ولادت امام محمد باقر(ع)
ولادت امام محمد باقر(ع)
مجله اشارات تیر 1388 - شماره 122
اشاره
پیشوای پنجم
سید محمدصادق میرقیصری
امام باقر(ع) آغازگر جنبش نرم افزاری و تولید علم در مکتب اسلام است. آن حضرت، با استفاده بجا از شرایط مناسب دوران امامتش، توانست به فرهنگ شیعه، جانی دوباره بدهد. فرزند بزرگوار او امام صادق(ع) هم ادامه دهنده این حرکت عظیم علمی بود.
در شرایط کنونی کشور عزیزمان ایران، با الگوگیری از این دو امام بزرگوار می توانیم راه پیشرفت کشور را هموار سازیم. همچنان که برخی از نخبگان کشورمان توانستند با این الگوگیری، به پیشرفت های بسیاری مانند فن آوری هسته ای، ماهواره امید دست یابند.
امام باقر(ع)، ضمن توجه به پیشرفت علمی پیروان خود، از جنبه تربیتی و اخلاقی آنان غافل نبود. امام به پیروان خود چنین سفارش می کند:
در گفتارتان صادق باشید. با دل هایتان با مردم صحبت کنید. در کارهایتان همدل و هماهنگ باشید. هرگز به دوستان خود پشت نکنید. کارتان جز برای خدا و تصمیم و عملتان جز برای پیامبرتان نباشد. از خدا یاری بخواهید و صبور و مقاوم باشید.[1]
از مسائل مهمی که بیشتر امامان با آن روبه رو بودند، مناظره هایی بود که با مخالفان خود داشتند. امام باقر(ع)، یکی از امامان بزرگواری بود که در طول زندگی پربرکت خود در مناظره های فراوانی حرکت می کرد. به شهادت مورخان، امام باقر(ع) در همه مناظره ها با تسلط تمام می فرمود هرچه می خواهی، بپرس. این نشان از این دارد که امامان شیعه منبع عظیم علمی بودند.
یکی از مناظره های امام باقر(ع) با شخصی به نام طاووس یمانی بود. بخشی از آن را که در احتجاج طبرسی، جلد 2، صفحه 64 تا 66 آمده، بشنوید:
طاووس: چرا ابلیس را ابلیس نامیدند؟
امام باقر(ع): زیرا او از رحمت خدا ناامید شد.
طاووس: چرا به جنّ، جنّ گویند؟
امام باقر(ع): زیرا جنّیان دیده نمی شوند.
طاووس: آن قوم که به حق گواهی دادند، ولی دروغ گو بودند، چه کسانی هستند؟
امام باقر: آن قوم، منافقانند که به رسول خدا(ص) گفتند: گواهی می دهیم که تو رسول خدا(ص) هستی، ولی خداوند گواهی می دهد که منافقان دروغ گو هستند.
طاووس: صلاتی که نداشتن وضو، و روزه ای که خوردن و آشامیدن به آن آسیب نمی رساند، کدام است؟
امام باقر: صلات بی وضو صلوات بر پیامبر است و روزه ای که خوردن و آشامیدن به آن صدمه نمی زند، روزه سکوت است.[2]
گفتار مجری
هزاران حدیث ناب، سازنده، معرفت آموز و حکمت بار از حضرت باقرالعلوم(ع) روایت شده است. در اینجا شما را مهمان بزم معنوی علوم آن حضرت می کنیم تا گوش جانتان از این سخنان گهربار لبریز شود:
1. همه کمال در این سه چیز است: ژرف نگری در دین، صبر بر مصیبت و رعایت میانه روی در زندگی اندازه گیری زندگی.
2. هم نشینی و رفاقت بیست ساله، خویشاوندی است.
3. با گنهکار فاجر هم نشینی مکن و راز خود را با او در میان مگذار.
4. خوش رویی و گشاده رویی، محبوبیت می آورد.
5. برترین عبادت، عفت و نگهداری شکم و شهوت است.
6. هرکس زبانش راست گو باشد، عملش هم پاک خواهد شد.
7. مؤمن برادر مؤمن است، او را دشنام نمی دهد، محرومش نمی کند و به او بدگمان نمی شود.
8. هرکس از خدا نافرمانی کند، او را نشناخته است.
