گنجینه ی آسمانی/دفاع مقدس به روایت شهیدآوینی
گنجینه ی آسمانی/دفاع مقدس به روایت شهیدآوینی
مجله پاتوق فروردین و اردیبهشت 1386 - شماره 2
***
ghahremani@habil-mag.com
*********
سئوال: به نظر شما فیلم سازی مستند جنگی در ایران اقتضا دارد به چه مفاهیم و مسایلی توجه بیش تری شود؟ پاسخ: زمانه ی ما یعنی این عصر شگفت انگیزی که در آن قرار گرفته ایم، اقتضا دارد فیلم سازی های ما برای پیروزی، مفاهیم و مسایل ذیل را در مستندهای جنگی خود موردتوجه قرار دهند:
پیوند ولایی مردم و حضرت امام ارواحنا له الفدا باید به عنوان مهم ترین عامل بقا و استمرار نهضت اسلامی مورد تأکید قرار گیرد. حضور شگفت انگیز مردم را در همه ی صحنه ها باید نشان داد. باید نشان داد که رزمندگان ما از میان همین اقشار مردم برگزیده شده اند و هیچ تفاوتی با دیگران ندارند. در این جهت باید از قهرمان سازی اکیداً پرهیز شود و بالعکس همه ی خصوصیات غیرحقیقی را باید از رزمندگان زدود.
باید خصوصیات اصلی این جنگ را در فیلم ها بیان کرد. این جنگ بدون تکیه به سلاح های پیش رفته و روش های کلاسیک جنگ به پیروزی می رسد. بنابراین باید از اصالت دادن به ماشین جنگ و توپ و تانک و مسلسل پرهیز کرد که متأسفانه در غالب فیلم های جنگی ما برعکس به ماشین جنگ اصالت داده اند نه به ایمان رزمندگان. شجاعت هایی که در این قبیل فیلم ها مطرح می شود ریشه در نفس اماره ی انسان دارد. ریشه ی شجاعت ما اگر در ایمان و یقین نباشد، دیگر شجاعت نیست. در روایات داریم اَشجَعُ النّاسِ مَن غَلَبَ هَواه. ما باید در فیلم های خود بر خصوصیات حقیقی دفاع مقدس مان تأکید کنیم. حضور بسیجی مردم یکی از صفات ذاتی دفاع مقدس مان بوده است. اگر این صفت را از جنگ جدا کنید، ماهیت جنگ مکتبی را تغییر داده اید و آن گاه آن چه شما ارایه داده اید هرچند بسیار زیبا و هیجان انگیز باشد اما ارتباطی با جنگ ما ندارد.
شما در جنگ های صدر اسلام با دقت مطالعه کنید؛ آن گاه راه خودمان را در خواهید یافت. چراکه ما دقیقاً باید براساس هم آن مبانی رفتار کنیم. بسیج مستضعفین، تحقق ارتش مکتبی به هم آن صورتی است که در صدر اسلام موجود بوده است.
در ارتش های دنیا سربازان را با روش های غیرانسانی به جبهه می کشانند؛ ارعاب، تطمیع، تبلیغ های دروغین، تشجیع کاذب و… در جبهه ها نیز ناچارند که سربازان خود را با تخدیر و تفریح حفظ کنند. بعد از جنگ ویتنام هزارها سرباز آمریکایی ناچار شدند که دست های خود را و مخصوصاً دست چپ خود را قطع کنند. آن ها به دلیل تزریق هروئین و مرفین با سرنگ های کثیف و در شرایط غیربهداشتی قانقاریا گرفته بودند. هم الآن در جبهه های رژیم بعث چه خبر است؟ انسان از فکرکردن به آن هم شرم دارد. حالا نگاهی هم به جبهه های ما بیندازید.
این خصوصیات و تفاوت ها باید در فیلم های جنگی ما اصالتاً مورد تأکید قرار گیرند. اگر ما غیر از این عمل کنیم خیانت کرده ایم. الآن تبلیغات خبری بیش تر بر دو مورد تأکید دارد: کشته های دشمن و مساحت خاک تسخیرشده و… این درست از نقاطی است که دشمن به وسیله ی آن چهره ی جنگ ما را مشوه می کند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
فرازی از مصاحبه با سیدمرتضا آوینی. کتاب مقاومت.
