مفاخر/استاد جاوید
مفاخر/استاد جاوید
نویسنده : سید علی اکبر رضوی
ابوریحان بیرونی، دانشمند بزرگ ایران زمین، در تمام دنیا آوازهای بلند و نامی پرافتخار دارد
فکر نکنید این صفت، یعنی «استاد جاوید» را تنها ما که ایرانی و هموطن ابوریحان بیرونی هستیم به او میدهیم. این لقبی است که در کتابها و مقالات دانشمندان تراز اول دنیا، وقتی از ابوریحان یاد میکنند میگویند. ایران، کشور بزرگان است. دانشمندان بزرگ ایرانزمین نام و آوازهیشان گوش جهان را کر میکند. از ابوعلیسینا، غیاثالدین جمشید، خیام، سهروردی، بوذرجمهری و رازی در علم نجوم و ریاضی و شیمی گرفته تا حافظ و سعدی و مولانا در شعر و ادب. آری، ایران مهد کسانی است که در پیشرفتهترین و متمدنترین کشورهای دنیا، نام آنها را روی خیابانها، دانشگاهها و مکانهای عمومیشان میگذارند و به آنها افتخار میکنند. بسیاری از مراکز علمی بزرگ دنیا، مثل دانشگاهها، در کشورهای اروپایی و حتی آمریکا سنگینی نام ابوریحان بیرونی (Abu RayhanBiruni) را روی شانهی خود احساس میکنند؛ اما ما که ایرانی هستیم از این ریاضیدان، فیلسوف، ستارهشناس و تاریخنگار بزرگ کشورمان، چه میدانیم؟
روزی روزگاری، خوارزم
درست 1037 سال قبل، در 14 شهریور 352 خورشیدی ابوریحان بیرونی در «بیرون» که از روستاهای خوارزم بود به دنیا آمد. خوارزمی که اگرچه امروز در قلمرو کشور ازبکستان است، آنروزها بخشی از خاک ایران در زمان سلسلهی سامانیان بود. پدر او «ابوجعفر احمدبن علی اندیجانی»، اخترشناس دربار خوارزمشاه در رصدخانهی «گرگانج» بود و مادرش «مهرانه» پیشینهی مامایی داشت. او 75 سال عمر کرد؛ اما شاید به اندازهی 7500 سال به بشریت و علم خدمت کرد، و سرانجام در 22 آذر 427 خورشیدی در غزنه از دنیا رفت. غزنهای که اگرچه امروز در خاک افغانستان است، آنروز بخشی از خاک ایران در زمان حکومت غزنویان بود. ابوریحان، در طول این عمر 75 سالهاش در بسیاری از علوم و فنون شهره شد. آنقدر که او را پدر علم انسانشناسی و بنیانگذار بسیاری از علوم مانند مکانیک تجربی و نجوم تجربی میدانند. در زمینشناسی، تاریخنگاری و روانشناسی تجربی هم برای خود صاحبنظر و مرجع بود. بیرونی در فلسفه هم حرف برای گفتن زیاد داشت. یک ترجمه هم از او از زبان هندی به عربی در زمینهی فلسفه به جای مانده است.
مشتی پر از ستاره
گالیله را حتماً میشناسید. همان دانشمند و مخترع مشهور ایتالیایی در قرنهای 16 و 17 میلادی، یعنی حدود 300 تا 400 سال پیش. آن موقع اروپا و کلیساهایش هنوز فکر میکردند این خورشید است که به دور زمین میچرخد. روزی که او نظریهی صحیح، یعنی گردش زمین به دور خورشید را مطرح کرد، کلیسا او را گرفت و محاکمه کرد؛ تا آنجا که مجبور شد از ادعایش توبه کند تا زنده بماند. حدود یک قرن دیگر طول کشید تا بالأخره دانشمندان غرب دریافتند که حرف او صحیح است. حالا جالب است بدانید که 1000 سال پیش، ابوریحان بیرونی، در کتاب «استیعاب الوجوه الممکنة فی صنعة الاسطرلاب» خودش به گردش زمین به دور خورشید اشاره کرده و آن را اثبات کرده است. ابوریحان، در همین کتاب، یک کار مهم دیگر هم انجام داده است، آنهم محاسبهی شعاع کرهی زمین. او توانست با محاسبهی افت افق، هنگام طلوع و غروب خورشید، شعاع زمین را حدود 6560 کیلومتر بهدست بیاورد. جالب است بدانید که شعاع دقیق زمین 6378 کیلومتر است و اختلاف محاسبهی ابوریحان هزار سال پیش با دانشمندان امروز بسیار ناچیز است. ابوریحان در زمینهی ستارهشناسی، کارهای مهم زیادی انجام داده است. مثلاً او توانست خورشیدگرفتگی 8 آوریل سال 1019 میلادی را در کوههای لغمان افغانستان و ماهگرفتگی سپتامبر همان سال را پیشبینی، رصد و ثبت کند.
