رموزو حقیقت مجسمه آزادی
ወΣዠշለռ:
?بسم الله الرحمن الرحیم?
?کنفرانس
?زمان ?ساعت: 14
✍موضوع:رموزو حقیقت مجسمه آزادی
پنج شنبه :96/7/27
?اللهم عجل لولیک الفرج?
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم جمیعا و رحمه الله
الْحَمْدُ وَ الثَّنَاءُ لِعَيْنِ الْوُجودِ , ثُم الصَّلاَةُ وَ السَلامُ عَلَي وَاقِفِ مَوَاقِفِ الشُّهودِ , سَیِدِنا اَبَاالقاسِمِ محمد…
ℛ. мaѕoυdnιya:
این مجسمه با دست راست خود مشعلی فروزان را بالای سر خود نگه داشته و در دست چپ یک لوح سنگی را که بر روی آن با شماره های رومی نوشته شده JULY IV MDCCLXXVI که نشانگر 4 ژوئیه1776 میلادی تاریخ استقلال آمریکا است…”
مجسمه آزادی فقط یک تندیس ساده نیست بلکه نماد رازگونی از یک جریان مخفی و مخوف است که سالها بعد نبض حیات سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و نظامی جهان را به دست گرفت لذا آنچه قرار است در این گفتار به آن پرداخته شود ، نگاهی جدید و از زاویه ای دیگر به اسرار پشت پرده مجسمه ای است که آنرا به اصطلاح تندیس آزادی می خوانند…”
سالها قبل تر از آن یک یهودی دریانورد به نام کریستوفر کلمپ با مشورت با محافل یهودی اسپانیا و با توجه به اطلاعات و شواهدی که از وجود سرزمینی در آنسوی اقیانوس اطلس داشت ، با نیت پیدا کردن ارض موعود عهد عتیق ، سرزمین خالی از سکنه ای !!! را می یابد.
اندکی بعد این سرزمین مورد توجه پیوریتن های انگلیسی قرار می گیرد. این مسیحیان در اصل یهودی منش، به محض ورود به امریکا آنرا ارض موعود نامیده وبومیان آن سرزمین را کنعانیان پنداشته و تاجایی که می توانند آن هارا قتل عام می کنند .
نهایتا پس از مدتها جنگهای داخلی سرانجام در چهارم ژوئیه 1776 اولین کشور تمام فراماسونری جهان یعنی امریکا استقلال خود را اعلام می نماید.
بیش از یک قرن پس از آن یعنی درسال 1886 میلادی فرانسه به مناسبت یکصدمین سالگرد استقلال امریکا مجسمه آزادی را در چند تکه مجزا توسط کشتی به امریکا هدیه می کند.
طراح اصلی این مجسمه “فردریک آگوسته بارتولدی” مجسمه ساز ماسون فرانسوی بود البته سازه درونی آن را ” الکساندر ایفل” مهندس فرانسوی برج ایفل، طراحی نمود مهندسان و طراحان دیگری نظیر ” ژوزف پولیتزر ” و” اوژن ویوله لودوک ” نیز در جریان ساخت آن نقش داشتند.
تمامی این مهندسان و طراحان از اعضای لژهای فراماسونری فرانسه بودند…”
در ابتدا سازندگان فرانسوی آن اعلام نمودند که این مجسمه نما “تائیس” معشوقه اسکندر است، اما نکته ظریفی که در این میان نادیده ماند چیز دیگری بود که بعد ها «نشریه ماسون ترک» آن را فاش ساخت . و آن شباهت بسیار زیاد چهره ی این مجسمه با “ایسیس” اسطوره ی مصر باستان و الهه مورد تقدیس ماسونها بود!
بعد ها فردریک بارتلدی در پاسخ به انتقاد افرادی که بیان می داشتند این مجسمه از نظر فرم صورت به “تائیس” هیچ شباهتی ندارد ، گفت: من در طراحی این مجسمه از چهره مادر بیوه خودم الهام گرفته ام.
بارتلدی راست می گفت به این صورت که منظورش از مادر بیوه ، “ایسیس” بود که در واقع مادر بیوه معنوی تمامی ماسونها منجمله خود او بود…”
پس از انتقال این مجسمه به نیویورک امریکاییها با هزینه ای نزدیک به 200 هزار دلار پایه ای 46 متری از جنس گرانیت برای آن ساختند تا مجسمه را بر روی آن قرار دهند.
این ساختمان 46 متر یعنی مجموع 33+ 13 ( 33 بالاترین رتبه در فراماسونری و 13 عدد انتقام) میباشد و خود تندیس نیز دارای 168 پله به علاوه 1 نیم پله (مجموعاً169) میباشد که بازدیدکنندگان را تا بالای برج راهنمایی میکند. ( 169= 13 13)!!!
بارتلدی، بر روی تاج این مجسمه هفت شعاع نور قرار داد تا بیش از پیش نماد های ماسونی این تندیس ننگ و نیرنگ را آشکار سازد.عدد هفت در کنار سمبل های گونا گون نور از دیر باز ستوده مصریان باستان و یهودیان و کابالیست های مصر زده بود . همانگونه که آن را در شمعدان هفت شاخه یهود “MENORAH ” مینامند که تفاسیری مفصل دارد…”
اما نکته ای که در این میان بنا بر اعتراف فرانسویان هرگز نبای فراموش نمود الگو برداری ساخت مجسمه از “تائیس” زنی یهودی از سرزمین اورشلیم، معشوقه اسکندر است. حتی اگر شباهتهای چهره ی این مجسمه با ایسیس را کنار بگذاریم چه دلیلی دارد فرانسوی ها نمادی از تائیس بسازند و آن را به امریکا هدیه دهند. مگر غربیان در تاریخ هزار خدایی یونان و رُم با کمبود الهه مواجه شده بودند که از یک شخصیت نچندان موجه به نام «تاییس» مجسمه بسازند و آنرا تندیس و نماد آزادی قرار دهند.