شماره ی4. تابستان 1370
*********
نگاه سیدمرتضا آوینی به جنگ با مروری کلی و اجمالی به پاسخ او به همین یک پرسش نقل شده کاملاً تشخیص پذیر است؛ هرچند تشخیصی سهل و ممتنع. در این مجال اندک بر آن نیستیم که تمام زوایای بینش علم دار روایت فتح در مجموعه ی «گنجینه آسمانی» و مستندهای «روایت فتح» را بکاویم، که این کار از توان این مقاله و نویسنده ی آن بیرون است. بل که هدف از نگارش این وجیزه ی مختصر طرح موضوعی جنگ در اندیشه و دیدگاه سید شهیدان اهل قلم است که با محوریت مجموعه مستندهای روایت فتح به رشته تحریر در آمده است. امید که این نوشته دریچه ای از معارف آن هنرمند فرزانه را بر روی مخاطب بگشاید. پراکندگی مطالب، نویسنده را بر آن داشت تا نکات مدنظر را سلسله وار به ترتیب ذکر نماید:
1. جنگ؛ عرصه ی ظهور حقیقت قدسی انقلاب اسلامی
شهید آوینی انقلاب اسلامی را از این منظر که در داخل مرزهای سپهر اطلاعاتی غرب و در درون جزیره ی ثبات روی داد، یک معجزه و انفجار نور در عصر جاهلیت ثانی بشر می دانست. انقلابی که مردمان اش فارغ از ملاحظات و معادلات غریزی مربوط به حفظ حیات، سینه در برابر گلوله سپر کردند و یک صدا حکومت اسلامی الگوگرفته از چهارده قرن پیش را فریاد زدند. انقلابی که مردمان اش دیگر نمی خواستند شهروندان مطیعی برای ده کده ی جهانی باشند و عزم خویش جزم کرده بودند که فطرت الاهی بشر بر اریکه ی حکومت تکیه زند و آدمیان از حضیض فلاکت و گم گشته گی به عزیز خلیفه اللهی تعالی یابند. شهید آوینی انقلاب اسلامی را سرآغاز عصر توبه ی بشریت می دانست. عصری که تقدیر نهایی تاریخ یعنی استیلای مستضعفین و اقامه ی حق و عدل را در پی دارد. انقلابی که بنیان گذار آن اسلام انقلابی را در برابر اسلام رکود و عافیت علم می کند و آن را محور حرکت خویش قرار می دهد.
بینشی این گونه نسبت به انقلاب لاجرم معتقد به حقیقتی قدسی در ذات این رخ داد اجتماعی است که امتحان و ابتلای خود را براساس سنت سخت آزمایی الاهی در میدان هایی پرهزینه و مملو از خطر پس خواهد داد و جنگ نیز یکی از این میدان ها بود. وقتی امام امت می فرمایند روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ تحقق یافت یعنی که جنگ و جبهه ی ما سرچشمه ی فرهنگ و ادب انقلاب بود. پس حقیقت انقلاب و باطن آن یعنی بازگشت بشر به وطن ایمانی خویش در طول جنگ تحقق یافته است.
شهید آوینی معتقدان به اسلام انقلابی را جنگ طلب نمی داند، اما بر این اعتقاد است که برای تشکیل دولت پای دار حق و تبلور حقیقت قدسی انقلاب باید سلاح به دست گرفت و با شیطان و ایادی آن در سراسر گیتی مبارزه کرد تا آثار شرک و کفر و نفاق امحا گردد و زمینه ی ظهور آخرین حجت حق فراهم آید. او اراده ی انقلاب ایران در گستردن نور توحید در سراسر عالم را از برکات جنگ هشت ساله می دانست.
2. جنگ به مثابه ی نبرد حق علیه باطل (جهاد فی سبیل الله)
شهید آوینی معتقد بود معیارهایی اصیل در جهاد فی سبیل الله امت اسلامی ایران وجود داشت که جبهه های جنگ ما را از دیگر جبهه های جنگ در سراسر دنیا جدا می کند و به آن چهره ای خاص و روحانی می بخشد. معیارهایی که با عمیق ترین اعتقادات ایمانی ملت ما پیوند دارد. «ایمان» و «حضور بسیجی امت مسلمان» دو عنوان از اصلی ترین عناوینی است که آوینی بر آن ها تأکید می کند و می گوید این مشخصه ها جنگ ما را از جنگ های دیگر در سراسر دنیا تمایز می بخشد. در جامعه شناسی جنگ، قدرت طلبی عامل اصلی تجاوز ملت ها به یک دیگر است. آوینی اعتقاد داشت قدرت طلبی انگیزه ی ما از شرکت در جنگ نبود، بل که این جنگ نبرد بین حق و باطل بود که در ادامه ی هم آن راهی است که انبیای الاهی از آغاز هبوط بشر در کره ی زمین برای تکامل و تعالی معنوی او و برقراری قسط و عدل در پیش گرفته اند.
