امام محمد باقر علیه السلام
امام محمد باقر علیه السلام
مجله اشارات خرداد ماه 1377 شماره 04
حضرت باقر علیه السلام به سال 57 هجری، در شهر مدینه چشم به جهان گشود.
نامش، محمد؛ کنیه اش اباجعفر و ملقب به باقر و باقرالعلوم می باشد.
او کوچکترین شاهد صادق فاجعه کرب و بلاست که در خردسالی، از مکتب بزرگترین مشاهیر تقوا و فداکاری بهره برده است.
پدرش، سید ساجدین، امام زین العابدین و مادرش، ام عبدالله، دختر امام حسن مجتبی علیه السلام بود.
و بدین جهت، نخستین کسی است که هم از جانب پدر و هم از سوی مادر، فاطمی و علوی بوده است.
او را باقرالعلوم می گفتند، زیرا که،
شکافنده دانشها و پایه گذار نهضت بزرگ علمی بود.
و در طول عهده داری ولایت، با شرایطی نامساعد، به نشر و اشاعه معارف الهی و مجالس اسلامی پرداخت،
و جنبش علمی دامنه دار و گسترده ای را بنیان نهاده، مقدمات تأسیس یک دانشگاه بزرگ اسلامی را پی ریزی کرد که سالها بعد، در دوران امامت فرزند بزرگوارش امام صادق علیه السلام به اوج عظمت خود رسید و شاگردان بزرگ و محققان دانشمندی در خویش پروراند.
امام محمد باقر علیه السلام درباره پیروان عترت می فرمایند:
همانا شیعیان علی علیه السلام کسانی هستند که به خاطر ولایت ما به یکدیگر بخشش می کنند و به خاطر دوستی ما یکدیگر را دوست می دارند و برای زنده نگاه داشتن امر ما با یکدیگر دیدار می کنند.1
1ـ تحف العقول.
دوری از خودبینی
به فکر و اندیشه خویشتن، نشاید غرّه گشتن،
و به آیینه خود خواهی نباید نگریستن،
که شوق واهی و ناصواب دو چندان کند و اندیشه را صد چندان ناپایدار سازد.
هر رایی که از دامن خودبینی برخیزد، یارای خرد پروری اش نیست و هر که خود رأی نصیحت کند، خویشتن محتاج نصیحت است.
اندیشه را، باید پای به انجمن اندیشمندان کشانید،
و هر فکری را دقیقه ای باز جُست؛
تا کردار، نیکو گردد و آیین پذیرد.
چون کردار، نیک آمد،
و به درگاه نیکو سیرتان پسنده گشت،
و چون رفتار قبول عام یافت،
نشاید تا به گلخن غرور، آلوده گردد،
که خرد را زایل گرداند و اندیشه را ناموزون دارد،
عندلیب سیرت، اگر با زاغ نَفْس، هم نَفَس باشد،
و به ویرانه، با جغدِ عُجب همنشین شود،
مردار خوارِ تالاب بی خردی گردد.
پنجمین آفتاب سپهر ولایت، حضرت باقر العلوم علیه السلام می فرماید:
آنکه به فکر و نظر خویش، مغرور و خوشبین باشد و آنکه کردار نیک خود را بسیار پندارد، پشتش خواهد شکست و به سر منزل مقصود نخواهد رسید.1
بزرگان نکردند در خود نگاه
خدا بینی از خویشتن بین مخواه
تواضع، سرِ رفعت افرازدت
تکبّر به خاک اندر، اندازدت2
1ـ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 72، ص 314
2ـ سعدی، بوستان، باب چهارم، حکایت دوم
نشانه های مؤمن
هرنعمتی را شکری است واجب و هر خشنودی را، سپاسی لازم،
به شکرانه توانگری، پرهیزگاری پیشه کن،
و گوهر تقوا به سنگ معصیت مشکن،
توسن مراد، جز به وادی حقّ مران و،
عنان نفْس سرکش، به خشم ناحق مگشا،
چون زدستت برآید، فرودستان فرومگذار،
و دست خیانت کوتاه دار؛ که خردمندان گفته اند:
هرکه درحال توانایی نکویی نکند، در وقت ناتوانی سختی بیند.
به روزگار سلامت، به همدردی با پریشانْ دلان بشتاب،
و شکستگان دریاب،
که دلجویی از خسته دلان غمت براند و بلا از سرت بگرداند.
شکر توانگری، صدقات؛
شکر دلخوشی، غمخواری مسکینان،
و شکر توانایی، دستگیری ناتوانان است.
