دور و تسلسل را تعریف کنید و بگویید چرا باطل است؟
پرسش
دور و تسلسل را تعریف کنید و بگویید چرا باطل است؟
پاسخ اجمالی
دور عبارت است از: این که موجود شدن چیزی توقف داشته باشد بر موجود بودن خودش (با واسطه و یا بدون واسطه). مثلا: “الف” متوقف بر “ب” است و “ب” متوقف بر “الف". پس الف متوقف بر “الف” است.
در بطلان دور اختلافی وجود ندارد؛ زیرا لازمه آن تقدم شیء بر نفس است. با این بیان که اگر وجود “الف” متوقف بر “ب” و وجود “ب” متوقف بر “الف” باشد، پس برای موجود شدن “الف” باید قبلاً “ب” موجود باشد و “الف” معدوم، و چون وجود “ب” هم متوقف به وجود “الف” است، پس باید در همان لحظه “الف” موجود باشد. در نتیجه لازم است “الف” در آنِ واحد هم باشد و هم نباشد. وجود و عدم یک چیز در آنِ واحد یعنی اجتماع نقیضین، و اجتماع نقیضین محال است.
تسلسل در اصطلاح فلسفه یعنی ترتب و ادامه سلسله علت و معلول تا بی نهایت. به عبارت دیگر، تسلسل عبارت است از: ترتب امور غیر متناهی به نحوی که مترتب لاحق، مترتب بر مترتب سابق، و به دنبال آن باشد. و بالاخره اموری که در ترتب وجودی به یکدیگر پیوسته باشند.
تسلسل از آن جهت باطل است که چون وجود معلول، وجودی وابسته، نیازمند و غیر قائم به ذات خود؛ یعنی ممکن الوجود و وجود رابط است. بنابر این، هرگاه فرض کنیم چنین موجوداتی در حد بی نهایت وجود دارند، لازم می آید که بی نهایت وجود وابسته و قائم به غیر و رابط داشته باشیم، بی آن که آن غیر و آن وجود مستقل که تکیه گاه این وجودهای وابسته و رابط است موجود باشد، و این محال است.
پاسخ تفصیلی
تعریف دور
دور (به فتح اول و سکون ثانی) از اصطلاحات منطق و فلسفه است که در سایر علوم به ویژه فقه و اصول کابرد زیادی دارد. دور عبارت است از: این که موجود شدن چیزی توقف داشته باشد بر موجود بودن خودش (با واسطه و یا بدون واسطه). مثلا: “الف” متوقف بر “ب” است و “ب” متوقف بر “الف". پس “الف” موقوف بر “الف” است.
در بطلان دور اختلافی وجود ندارد؛ زیرا لازمه آن تقدم شیء بر نفس است. توضیح این که اگر وجود “الف” متوقف بر “ب” و وجود “ب” متوقف بر “الف” باشد، پس برای موجود شدن “الف” باید قبلاً “ب” موجود باشد و “الف” معدوم، و چون وجود “ب” هم متوقف به وجود “الف” است، پس باید در همان لحظه “الف” موجود باشد. در نتیجه لازم است “الف” در آنِ واحد هم باشد و هم نباشد. وجود و عدم یک چیز در آنِ واحد یعنی اجتماع نقیضین، و اجتماع نقیضین محال است.
اقسام دور
دور بر دو قسم است:
1. دور مصرح، 2. دور مضمر.
دور مصرح همان دور بی واسطه است. مانند مثالی که گذشت و به دور با وا سطه دور مضمر می گو یند. مثلاً هر گاه “الف” متوقف بر “ب” باشد و با متوقف بر “ج” و “ج” متوقف بر “دال” و “دال” متوقف بر “الف” باشد به آن دور مضمر گویند.
تعریف تسلسل
تسلسل در لغت به معنای روان شدن آب و هر امری که وجود آن موقوف به وجود دیگری باشد.
تسلسل در اصطلاح فلسفه یعنی ترتب و ادامه سلسله علت و معلول تا بی نهایت. به عبارت دیگر، تسلسل عبارت است از: ترتب امور غیرمتناهی به نحوی که مترتب لاحق، مترتب بر مترتب سابق، و به دنبال آن باشد. و بالاخره اموری که در ترتب وجودی به یکدیگر پیوسته باشند.