سید شهیدان اهل قلم جنگ هشت ساله ی ایران را یک جنگ اعتقادی می دانست که برای دفاع از اعتقادات اسلامی بر همه گان لازم الحضور بود. او بر این باور بود که اراده ی خداوند برای به حکومت رساندن مستضعفان در اراده ی مردم ایران تبلور یافته است و جنگ زمینه ای مناسب برای ظهور این اراده ی خداوند در سراسر عالم بود. او راز موفقیت رزمندگان اسلام را در فنای اراده ی خود در اراده ی حضرت حق می دانست و قدرت جبهه های اسلام را نشأت گرفته از قدرت تام الاهی می دانست.
3. جنگ؛ عرصه ی ظهور و بروز انسان کامل (خلیفه الله)
شهید آوینی معتقد بود در عصر حاضر، جنگ ما تنها عرصه ای بود که انسان به تمام معنای حقیقی اش یعنی خلیفه الله در آن تجلی یافت؛ تنها عرصه ای که انسان عصر استخلاف که اینده ی جهان از آن اوست در آن ظهور پیدا کرد. او می گوید: «شیطان حاکمیت خود را در جهان بر ضعف و ترس انسان ها بنا کرده است و این بچه ها (رزمندگان اسلام) این مطلب را خیلی خوب از امام خویش آموخته اند. اگر نترسی و ضعف خویش را با کمال خلیفه اللهی جبران کنی، شیطان شکست خواهد خورد و اینجا (جبهه) صحنه ی تحقق همین معناست».
او معتقد بود اگرچه غریزه ی حفظ حیات انسان را به سوی رفاه و فرار از مرگ می کشاند، اما فلاح اخروی انسان در گذشتن از خود و وابسته گی های آن است و جنگ عرصه ترک غرایز و گذشتن از تعلقات بود. به همین دلیل مردان جنگ بنده ترین بندگان خداوند بودند که به مقام خلیفه اللهی دست یافتند. ایمان به غیب، فریب سراب دنیا را نخوردن، دنیا را معبر و نه مقر دانستن، منزل گزیدن در دامنه ی آتشفشان (ابتلائات مؤمن) و شوق لقای حق از مشخصات اصلی مردان جنگ در سیمای اندیشه ی آوینی بود.
4. پیوند ناگسستنی جنگ با واقعه ی کربلا
محبوب خود را هم واره به کسی می بخشد که از بیش ترین و سخت ترین بگذرد و چه چیز بیش تر و سخت از جان. کربلا اسوه ی گذشتن از خود و وابسته گی های آن است و از این منظر میزان و حرم حق است. شهید آوینی اعتقاد داشت انسان هم واره میزان و معیار خویش را از آرمان اش کسب می کند و آرمان ما کربلاست. در جایی از گفتار متن روایت فتح می گوید: «در بطن همه ی تلاش های ما آرمان کربلا نهفته است و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز، لحظه ای بر ما نگذشته است جز آن که آن را با عاشورا محک زده ایم و سر استقامت ما نیز همین جاست.» از این نظر جنگ پیوندی ناگسستنی با کربلا داشت. آوینی عشق به حسین و شوق کربلا به عنوان صحنه ی تام آزمایش بشر و نهراسیدن از مرگ را از اصول حزب الله و بسیجیان می دانست.
او در خصوص پیوند تاریخی جبهه های جنگ با واقعه ی کربلا می گوید: «رزمندگان این پیوند تاریخی را در اعماق وجود خویش احساس کرده اند و در پناه قرآن به یاری حسین(ع) می شتابند و همین است امانتی که آسمان ها و زمین و کوه ها از پذیرش آن ابا داشته اند و انسان پذیرفته است. اگر نه، هیچ از خود پرسیده ای که چرا بعد از هزار و چندصد سال این مؤمنین خود را راهیان کربلا نامیده اند؟ مگر کربلا از تبعیت زمان و مکان خارج است که همه جا کربلا باشد و هر روز عاشورا؟ آری، کربلا از زمان و مکان بیرون است و اگر تو می خواهی که به کربلا برسی، باید از خود و بسته گی هایش، از سنگینی ها و ماندن ها گذر کنی و از زمان و مکان و مقتضیات آن ها فراتر روی و غل و زنجیر جاذبه های دنیایی را از پای اراده ات بگشایی و هجرت کنی. حب حسین در دلی که خودپرست است بیدار نمی شود.»