امام چهارم : علی بن حسین (ع)
امام چهارم : علی بن حسین (ع)
کتاب زندگانی تحلیلی پیشوایان ما (ائمه دوازدهگانه (ع))
امام چهارم : علی بن حسین (ع)[154]امام سجاد ، در بدترین زمان از زمانهایی که بر دوران رهبری اهل بیت گذشت می زیست . چه ، او با آغاز اوج انحرافی معاصر بود که پس از وفات رسول اکرم (ص) روی داد و در پیش از آن سخن گفتیم .
اما مطلبی که درباره آن انحراف اکنون باید گفت این است که انحراف از زمان امام سجاد (ع) کم کم شکلی آشکار به خود گرفت . اما نه فقط از جنبه مضمون بلکه در سطح شعارها و کلمات که از طرف زمامداران ، هم در سطح عمل مطرح شده بود ، هم در رسوخ دادن و تنفیذ واقعیت حال زمامداران پس از شهادت امام حسین (ع) ، ماهیت و زشتیهای حکومت ، از جهت نظری وعملی برای مردمی که اینک واقعیت امامان (ع) را درک کرده بودند ، نمایان گردید .
امام (ع) با همه محنتها و بلاها که در روزگار جد بزرگوارش امیر المؤمنین (ع) روی داده بود همزمان بود . او سه سال پیش از شهادت امام علی (ع) متولد گردید . وقتی به جهان دیده گشود ، جدش امیر مؤمنان (ع) در خط جهاد جنگ جمل غرق گرفتاری بود و زان پس با امام حسن (ع) در محنت و در
[155]گرفتاریهای فراوان او می زیست .
او همه این رنجها را طی کرد تا خود بطور مستقل رویاروی گرفتاریها قرار گرفت . محنت و رنج او وقتی بالا گرفت که لشکریان بنی امیه در مدینه وارد مسجد رسول الله شدند و اسبهای خویش را در مسجد بستند . آن مسجد جائی بود که انتظار آن می رفت که مکتب رسالت و افکار مکتب ، از آنجا در سراسر جهان انتشار یابد ، اما بر عکس ، آن مکان مقدس در عهد آن امام (ع) بدست سپاه منحرف بنی امیه افتاد و آنان نیز بی پروائی را از حد گذراندند و حرمت مدفن مقدس رسول اکرم و مسجد او را هتک نمودند .
می توان آن زمان را که امام سجاد در آن می زیست دشوارترین و بدترین زمانی تصور کرد که بر آن امام بزرگوار (ع) گذشته است . آغاز آن روزگار ، اوج انحراف را در زمان مجسم میکند و امام (ع) در آن هنگام بیش از دیگر پیشوایان (ع) مورد آزمایش قرار گرفت .
کشتن ، ساده ترین وسیله ای بود که در آن کشاکش به کار میرفت . چه ، مثله کردن جسدها از روی کینه و انتقام ، و حلق آویز کردن از درختان ، بسیارمعمول بود . دستها و پاها را می بریدند و شکنجه های گوناگون بدنی از جمله چیزهائی بود که همیشه از آن سخن میرفت .
قیام پدر بزرگوار آن امام (ع) و پایان فاجعه آمیز آن در کربلا توجه مردم را به گناهکاری شان جلب کرد و کینه و نفرت آنان را به بنی امیه برانگیخت .
این مطلب را پس از قیام حسین (ع) و شهادت او آشکارا در ملت اسلام مشاهده میکنیم و می بینیم که بسیاری از مسلمانان از آن واقعه احساس گناه کردند و ملت در جهت تکفیر امویان بحرکت در آمد و کینه و نفرتش به بنی امیه روز افزون گردید . نتیجه و تعبیر طبیعی تکفیر بنی امیه و در دل گرفتن کینه آنان « قیام » بود و قیام نیز روی داد .
بیشتر قیامهائی که روی داد ، سبب عاطفی داشت نه تعقلی . زیرا مردم
[156]هنوز درک نمی کردند که امویان تا چه اندازه از اسلام دورند(1).
1 - قیام حسین (ع) از محمد مهدی شمس الدین .