29 مرداد 1396
گلوی تشنه
نوبت گلوی تشنه
قلاب آهنی رو انداخت روی یخ و کشید.
اولین قالب یخ رو از دهانه تانکر، انداخت توی آب.
یه نفر از توی صف جماعت معترضش شد که از کله سحر تا حالا واستادم برا دو تا قالب یخ، مگه نوبتی نیست؟
علی گفت: «اول نوبت گلوی تشنه پسر فاطمه، بعد نوبت بقیه».
با صاحب کارخونه یخ شرط کرده بود که شاگردی میکنه، خیلی هم دنبال مزد نیست اما اول یخ تانکر نذری رو میده، بعد بقیه رو.
خودش هم با خط نه چندان خوبش روی تانکر نوشته بود:
سلام به گلوی تشنه حسین عليهالسلام
راوی: مادر شهید
? شهید علی چیت سازیان?
به جمع رفقای *واقعی* بپیوندید?????