کیمیای دانش / تولد ابوریحان بیرونی
کیمیای دانش / تولد ابوریحان بیرونی
مجله گلبرگ بهمن 1382، شماره 47
تولد
محمدِ بیرونی، فرزند احمد، معروف به ابوریحان، دانشمند برجسته ایرانی، در سال 362 ق در حومه شهر «کاث» پایتخت خوارزمشاهیان دیده به جهان گشود و چون در حوه این شهر به دنیا آمده بود، او را بیرونی لقب دادند.
درباره پدر و مادر ابوریحان، اطلاعات چندانی در دست نیست، ولی تا آن جا که تحقیقات نشان می دهد، او در کودکی یا نوجوانی، پدر خویش را از دست داده و همراه مادرش زندگی می کرده است. بیرونی تا 25 سالگی در زادگاه خود می زیسته و پس از آن، به شهرهای مختلف سفر کرده است.
علم آموزی
ابوریحان بیرونی، در نوجوانی و جوانی علوم زیادی را فرا گرفت. او در علومی چون: فقه، کلام، صرف و نحو، جغرافیا، ریاضیات، نجوم، کانی شناسی، پزشکی و دین شناسی به تحصیل پرداخت و به سرآمد زمان خود در این علوم تبدیل شد.
او با دانشمندانی چون: ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی، ابن هیثم و ابوعُبید جوزانی هم عصر بود.
مطالبی هم در مورد مکاتبات و ملاقات های وی با ابن سینا وجود دارد که به صورت مبادله معلومات بوده، تا جایی که در بعضی کتاب ها، با عنوان «مجادلات بین ابوریحان و ابن سینا» از آن یاد شده است.
سفرها و محل اقامت
ابوریحان بیرونی، تا 25 سالگی در زادگاه خود می زیست تا این که در سال 387ق وطن را به قصد بخارا ترک کرد و در آن جا از حمایت معنوی منصور سامانی برخوردار شد. در سال 388 ق اثر مهّم خود الآثار الباقیه عن القرون الخالیه را که در مورد تاریخ است، به رشته تحریر درآورد. او هفت سال به عنوان رایزن و ستاره شناس در خدمت خوارزمشاه ابوالعباس مأمون بن مأمون بود. در این زمان، سلطان محمود غزنوی، دربار مأمون راتحت فشار قرار داد تا دانشمندان گردآمده در آن دربار را، به غزنه بفرستد تا دربار خود را به حضور آن ها بیاراید. از دانشمندان دربار مأمون، ابن سینا و ابوسهل عیسی، شبانه به سوی اصفهان گریختند، ولی بیرونی و ابوالخیر خمّار، دستگیر شده، به اجبار به غزنه فرستاده شدند. بیرونی، سی سالِ باقی مانده عمر خود را، در دربار پادشاهان غزنوی گذرانید.
نوآوری و ابتکار
آن چه از کتاب ها و نوشته های ابوریحان و نقل تاریخ نویسان برمی آید، گویای این است که او جزء سرآمدهای روزگار خود و از شخصیت های چند بُعدی در علم بوده است. این موضوع را از تعداد زیاد کتاب ها و عمق نوشته هایش می توان فهمید. او مباحث متعددی را مطرح و نظریات جدیدی را ابداع کرد که کسی قبل از او آن ها را بیان نکرده بود. او در علوم متعدّد، نظریه های جدیدی را پایه گذاری کرد که چند نمونه از آن ها را ذکر می کنیم:
نجوم: نظریه حرکت وضعی زمین، تعیین سمت قبله در شهرهای گوناگون؛
جغرافیا: محاسبات طول و عرض جغرافیایی شهرها، ترسیم نقشه؛
اظهار نظر در مورد زمان پیدایش عالَم، چگونگی پدید آمدن لایه سطحی زمین و تبدیل دریاها به خشکی.
شیمی و کانی شناسی: تعیین وزن مخصوص عناصر در شیمی، به خصوص تعیین وزن مخصوص هیجده سنگ و فلز گران بها برای اوّلین بار.
پزشکی و داروشناسی: ترجمه اصطلاحات دارویی و نام گذاری داروها به زبان عربی و فارسی برای اولین بار از زبان یونانی.
ارادت به اهل بیت علیهم السلام
آن چه از نوشته ها و مقالات ابوریحان به دست آمده است، ارادت و علاقه ویژه او را به ائمه اطهار ثابت می کند. بیرونی در کتاب های مختلف و به بهانه های گوناگون، به هنگام بیان مسایل تاریخی، از امیرمؤمنان، امام حسن، امام حسین و امام صادق علیهم السلام به نیکی یاد کرده و همیشه با تمجید و اکرام از ایشان نام برده است. نکته دیگر این که در مورد مسایلی مانند غدیر خم، جریان مباهله و حادثه عاشورا، که مختص به ائمه اطهار است، حساسیّت و علاقه خود را نشان داده است.