9. شیعیان ما نیستند، مگر آنان که از خدا بترسند و او را اطاعت کنند.
10. هیچ عملی جز با معرفت پذیرفته نیست و هیچ معرفتی هم جز با عمل به دست نمی آید.[3]
پایه گذار نهضت بزرگ علمی
حضرت باقر(ع) هجده سال امامت کرد. این دوران با حکومت ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک هم زمان بود. از میان اینان تنها عمر بن عبدالعزیز تا حدی با عدالت و احترام با خاندان پیامبر رفتار می کرد و بقیه همه در ستمگری و استبداد، دست کمی از نیاکان خود نداشتند. حضرت، در همان شرایط نامساعد، به نشر حقایق و معارف الهی پرداخت و مشکلات علمی را تشریح کرد. ایشان جنبش علمی دامنه داری پدید آورد که مقدّمات تأسیس یک دانشگاه بزرگ اسلامی را که در دوران امام صادق(ع) به اوج عظمت رسید، پی ریزی کرد.
حضرت در علم، زهد، عظمت و فضیلت، سرآمد همه بزرگان بنی هاشم بود، تا آنجا که دوست و دشمن، مقام بزرگ علمی و اخلاقی او را تصدیق می کنند. روایت و حدیث های بسیاری، در زمینه مسائل و احکام اسلامی، تفسیر و تاریخ اسلام از آن حضرت به یادگار مانده که تا آن روز از هیچ یک از فرزندان امام حسن (ع) و امام حسین(ع) به جا نمانده بود.
شخصیت های بزرگ علمی آن روز و نیز شماری از یاران پیامبر که هنوز زنده بودند، از محضر آن حضرت بهره می بردند.
در آثار نویسندگان اهل تسنن مانند طبری، ابونعیم اصفهانی، زمخشری و بسیاری از سخنان پرمغز پیشوای پنجم به چشم می خورد، به گونه ای که در جای جای این آثار، جمله «قال محمد بن علی» و «قال محمد الباقر» را می خوانیم.[4]
مناظره های علمی امام باقر(ع)
نیره قاسمی زاریان
یکی از مسئولیت های عمده امام باقر(ع)، تصحیح باورها و ردّ شبهه های فکری بود. مباحث علمی و مناظره ها در رسیدن به این هدف مؤثر بود.
معنای حقیقی «یدالله» و انتساب «روح» به خدا: خداوند می فرماید: «وَ السّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ»[5] یعنی آسمان را با قدرت و نیرو برافراشتیم. در آیه «وَ أَیّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»[6] نیز «روح» به معنای قوّت و نیروی امدادگر است.
در تفسیر این کلام الهی که «در آدم از روح خود دمیدم»،[7] امام می فرماید: مراد از «روح»، قدرت است.
و در بیان دیگری می فرماید: مراد از «روح خدا»، روحی است که او برگزیده و آفریده و آن را به خود نسبت داده و بر تمامی ارواح برتری بخشیده است.[8]
پس «روح خدا» به معنای چیزی که از وجود خدا جدا شده باشد، نیست؛ زیرا خداوند جزء ندارد.
مشاهده حسی خداوند: مردی از خوارج به امام باقر(ع) گفت: چه چیز را می پرستی؟ حضرت فرمود: «خداوند متعال را.» مرد پرسید: آیا او را دیده ای؟ امام فرمود: «چشم ها با مشاهده حسی او را ندیده اند، ولی قلب ها به حقیقت ایمان، خدا را یافته اند. خدا را به وسیله مقایسه نمی توان شناخت و با حواس نمی توان درک کرد و شباهتی با آدمیان ندارد. خداوند به وسیله نشانه ها و آیاتش، توصیف و با آنها شناسایی می شود. او در حکم و داوری اش هرگز ستم نمی کند. این همان خدایی است که جز او معبودی نیست».
مرد قانع شد و گفت: خداوند بهتر دانسته که رسالتش را در کدام خاندان قرار دهد.[9]
مبارزه با غلوکنندگان و دروغ گویان
ضعف فرهنگ جامعه، همواره دو نتیجه تلخ به همراه دارد: افراط یا تفریط. این دو آفت در دوران حکومت امویان و مروانیان، به شدت در جامعه رواج داشت.
