دفتر چهارم
بسم ا… الرحمن الرحيم
خودش زمزمه مي كرد اي كاش جزء شهداي گمنام بودم… هشت سال دفاع مقدس، هشت سال پيروي حق بر باطل، هشت سال ماندن در سراي جاويد.
اساس كار او حركت به سوي خداست. بزرگ مرداني كه در طول دفاع مقدس، افتخار آفريدند و عبدا…( شهيد عبدا… عسكري) ستاره اي كه در آسمان مي درخشيد… آنان كه افتخار آفريدند آيا مسيرشان همان كربلا نبود؟
مقصد را قدم به قدم با خاك هاي فرشي طي، وعرش را نشانه دار قبله حق كردند. ماندن براي آن جوان مرد سخت بود كه ياران غريبانه رفتند ولي او در اين ديار بماند. چشمانش يادگار دلاوري هاي جبهه و جنگ است. گوش هايش صداي لبيك يا خميني را شنيده است، پاهايش در ركاب اسبان كربلا وطن گزيده… آيا جاي ماندن است آيا تنگ كوچك دنيا جاي ماندگاري درياي بي كران كربلائيان است. روز به روزگذشت ولحظه به لحظه سپري شد تا اين كه روز ولايت برترين برگزيده عالم، فاتح خيبر علي بن ابي طالب فرا رسيد. دستان پرمهرش را در آغوش ولايت حق قرار داد و كوه هاي سيرچ كرمان با آغوش باز سرود استقبال به ديار حق را نثارش كردند. يادش گرامي باد