منبع احادیث پبامبر در زمان عمربن خطاب
کنفرانس
✍موضوع:کنفرانس
منبع احادیث پبامبر در زمان عمربن خطاب
بسم الله الرحمن الرحیم
سلامعلیکم
ذهبي قبح الله وجهه این مطلب رو ذکر کرده که در زمان عمر حدیث خیلی زیاد شد گفت بیارین برای ما و وقتی برای عمر این را اوردند گفت همه را اتیش بزنین گفت شما میخایین مثل اهل کتاب دو دسته بشین دو گروه بشین پس شما حق خودن احادیث ندارین
وقال إن الأحاديث كثرت على عهد عمر فناشد الناس أن يأتوه بها فلما أتوه بها أمر بتحريقها ثم قال مثناة كمثناة أهل الكتاب
سير أعلام النبلاء ج 5 ص 59
یحیی بن جعده می گوید: «عمر اراده کرد که سنّت را بنویسد و آن را نوشت. سپس رای او عوض شد و آن گاه به شهرها نوشت: در نزد هر کسی که چیزی از سنّت هست، آن را محو کند»
قال زيد بن يحيى حدثنا عبد الله بن العلاء قال سألت القاسم أن يملي علي أحاديث فمنعني وقال إن الأحاديث كثرت على عهد عمر فناشد الناس أن يأتوه بها فلما أتوه بها أمر بتحريقها ثم قال مثناة كمثناة أهل الكتاب
سير أعلام النبلاء ج 5 ص 59
روايات رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) را جمع کردند و دستور داد همه آن ها را آتش زدند .
محمد بن سعد نقل کرده است: «عمر بن خطاب تصمیم گرفت که سنّت را بنویسد و یک ماه در این باره، از خدا طلب خیر کرد! سپس تصمیم گرفت که نوشتن حدیث را نهی کند و گفت: من گروهی را به یاد آوردم که چیزهایی را نوشتند و یادداشت کردند و به آن روی آوردند و توجه کردند و کتاب خدا را ترک گفتند».
اما اون احادیثی که سوزاند در مورد چی بودن که عمر و ابوبگر این همه ازش واهمه داشتند؟؟؟
در کتاب الأنوار الكاشفة این طور مطرخ میکند که :
???
الأنوار الكاشفة لما في كتاب أضواء على السنة من الزلل والتضليل والمجازفة (ص: 54)
فإن كان لمرسل بن أبي مليكة أصل فكونه عقب الوفاة النبوية?? يشعر بأنه يتعلق بأمر الخلافة، كأن الناس عقب البيعة بقوا يختلفون يقول أحدهم: أبو بكر أهلها لأن النبي صلى الله عليه وسلم قال كيت وكيت. فيقول آخر «وفلان قد قال له النبي صلىالله عليه وسلم كيت وكيت، فأحب أبو بكر صرفهم عن الخوض في ذلك وتوجيهم إلى القرآن وفيه «وأمرهم شورى بينهم» .
که این روایاتی که ابوبکر منع کرده بود که مردم ازش بگن روایات خلافت است چون بعضی ها میگفتن امام علی افضله بعضی ها میگفتن ابوبکر ابوبکر خواست که مردم در این مورد اختلاف نکنند گفت فقط قران که میگه وامرهم شوری بینهم
كه مولف میگه اگه روایت صحیح باشه این هست که نه روایت مرسل تابعیه و این صحیح است.
که عمر بن حنطمه با این کار خود سگ بودن اهل جهنم خودش را ثابت کرده است چرا که علمای اهل سنت گفته اند در شرح این حدیث که این گفته خوارج هست
الأنوار الكاشفة لما في كتاب أضواء على السنة من الزلل والتضليل والمجازفة (ص: 53)
قال الذهبي «مراد الصديق التثبت في الأخبار والتحرى، لا سد باب الرواية …?? ولم يقل حسبنا كتاب الله كما تقوله الخوارج» .
در اینجا به این نکته میرسیم حسبنا کتاب الله رو چه کسی گفته است؟؟؟؟
شعار اصلی پایه گذاران منع نقل و تدوین احادیث، در همان روزهای اول رحلت پیامبر(ص) «حَسْبُنا کِتابُ اللهِ» بود. البته این شعار به شیوه ظریف و هوشمندانه ای مطرح می شد که نمونه های زیر نشان دهنده این حرکت خزنده بود.