کتاب های ابوریحان
از ابوریحان بیرونی، کتاب ها، رسالات و مجموعه مقالات گوناگونی به جا مانده است. برخی از تاریخ نگاران، تعداد آن ها را بالغ بر 180 عنوان ذکر کرده اند که 115 عدد از آن ها در نجوم، ریاضیات، هندسه و علوم مربوط به این موضوعات بوده است. برخی از آثار او عبارتند از:
التفهیم در هندسه، اَفراد المَقال فِی اَمرِ الضَّلال در تمایز میان مباحث ریاضی و فلسفه، رسالة فی معرفة سَمْتِ القبله (تشخیص قبله)، الجماهر فی معرفة الجواهر در کانی شناسی و تحدید نهایات الاماکن در جغرافیا.
سلطان نامه
آن چه از زندگی پر فراز و نشیب ابوریحان بیرونی معلوم می شود، این است که او از 25 سالگی تا پایان عمر، پیوسته در دربار امیران و سلاطین مختلف بوده و تعداد زیادی از کتاب های خود را، به نام همان پادشاهان نوشته و با استفاده از حمایت معنوی سلاطین، سعی کرده تا معلومات خود را به دیگران منتقل نماید. براین اساس، او فردی درباری نبوده و فقط از موقعیت های گوناگون، برای نشر هر چه بیش تر علم استفاده می کرده است؛ چنان چه بارها مورد غضب سلطان محمود غزنوی قرار گرفته و حتی یک بار به مدّت شش ماه، در قلعه «نَنْدَنه» هند زندانی شده بود.
دین مداری
ابوریحان بیرونی، علاقه و حساسیّت خاصی به مسایل و موضوعات دینی داشت. این موضوع، از نوشته های او پیداست. ویژگی تمام نوشته های ابوریحان، این است که او به هر بهانه ای، به مسایل دینی می پرداخته است. حتی در بسیاری از موارد که به ظاهر موضوع با مسایل دینی هم ارتباطی ندارد، او موضوع را به مسایل دینی ارتباط داده و سخن از توصیه های دینی به میان آورده است. به عنوان نمونه، او به هنگام اشاره به کانی های گوناگون، وقتی به سنگ نقره و طلا اشاره می کند، با توجه به مسایل اخلاقی و آیات و روایات، افراد را به نداشتن دنیا دوستی و زر و سیم توصیه می کند.
دین شناسی و فلسفه
بسیاری از تاریخ نگاران، ابوریحان را فیلسوف ندانسته یا اطلاعات او را در مورد فلسفه، بسیار ناچیز دانسته اند. این در حالی است که وی در کتاب های گوناگون، در مورد فلسفه سخن به میان آورده و دست کم دو ـ سه کتاب در مورد مباحث فلسفی نوشته است. او نه تنها از فلسفه بی اطلاع نبوده، که در بسیاری از مسایل هم، صاحب رأی و اندیشه بوده است. البته شاید به علّت شرایط زمانی و مکانی، نظریات فلسفی وی خیلی مطرح نشده و از این رو، به این امر شهرت نیافته است.
یک تجربه
یکی از ویژگی های بارز ابوریحان، کنجکاوی و علاقه به تجربه شخصی مسایل بوده است. در زمان نوجوانیِ ابوریحان، شایع بود که الماس، سنگی سمّی است و هر کس آن را در دست بگیرد، بی درنگ می میرد. بنابراین، مردم آن سامان، از الماس دوری می کردند و به آن دست نمی زدند. یک روز ابوریحان، قطعه الماسی را پیدا کرد. مادرش با دیدن آن الماس، شروع به شیون و زاری کرده، او را مجبور کرد تا الماس را به دور اندازد، ولی ابوریحان آن الماس را مخفی نمود. پس از چند سال، این دانشمند بزرگ، آن الماس را خرد کرد و به تکّه گوشتی مالید و در انظار عمومی، آن را به حیوانی خورانْد. همه مردم گمان می کردند که آن حیوان خواهد مرد، ولی چندی گذشت و آن حیوان سالم بود. بدین ترتیب، ابوریحان باآزمایش خود، به یک شایعه بی اساس پایان داد.
دانش اندوزی
ابوریحان علاقه شدیدی به دانش اندوزی داشت. در داستانی که از وی نقل می کنند آمده که وقتی او در بستر بیماری بود و آخرین لحظات زندگی اش را سپری می کرد، مسأله ای علمی از دوستش پرسید. آن دوست گفت: آخر شما حالتان خوب نیست و اکنون زمان پرسیدن این سئوال نیست. ابوریحان جواب داد: آیا بدانم و بمیرم بهتر است یا نادانسته از دنیا بروم؛ پس جواب سئوال مرا بده که در هر حال کسب علم لازم است.
چنین گفت پیغمبر راست گوی
ز گهواره تا گور دانش بجوی
سعدی
وفات
ابوریحان بیرونی، پس از سال ها تلاش و کوشش در راه علم و فضیلت، در روز جمعه 2 رجب سال 440 ق بدرود حیات گفت. گفته می شود او در اواخر عمر، هم نابینا و هم ناشنوا شده بود، ولی در مورد محل وفاتش اختلاف است و محلّ آن مشخص نیست.