پیامبر اکرم (ص) و حکومت رحمت از منظر امام خمینی (ره)
پیامبر اکرم (ص) و حکومت رحمت از منظر امام خمینی (ره)
جایگاه حکومت در رسالت پیامبر (ص)، مسئله اساسی برای پژوهشگران حوزۀ دین و تاریخ اسلام است. این مسئله به قلمرو دین، رابطه دین و مسائل دنیوی مربوط می شود که دیدگاه های متفاوتی پیرامون آن مطرح است؛ گروهی از روشنفکران، وظیفه پیامبر (ص) را صرفا اخروی می دانند و تشکیل حکومت را خارج از حیطه وظایف او تلقی می کنند. در برابر این دیدگاه، بسیاری از اندیشوران متدین، رابطه گسست ناپذیری میان دین و مسائل زندگی این جهانی قائل اند و بر وظایف زمامداری و حکومتی پیامبر (ص)، تاکید ورزیده اند. امام خمینی (ره)، رسالت حدّاکثری برای پیامبر (ص) قایل است و وظیفه اصلی پیامبران را که هدایت همه جانبه مردم است مبتنی بر تشکیل حکومت می داند و این رسالت را در امتداد رهبران الهی برای همیشه تاریخ مستمر و غیر قابل تعطیل بر می شمارد. ایشان، شواهد و دلایل متعددی برای شان حکومتی پیامبر (ص) و اولیای الهی ارائه می نماید. در بینش توحیدی امام، حکومت اصالتا، مربوط به خداوند متعال است و اوست که پیامبران را در راستای هدایت همه جانبة انسان، موظّف به تشکیل حکومت نموده است. پیامبرخاتم (ص) نیز به دستور الهی در مدینه تشکیل حکومت داد و روابط گسترده داخلی و بین الملی در راستای هدایت جامعه انسانی راه انداخت. از نظر امام، در اسلام یک قانون حاکم است و آن، قانون الهی است و همه، حتی پیامبر (ص)، تابع قانون الهی هستند و حکومت برای پیامبر (ص)، وسیله رسیدن به معرفت حق تعالی است و انسانها در هر شرایطی، از وجود یک تشکیلات حکومتی مبتنی بر آموزه های الهی بی نیاز نیستند.
منبع : مجله سفیر نور » زمستان 1391 - شماره 24 , حسین صالحی مالستانی
مقدمه
از مسائل مهم و کاربردی پیرامون وظایف پیامبر (ص)، قلمرو آن، است که طیفی از روشنفکران، این رسالت را صرفاً ماورایی و اخروی پنداشته و مسائل مربوط به زندگی این جهانی- از جمله تشکیل حکومت - را در زمره وظایف اصلی آنان نمی دانند و نظر دیگر، قلمرو وسیعی را برای مسئولیت های انبیا ترسیم می نمایند و رسالت انبیا را هدایت و رهبری انسان در تمامی ابعاد وجودی او، می دانند.
با عطف نظر بر جایگاه و عملکرد دینی سیاسی امام خمینی (ره)، در دنیای معاصر، پرداختن به شأن زمامداری و حکومتی پیامبر (ص) از دیدگاه ایشان، بستر خاصّی برای پژوهش داشته و نیاز به توجه و دقّت بیشتری دارد؛ اما به لحاظ اینکه امام خمینی (ره) آنچه را که مربوط به مصالح انسان و جامعة انسانی می شود، از قلمرو وظایف و رسالت و مسئولیت الهی پیامبر (ص) می داند که در ادامه، این نگاشته به طرح و تحلیل دیدگاه ایشان خواهد پرداخت.
این مقاله، به اجمال به بحث قرآن و حکومت، پرداخته و انبیا، سیاست، حکومت و شأن زمامداری و وظیفه حکومتی پیامبراکرم را از دیدگاه امام خمینی (ره)، بررسی کرده است. هدف مقاله، تبیین بیشتر دیدگاه امام خمینی (ره ) پیرامون شأن حکومتی پیامبر (ص) بوده است که با توجه به اهانت معاندان به ساحت آن حضرت، بررسی ابعاد سیاسی حیات آخرین سفیر الهی، ضرورت و اهمیت دوچندان پیدا می کند.
تعریف امام خمینی (ره ) از حکومت اسلامی
امام خمینی (ره)، در جواب سؤال تلویزیون تایمز، نسبت به چیستی حکومت اسلامی، آن را در یک جمله کوتاه این گونه تعریف می کند: «حکومت اسلامی، یعنی یک حکومت مبتنی بر عدل و دموکراسی و متکی بر قواعد و قوانین اسلام». (امام خمینی، صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی (ره)، (مجموعه 22 جلدی)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1378، ج5، ص133-
ایشان درجای دیگر، از اسلام به عنوان حکومتی یاد می کند که یک جنبه اش، حکومت سیاسی و جنبه دیگرش، حکومت معنوی است. (همان، ج6، ص201) از نظر وی، حکومت اسلامی، بر پایه قوانین اسلامی استوار است. (همان، ج6، ص201-)
قرآن و انحصار حکومت به خداوند
برخی از آیات قرآن، حکومت و قانونگذاری را به صورت انحصاری از آن خداوند متعال معرفی می کند: «إِنِ الْحُکمُ إِلاَّ لِلَّهِ یقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیرُ الْفاصِلین » انعام/57- ؛ حکم جز برای خدا نیست، که به حق دستور می دهد و او، بهترین حکم فرمایان است.
«إِنِ الْحکمُ إِلاَّ لِلَّه أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیاهُ»؛یوسف/40.
