدند، می گذشتند و… اما شیوه روایت گری این حماسه بزرگ را او متحول کرد و به چارچوب های جدیدی در عرصة روایت گری دست یافت.
در واقع روایت فتح می تواند به عنوان یکی از بارزترین جلوه های اقتدار روایت گری در هنر معاصر ایران تلقی شود. شهید آوینی با درک بالایی که از مفهوم جهاد فی سبیل الله داشت، کوشید نوع جدید از روایت را که متناسب با عرصه های معنوی دفاع مقدس است ارائه کند. او به جای پرداختن به شیوه های مستعمل و نخ نما شدة روایت گری به روش های جدیدی که مبتنی بر حکمت و ذوق بود، روی آورد.
مجموعه برنامه های روایت فتح اگرچه مصالح اصلی روایی خود را از صحنه های متداول جنگ تحمیلی اخذ می کند، اما با ظرفیت های فراوان ذوقی هنرمند عارفی چون شهید آوینی درمی آمیزد و به وجهه دیگری در وسعت درونی وجود مخاطب به جریان می افتد. بر این اساس باید گفت که روایت فتح به نوعی فتح روایت به مفهوم سنتی و کهن آن نیز هست.
* به هر حال سینمای ما مخصوصاً در عرصه مستند های جنگی، به شدت مدیون فیلم سازان روایت فتح، به ویژه مرتضی آوینی است. او با سبکی که در روایت فتح از خود به یادگار گذاشت، نوع گفتار متنی که برای فیلم هایش نوشت، نگاه و نگرشی که نسبت به موضوعات داشت، ساختار و تکنیک سینمایی ای که به کاربرد، موسیقی ای که برای آثارش بر گزید، به ویژه تدوین منحصر به فردی که داشت، مؤلفه هایی ارایه کرد که می توان آن را سینمای آوینی نامید. در حقیقت مستندسازی برای جنگ فرصت و میدان کسب تجربه های بزرگ و ارزنده برای فیلم سازی شد که عمق و حقیقت جنگ را دریافته بود و می دانست که روایت آدم های درگیر در این جنگ، زیباترین و مهم ترین روایت تاریخ معاصر خواهد شد و با شناختی که از ضعف ها و محدودیت های سینما در برابر ایمان و معنویت داشت، بی آن که در حصار این محدودیت ها گرفتار آید، همواره توانست به تجربیات تازه ای دست یابد. از این رو سراسر روایت فتح، نوآوری، خلاقیت و انتخاب ضرباهنگی بود که تناسب بیشتری با حس و حال جبهه های جنگ داشته باشد. او به همراه همکارانش در روایت فتح توانست هوشمندانه و با همه اخلاص و صداقتی که داشت، لحظات گریز پا و تکرار ناشدنی و غیر قابل بازسازی جنگ را ثبت و ضبط کند و بهترین تصاویر را برای نسل های بعد به یادگار بگذارد و مستندی بسازد به عظمت روایت فتح.
فیلم های روایت فتح، وابسته به موسسه فرهنگی هنری روایت فتح
آوینی در این باره می گوید: «من وقتی پشت میز موویلا می نشستم تا فیلم های جبهه را مونتاژ کنم می دیدم به جماعتی رسیده ام که به نسبت جدیدی رسیده بود واقعه کربلا سال ها پیش اتفاق افتاده بود اما این جوانان معاصر تازه با کشف و رسیدن به یک نسبت جدید با آن ، می جنگیدند. سوال پیش می آمد برای بیان حقیقت این جنگ چه باید کرد من دنبال پاسخ این سوال بودم و باید روح تازه ای در شیوه کلاسیک سینما می دمیدم تا قادر به بیان آن حماسه ها باشد.»
«ایمان و حضور امت مسلمان دو عنوان از اصلی ترین عناوینی ست که جنگ را از سایر جنگ های دنیا متمایز می بخشد.
علاوه بر این که فیلم ساز باید وجوه تمایز دفاع مقدس را دریابد خود هم باید اهل ادراک آن معانی باشد. آوینی در این باره می گوید: «تنها کسانی می توانند در مورد جنگ فیلم بسازند که با این جنگ و مبانی اعتقادی آن پیوندی کامل داشته باشند.»
ابراهیم حاتمی کیا در این باره می گوید: «آوینی همواره به من می گفت من به شیوه اشراقی فیلم می سازم» گویا این شیوه ای بود که خودش آن را ابداع کرده بود و تنها خودش آن را می شناخت چرا که او در صورت نمی ماند، همواره عالم ظاهر را تاویل و به اصل و معنای هر چیزی رجوع می کرد او تاویلی می اندیشید، و تاویلی فیلم می ساخت، فیلم سازی اش نوعی ذوق درونی و معرفت شهودی بود.
آوینی می گوید: «فیلم های روایت فتح به گونه ای ساخته و تدوین گشته اند که بتوانند انسان ها را به فطرت الهی خود رجوع دهند. ما معتقدیم که فطرت الهی بشرلاجرم در مقابل حق خاضع است و آن را خوب می شناسد بنابراین سعی می کنیم که هرگز از جاده عفاف و بیان حقیقت خارج نشویم و دروغ نگوییم کار ما از نظر روان شناسی فیلم همین فطرت است.»