[در زیر سوال و پاسخی را که در سایت بن باز موجود است قرار میدهیم] :↪️
↩️▪پرسش : مرتب میخوانم و میشنوم که انسان در ابتدا میمون بوده سپس با طی مراحلی به انسان عادی و شناخته شدهی امروزی تبدیل شدهاست . آیا این معقول است یا خیر ؟▪ و آیا عناصر میمون یعنی مواد تشکیل دهندهی جسم او ، همان عناصر تشکیل دهندهی جسم انسان است❓
{لطفا ما را راهنمایی کنید . خداوند به شما پاداش نیکو عطا فرماید}.
▪《پاسخ بنباز : « … سخنی که فرد سوالکننده مطرح نموده ، کلامیاست ناپسند و باطل که با کتاب خداوند عزوجل و سنت پیامبر – ص - و نیز اجماع سلف امت مخالف است . مشهور است که این سخن داروین است و وی در آنچه میگوید دروغگو میباشد . اصل انسان همان اصل شناخته شدهی اواست و اصل او از میمون یا غیر میمون نیست . بلکه وی عبارت است از انسان آراسته و عاقل که خداوند او را از گِل از خاک آفرید و او پدرمان آدم - صلوات و درود بر او باد - است ، که خدا وی را از خاک آفرید . همانطور که خداوند – جل و علا - میفرماید : «و لقد خلقنا الانسان من سلالة من طین»[1] (هر آینه ما انسان را از گِل خالص آفریدیم) و او از این خاک خلق شده است .
▪خدا وی را به صورت خود و به طول شصت ذراع آفرید ؛ یعنی شصت ذراع در آسمان ، سپس این آفرینش را تا الان رو به کاستی گذاشته است … فرزندان او نیز به صورت خلقت پدرشان آفریده شده اند، گوش و چشم و عقل دارند و قامتی دارند که اکنون مشاهده میکنید ، بر پاهای خود راه میروند ، سخن میگویند ، میشنوند ، میبینند و با دستان خود غذا میخورند . … نه به شکل میمون هستند و نه چون میمون تکوین یافتهاند .
▪آنها تکوین خاصی دارند که شایستهی آنند . هر امتی نیز این گونهاست . میمونها امتی مستقل هستند ، خوکها امتی مستقل هستند ، و همین طور سگها و الاغ
ها و گربهها و غیره نیز هر یک امتی هستند : « وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطيرُ بِجَناحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِي الْکِتابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلي رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ»[2] (هيج جنبنده ای در روی زمین نیست و هیچ پرندهای با بال های خود در هوا نمیپرد مگر آنکه چون شما امتهایی هستند . ما در این کتاب هیچ چیزی را فروگذار نکردهایم و سپس همه را در نزد پروردگارشان گرد آورده میشوند). همهی این امتها به سوی خدا محشور میشوند و روز قیامت گرد میآیند . برخی از برخی دیگر قصاص میشوند ؛ سپس به آنها گفته میشو د: خاک شوید ، و خاک میشوند ؛ به جز جن و انسان که آنها را منزلت دیگری است : مورد محاسبه قرار میگیرند و بر اساس کردههایشان جزا داده میشوند . هر کس از پروردگارش اطاعت کرده باشد به بهشت ، و هر کس به پروردگارش کفر ورزیده باشد ، به جهنم میرود . اما دیگر حیوانات ، امتهای مستقلی هستند . میمونها امت مستقلی هستند که حقیقت ، خاستگاه و ویژگیهای خاص خود را دارند . همینطور خوکها ، سگها ، الاغها ، شترها ، گاوها ، گوسفندها .
▪این امتها خلقت و خصوصیات خود را دارند که خداوند سبحان آنها را اینگونه آفریده و او حکیم و عالم است ، و به دقایق امور بیناتر … و او - سبحان و متعال - به دقایق تکوین آنها بصیرتر و داناتر است.
