09 فروردین 1401
پرواز را به خاطر بسپار مردی در سواحل زلاندنو زندگی می کرد.او بسیار علاقمند بود که اردک های وحشی را که در پائیز در دسته های بزرگ به جنوب پرواز می کردند تماشا کند.این مرد از روی خیرخاهی و به قصد نیکوکاری به اردک هایی که از روی برکه ای نزدیک ساحل عبور می… بیشتر »
نظر دهید »
18 بهمن 1400
.سلطان محمود از تلخک پرسید: فکر میکنی جنگ و نزاع چگونه بین مردم آغاز میشود؟ تلخک گفت: ای پدر سوخته، سلطان گفت: توهین میکنی، سر از بدنت جدا خواهم کرد تلخک خندید و گفت: جنگ اینگونه آغاز میشود، کسی غلطی میکند و کسی به غلط جواب میدهد! عبید زاکانی… بیشتر »
18 بهمن 1400
.سلطان محمود از تلخک پرسید: فکر میکنی جنگ و نزاع چگونه بین مردم آغاز میشود؟ تلخک گفت: ای پدر سوخته، سلطان گفت: توهین میکنی، سر از بدنت جدا خواهم کرد تلخک خندید و گفت: جنگ اینگونه آغاز میشود، کسی غلطی میکند و کسی به غلط جواب میدهد! عبید زاکانی… بیشتر »
18 بهمن 1400
.سلطان محمود از تلخک پرسید: فکر میکنی جنگ و نزاع چگونه بین مردم آغاز میشود؟ تلخک گفت: ای پدر سوخته، سلطان گفت: توهین میکنی، سر از بدنت جدا خواهم کرد تلخک خندید و گفت: جنگ اینگونه آغاز میشود، کسی غلطی میکند و کسی به غلط جواب میدهد! عبید زاکانی… بیشتر »
18 بهمن 1400
.سلطان محمود از تلخک پرسید: فکر میکنی جنگ و نزاع چگونه بین مردم آغاز میشود؟ تلخک گفت: ای پدر سوخته، سلطان گفت: توهین میکنی، سر از بدنت جدا خواهم کرد تلخک خندید و گفت: جنگ اینگونه آغاز میشود، کسی غلطی میکند و کسی به غلط جواب میدهد! عبید زاکانی… بیشتر »