برخی به سبب تبلیغ های سوء تا آنجا از خاندان رسالت فاصله گرفتند که به ایشان توهین می کردند. در مقابل نیز گروه دیگری در تعظیم جایگاه اهل بیت(ع) تا حدی افراط می کردند که ائمه(ع) از آنان روی برمی تافتند.
امام باقر(ع) نیز در هر فرصتی افکار نادرستشان را افشا می کرد. حضرت درباره مغیره می فرمود:
آیا می دانید مغیره مانند کیست؟ او مانند بلعم است که خداوند در حق او فرمود: ما آیات خود را به او عطا کردیم، ولی او به عصیان گرایید و پیرو شیطان شد و در زمره گمراهان جهان قرار گرفت.
از این سخن حضرت پیداست که مغیره در ابتدا، گمراه نبود، حتی میان شیعیان، جایگاهی ارزشمند داشت، ولی در مراحل بعد، گرفتار کج روی و غلو شد و فرقه مغیریه را بنیان نهاد.
مغیرة بن سعید، خداوند را قابل دیدن می دانست. او سخنان غلوانگیزی درباره حضرت علی(ع) دارد.
موضع گیری امام باقر(ع) در برابر دروغ پردازان
نیره قاسمی
در روایتی از حضرت نقل شده است: «خداوندا! من از مغیرة بن سعید و بیان به درگاه تو تبرّا می جویم».
غالیان و افترازنندگان به ائمه(ع) خطوط مختلفی را دنبال می کردند. برخی از آنان با انگیزه ای سیاسی، تلاش می کردند حضرت را مهدی موعود معرفی کنند، ولی امام باقر(ع) در رد آنها می فرمود:
«گمان می کنند من مهدی موعودم، ولی من به پایان عمر خویش نزدیک ترم تا به آنچه ایشان مدعی شدند و مردم را به آن می خوانند».
گروهک دیگری از اینها، راه تندروی و غلو را در امر ولایت پیش گرفته بودند. حضرت در رد آنها نیز می فرمود: «ای گروه شیعیان! در خط میانه باشید تا تندروان از تندروی خود نادم شوند و به شما اقتدا کنند و جویندگان راه حقیقت به شما بپیوندند».
فردی از انصار پرسید: تندروان چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: «کسانی که به ما اوصاف و مقام هایی را نسبت می دهند که خود ما آن اوصاف را برای خود قائل نشده ایم. آنان از ما نیستند و ما هم از ایشان نیستیم». سپس فرمود: «… هریک از شما که مطیع خداوند باشد، ولایت و محبت ما به حال او ثمربخش است و کسی که اهل معصیت باشد، ولایت ما به حالش سودی نخواهد داشت. هان! دور باشید از گول زدن خویش و گول خوردن به وسیله غالیان».[10]
سیره تربیتی حضرت باقر(ع) در برخورد با دوستان
زندگی امام، آینه تمام نمای زندگی شرافتمندانه انسان های موحد و متعالی است. یکی از ویژگی های والای امام، جامعیت اوست: توجه به علم، او را از اخلاق و فضایل روحی غافل نمی سازد و روی آوردن به معنویت و عبادت، او را از پرداختن به زندگی مادی و روابط اجتماعی بازنمی دارد.
کار و تلاش در اوج زهد و تقوا
انسان های کم ظرفیت گمان می کنند لازمه زهد و تقوا، به دوش انداختن خرقه پشمین و خلوت نشینی است. وظیفه انسان ذکرگفتن است و روزی او از هر جا که باشد، می رسد، ولی برنامه امامان، جز این بوده است. آنان در اوج زهد و تقوا، اهل کار و تلاش بوده اند و از اینکه دیگران روزی آنان را فراهم کنند، به شدت بیزار بوده اند.
