30 مرداد 1396
تازه نامزد ڪرده بود اومد پیش فرماندش گفت :حاجے گفتش:جانم؟ گفت : حاجی، اجازمو بده برم سوریه☹️ حاجے گفتش:میزارم ولی الان نه! گفت:حاجی دارم زمین گیر میشم? حاجی بذار برم! (میترسید عشق به خانومش باعث شه نره برای دفاع از حرم?) برادرش میگوید: مراسم نامزدی… بیشتر »
نظر دهید »