اسلام ابوطالب
اسلام ابوطالب
مجله پرسمان اسفند ماه سال 1390 شماره 110
اهمیت حمایت ابوطالب از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله
ابوطالب پسر عبدالمطلب و عموی گرامی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است که پس از عبدالمطلب، حدود 42 سال، رئیس قبیله قریش بود. در آن هنگام پیامبراسلام صلی الله علیه و آله کودکی هشت ساله بود که پدر بزرگش را نیز از دست داده بود. حمایت ابوطالب از پیامبر از همان دوران شروع شد و تا مرگ ابوطالب ادامه یافت. پیامبر صلی الله علیه و آله در دوران کودکی، جوانی و میان سالی از حمایت ابوطالب بهره برد و انتشار اسلام در سال های بعد، مرهون حمایت ابوطالب بوده است.
1. دوران پیش از بعثت
حضرت محمد صلی الله علیه و آله که پدر خود را پیش از تولد از دست داده بود و شش سال پس از آن نیز مادرش رحلت کرده بود، در هشت سالگی با مصیبت تلخ تری روبه رو شد و عبدالمطلب را نیز از دست داد. عبدالمطلب رئیس قبیله قریش و شخص محترم و با نفوذی بود و با مرگ او، ابوطالب به ریاست قریش رسید و سر پرستی محمد صلی الله علیه و آله نیز به او رسید.
ابوطالب از همان آغاز نسبت به تربیت او همت گماشت و در آشنا کردن او با دنیای آن روز، دریغ نکرد.
خطبه ابوطالب در مراسم عقد خدیجه و محمد صلی الله علیه و آله نشان از حمایت ابوطالب از پیامبر صلی الله علیه و آله و مقام والای محمد صلی الله علیه و آله نزد عمویش دارد. این ازدواج با وساطت ابوطالب انجام شد و او در مراسم عقد در خطبه ای چنین خواند: سپاس خدای را که ما را از نسل ابراهیم و فرزندان اسماعیل قرار داد و ما را بر کعبه ای حرام و حرمی امن، سرفراز داشت و ما را بر مردم، سروری دادو شهر ما را که در آن هستیم، مبارک گردانید؛ سپس به راستی برادر زاده ام محمد ابن عبدالله گر چه از مال تهی است، اما با هیچ یک از مردان قریش سنجیده نشود؛ مگر بر او فزون آید و با احدی سنجیده نشود، مگر از او بزرگ تر باشد.
رابطه محبت آمیز ابوطالب و پیامبر صلی الله علیه و آله طرفینی بود و محمد صلی الله علیه و آله، نیز عموی خود را بسیار دوست می داشت و هر زمان در اندیشه این بود که پاسخ کرامت و مهربانی عموی خود را بدهد. از این رو، سال ها بعد، وقتی ابوطالب به سبب شرایطی خاص، با فقر مواجه شد، به پیشنهاد محمد صلی الله علیه و آله، برادران ابوطالب، فرزندان این شیخ با کرامت را به خانه خود بردند؛ تا از فشار معاش بر دوش ابوطالب بکاهند و در این تقسیم، علی علیه السلام میهمان پیامبر صلی الله علیه و آله شد.
2. دوران بعثت
حمایت ابوطالب از پیامبر صلی الله علیه و آله در دوران بعثت از آن جا آغاز شد که وقتی در روزهای آغازین انتشار اسلام، پیامبر صلی الله علیه و آله و پیروانش در حال نماز خواندن بودند. ابوطالب جعفر را هم به تبعیت از آنان فرستاد و از آن پس ابوطالب قصد کرد تا زنده است، از پیامبر صلی الله علیه و آله حمایت کند.در طول سال های دعوت پنهان، مشکلات قابل توجهی برای پیامبر صلی الله علیه و آله پیش نیامد؛ اما به هنگام دعوت آشکار، از سال سوم به بعد،نقش ابوطالب در حمایت از پیامبر صلی الله علیه و آله نمود بیشتر و مصادیق بارزی یافت. دشمنی قریش با پیامبر صلی الله علیه و آله از زمانی آغاز شد که پیامبر صلی الله علیه و آله در مقاطع مختلف مردم را به اسلام دعوت می کرد و به بدگویی بتان می پرداخت. از این رو، قریشیان زبان به گلایه گشودند و به شکایت از پیامبر صلی الله علیه و آله نزد ابوطالب آمدند و ابوطالب هر بار به شکلی با قریش سخن گفت و آنها را برگرداند. آنان از مدارای ابوطالب با پیامبر صلی الله علیه و آله به خشم آمدند و به او پیشنهاد کردند عماره ابن ولید را که جوانی آراسته بود، بگیرد و او را به پسر خواندگی خود بپذیرد و در برابر آن محمد صلی الله علیه و آله را به آنها بدهد؛ تا او را بکشند. ابوطالب به خشم آمد که: این دور از انصاف است، و اشعاری در مدح برادر زاده اش خواند.