حضرت امام محمد باقر علیه السلام می فرمایند:
مؤمن، کسی است که:
به هنگام خشنودی، به گناه و رفتار ناپسند آلوده نگردد،
چون خشم گیرد، از مرز حق و حقیقت خارج نشود،
و به روز توانایی و قدرت، تعدّی و تجاوز ننماید.1
1ـ علامه مجلسی، بحارالانوار ـ ج 15، ص 94.
دوستی خدا
بد خوی را بخت، نگونسار است،
و چنان در دست خوی بد خویش گرفتار است،
که هیچ گاه از چنگ آن خلاص نیاید.
با نرمی و ملایمت، دشمن طریق صدق و دوستی پیش آرد.
و با ترشرویی و تلخگویی، دوست رنجیده خاطر شود و دشمنی پیشه کند.
پس با دوست و دشمن، طریق احسان پیش گرفتن،
دوستان را مهر و محبت بیفزاید و دشمنان را کینه و عداوت کم نماید.
عمری عبادت، ثمر نبخشد کسی را که: با پروردگار به نیکویی باشد و با پروردگانش به زشت خویی.
آن را که بندگی حق باید، بزرگی به خلق نشاید.
عسل از دست ترشرویی که ابرو در هم کشیده،
چنان تلخ است که دل و جان پیچان کند؛
و آب گرم از دست خوشروی شیرینْ زبانی که به دیده ملاطفت می نگرد، شربت طهوری است که جان را قرار بخشد و دل را آرام دهد.
شکافنده دانش ها و شکوفاکننده ارزش ها، امام محمد باقر علیه السلام می فرماید:
چهره خرّم و روی باز، مایه جلب دوستی و تقرّب به خداوند است
و ترشرویی و بد رویی، موجب دشمنی و دوری از اوست.1
زخاک آفریدت خداوند پاک
پس ای بنده، افتادگی کن چو خاک2
1ـ تحف العقول، 296
2ـ سعدی نامه، باب چهارم، مقدمه
شمع خِرد
عالمان را علم به سینه نگاه داشتن،
و مُهر خاموشی بر دهان زدن، پسندیده نیست،
که پس از تزکیه، آموزش و تعلّم دانش بر عهده آنها مقرر است.
خردمند، پرده های ظلمت و نادانی را از مقابل چشمان یکسو می زند و راه از بیراه بازمی شناساند.
او دلیل راهی است که به دیار سعادت و به سر چشمه زاینده دانش می انجامد.
پرهیزگاران، دین را کمال دهند و خردمندان، مُلک را جمال بخشند.
عالِمی که مردمان را با پند و اندرز حکیمانه، به وادی معرفت و بابی از هدایت رهنمون گردد،
پاداشی همانند پاداش کسانی که به آن پند، عمل می کنند خواهد داشت.
او ستاره راهنمایی است که در دل شبهای تاریک، نور می افشاند،
و در پرتو تجلّی خویش به سوی مقصود راه می نماید.
در خبر است از حضرت امام محمد باقر علیه السلام که فرمود:
عالِم، همچون کسی است که شمعی به دست دارد
و راه را به مردم می نمایاند، پس هر کس از نور شمع او بهره ای بَرَد، برایش دعای خیر کند؛
زیرا او با شمعی که در دست دارد، تاریکی های جهل را از میان می برد.1
1ـ البحار، ج 2، ص 4
همنشینی با خردمندان
چون اوقاتت به زیور همنشینی با خردمندی مزین گشت،
و قضا را، مجاورت عالِمی پاکیزه خوی دست داد،
چنان تشنه کامی که سرابهای کویر بی خبری را پشت سر نهاده،
چشم به زلال معرفتش بگشا،
و جان و دل از اثر تربیتش سیراب گردان؛
سعی کن تا در آن جویبار، تشنه ای سیراب ناشدنی بمانی
و به دریافتن معانی و دقایق، لحظه به لحظه حریص تر باشی.
هر چه کمتر گویی بیشتر می شنوی؛
محضر استاد را شنیدن آنچه نمی دانی برتر و والاتر از گفتن آنچه می دانی؛
چرا که تو را به آموختن علم او نیاز است و او را به شنیدن سخنان تو ضرورتی نیست.
پس روی ارادت پیش آر و به شکرانه مجالست با حکیمان، سر طاعت بر خاک نِه.
چنانکه بزرگان گفته اند:
آفریدگار تو را دو گوش و یک زبان داده است تا دو چندانی که می گویی بشنوی. پس این نصیحت، به کار گیر و در عمل آر، تا سعادت دو جهان دریابی.
حضرت امام محمد باقر علیه السلام می فرماید:
هر گاه نزد عالمی می نشینی، بر شنیدن، حریص تر باش تاگفتن؛
و خوب شنیدن را همچون خوب گفتن فراگیر1
1ـ البحار، ج 1، ص 222