رحلت سید جمال الدین اسد آبادی بیدارگر مشرق زمین
رحلت سید جمال الدین اسد آبادی بیدارگر مشرق زمین
مجله گلبرگ آبان 1385، شماره 80
کودکی سید جمال
سید جمال الدین اسدآبادی، در شعبان سال 1254 هجری قمری در اسدآباد همدان به دنیا آمد. پدرش سید صفدر و مادرش سکینه بیگم، هر دو از شجره سادات حسینی مقیم آن سامان بودند. پدرش از پنج سالگی، وی را با قرآن و مقدمات علوم روز آشنا کرد و با مشاهده نبوغ فراوان او، سید جمال را برای ادامه تحصیل، با خود در سال 1264 به قزوین برد. سید مدت دو سال آنجا مشغول دانش آموزی بود و بعد از آن، در سال 1266 وارد تهران شد و به محضر مجتهد و عالم معروف، آقا سید صادق رسید و در همان سال، به همراه پدرش به عتبات عالیات رفت. در راه، چند ماه در بروجرد نزد میرزا محمود طباطبایی شاگردی کرد و سرانجام پس از ورود به نجف، از محضر شیخ انصاری به دانش آموزی پرداخت.
سید جمال الدین و غرب زدگان
سیدجمال الدین اسدآبادی در سفری به هند، با جریان هایی رو به رو شد که به شدت تحت تأثیر فرهنگ و تمدن اروپای جدید قرار گرفته بودند. ازاین رو، سخنرانی ها و مقاله های او در آن زمان، بیشتر به نقد و ردّ این گروه ها اختصاص یافته بود. او با اینکه مسلمانان را به علوم و فنون جدید فرا می خواند و با بی سوادی و عجز فنی و صنعتی مسلمانان مبارزه می کرد، ولی متوجه خطرهای تجددگرایی افراطی نیز بود. او می خواست مسلمانان، علوم و صنایع غرب را فرا بگیرند، ولی با این مسئله که اصول تفکر آنان، یعنی جهان بینی آنها غربی شود و جهان را با همان عینک ببینند که
36
غرب می بیند، مخالف بود. او مسلمانان را دعوت می کرد که علوم غربی را بیاموزند، ولی آنها را از اینکه به مکتب های غربی بپیوندند برحذر می داشت.
سید و سلاح قلم
سید جمال الدین اسدآبادی با کمک شیخ محمد عبده، از عالمان و متفکران کشور مصر، مجله العروة الوثقی را منتشر می کرد. نوشته اند که العروة الوثقی، نامی بوده است که سید و همرزمان او، برای جمع خود انتخاب کرده بودند. نخستین شماره این نشریه، در پنجم جمادی الاول 1301 منتشر شد و اهداف و انگیزه های انتشار را این چنین روشن ساخت:
1. آگاه کردن ملت های شرق به ویژه مسلمانان و بررسی علل ضعف و انحطاط آنان ؛
2. تلاش برای نجات مسلمانان و نشان دادن راه درست به آنان، یادآوری کردن سیره گذشتگان به عنوان چاره و درمان، و بازداشتن ایشان از پیروی اروپاییان ؛
3. پاسخ گویی به تهمت های ناروای دشمنان اسلام و مسلمانان؛
4. ایجاد روح برادری و اتحاد میان همه فرقه های پیرو قرآن.
سید جمال و مبارزه با استعمار
سید جمال الدین اسدآبادی، از شمار کسانی است که استعمار جدید را خوب شناخته است؛ زیرا سیر و سیاحت و مطالعه گسترده او در کشورهای شرقی، سبب می شد که از نزدیک با عملکرد و آثار استعمار آشنا شود؛ به ویژه دیدارهای وی با سیاستمداران و طراحان استعمار بریتانیا و کارگزاران آنها در کشورهای اسلامی، شناخت او را دراین باره ژرف تر از دیگران ساخته بود. این کلام نغز در تعریف استعمار، یادگار اوست: «استعمار به معنای تخریب نزدیک تر است تا تعمیر و عمران».