▪پس بنده باید ایمان داشتهباشد که خلقت آدم متفاوت با خلقت میمون است و اصل آدم همان اصل فعلی او است و اصل او ، میمون و غیر آن نبوده ، بلکه انسانی است آراسته با آفرینش خودش . … او عقل ، گوش و چشم دارد و از حواس معروف بویایی ، لامسه و چشایی و دیگر چیزهایی که خدا در وی نهاده ، بهره منداست . بنابراین ، این سخن که اصل آدمی میمون است ، کلامی باطل میباشد و چه بسا اگر گویندهی آن را کافر بشماریم ، درست و معتبر باشد . ظاهر این است ، کسی که چنین اعتقادی داشته باشد در حالی که از آنچه صاحب شریعت آورده مطلع باشد ، کافر خواهد بود و خدا داناتر است ؛ چرا که او به خدا - سبحان و متعالی - و رسولش و کتاب خدا دروغ بسته است»》.[3]
● پی نوشتها :
[1] قرآن کریم، سورهی مؤمنون ، آیه ی ۱۲
[2] قرآن کریم، سورهی انعام ، آیه ی ۳۸
[3] سایت رسمی عبدالعزیز بن عبدالله بن باز ، فتواها و مقالات شیخ بن باز ، نظریهی داروین تکامل میمون به انسان ، شماره ی ۱۷۸۰۰ ، قابل دسترس در :
http://www.binbaz.org.sa/mat/17800
ادامه دارد ….
? https://t.me/tavahomelhad
? https://almahdyoon.co/doa.html
? https://almahdyoon.co
@tavahomelhad
✍️ احمد الحسن در نقد گفتههای بنباز مینویسند :
[ ” بنباز همانند بسیاری از شیوخ وهابیت سلفی ، متأسفانه در حالیکه هنوز در ابتداییترین مرحلهی توانایی درک و فهم قرار دارد ، موضوع علمی ثابت شده با دلایل علمی را با یک متن دینی متشابه که چه بسا میتواند تأیید کنندهی آن علم باشد ، رد میکند . در اینجا نیز بنباز آنچه را پیشتر در مورد چرخش زمین گفته بود ، تکرار میکند . این را چه میتوانیم بنامیم ؟!
هرچند بنباز نظریهی تکامل را رد میکند ، ولی خود وی بازمیگردد و آن را از جایی که نمیداند ثابت میکند .
▪وی دربارهی انسان میگوید : «او از این خاک خلق شده است . خدا وی را به صورت خود و به طول شصت ذراع آفرید ؛ یعنی شصت ذراع در آسمان ، سپس این آفرینش را تا الان رو به کاستی گذاشته است». صرف نظر از اینکه این کلام ناشی از جهل و نادانی بوده و کاملا نادرست است ، ولی آنچه اینجا برای من مهم است ، این بخشی از سخن بنباز است که میگوید : «قد انسان از شصت ذراع به مقدار کنونی تغییر یافته است».
✔️او اینجا نظریهی تکامل را تأیید کرده است ؛ چرا که تغییر حجم جسم طبق قوانین تکامل روی میدهد . من تکرار میکنم ، سخن وی که «طول انسان شصت ذراع بوده است» باطل و نادرست است . همان طور این سخنش که «جسم انسان به صورت خدا آفریده شده است» تجسمی است نادرست و هر کس چنین دیدگاهی داشته باشد ، دارای رأی و عقیدهی منحرف میباشد .
