راه مرا ادامه دهيد...داستاني بر اساس وصيت نامه سردار شهيد اسحاق دار
راه مرا ادامه دهيد…داستاني بر اساس وصيت نامه سردار شهيد اسحاق دار
هر روز كه به زمان امتحان (كنكور) نزديك مي شد دلهره ام بيشتر مي شد. خونه با اينكه فضاي ساكتي را خانواده برام مهيا كرده بودند ولي باز هم تمركزفكري نداشتم. با دوستم هر روز كتابخانه مي رفتيم و طبق برنامه ريزي درسي پيش مي رفتيم…. ولي هر چه مي خواندم متاسفانه از ذهنم سريع مي پريد از دست خودم كلافه مي شدم. كلافه شده بودم تا اينكه يكي از روزها از شدت استرس خوابم برد و وقتي به كتابخانه رفتم خيلي شلوغ بود به طوري كه يك صندلي خالي نبود. يك گوشه ي ايستادم و سالن را مشاهده مي كردم با نا اميدي بناي رفتن به خانه را گرفتم در حين رفتن انگار يكي به من گفت به سمت چپ سالن بر گرد برگشتم. يه صندلي خالي پيدا كردم… رفتم روي صندلي نشستم يكي رو برويم نشسته بود و نا خودآگاه به او خيره شدم… اشك در چشمانش خيره شده بود و جالب اينجا كه سالن كتابخانه پر از ازدحام جمعيت براي امتحان كنكور بود ولي اين شخص با چشمان اشك آلود يه جزوه اي به غيراز مواد درسي كنكور دررشته هاي مختلف بود، به خودم گفتم اي بابا چه جايي رو پيدا كردم اي خداي من…! استرس امتحان دارم و اين شخص در حال گريه روحيه ام را از دست مي دهم تو همين فكر ها سير مي كردم وخلاصه مطالعه و برنامه ريزي درس من شده بود براندازي اين شخص … يه دفعه چشمم به جزوه اي روي ميز افتاد كه نوشته شده بود «من آگاهانه به اين راه پا نهاده ام و به خواست خداوند، تا بتوانم دِين خود را به جمهوري اسلامي اداء نمايم.. »1 تا اين جمله زيبا را ديدم به خودم آمدم.. انگار تقدير من اين بود كه اينجا بنشينم. كنجكاو شدم اين جمله زيبا از كيست.. زير چشمي سعي كردم از زير كتاب بقيه مطلب را بخوانم چون عجيب من را به سويش مي كشيد «همه شما بدانيد اگر مي خواهيد راه مرا ادامه بدهيد بايد صبر انقلابي داشته باشيد و ايمان خود را قوي كنيد همانند امام در مقابل هيچ چيز و هيچ ابر قدرتي ترس و واهمه نداشته باشيد و اين را بدانيد يك يا دو فرزند براي خدا وامام حسين كم است.. اگر لازم باشد همه فرزندان خود را درآخر بار خودتان را هم فداي امام حسين عليه السلام كنيد… »2 خلاصه اين جملات من را كشاند و در آخر پايين اين جزوه نوشته شده بود … وصيت نامه سردار شهيد اسحاق دارا … من به او در ابتدا مي گفتم اين شخص اعصاب من را به هم مي زند همين جور تمركز حواس ندارم ولي بعد از خواندن اين متن وصيت نامه به خود آمده و هق هق گريه امانم نمي داد و اين روزنه اي در زندگي من ايجاد شد و توانستم با توسل به اين شهيد در آزمون زندگي موفق باشم.
1و2-فرازي از وصيت نامه سردار شهيد اسحق دارا