محمد بن منکدر، از زاهدان معروف زمان امام باقر(ع) می گوید:
«در یکی از روزهای گرم تابستان، از مدینه به سمت یکی از نواحی آن خارج شدم. ناگهان با محمد بن علی(ع) دیدار کردم که با کمک دو نفر از خدمتکارانش، مشغول کار و رسیدگی به امور زندگی بود. با خود گفتم بزرگ قریش، در چنین ساعت گرم و طاقت فرسا، به فکر دنیاست. به خدا سوگند، باید او را موعظه کنم. به آن حضرت نزدیک شدم و سلام کردم، نفس زنان و عرق ریزان سلامم را پاسخ گفت. گفتم: خداوند کارهایت را سامان دهد. چرا بزرگی چون شما در چنین شرایطی به فکر دنیا و طلب مال باشد؟ اگر مرگ در چنین حالتی به سراغ شما بیاید، چه خواهید کرد؟
حضرت فرمود: به خدا اگر در چنین حالتی مرگ به سراغم آید، به حق در حالت اطاعت از خداوند به سراغم آمده است. این تلاش من، اطاعت از خداست؛ زیرا با همین کارهاست که خود را از تو و دیگر مردم بی نیاز می سازم. من زمانی از خدا بیمناک هستم که هنگام معصیت و نافرمانی خدا، مرگم فرارسد. با خود گفتم: خدا رحمتت کند. من می خواستم شما را موعظه کنم، اما شما مرا راهنمایی کردید.
چراغ راه
امام باقر در آینه اندیشه ها
آفتاب، اگر هزاران منکر داشته باشد، چون می درخشد و روشنی می دهد و گرما می بخشد، خود، بهترین گواه و مؤید ارزش های خویش است.
آنان که چشم فروبسته و سر در حفره تعصب فروبرده اند، خود را از فیض آفتاب محروم کرده اند و آنان که آینه اندیشه را در برابر درخشش آن واداشته اند، نور و روشنی گرفته و به چشمه خورشید راه یافته اند.
امام باقر(ع) از جمله چهره های درخشانی است که هر بینای محقق و اندیشه وری را به تعظیم و تکریم ارزش های خویش واداشته است.
ستایشگران او، تنها شیعیان و پیروان وی نبوده اند، بلکه حتی بسیاری از آنان که راه امامیه را باور نداشته اند نیز وقتی با شخصیت روشنگر و انکارناپذیر علمی و عملی امام باقر(ع) روبه رو شده اند، لب به تحسین و ستایش گشوده اند.
امام باقر(ع) در دیدگاه اهل سنت
1. حافظ ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی، در کتاب حلیة الاولیاء و طبقات الاوصیاء می نویسد:
از جمله شخصیت های مورد وثوق و اتکا در منابع حدیثی، ابوجعفر محمد بن علی الباقر است. او از خاندان نبوت بود و در زمینه رخدادها و مسائل مستحدثه و موضوع های مهم، صاحب نظر بود. در راه بندگی خدا، اشک ها ریخت و ]شاگردانش را[ از درگیری های لفظی و برتری جویانه بازمی داشت.
2. ابن صباغ مالکی در کتاب الفصول المهمّه می نویسد:
اهل دانش درباره محمد بن علی گفته اند که او شکافنده دانش و جامع و گسترش دهنده علم و بالابرنده معارف در جامعه خویش است. قلبش پاکیزه و عملش بالنده و منزه و نفسش طاهر و اخلاقش شریف بود. عمرش را در طاعت خدا به پایان رساند و به عالی ترین درجه های تقوا رسید.
3. محمد بن عبدالفتاح الحنفی در جوهر الکلام آورده است:
محمد بن علی(ع) که باقر نامیده شده، واژه باقر در لغت به معنای شکافنده زمین به منظور آشکار ساختن گنج ها و پنهانی های آن است. وی را از آن جهت باقر نامیدند که گنج های پنهان معارف و حقایق احکام و حکمت و لطایف را ظاهر می ساخت. این نکته ای است واضح که جز بر کوردلان مخفی نخواهد بود.
4. عبدالله بن عطاء در مرآة الجنان نیز گفته :
هرگز ندیدم که دانشمندان در برابر کسی حقیر و کم مایه بنمایند آن گونه که در برابر باقرالعلوم(ع) کوچک و کم دانش به نظر می رسیدند.
زلال قلم
شکافنده دانش ها
جواد محدثی
فروغی از بیت نبوت و خاندان رسالت که جهان و جامعه را روشنی می داد، در وجود شکافنده دانش ها، حضرت باقرالعلوم(ع)، تجلی یافت. امام باقر(ع) مجمع نورانیت و خاستگاه فضایل و امتداد خط روشن نبوی و علوی بود. سلامی که پیامبر از زبان جابر به امام باقر(ع) رساند، گویای منزلت این وجود برکت خیز و عزت آفرین است.