▪به نظرم به درج بقیهی سخنان فقهای وهابی از قبیل ابن عثیمین که بر بطلان نظریهی تکامل تأکید دارند و معتقدان آن را تکفیر میکنند ، نیازی نیست . البته اینها هیچ دلیل علمی ارزشمندی بر بطلان این نظریه عرضه نمیدارند و این اصلا جای شگفتی ندارد چرا که روش شیوخ وهابیتِ بربر و حیوان صفت به این صورت است که دیگران را تکفیر کنند و به پیروان آدمکش خود جواز سر بریدن دیگران را اعطا نمایند . این خود بزرگترین دلیل بر این است که آنها از لحاظ عقیدتی ، فکری و علمی شکست خوردهاند و به هیچ وجه یارای درک و فهم سخنان دیگر افراد بشر را ندارند ؛ چه برسد به اینکه بتوانند پاسخهای علمی ارایه دهند."][1]
• پی نوشت :
[1] کتاب توهم بیخدایی ، ص38 - 40
? https://t.me/tavahomelhad
? https://almahdyoon.co/doa.html
? https://almahdyoon.co
@tavahomelhad
احمد الحسن در کتاب توهم بیخدایی مینویسند :
” این گونه مشهور است ، دانشگاه الازهر که عقاید سنی اشعریه و ماتریدیه را نمایندگی میکند ، نظریهی تکامل را نمیپذیرد . جملات زیر ، سخنان یکی از فارغ التحصیلان الأزهر است که مدعی است با این گفتهها ، نظریهی تکامل را رد میکند :
▪️از کتاب «عقیده به خدا» دکتر عمر سلیمان اشقر :
• اشقر ابتدا بر اساس درک خود ، نظریهی داروین یا نظریهی تکامل را شرح داده و میگوید :
• ” توضیح داروین بر فرآیند تکامل و چگونگی انجام آن :
• انتخاب طبیعی : عوامل نیستی آفرین ، به هلاک کردن موجودات ضعیف میپردازند و موجودات قوی را باقی نگه میدارند . این چیزی است که به زعم آنها قانون «بقای اصلح» نام نهاده شده است . بنابراین موجود قوی و سالم که صفات قوی را برای نسل خود به ارث میگذارد ، باقی میماند . صفات قوی به مرور زمان جمعشده و صفت جدیدی را در موجود پدید می آورد . این همان «پیدایش» است که باعث میشود موجود با بهرهگیری از آن صفات پدید آمده ، به موجودی برتر ارتقا یابد . این تکامل همچنان ادامه مییابد . این همان «ارتقا » میباشد .” [1]
☆ پاسخ : نظریهی پیدایش ، نظریهای است که پیدایش خود نسخهبردارهای اولیه و کیفیت رشد آنها بر روی زمین را توضیح میدهد . نظریهی پیدایش هیچ ارتباطی با صفات موجودات زنده یا قانون انتخاب طبیعی ندارد . موضوع مورد بحث نظریهی پیدایش ، چگونگی تکامل پروتئینهای اولیه یا ترکیب اولیهای است که توانستهاست خودش را رونویسی و تکثیر کند ، که سادهترین شکل حیات به شمار میرود . تکامل موجودات زنده و برخورداری آنها از صفات جدید در فرآیند تکامل ، نظریهی پیدایش نامیده نمیشود ؛ بلکه این همان فرایند تکامل و ارتقا میباشد . ظهور یک موجود جدید را در جریان فرایند تکامل پس از آنکه دارای صفات کافی برای جداشدن از همنوعان خود شود ، گونهزایی یا تنوع بخشی مینامند . حقیقت آن است که تعجب از امثال اشقر نهایتی ندارد ؛
چرا که آنها در علمی غوطهور میشوند که از آن چیزی نمیدانند . وی حتی قادر نیست نظریهی پیدایش را از نظریهی تکامل ، و ارتقا را از گونهزایی تمییز دهد ؛ با این حال سراغ نظریهی تکامل آمده ، آن را باطل میشمارد و میکوشد این نظریه را رد کند !
• سپس اشقر میگوید :
“استاد «نبیل جورج» یکی از بزرگان این علم میگوید : «به همین دلیل انتخاب طبیعی برای توضیح ایدهی پیدایش یا ایدهی تکامل مناسب نیست ؛ زیرا از بین رفتن موجودات نامناسب و پیدایش مزایای موروثی بین افراد را توضیح میدهد . کسانی که به جهش معتقد هستند ، منظورشان این است که حیوانی که چشم ندارد ، به طور ناگهانی توسط یک پرتو ، دارای چشم میشود . برای کارشناسان ثابت شده است که پرتو ایکس تعداد کروموزومها را تغییر میدهد ؛ ولی اثر پرتو آنچه را در شیء وجود دارد تغییر میدهد ، نه اینکه آنچه را که در آن نیست ، به وجود میآورد ! تعداد کروموزومهای میمون با تعداد کروموزومهای انسان تفاوت دارد و پرتو فقط در تعداد کروموزومهای موجود اثرگذار است چه برسد به اینکه این پرتو که فاقد عقل و ادراک است برای انسان عقل به وجود آورد تا با آن از میمون و دیگر حیوانات متمایز گردد .