قریشیان یک بار هم به ابوطالب پیشنهاد کردند که وعده مال و غیر از آن به پیامبر صلی الله علیه و آله بدهد؛ اما پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ گفت: به خدا! اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپم قرار دهید، دست از دعوت بر نمی دارم. ابوطالب نیز به پیامبر صلی الله علیه و آله قول داد از او حمایت کند.
حمایت های بی دریغ ابوطالب از پیامبر صلی الله علیه و آله سبب شد که قریش استراتژی دفاعی خود را در برابر اندیشه اسلامی تغییر دهد. آنها از این که ابوطالب پیامبر صلی الله علیه و آله را به دست برداشتن از دعوت وادار کند، ناامید شدند و در برابر سیاست ظریف او درمانده شدند.
در اواخر سال ششم بعثت، وقتی قریشیان متوجه شدند نمی توانند ابوطالب را تسلیم کنند و از حمایتش از پیامبر صلی الله علیه و آله خشمگین بودند، با یکدیگر وعده کردند که رئیس قبیله خود و طایفه اورا تحریم کنند و با آنان معاشرت و معامله نکنند. آنان در این مورد پیمانی نوشتند و بر کعبه آویختند که در تاریخ اسلام به پیمان تحریم مشهور است. این پیمان، عکس العمل قریش در برابر سرسختی ابوطالب در حمایت از پیامبر صلی الله علیه و آله بود. قریشیان این پیمان را که فقط شامل ابوطالب و طایفه اش بود، بر کعبه آویختند و سایر مسلمانان نظیر ابوبکر و عمر از آن در امان بودند. از بنی هاشم نیز حتی ابولهب- که برادر ابوطالب بود و پس از وی به ریاست قریش رسید- آزاد بود. اینها همه مشخص کننده نقش ابوطالب در حمایت از پیامبر صلی الله علیه و آله است.
با تحریم بنی هاشم توسط قریش، آنان به پیشنهاد ابوطالب به دره ای نزدیک مکه رفتند که نام آن شعب ابوطالب بود. ابوطالب در اینجا هوشمندی ویژه ای به خرج داد؛ زیرا اگر در داخل مکه می ماندند، آزار روانی قریش که با نگاه و تحقیر همراه بود، ممکن بود از اطاعت بنی هاشم نسبت به ابوطالب در موضوع حمایت از پیامبر صلی الله علیه و آله، کم کند. همراهی ابوطالب در شعب، اوج حمایت او از پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است؛ زیرا علاوه بر این که چنین سختی هایی را در مقام ریاست قریش به جرم حمایت از پیامبر صلی الله علیه و آله متحمل می شد، رنج ها و سختی های درون شعب و گرسنگی و تشنگی و نیز حمایت حتی نگهبانی از پیامبر صلی الله علیه و آله را در جلوگیری از حملات شبانه، بر عهده داشت. اقامت در شعب، حدود سه سال طول کشید و ابوطالب و بنی هاشم جز در ماه های حرام از شعب خارج نمی شدند.
سرانجام، در شرایطی که که قریشیان جلساتی را در مورد نقض کردن پیمان نامه و آزاد کردن بنی هاشم از این شرایط دشوار تشکیل می دادند، ابوطالب خبری را از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله به مکه برد و گفت: پیمان نامه را موریانه خورده است. پس از آن، تحریم لغو شد و آنان به مکه بازگشتند.