او به این باور رسیده بود که زیان بارترین پی آمد استعمار نو، از میان بردن فرهنگ و هویت ملت هاست. به تعبیر دیگر، این استعمار فرهنگی است که زمینه ساز استعمار سیاسی و اقتصادی می شود.
مبارزه با خودکامگی مستبدان
سیدجمال الدین اسدآبادی، به آثار ناشی از استبداد در فکر، روح، فرهنگ و اعتقاد ملت ها و تأثیر آن در از دست رفتن سرمایه های مادی و معنوی آنها، نیک آشنا بود. او بر آن بود که باید با فرد مستبد یا رژیم استبدادی مبارزه شود. کار اساسی این است که مردم معتقد شوند که مبارزه سیاسی، وظیفه ای شرعی و مذهبی است. تنها در این صورت است که تا نیل به هدف، از پای نخواهند نشست. همبستگی دین و سیاست، اعلام ضرورت شرعی آگاهی سیاسی برای فرد
37
مسلمان، و نیز ضرورت دخالت او در سرنوشت سیاسی کشور خود و جامعه اسلامی، از طرح های سید جمال الدین اسدآبادی برای چاره جویی دردهای موجود به شمار می آمد.
سید و علوم جدید
سید جمال الدین اسدآبادی، مسلمانان را به کسب علوم جدید تشویق می کرد. او در مجله عروة الوثقی، بر این نکته تأکید می ورزید که مسلمانان باید علومی چون فیزیک، شیمی، طبیعی وهندسه را بیاموزند و در اختراع و رشد صنایع مورد نیاز زمان و آنچه لازمه دفاع از سرزمین است، مانند ساختن ادوات مدرن جنگی و آموختن فنون نظامی، سرآمد دیگر ملت ها باشند. البته او همواره هشدار می داد که مسلمانان باید این علوم و فنون را در خدمت اسلام و نوع انسان قرار دهند و در راه به دست آوردن آن، مستقل باشند و از تقلید و وابستگی بپرهیزند.
سیدجمال و ترویج اسلام ناب
سیدجمال الدین اسدآبادی در بیشتر گفتارها و نوشتارهای خود، بر موضوع شناساندن اسلام ناب و زدودن خرافات و عقاید نادرست از باورهای مسلمانان اصرار داشت. او معتقد بود که دین اسلام در طول قرون متمادی، به سبب بروز عوارض گوناگون سیاسی و اجتماعی، با اوهام، عادات و برداشت های سست آمیخته شده، از گوهر نخستین خود دور گردیده و از این رو، عناصر سازنده و مفید آن مورد غفلت قرار گرفته است. در حقیقت آنچه در جامعه مسلمانان وجود دارد، جز در نام و صورت، هیچ شباهت و مناسبتی با اسلام ندارد. به همین دلیل سید، بازگشت به قرآن، سنت و سیره سلف صالح را، تنها چاره و درمان این درد می دانست.
فرجام زندگی سید جمال الدین
پس از کشته شدن ناصر الدین شاه، سخت گیری دولت عثمانی بر سید جمال الدین اسدآبادی که در ترکیه بود بیشتر شد، تا جایی که بیست نفر پلیس گماشتند تا دور خانه سید کشیک بدهند. پس از چند ماهی که از حبس و حصر سید گذشت، شایع گردید که در فک و دهانش سرطان نمودار شده است. سلطان عثمانی فرمان داد پزشک کاخ، سید جمال الدین را جراحی کند، ولی این جراحی سودی نبخشید و سیدجمال الدین اسدآبادی، در پنجم شوال 1314 هجری قمری جان به جان آفرین تسلیم کرد.(1)
______________________________
1. اطلاعات این مقاله، برگرفته از کتاب سید جمال الدین اسدآبادی، بنیانگذار نهضت احیاء تفکر دینی، نوشته محمد جواد صاحبی است.