• تأثیری که پرتو در کروموزومها دارد ، به خرابی نزدیکتر است تا اصلاح ، همانطور که در مورد تشعشعات هستهای اینگونه میباشد . این نظریه (نظریهی داروین) علاوه بر اینکه با دانش ژنتیک مخالفت دارد ، تجربه و آزمایش نیز آن را نقض میکند . یهودیان و مسلمانان پسرانشان را ختنه می کنند ولی این سنت باعث نمیشود که پس از طی سال ها ، فرزندان ختنه شده از آنها متولد گردد . به این ترتیب با پیشرفت علم ، بطلان نظریهی داروین بیش از پیش اثبات میگردد».” [2]
☆ پاسخ : وی در اینجا نیز فهم اشتباه خود از نظریهی تکامل را نشان میدهد و میگوید: «کسانی که به جهش معتقد هستند ، منظورشان این است که حیوانی که چشم ندارد ، به طور ناگهانی توسط یک پرتو ، دارای چشم میشود». این کلامی نادرست است زیرا طبق نظریهی تکامل ، چشم به طور ناگهانی پدید نمیآید بلکه در ابتدا سلولهایی که محیط اطراف موجود زنده را احساس میکنند و قادر به درک نور هستند ، پدیدار میشوند . سپس این سلولها تکثیر یافته ، انحنا پیدا میکنند و شکاف کوچکی برای ورود نور به وجود می آورند و در نهایت عدسی چشم تشکیل میگردد . این فرآیند آن قدر ادامه داشته تا به میلیون سال و طی نسلهای متعدد صورت پذیرفته است … .
پینوشتها :
[1] اشقر ، عقیده به خدا ، ص 85
[2] اشقر ، عقیده به خدا ، ص 89
ادامه دارد …
? https://t.me/tavahomelhad
? https://almahdyoon.co/doa.html
? https://almahdyoon.co
@tavahomelhad
⤵️احمد الحسن ادامه میدهند :
[ اما اینکه وی موضوع ختنه را مطرح کرده ، نشان میدهد چیزی از نظریهی تکامل نمیداند ؛ • در غیر این صورت رابطهای بین ختنه و آداب و رسوم با نظریهی تکامل وجود دارد ⁉️ تکامل به دلیل وجود صفت ژنتیکی برتر که موجود به دست میآورد ، صورت میپذیرد در حالی که ختنهشدن صفتی ژنتیکی نمیباشد ؛ بلکه نوعی عمل جراحیاست که گروهی به انجام آن مبادرت میورزند . سنتها ، عادات و جراحی ها به ارث برده نمیشوند ؛ بلکه این صفات ژنتیکی هستند که به ارث برده میشوند و در نهایت در تکامل تأثیرگذار هستند . به خدا سوگند جای شگفتی دارد از کسی که چیزی از نظریهی تکامل نمیداند ؛ ولی کتابی بر رد آن مینویسد و آن را یک پاسخ علمی به شمار میآورد . لا حول و لاقوه الا بالله] .
● اشقر میگوید : ” واقعیتهای جاری ، این نظریه را تأیید نمیکند : از طریق تکامل و نه فقط به روش تناسلی ، پا به عرصهی گیتی مینهند . اینکه تکامل به مدت زمانی طولانی نیاز دارد ، مانعی از دیدن میمونهایی که در طی دفعات متوالی به انسان تبدیل میشوند ، نمیباشد .
● اگر بپذیریم که شرایط طبیعی و انتخاب طبیعی ، میمون را به عنوان مثال به یک مرد تبدیل کرده است ، هرگز نمیپذیریم که این شرایط توانسته باشد یک زن را برای این مرد به وجود آورد ؛ تا این دو به تولید مثل بپردازند و موازنهای که بین آنها پدید میآورد ، ضامن بقایشان باشد .
● توانایی سازگاری که در مخلوقاتی همچون آفتاب پرست مشاهده میکنیم - که میتواند با توجه به محل حضورش رنگ به رنگ شود - قابلیتی است که در این مخلوقات نهادینه شده و با او به دنیا آمدهاست . برخی از مخلوقات دارای چنین قابلیتهایی هستند و در برخی دیگر تقریبا از بین رفتهاند . این در حالیاست که این قابلیتها در تمام مخلوقات محدود و مشخص است و از حد خود تجاوز نمیکند . بنابراین توانایی سازگارشدن ، صفتیاست نهفته و بالقوه ، نه صفتی پیشرفته و تکامل یافته که محیط آن را پدیدآورده باشد ؛ آنگونه که هواداران این نظریه به آن معتقدند . چرا که در غیر اینصورت ، محیط ، قدرت سازگاری را به سنگها ، خاکها و دیگر جمادات نیز تحمیل مینمود .