چهار گوشهی علم
میتوان گفت بیرونی در هر چهار گوشهی علم تبحّر داشت. در زمینهی فیزیک و شیمی کتابها و مقالاتی از او مانده است که دانشمندان امروز را انگشت به دهان گذاشته است و در واقع همین شاهکارهای اوست که نام او را جهانی و جاوید کرده است. اپیتوگرام یا چگالسنج، همان وسیلهای است که با آن میتوان وزن مخصوص اشیای مختلف را اندازه گرفت. یکی از اختراعات بینظیر ابوریحان، همین چگالسنج است. تا آن روز هرکس میخواست چگالی چیزی را بهدست آورد باید چندین اندازهگیری روی آن انجام میداد و در نهایت با مقداری خطا به جواب میرسید. چگالسنج ابوریحان، هم کار را ساده کرد و هم خطای آزمایشها را بسیار کمتر.
ابوریحان بیرونی در علم زمینشناسی هم شهره است. نظریههای آمیخته با فلسفهی ابوریحان در مورد حیات و پیدایش زمین و موجودات زنده در آن، قرنهاست که مورد بحث و بررسی دانشمندان است. بسیاری از فرضیههای او امروز از سوی دانشمندان تأیید شده و حتی راهنمای آنها در پیشرفت است.
حاکمان عصر بیرونی
در زمان بیرونی، سامانیان بر شمالشرقی ایران شامل خراسانی که از امروز بسیار بزرگتر بود و خوارزم به پایتختی بخارا حکومت میکردند. زیاریان (آل زیار) گرگان، مازندران و مناطق اطراف را تحت پوشش خود داشتند. بوئیان (آلبویه) سایر مناطق ایران تا بغداد را در دست داشتند. بازماندگان صفاریان بر سیستان حکومت میکردند و جنوب و جنوب شرقی ایران (مناطق مرکزی و جنوبی افغانستان امروز) تحت حکومت غزنویان بود. هرچند حکومت ایران، حکومت متمرکز و هدفمند نبود، خوبیاش این بود که همهی آنها مشوق دانش و ادبیات فارسی بودند. سامانیان که بیرونی هم در منطقهی آنها زندگی میکرد، بیش از دیگران در این راه اهتمام داشتند.
محمود غزنوی میانهاش با بیرونی چندان خوب نبود و بیرونی برای تهیهی وسایل کافی پژوهش، با مشکل مواجه بود. با این حال او لحظهای از تلاش برای تکمیل تحقیقات علمی خود دست نکشید. بسیاری از کتابها و آثار ابوریحان مربوط به همان سالهای پایان عمرش در غزنه است. آثاری که البته حاصل سالها تحقیق در نقاط مختلف ایران، هند و جاهای دیگر بود. بیرونی در جریان لشکرکشیهای محمود غزنوی به هندوپاک (که پاکستان امروز بخشی از آن است) فرصت کرد که به این سرزمین سفر کند، زبان هندی یاد بگیرد و دربارهی اوضاع هند پژوهش کند که نتیجهاش کتاب «هندشناسی» اوست.
بهانههای ماندگاری
ابوریحان که در اصل ایرانی بود و زبان آن روزهای خوارزم هم فارسی بود، به زبان هندی، عربی و حتی یونانی هم مسلط بود. این ابزار کار او بود. باید کتاب میخواند تا چیزی بالاتر از آنها رو کند. بیش از 146 کتاب و رساله که نزدیک به 13000 سطر میشود حاصل عمر 75 سالهی او بود. نقطه درخشان دیگر هم بر کارنامهی بیرونی خودنمایی میکند. او کتاب دانشنامهی خود را به نام سلطانمسعود غزنوی حاکم وقف کرد. سلطان مسعود هم هدیهای به اندازهی سه بار شتر سکهی نقره برای او فرستاد؛ اما ابوریحان هدیهی او را نپذیرفت و به او نوشت که کتاب را به خاطر خدمت به دانش و گسترش آن نوشته است، نه پول.
بیرونی، همدورهی ابوعلی سینا بود که در اصفهان زندگی میکرد. آنها با هم مکاتبه و تبادلنظر فکری داشتند. بیشتر کتابهای بیرونی، به زبان عربی نوشته شده است؛ زیرا مانند اکنون که زبان علمی روز دنیا انگلیسی است، زبان علم آن روزها عربی بوده است. اینها مهمترین کتابهای ابوریحان هستند که میتوانید با توضیح مختصر، با آنها بیشتر آشنا شوید:
تحقیق ماللهند، قانون مسعودی، التفهیم لاوایل صناعت التنجیم، الجماهر فی معرفةالجواهر، صیدنه، آثارالباقیه عن القرون الخالیه.