پس از بازگشت بنی هاشم به مکه، با فاصله کمی از هم، ابوطالب و خدیجه از دنیا رفتند. این مرگ ها برای پیامبر صلی الله علیه و آله خیلی گران تمام شد؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله دو حامی بزرگ سیاسی و اقتصادی خود را از دست داد وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله خبر رحلت ابوطالب را شنید، سخت بی تاب شد و چند بار دست بر پیشانی او کشیده، گفت: «یا عم! ربیت صغیرا و کفلت یتیما و نصرت کبیرا فجزاک الله عنی خیرا…؛ ای عمو! مرا در کودکی پرورش دادی و در یتیمی کفالت نمودی و در بزرگی یاری نمودی؛ پس خدایت از من جزای خیر دهد».
از دست دادن ابوطالب سبب شد تا قریشیان آزادانه نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله گستاخی و توهین کنند. سال دهم برای پیامبر صلی الله علیه و آله سال اندوه و عام الحزن بود؛ زیرا در آن سال قریشیان بدون هراس، اقدام به آزار پیامبر صلی الله علیه و آله می کردند.
اسلام ابوطالب
با وجود حمایت های بی شائبه ابوطالب از پیامبر صلی الله علیه و آله و حتی اشعاری که ابوطالب در تأیید پیامبر صلی الله علیه و آله و اقرار به اسلام سروده است، به دلیل تبلیغات بنی امیه، به ویژه معاویه- که می کوشید پدرش ابوسفیان را با آن همه سابقه دشمنی با اسلام، مسلمان و پدر علی را کافر خطاب کند- کوشش گسترده ای برای اثبات کفر ابوطالب صورت گرفت. این معنا را امام علیه السلام در نامه 17 نهج البلاغه آورده است. امام علیه السلام در این نامه نوشته است:. .. و ابوسفیان را با ابوطالب قیاس نتوان کرد. آن که در راه خدا هجرت نمود، مانند کسی نیست که رسول خدایش آزاد فرمود. این نامه که پاسخی برای نامه معاویه بود، نشان می دهد که کوشش معاویه در این موضوع از همان زمان آغاز شده بود. معاویه در جنگ با علی علیه السلام از هر ابزاری برای تخفیف موقعیت امام علی علیه السلام استفاده می کرد و می گفت: پدر من، مسلمان از دنیا رفت؛ اما ابوطالب کافر مرد. این سیاست عمومی که تا پایان حکومت اموی ادامه داشت، در سیر نقل اخبارو ثبت آن، تأثیر گذاشت و در اندیشه فرقه های اهل تسنن هم راه یافت و به جز دوران عمر ابن عبدالعزیز، تا روی کار آمدن عباسیان دنبال شد.
مسئله اسلام و کفر ابوطالب، حاصل دشمنی بنی امیه و بنی هاشم است و تاریخچه این دشمنی به قبل از اسلام برمی گردد و معاویه، حکومت خود را پیروزی بر بنی هاشم می دانست. این دشمنی ها بعدهاً بخش های بزرگی از تاریخ اسلام را تحت تأثیر خود قرار داد. سیاست ویژه ابوطالب در شرایط آن روز، عدم ابراز تنفر از بتان بود؛ تا به این وسیله، ابهت خود را میان مشرکین حفظ کرده، بتواند از پیامبر صلی الله علیه و آله حمایت کند. از این رو، ایمان خود را ابراز نمی کرد.
ابوطالب بزرگمردی بوده که سرتاسر تاریخ اسلام در ده سال بعثت، با نام وی گره خورده است و حمایت او تا این حد، نشانه ایمان اوست. سیاست او در لعن نکردن بتان هم کاملاً هوشمندانه و مناسب با اقتضای زمان و در جهت حمایت از پیامبر صلی الله علیه و آله است و بدنام کردن او، یکی از توطئه های ناجوانمردانه معاویه بوده است. درباره ابوطالب همین سخن پیامبر صلی الله علیه و آله کافی است که فرمود: تا زمانی که ابوطالب زنده بود، قریش نتوانست مرا بیازارد.