● قورباغهها با توانایی زندگی در خشکی و آب ، بر انسانها برتری دارند ؛ همانطور که پرندگان نیز به دلیل برخورداری از توانایی پرواز و امکان جا به جایی سریع که بدون ابزار انجام میشود ، از انسانها متمایز میباشند . به علاوه بینی سگ حساستر از بینی انسان است ، پس آیا بینی سگ از بینی انسان بهتر است❓و آیا قورباغهها و پرندگان از برخی جنبهها برتر از انسان هستند ❓ چشم شتر ، اسب یا الاغ ، هم در شب میبیند و هم در روز ، در حالی که چشم انسان در تاریکی قادر به دیدن نیست . همچنین چشم شاهین قویتر و تیزبینتر از چشم انسان است ، پس آیا شاهین یا الاغ برتر از انسان میباشند ❓و اگر خودکفایی را مقیاسی برای پیشرفت بدانیم - همانطور که در مورد دولتها اینگونه است - پس گیاهان برتر از انسان و تمام حیوانات میباشند ؛ چرا که غذای خود و دیگران را بدون اینکه نیاز به تغذیه از دیگری داشته باشد ، تولید میکنند . و اگر بزرگی جثه را مقیاس برتری بدانیم ، بنابراین شتر و فیل و حیوانات غولپیکر ما قبل تاریخ باید از انسان برتر باشند .” [1]
• پاسخ احمد الحسن : [ اشقر معتقداست که انسان امروزی - هوموساپینس - تکامل یافتهی میمون امروزی است ، در حالی که چنین نیست ❗️
• بلکه نهایت چیزی که میتوان گفت ایناست که بین انسان و میمونهای امروزی ، اصل و نیای مشترکی وجود دارد .
• اشقر به دلیل نادانی و یا اشتباه در فهم تکامل ، در پی اثبات تکامل یافتگی میمون به انسان است ؛ زیرا گمان میکند که خود این میمونها در گذشته به انسان تکامل پیدا کردهاند ؛ در حالیکه بین انسان و میمون امروزی از میلیونها سال پیش جدایی رخ داده است .
• یعنی میمونها و انسانهای امروزی به اصل و نیای مشترکی میرسند ولی در شاخههای مختلفی از این نیا قرار میگیرند . بنابراین تصور اینکه موجودی از میمون امروزی به انسان تکامل یافته باشد ، از لحاظ علمی غیرممکن است ؛ زیرا اصولاً میمون طی میلیونها سال مسیر تکامل خاص خودش را پیموده است که با مسیر تکاملی انسان تفاوت دارد . تصور برگشت به عقب آنها در مسیر تکاملی تا نقطهی جدایی از انسان و در پیش گرفتن راه تکامل انسان ، تقریباً محال به نظر میرسد .
• در حال حاضر هیچ نمونهای از آن نیایی که نوع شامپانزه از آن جداشده و انسان نیز از آن تکامل یافته است ، وجود ندارد ، مگر همین انسان امروزی - هوموساپینس - تا کسی بتواند بپرسد چرا تمام افراد اینگونه به انسان تکامل نیافته است . حقیقت آن است که این موجود با تمام تفاصیلش به انسان امروزی تکامل یافتهاست و بقیهی موجودات نیز همین طور …].
پی نوشت :
[1] اشقر ، عقیده به خدا ، ص ۹۰
ادامه دارد …
@tavahomelhad
⤵️ در ادامه احمد الحسن مینویسند : [ اما اینکه آیا اکنون نیز تکامل همچنان ادامه دارد؟
✅ پاسخ ایناست که : آری
تکامل در طبیعت جاری و ساری است . ولی تأکید میکنم که برای ما و بسیاری دیگر از جانداران قابل مشاهده نیست ؛ چرا که عمر ما و دورهی زندگی این جانداران کوتاه است . ولی به عنوان مثال تکامل برخی حشرات برای ما قابل مشاهده میباشد ؛ چرا که دورهی زندگی آنها کوتاه است و ما میبینیم که حشرات تکامل مییابند و ویژگیهای آنها به طور گستردهای در طبیعت دستخوش تغییر و تحول میشود . اینها مواردی ثابت شدهاست و هر کسی می تواند نسبت به آن اطمینان حاصل کند . اما اینکه اشقر به دنبال اثبات تکامل جنس مونث است ، واقعاً غایت نادانی میباشد ، زیرا تکامل برای همه اعضای یک گونه رخ میدهد و یکی از اصول تکامل :
✔️ تولید مثل و انتقال ژن ها به نسل آتی است .