امروز، فقه شیعه میراث علمی آن امام است و فقهای تشیّع در ضیافت خانه حوزه ها بر سفره دانش و معارف اباجعفر(ع) نشسته اند و علوم اهل بیت(ع) را در همه آفاق جهان تشنه می گسترانند.
دانش اگر دریا بود، او ناخدای آن اقیانوس ها بود.
علم اگر گوهر بود، او غواص بی بدیلی بود که دامن دامن مروارید معرفت به تشنگان عرفان می بخشید.
مسجد مدینه و حرم رسول، هنوز طنین صدای او را در خود دارد که به نشر علوم و احادیث و فرهنگ اهل بیت(ع) می پرداخت.
فخر ما این است که شیعه حضرت باقر و پیرو عترتیم.
شعر
خورشید پنجم
جواد محدثی
گرامی وارث محمود احمد!
امام باقری، نامت محمد
فروزان اختری، برتر ز اَنجم
تو فخر عترتی، خورشید پنجم
امامی، حجتی، دریای علمی
کرامت گستری، زیبای حلمی
امام و حجت اهل یقینی
فروغ آسمان، مِهر زمینی
گشادی بال دانش بر سرِ ما
گشودی راه دین در باور ما
از آن موجی که از علم تو برخاست
شریعت زنده و اسلام برجاست
ز دریای تو خیزد موج دانش
درخشد نام تو بر اوج دانش
چشد هرکس نم از دریای علمت
سر ایمان نهد بر پای علمت
کدامین حوزه بی ابر تو بارد
فقاهت هرچه دارد از تو دارد
فضیلت جرعه نوش و مست جامت
حقیقت، سرخوش صهبای نامت
کوتاه و گویا
«ای گروه پیروان ما! وصیت های ما را بشنوید و بفهمید و پیمان ما را با دوستانمان بشناسید. در گفتارتان صادق باشید، با دل هایتان به مردم محبت کنید. با اموالتان به دیگران برادری کنید و هرگز به دوستان و هوادارانتان پشت نکنید».
«به کسی که اخلاق نیک و روحیه رفق و مدارا عطا شده، درحقیقت همه ارزش ها و آسایش ها به او عطا شده و وضع او در دنیا و آخرت نیک خواهد بود و آن کس که از اخلاق نیک و روحیه مدارا محروم باشد، این محرومیت راهی است به سوی هر بدی و بلا، مگر آنکه چنین فردی به امداد الهی از بدی ها بازداشته شود».[11]
از آنچه در دست مردم است اظهار یأس و ناامیدی کن (و خود را بی رغبت به آن نشان بده) زیرا این روش، همان بی نیازی و غنای واقعی است و بپرهیز از طمع ورزی؛ زیرا طمع فقری است آشکار و حاضر.[12]
«همانا مؤمن واقعی کسی است که وقتی خشنود و سرخوش است، خوشحالی و شادابی و نشاط، او را به گناه و باطل نکشاند و هنگامی که ناراحت و غمگین و خشمناک است، این ناراحتی ها او را از سخن حق دور نسازد».[13]
آورده اند که …
خورشید پنجم
«زن، کنار دیوار نشسته بود. ناگهان صدای ترک دیوار بلند شد. زن دست به سینه دیوار گذاشت و گفت: به حق مصطفی(ص) سوگند، اجازه فروریختن نداری. دیوار بر سر جای خود ماند تا زن دور شد. سپس فروریخت».
همه او را به نام «صدیقه» می شناختند. به خاطر پاکی و صداقتش، این نام را بر او نهاده بودند. آن زن، فاطمه دختر حسن بن علی(ع) بود. سال 57 هجری بود که پنجمین خورشید امامت، در دستان علی بن حسین(ع) و فاطمه طلوع کرد. فاطمه نخستین علویه ای بود که افتخار یافت فرزندی علوی به دنیا آورد و فرزندش نخستین موعود، که پدر و مادرش، هر دو از نسل امامت بودند. نامش را محمد گذاشتند، نامی که رسول خدا(ص) از سال ها پیش، برای او انتخاب کرده بود.