اقسام تسلسل
تسلسل از لحاظ امور متسلسل اقسامی دارد:
الف. تسلسل در امور اعتباری که بر حسب اعتبار معتبر و اعتبار کننده است که آن را تسلسل یقفی می نامند. این نوع تسلسل با توقف و عدم اعتبارِ اعتبار کننده متوقف می شود. این تسلسل را باطل ندانسته اند؛ زیرا که در حقیقت تسلسل نیست و شخص می تواند هر اندازه که بخواهد اوهام و تخیلات خود را دنبال هم ادامه دهد.
ب. تسلسل در حوادث و امور فانی. این نوع تسلسل نیز باطل نیست؛ زیرا اجرای آن به طور متدرج موجود و معدوم می شوند و مجتمع در وجود نخواهند بود، و حوادث زمانی هر یک در ظرف خود موجودند.
ج. تسلسل در علل و معلول که عبارت است از: ترتب امور غیر متناهی که هر مرتبتی علت لاحق و معلول سابق خود باشد. این نوع تسلسل باطل و محال است. در کتاب کشف المراد در تعریف این نوع تسلسل آمده است: و هو وجود علل و معلولات فی سلسلة واحدة غیر متناهیة. [1]
دلیل بطلان تسلسل
تسلسل از آن جهت باطل است که چون وجود معلول وجودی وابسته، نیازمند و غیر قائم به ذات خود؛ یعنی ممکن الوجود و وجود رابط است. بنابر این، هرگاه فرض کنیم چنین موجوداتی در حد بی نهایت وجود دارند، لازم می آید که بی نهایت وجود وابسته و قائم به غیر و رابط داشته باشیم، بی آن که آن غیر و آن وجود مستقل که تکیه گاه این وجودهای وابسته و رابط است، موجود باشد، و این محال است.[2]
فلاسفه برای محال بودن تسلسل براهینی [3] اقامه کرده اند که در زیر به گوشه ای از آنها اشاره می شود:
فارابى در برهان خود که به “اسد و اخصر” معروف است، این گونه استدلال کرده است:
اگر سلسلهاى از موجودات را فرض کنیم که هر یک از حلقات آن وابسته و متوقف بر دیگرى باشد به گونهاى که تا حلقه قبلى موجود نشود، حلقه وابسته به آن هم تحقق پذیر نباشد، لازمهاش این است که کل این سلسله وابسته به موجود دیگرى باشد؛ زیرا فرض این است که تمام حلقات آن داراى این ویژگى است و ناچار باید موجودى را در رأس این سلسله فرض کرد که خودش وابسته به چیز دیگرى نباشد و تا آن موجود تحقق نداشته باشد، حلقات سلسله به ترتیب وجود نخواهند یافت. پس چنین سلسلهاى نمىتواند از جهت آغاز نامتناهى باشد، و به عبارت دیگر تسلسل در علل محال است .
صدرالمتألهین در حکمت متعالیه براى محال بودن تسلسل در علل هستىبخش، نظیر این برهان را اقامه کرده که تقریر آن چنین است: بنابر اصالت وجود و ربطى بودنِ وجودِ معلول نسبت به علت هستىبخش، هر معلولى نسبت به علت ایجاد کنندهاش عین ربط و وابستگى است و هیچ گونه استقلالى از خودش ندارد، و اگر علت مفروض نسبت به علت بالاترى معلول باشد، همین حال را نسبت به آن خواهد داشت، پس اگر سلسلهاى از علل و معلولات را فرض کنیم که هر یک از علت ها معلول علت دیگرى باشد، سلسلهاى از تعلقات و وابستگی ها خواهند بود، و بدیهى است که وجود وابسته بدون وجود مستقلى که طرف وابستگى آن باشد تحقق نخواهد یافت. پس ناچار باید وراى این سلسله ربط ها و تعلقات وجود مستقلى باشد که همگى آنها در پرتو آن تحقق یابند. بنابراین، نمىتوان این سلسله را بىآغاز و بدون مستقل مطلق دانست. [4]
با این توضیح روشن شد: به موجودی نیازمندیم که معلول علت دیگر و وابسته به موجود دیگری نباشد و مستقل مطلق باشد و این همان چیزی است که ما او را خدا می نامیم و فلاسفه واجب الوجود.