آری حقیقت چیز دیگری است که برای روشن شدن این گوشه از تاریخ و آشنایی با شخصیت این زن به باز خوانی گذرای حمله اسکندر به ایران زمین، میپردازیم:
با آنکه اسکندر یا همان الکساندر در در غرب میان غربیان قهرمانی بزرگ شناخته می شود، اما در میان ما ایرانیان به عنوان شخصیتی بدنام و ویرانگر نمود یافته است، در متون زرتشتی نیز، از وی همواره به عنوان “گجسته"(ملعون و شوم) یاد شده و همراه ضحاک و افراسیاب از
کارگزاران اهریمن به شمار آمده است
در این اثنا عده ای نیز نظر در انکار وجود شخصیت تاریخی به نام اسکندر مقدونی دارند، ولی این به معنای نادیده انگاشتن انبوهی از آثار و اسناد تاریخی و باستان شناسی و حذف تاریخ اسکندر و سلوکیان و خلا زمانی به مدت بیش از صد سال از تاریخ ایران است.
اسکندر متولد مقدونیه و فرزند فیلیپ پادشاه مقدونیه بود.در آن زمان مقدونیه قسمتی از حکومت یونان بود که البته مقدونی ها در میان مردم یونان معروف به وحشی گری بودند لذا فیلیپ پدر اسکندر، برای فرزند خود معلمانی یونانی استخدام کرد تا با فرهنگ یونانیان بزرگ شود. اسکندر پس از مرگ پدر، پادشاه مقدونیه شد و پس از کشمکش ها و فراز و نشیب هایی که بیان آن در این مجال نمی گنجد برای ماجراجویی و تصاحب سرزمینهای دیگر، راه جهان گشایی و حمله به دیگر کشورها را پیش گرفت. اگر چه یونانیها او را وحشی و بربر می دانستند، ولی هنگامی که با تصاحب سرزمینهای دیگر توسط او ثروت زیادی به آتن سرازیر شد، با وی همراه شدند .
بزرگ ترین و مهمترین جنگ اسکندر، نبرد با امپراتوری وسیع ، قدرتمند و متمدن هخامنشیان بود. نبرد اسکندر و پادشاه ایران، چند بار به عقب نشینی وی انجامید، اما سرانجام با تضعیف روحیه سپاهیان ایران، ورق به نفع یونانیان برگشت و اسکندر، داریوش را در منطقه “گیل گمش” شکست داد.
در شب پیروزی، اسکندر و افسرانش در تخت جمشید (پرس پولیس) قصر باشکوه ایرانیان، جشن بزرگی برپا کردند. اسکندر همواره در سفرهای خود یک گروه از زنان فاحشه و رقاص و شراب ریز همراه خود می آورد تا بساط عیش و نوش و شهوت رانی خود و فرماندهان سپاهش گسترده باشد.
یکی از این زنان، تائیس کنیزی اورشلیمی بود که به خاطر زیبایی به دربار اسکندر راه یافته بود، تائیس یک یهودی کینه جوی افراطی کسی بود که اسکندر را به طرح نقشه ای اهریمنی کشاند…”
در آن جشن، تائیس آن قدر به اسکندر شراب خوراند که عقل او را کاملاً زایل کرده و سپس از او خواست به انتقام معبدی که در آتن توسط خشایارشاه به آتش کشیده شد، پرس پولیس (تخت جمشید) را آتش بزند. اسکندر مشعلی را به تائیس داد و او هم پرده های حریر و جواهرنشان قصر را به آتش کشید. و پس از مدتی کوتاه، قصر یکپارچه در آتش کین و حقارت شخصیت تاییس سوخت.
و اینگونه شد که امروز در دست مجسمه به ظاهر آزادی آمریکا “تائیس” همان مشعل را با امید به آتش کشیدن دوباره ی تمدن شرق افروخته است…”
بطور کل این مجسمه نمادی از «کینه ای دیرینه» است از تمدن شرق و عظیم ایران زمین، که در هیبت شعله های آتش در مشعل عفریته جنگ این الهه شوم پیوندی!!! (تائیس + ایسیس) خود را نشان میدهد.
اما نکته پایانی و بسیار مهم در اینجاست همان طور که در گفتار های پیشین گفته بودیم نوستراداموس یکی از یهودیان کابالایست قدرتمند است که پیشگویی های دقیقی درباره اینده دارد و فراماسونها او را عقاب خود معرفی میکنند و همواره او را تقدیس میکنند این فرد کابالایست ملعون در یکی از پیشگویی های خود درباره آخرالزمان اینچنین میگوید که روزی مردی از سرزمین پارس قیام میکند و از طریق (ترکیه)جهان را فتح میکند و تمدن غرب را نابود میکند!!
ወΣዠշለռ:
این پیشگویی باعث نگرانی غربی ها به خصوص امریکا و انگلیس شده است و علت دشمنی این دو کشور با ایران همین موضوع است و شما عزیزان شاید بارها از خود سوال کنید چرا انگلیس این چنین از ایران متنفر است و به دشمنی با ایران میپردازد.
اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین وشایعت وبایعت وتابعت علی قتله
اللهم العنهم جمیعا
والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته