سیدعلی سالها پیش در جنگ شهید شد؛ این محمدحسن است
alig:
محمد جواد اکبرین:
پانزده سال پیش در چنین روزی (۱۷تیرماه) نامه تاریخیِ آیتالله طاهری اصفهانی به رهبر جمهوری اسلامی منتشر شد و از امامتِ نخستین نمازجمعهی انقلاب کنارهگیری کرد.
در تحریریه روزنامه نوروز بودم آن شب؛ عباس عبدی دستخط را نشان میداد و از خوشخطی آیتالله طاهری به وجد آمده بود.
فرداشب درباره اهمیتِ جایگاه او و نامهای که سرتاپا امربهمعروف و نهیازمنکر به حاکمِ کشور بود چند یادداشت نوشته شد از جمله یادداشت حسین باستانی با تیتر «یومَ تُبلیٰ السّرائر» که استعارهای بود از کناره رفتن پردهها و آشکاریِ پنهانیها مثل روز قیامت.
اما از شورای امنیت ملی تماس گرفتند و معلوم شد که «مخاطبِ نامه» همه را از پرداختن به آن منع کرده. آن شب تحریریه نوروز (با مسئولیتِ دکتر محسن میردامادی) یکی از مهمترین تصمیمهای تاریخ مطبوعات ایران را گرفت؛ مطالب ممنوعه را برداشت اما جایش را خالی گذاشت!
رهبری اما به نامه آیتالله طاهری پاسخ داد و مدعی شد که نامه «منسوب به آیتالله» است (یعنی خودش ننوشته!) مدتی بعد نوروز تعطیل شد. اما آیتالله آرام نشد؛ در ۲۷دی۱۳۸۱ در نامهای به ۱۰تن از مراجع شیعه (محمدتقی بهجت، جواد تبریزی، شبیری زنجانی، وحید خراسانی، فاضل لنکرانی، مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی، یوسف صانعی، موسوی اردبیلی و نوری همدانی) خواستار رفع حصر آیتالله منتظری شد.
همان روزها ۱۱۰نماینده اصلاحطلب مجلس ششم هم به ادامه حصر اعتراض کردند و این اعتراضِ فراگیر، دست دولتِ خاتمی و شورای عالی امنیت ملی را باز کرد برای فشار بر رهبری و رفع حصر. ۱۳روز بعد آیتالله منتظری آزاد شد و باز جلالالدین طاهری اصفهانی بود که همان صبحِ رفع حصر به دیدار آمد…
راستی! ۷سال بعد (دیماه۸۸) وقتی فرزند آیتالله طاهری به بهانه همراهی با جنبش سبز بازداشت شد کینهی کهنه را هم تسویه کردند؛ در فهرست اتهاماتش نوشتند: «تهیه و نگهداری بیانیهها و نامههای آیتالله طاهری و ترغیب او به استعفا از امامت جمعه اصفهان». ارگان سپاه همان روز نوشت: «سیدعلی طاهری بازداشت شد». تذکر دادند سیدعلی سالها پیش در جنگ شهید شد؛ این محمدحسن است…