برای آگاهی بیشتر در باره برهان تسلسل می توانید رجوع کنید به نمایه: برهان امتناع تسلسل و اثبات خدا، سؤال 2223 (سایت: 2367) .
[1] علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق، حسن زاده آملی، حسن، ص 1177، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1407ق ؛ ابراهیمی دینانی، غلامحسین، قواعد کلی در فلسفه اسلامی، ج 1، ص 160، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1365.
[2] ولایی عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران، نشر نی، چاپ اول، 1374.
[3] حدود ده برهان اقامه کرده اند
[4] تفاوت این دو برهان در آ ن است که برهان اول در مطلق علت هاى حقیقى جارى است ، علت هایى که لزوما باید همراه معلول موجود باشند، ولى برهان دوم مخصوص علت هاى هستىبخش است و در علل تامه هم نیز جارى مىشود از آن نظر که مشتمل بر علت هاى هستىبخش هستند. نک: آموزش فلسفه، ج 2، ص 81- 82.
ترجمه انگلیسی
Please define and explain vicious circle (daur) and infinite regression of causes (tasalsul)?
question
Please tell me what is circle and infinite regression of causes?
Concise answer
A vicious circle is a situation in which an attempt to resolve one problem creates new problems that lead back to the original situation. It is also a fallacy in reasoning in which the premise is used to prove the conclusion, and the conclusion used to prove the premise For example, “A” depends on “B” and “B” depends on “A”. The conclusion is that “A” depends on “A”. It is the circularity in argument or proof.
There is no difference among scholars regarding the invalidity of a circular argument because it amounts to something preceding itself. Hence, if “A” depends on “B” and “B” depends on “A”, then in order that “A” may come into being “B” must have been existent and “A” must have been non-existent. However, since “B” depends for its existence on “A”, then it means that “A” must be existent in the same time and moment. The conclusion is that “A” must be existent and non-existent at one and the same time. There can be no doubt in the human mind that existence and non-existence are two complete opposites and there is no middle position. Two diametrically opposed characteristics cannot exist together.
The word tasalsul (regress) is derived from the word silsila (sequence, series, range), with the root meaning of chain and which in philosophical parlance means infinite regress, or endless chain. Therefore, tasalsul means an endless chain. Philosophers thus liken the ordered system of causes and effects to a chain whose links interlock in sequence.
The infinite regress is void because the effect which is essentially dependent and needy is possible. Hence, when we assume that such beings exist endlessly, it would mean that there is an endless chain of dependent beings whose links interlock in sequence without there being an independent existent to support them. This is absolutely impossible.
Detailed Answer
A vicious circle is an expression used in logic and philosophy. It is also used extensively in jurisprudence and legal theories. A vicious circle is a situation in which an attempt to resolve one problem creates new problems that lead back to the original situation. It is also a fallacy in reasoning in which the premise is used to prove the conclusion, and the conclusion used to prove the premise. For example, “A” depends on “B” and “B” depends on “A”. The conclusion is that “A” depends on “A”. It is the circularity in argument or proof.
There is no difference among scholars regarding the invalidity of a circular argument because it means something preceding itself. Hence, if “A” depends on “B” and “B” depends on “A”, then in order that “A” may come into being “B” must have been existent and “A” must have been non-existent. However, since “B” depends for its existence on “A”, then it means that “A” must be existent in the same time and moment. The conclusion is that “A” must be existent and non-existent at one and the same time. There can be no doubt in the human mind that existence and non-existence are two complete opposites and there is no middle position. Two diametrically opposed characteristics cannot exist together.
Types of Circle
There are two types of circle (or cycle):
1. Explicit cycle (daur musarrah), 2. Implicit cycle (daur mudhmar).
The explicit cycle is where the cycle is without mediation like the example mentioned above. A circle which contains middle ring or rings is referred to as implicit cycle. For example, “A” depends on “B” and “B” depends on “C” and “C” depends on “D” and “D” depends on “A”. This is called implicit cycle.