°•° بنابراین هنگامی که جهشی رخ میدهد و به عنوان مثال راست بودن پای جنس ماده راست اصلاح میشود این ویژگی به فرزندان این ماده اعم از نر و ماده منتقل میشود . همینطور اگر جهشی برای جنس نر به وجود آید ، وی آن را به فرزندان خود اعم از نر و ماده منتقل مینماید . این جهشها ، کوچک محسوب میشوند و جاندار را از گونهی خود خارج نمیسازد تا وی به دنبال همسری باشد که از همان جهش برخوردار باشد تا با او جفت گردد ، زیرا وی قادر است با بقیه ی افراد همنوع خود که فاقد این جهش هستند ، جفتگیری کند . هنگامی که جهش ، ویژگی برتری برای جاندار پدید آورد ، انتخاب طبیعی آن را تثبیت میکند و در نهایت ، دارندگان آن را به طور کلی بر دیگر هم نوعان وی غلبه میدهد . به علاوه ، تکامل بدون تولید مثل به وجود نمیآید . پس چگونه میتوان تصور کرد که تکامل فقط برای جنس نر - و نه مادهها - رخ دهد تا نرها از مادهها جدا شوند ، تا اینکه اشقر به دنبال تکامل مادهها پس از تکامل نرها باشد!?
به خدا سوگند اینکه این افراد نظریهی تکامل را با این خزعبلات بیارزش پاسخ میدهند ، خود مصیبتی است ‼️
°•° اما نکتهی سوم که در آن نهایت جهل اشقر نسبت به تکامل به وضوح روشن میشود ، و مشخص میگردد که این مرد هیچ چیزی از موضوعی که بر آن ردیه نوشته است ، نمیداند ، مقایسهی اندام حسی برخی موجودات با نظایر آن در انسان میباشد ! من نمیدانم دلیل تعجب کردن او به برتر بودن اندام حسی برخی حیوانات نسبت به همانند آنها در انسان چيست !
این ، نتیجهای ناشی از تکامل است و در آن اختلافی وجود ندارد . مثلاً خفاش دارای دستگاه ردیاب صوتی (سونار) است که انسان از آن بی بهره میباشد . شاهین قدرت بینایی دارد که انسان ندارد . آیا او مثلاً چیزی خلاف این واقعیتهای علمی تجربی و تشریحی می بیند ⁉️
°•° اشقر همچنین مینویسد : ” استعمارگران پس از آنکه دین را در برنامههای درسی تار و مار کردند ، آموزش این نظریه را اجباری و آن را در یک لباس «علمی» ارایه کردند ، تا بتوانند درستی این نظریه را به دانش آموزان بقبولانند . با این هدف که آنچه در اذهان دانش آموزان مبنی بر تعارض بین علمی که تحریفش کردند و دین میباشد ، تثبیت گردد و مردم به دین خود کافر شوند . کافی است خواننده بداند که به واسطهی این نظریه ، بسیاری از جوانان مسلمان از دین خود منحرف شدهاند و به همین دلیل استعمار بر آموزش این نظریه به جوانان مسلمان در مدارس ما بسیار حریص است و تأکید میورزد ، در حالی که در همین حین ، طبق قوانین آمریکا تدریس این نظریه در مدارس انها از سال ۱۹۳۵ ممنوع شده است. ولی اروپا پس از اینکه بر دین تحریف شدهی خود غلبه کرد ، مجددا اعلام کرد که نظریهی «داروین» که از آن در عرصهی جدال برای تثبیت دیدگاه خود استفاده کرده بود ، یک واقعیت علمی نبوده و صرفاً یک نظریهاست که هر چه علوم بیشتر پیشرفت کنند ، بطلان آن بیش از پیش ظاهر میگردد.” [1]
✅نظریهی تکامل یک نظریهی علمی است و در حال حاضر تنها نظریهی معتبری است که در تمام دانشگاه های مهم و مراکز پژوهشی سراسر جهان برای توضیح حیات زمینی به آن استناد میشود . دانشگاههای اروپا و آمریکا تا به امروز نظریهی تکامل را تدریس میکنند و هیچ یک از دانشگاه های اروپا و آمریکا و یا هیچ دانشگاهی که از اعتبار قابل توجه علمی برخوردار باشد ، از تدریس نظریهی تکامل جلوگیری نکردهاند . بنابراین من نمیدانم اشقر این دروغ را از کجا آورده که میگوید : «هر چه علوم بیشتر پیشرفت کنند ، بطلان نظریهی تکامل بیش از پیش ظاهر میگردد». در واقع عکس این سخن درست است ؛ چرا که پیشرفت علم ژنتیک ، نظریهی تکامل را نظریهای با پشتوانهی علمی غیر قابل انکار ساخته است که حتی اشکالات معمولی از قبیل ویروسهای پسگرد و ھمجوشی کروموزوم شمارہی دو در انسان نیز بران وارد نمیباشد ] .