ابن وهب می گوید: «از مالک شنیدم که می گفت: عمر بن خطاب اراده کرده که احادیث را بنویسد ـ و شاید آنها را نوشت! ـ سپس گفت: لا کِتابَ مَعَ کِتابِ اللهِ؛ با کتاب خدا نوشته ای لازم نیست؛ این همان شعار «حَسْبُنا کِتابُ اللهِ» است که از زبان عمر نقل شده است
شدت عمل در منع نقل حدیث
اگر به راستی عمر به این نتیجه رسید که سنّت را ننویسد، این فکر برای خود او اعتبار داشت و اگر واقعاً نقشه های خطرناک تری پشت سر این نقشه نبود، چرا در منع نقل حدیث این همه شدّت عمل به خرج داد؟
ابوجعفر طبری در تاریخ خود نقل کرده است: «عمر می گفت: قرآن را به حال خود گذارید و آن را تفسیر نکنید. از رسول خدا هم کمتر حدیث نقل کنید و من شریک شما خواهم بود»
عمر نه تنها از نقل حدیث نهی می کرد، بلکه پرسش از علت و حکمت احکام را نیز نهی کرد؛ به طوری که کسی جرئت پرسش از اهل حدیث را نداشت و اگر کسی هم می پرسید، اصحاب جرئت بیان فلسفه احکام را نداشتند. محیط چنان اختناق آور بود که اگر کسی از حکمت احکام می پرسید، او را خارجی (حروری) خطاب می کردند؛ همان گونه که عمر «صبیع» را به خاطر پرسش تبعید کرد و دستور داد کسی با او همنشین نشود و همفکران خلیفه نیز او را به خوبی در این مسئله کمک می کردند.
دلایل مخالفت واضحه:
???
- جلوگیری از نقل احادیث و روایات , که نشان دهنده فضائل اهل بیت و رذائل خلفا بود
- طبق روایات و احادیث ؛ عدم مشروعیت خلافت این غاصبین ثابت بود
و ده ها دلیل دیگر ؛ یعنی ممنوع بودن اصحاب و آزادی اهل کتاب
صحابه را از نقل روایت و حدیث ( تفسیر و …. ) منع کردند
ولی
چند نفر از اهل کتاب مجاز به بیان تفسیر قرآن و معارف و احکام اسلامی بودند
مثل کعب الاحبار
اصحاب کبار رو هم حبس و منع کردند
با این همه سختگیری ها و ممانعت ها
باز به عنایت الله ؛ حقانیت مکتب حقه تشیع از کتب اهل تسنن به تواتر قابل اثباته
ابوبکر گفت : از رسول خدا (ص) چیزى نقل نکنید
تذكره الحفاظ، بيروت، دارالتراث العربى، ج 1، ص 3
خلیفه دوم براى جلوگیرى از نوشتن احادیث پیامبر(ص) طى بخش نامه اى به تمام مناطق اسلامى نوشت: «هر کس حدیثى از پیامبر(ص) نوشته، باید آن را از بین ببرد»
اضوأ على السنه المحمديه، الطبعه الثانيه، مطبعه صور الحديثه، ص 43
وى تنها به صدور این بخشنامه اکتفا نکرد، بلکه به تمام یاران پیامبر(ص) و حافظان حدیث اکیداً هشدار داد که از نقل و کتابت حدیثخوددارى کنند!
شمس الدين ذهبى، همان ماخذ، ص 7 / سنن ابن ماجه ج 1، ص 12 / المستدرك على الصحيحين، بيروت، دارلمعرفه، ج 1، ص 102
منبع و مصدر در این باره کثیره ؛ و همچین اقوال صحابه کرام
دلایل اصلی منع احادیث???
قرائن شهادت مى دهد که صدور این دستور انگیزه سیاسى داشته و منظور این بوده است که در پرتو آن، امتیاز بزرگى را که آن روزها نصیب امیر مومنان(علیه السلام) شده بود، از بین ببرند؛ زیرا امیر مومنان(علیه السلام) هنگامى که پیامبر(صلی اللهعلیه وآله) در قید حیات بود، کتاب هایى تالیف نموده بود که در آنها احادیث پیامبر(صلی اللهعلیه وآله) و حقایقى را که از آن حضرت در ابواب مختلف آموخته بود، گرد آورده بود
ضمن اینکه با وجود احادیث متواتر که به جانشینی امام علی(علیه السلام) دلالت داشتند کار خلفای غاصب سخت می شد، لذا با تدوین قانون منع حدیث، از بیان این احادیث و رسوایی خود جلوگیری کردند
در روایتی صحیح در کتب عامه چنین نقل شده ?
عن السائب بن يزيد قال: سمعت عمر بن الخطاب يقول لأبي هريرة: ?لتتركن الحديث عن رسول الله? صلى الله عليه وسلم أو لألحقنك بأرض دوس .
سائب بن يزيد می گوید شنیدم از عمر که به ابوهریره می گفت :
?حدیث از رسول الله را ترک کن‼️ و گرنه تو را به سرزمین دوس ملحق خواهم کرد.‼️
پاورقی روایت : ? وهذا إسناد صحيح. ?
سير أعلام النبلاء ط الرسالة ، ج 2 ، ص 600 و 601 .