جابر بن عبدالله، در مسجد پیغمبر نشسته بود، با عمامه ای سیاه بر سر. پیوسته می گفت: «یا باقرالعلوم! یا باقرالعلوم!» مردم مدینه گمان کردند جابر یاوه می گوید. جابر با صدایی لرزان پاسخ داد:
از پیامبر خدا شنیدم که می فرمود: «ای جابر! تو مردی از خاندان را می بینی که هم نام من است و سیمایش به سیمای من می ماند و علم را می شکافد».
جابر در کوچه های مدینه راه می رفت، به مکتب خانه ای رسید که در آن قرآن درس می دادند. چشم جابر به کودکی افتاد. بی اختیار گفت: «بیا جلو.» کودک جلوتر آمد. سپس گفت: «برو عقب.» کودک دوباره همانی کرد که جابر می خواست. سپس کودک را در آغوش فشرد.
میلاد امام باقر(ع)
نیره قاسمی زادیان
به خدایی که جانم در کف قدرت اوست، سیما همان سیمای رسول الله(ص) است. آنگاه پرسید: نامت چیست؟ کودک گفت: محمد بن علی بن حسین. جابر، سر او را بوسید و سوگند یاد کرد که رسول خدا(ص) به او سلام فرستاده است: خود حضرت به من فرمود: «ای جابر! تو چندان زندگی خواهی کرد که فرزند حسین(ع) را ببینی. او محمد باقر(ع) نامیده می شود. خداوند به وی «نور» و «حکمت» عطا می کند، سپس چون او را دیدی، سلام مرا به او برسان».
درود خداوند بر شکافنده علوم، حضرت محمد بن علی(ع)
یکی از یاران امام باقر(ع) می گوید: روزی با آن حضرت هم سفر شدم. امام هنگام سوارشدن بر شتر، ابتدا به من سلام می کرد و دست می داد. هنگام پیاده شدن هم با من مانند مردی که دوست خود را تازه دیده، سلام می کرد و دست می داد. به ایشان گفتم: ای پسر رسول خدا! شما به گونه ای رفتار می کنی که هیچ کس از مردم چنین نمی کند و حتی اگر یک بار هم آن گونه رفتار کند، زیاده است؟
امام محمد باقر(ع) فرمود: آیا نمی دانی پاداش دست دادن چقدر است؟ همانا مؤمنان با همدیگر ملاقات می کنند و یکی با دیگری دست می دهد. در این هنگام گناهان آن دو می ریزد، چنان که برگ از درخت می ریزد.[14]
یکی از یاران امام باقر(ع) می گوید: در کوفه به بانوان قرائت قرآن یاد می دادم. روزی با یکی از بانوان شوخی کردم. پس از مدتی نزد امام باقر(ع) رفتم. آن حضرت مرا سرزنش کرد و فرمود: کسی که در جای خلوت گناه کند، خداوند نظر رحمتش را از او برمی گرداند؛ آن، چه سخنی بود که به آن بانو گفتی؟!
از شدت خجالت سرافکنده شدم و توبه کردم. امام باقر(ع) به من فرمود: مراقب باش که دیگر با زنان نامحرم شوخی نکنی.[15]
پینوشت:
[1]. جواد محدثی، پیشوای دانش و بینش، انتشارات همشهری، 1387.
[2]. محمد محمدی اشتهاردی، سیره چهارده معصوم، قم، نشر مطهر، زمستان 1378، ص 471.
[3]. پیشوای دانش و بینش، صص 20 22.
[4]. مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان (نگرشی بر زندگانی اجتماعی سیاسی فرهنگی امام معصوم)، مؤسسه امام صادق(ع)، 1377، چ 1، ص 306.
[5]. ذاریات: 47.
[6] . مجادله: 2.
[7] . حجر: 29 ؛ ص: 72.
[8]. تفسیر برهان، ج 4، ص 64.
[9]. احمد ترابی، امام باقر(ع) جلوه امامت در افق دانش، آستان قدس رضوی، 1373، چ1، صص 92 و 93.
[10]. امام باقر(ع) جلوه امامت در افق دانش، صص 85 89.
[11] . حلیة الاولیاء، ص 178.
[12] . مشکاة الانوار، ص 472.
[13] . اصول کافی، ج 2، ص 234.
[14]. سیره چهارده معصوم، ص 514.
[15]. همان، ص 515.