Definition of Regress (tasalsul)
Tasalsul literally means the flowing of water or anything whose existence depends on the existence of another entity. Tasalsul in philosophical parlance means infinite regress, or endless chain. Hence, tasalsul means an endless chain (of causes). Philosophers thus liken the ordered system of causes and effects to a chain whose links interlock in sequence.
Types of Regress
There are different types of infinite regress:
A) Regress in mentally posited things which are on the basis of the considerations of the considerer. This type of regress is called ‘yaqefi’ (stoppable) which is terminated when the considerer stops considering it. This kind of tasalsul has not been considered as invalid because it is not, in reality, a regress because an individual can continue his imaginations and fancying as far as he can.
B) Regress in mortal matters. This kind of regress is also not invalid because its implementation becomes existent and non-existent gradually and they will not be gathered in existence. The temporal events take place each in its respective time and place.
C) Infinite regression of causes and effects which means that every stage is the immediate cause as well as the effect of the cause before it. This kind of regress is void and impossible. This kind of tasalsul has been defined in Kashful Murad as such:
و هو وجود علل و معلولات فی سلسلة واحدة غیر متناهیة.
That is the existence of causes and effects in a single endless chain.[1]
Why is infinite regress invalid?
The infinite regress is void for the simple reason that the effect which is essentially dependent and needy is contingent. That is to say, a contingent being is a dependent and needy being. Hence, when we assume that such beings exist endlessly, it would mean that there is an endless chain of dependent beings whose links interlock in sequence without there being an independent existent to support them. This is absolutely impossible.[2]
Philosophers have presented their arguments on the impossibility of tasalsul[3] that are briefly mentioned as under:
In his proof which is known as Asad and Akhzar, Farabi argues as under:
If we assume a chain of beings each of whose ring is dependent on another in a way such that insofar as the ring before it has not come into being the ring which is dependent on and connected to it does not come into being, it would then mean, by extension, that the whole chain would be dependent on another being because all the rings in the chain are supposed to have the same feature. Inevitably, we must assume that there is a being at the top of end of this chain who is not dependent on anything, who is self-sufficient and self-dependent and whose existence and non-existence amount to existence and non-existence of the rings in the chain. So such a chain cannot be endless and there must be a beginning. In other words, infinite regression of causes is impossible.
Mulla Sadra, the founder of Transcendental Philosophy, explains how an infinite regression of causes is impossible. In his Transcendent Philosophy, he presents the following argument: Based on the principiality of existence and dependence of the effect on its creating cause, the relationship of every effect in respect of its cause is pure dependence and connection because the effect has no form of independence of its own. If the relationship of a present cause is supposed in connection with a higher cause, it will have the same position as that of an effect to its cause. If we consider a chain of causes and effects in which a causes is the effect of another cause, they will not be but a chain of rings whose links interlock in sequence. Obviously, a dependent being does not and will not come into being without an independent being to which it is connected. Therefore, beyond this chain of connections and dependence there must be an independent being that causes dependent beings to come into existence. Hence, we cannot consider this chain without a beginning and an absolutely independent being.[4]
Having said that, it has now become clear that we are in need of a being which is not the effect of another cause and is not dependent on another being either. It should be absolutely independent and that is what we call ‘God’ and the philosophers call Him ‘the Necessary Being’.
For further information about the chain of infinite regression of causes, you can refer to index: The Impossibility of Infinite Regression of Causes and Proof of God’s Existence, question 2223 (site: 2367).
[1] Allamah Hilli, Kashful Murad fi Sharh Tajrid al-E’tiqad, research by Hasan Zadeh Amuli, Hasan, p. 117, Qom, Islamic Publications Institute, 1407 A.H.
[2] Wilayee Isa, Farhang Tashrihi Istelahaat Usul, Tehran, Nay Publication, first edition, 1374.
[3] Some arguments have been presented by philosophers.
[4] The difference between these two arguments is that the first argument applies to al real causes, causes which must necessarily be with the effect but the second argument is particular to creating or existence-giving causes and it is applicable to perfect causes as well because they include existence-giving causes. Vide: Philosophical Instructions, vol.2, p. 81-82.