? احمد الحسن ، کتاب توهم بیخدایی ، ص 40 - 46
پی نوشت : [1] اشقر، عقیده به خدا ، ص ۹۲ و ۹۳
@tavahomelhad
✳️خداوند در همهچیز عادل است ✳️
بلکه او اهل احسان و کرامت است تا حدّی که نمیتوانیم کرامت و احسانش را بفهمیم و اینگونه نیست که فقط عادل باشد . برای همین او هیچکس را آزار و عذاب نمیدهد ، بلکه شدیدترین عقوبتش این است که اختیار و انتخاب خود انسان را به او بدهد ، که البته معمولاً هلاکت ابدی انسان در همان است ✳️.
↩️بنابراین معنای آیه: {وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ}([5]) و همچنین فرموده خداوند: {قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازيرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبيلِ}([6]) و همچنین {فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ}([7])
••• یعنی اینکه آنها خودشان شاهکلیدها را از دستشان انداختند و روح انسانی خود را که خداوند در پدرشان آدم (ع) دمیده و آنها را تشویق به تحصیل آن کرده بود به زمین انداختند و چیزی برایشان جز روح حیوانی باقی نماند ؛ پس به همان اصل طبیعی خودشان ، یعنی حیوانات و بهائمی که هرگز هیچ سخنی را نمیفهمند ، برگشتند .([8])
°°° و چهبسا در اینجا اشکالی به این شرح مطرح شود :
[ این انسان نسبت بهحقیقت انتخابش جاهل است و در نتیجه در معرض فریب قرار میگیرد ، یعنی نمیداند که حقیقتی پنهان ، پشت این صورت ظاهری که انسان در دنیا میبیند وجود دارد و نمیداند که این حقایق بسیار زشتاند و زندگی در آن همراه با دیدن و احساس آنها بهصورت عذابی بزرگ خواهد بود که قابل تحمل نیست.
لذا اگر این نتیجه را میدانست ، هرگز چنین انتخابی نمیکرد ].
••• این اشکال ، مبتنی بر این پایه است که انسان هیچ علمی به نتیجه انتخاب و اختیارش ندارد ؛ بههمیندلیل این اشکال درستی نیست . بله اگر خداوند او را به حقیقت انتخاب و اختیارش خبر نداده بود ، شاید این اشکال وارد میشد ،
❌اما خداوند او را خبر و هشدار داده بود❌
پینوشتها :
[1]. قرآن کریم ، سوره انبیاء ، آیه 13.
[2]. قرآن کریم ، سوره عنکبوت ، آیه 54.
[3]. قرآن کریم ، سوره مائده ، آیه 60.
[4]. قرآن کریم ، سوره انبیاء ، آیه 13.
[5]. قرآن کریم ، سوره بقره ، آیه 65.
[6]. قرآن کریم ، سوره مائده ، آیه 60.
[7]. قرآن کریم ، سوره اعراف ، آیه 166.
[8]. توهم بیخدایی ، ص 142.
? https://t.me/tavahomelhad
? https://almahdyoon.co/doa.html
? https://almahdyoon.co
@tavahomelhad