«إِنِ الْحُکمُ إِلاَّ لِلَّهِ عَلَیهِ تَوَکلْتُ»؛ یوسف/67.
«أَلا لَهُ الْحُکمُ وَ هوَ أَسرَعُ الْحاسِبین» انعام/ 62.
«لَهُ الْحَمْدُ فی الأُولی وَ الْآخرَة وَ لَهُ الْحُکم» قصص/70.
«وَ اللَّه یحْکمُ و لا مُعَقِّبَ لِحُکمِه» رعد/41.
«فَالْحُکمُ لِلَّه الْعلِی الْکبیر»؛ غافر/1.
امام خمینی (ره) در اولین اثر تألیفی خود در این زمینه می گوید: «اگر بخواهیم آیاتی که عموماً حکم را مخصوص به خدا کرده و خصوصاً آن جاها که یکان یکان قوانین را به قانون خدایی منحصر کرده، بشمریم، سخن طولانی و دامنه دار می شود». (امام خمینی (ره)، کشف الاسرار، [بی جا]، [بی نا]، [بی تا]،، ص183).
امام (ره)، ضمن تأکید به لزوم حکومت و استدلال بر آن به حکم خِرد و دستور عقل، پیروی از کسی را لازم می داند که مالک همه چیز مردم باشد و هر تصرفی در آنان بکند، تصرف در مال خود باشد و چنین شخصی که تصرف و ولایتش در تمام بشر- به حکم خرد- نافذ و درست است، خدای عالم است که مالک تمام موجودات و خالق ارض و سماوات است. پس هر حکمی که جاری کند، در مملکت خود جاری کرده و هر تصرفی بکند، در دادۀ خود تصرف کرده است. (همان، صص181- 182) ایشان در ادامه، به حکومت پیامبران و جانشینان آنان اشاره می کند که مأذون از جانب خداوند متعال هستند. (همان).
در آیات فوق الذکر، حکم و حکمرانی از اختصاصات ذات حق تعالی معرفی شده است که لازم روشن آن، سلب آن (با قید اصالت) از انسان است و این نفی، نسبت به حکومت های طاغوتی و غیر الهی، به صراحت در آیاتی از قرآن ذکر شده است: «یریدُونَ أَنْ یتَحاکمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یکفُرُوابِه» نساء/60. با خداوند، طبق آیۀ دیگر، حضرت موسی (ع) را مأمور می نماید با حکومت طاغوتی فرعون برخورد نماید: «اذْهَبْ إِلی فِرْعَوْنَ إِنهُ طَغی » نازعات/17.
دستۀ دیگری از آیات است ضمن الزام به حکم کردن طبق حکم الهی، از متخلفان به عناوینی چون کافر، ظالم و فاسق یاد می کند: «وَ مَنْ لَمْ یحْکمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِک هُمُ الْکافِرُون» مائده/44. «وَ منْ لَم یحْکمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِک هُمُ الظَّالِمُون»؛ مائده /45. «وَ مَنْ لَمْ یحْکمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِک هُمُ الْفاسِقُون »؛ مائده/47. در این آیات- که خطاب به پیامبر اکرم (ص)است- دستور صریح داده است که حکم و حکومت، باید طبق دستور خداوند انجام بگیرد و این دستورات تا آیات 49 تکرار می شود که اهمیت قید «بما انزل الله» را می رساند؛ یعنی پیامبر خدا باید طبق دستورات الهی حکومت و قضاوت نماید. امام خمینی (ره) به این آیات، بر ضرورت و لزوم اجتناب از حاکمان طاغوتی استدلال می نماید. (امام خمینی، همان، ص183).
تا اینجا چند نکته اساسی از آیات ذکر شده به دست می رسد:
1- حکم و حکمرانی، اصالتاً از آن خداوند و در انحصار ذات حق تعالی است؛
2- پیامبر (ص) از جانب خدا مأذون به حکمرانی (در حوزه تشریع) است؛
3- پیامبر (ص) باید طبق دستورات الهی حکمرانی نماید؛
4- مراجعه متدینان به حکومت های طاغوتی، آنان را در زمرۀ کافران، ظالمان و فاسقان تنزّل می دهد.
انبیا و تأسیس حکومت
امام (ره )، با نگاه توحیدی که در منظومه فکری خویش دارد، بارها بر تشکیل حکومت توسط پیامبر (ص) پرداخته است اما از نظر ایشان، تشکیل حکومت، مقصد نهایی پیامبر نیست؛ بلکه مقدمه ای برای معرفت حق تعالی است. امام در این باره می گوید: «رسول اکرم و سایر انبیا نیامدند که اینجا حکومت تأسیس کنند، مقصد اعلا این نیست؛ نیامدند که اینجا عدالت ایجاد کنند، آن هم مقصد اعلا نیست، اینها همه مقدمه است. تمام زحمتها [یی ] که اینها کشیدند، چه از حضرت نوح گرفته، از حضرت ابراهیم گرفته تا آمده است اینجا به رسول اکرم رسیده است، تمام مشقت هایی که کشیدند و کارهایی که کردند، مقدمۀ یک مطلب است و او، معرفی ذات مقدس حق [است.] کتابهای آسمانی هم، [که ] بالاترینش کتاب قرآن کریم است، تمام مقصدش همین است که معرفی کند حق تعالی را با همه اسماء و صفاتی که دارد» (امام خمینی (ره)، صحیفه امام، ج20، صص412 – 409).
بنا بر مطلب یادشده، در نگاه امام خمینی (ره)، تشکیل حکومت و برقراری عدالت، با وجود اهمیت آن، به عنوان مقدمه برای پیوند خلق با خالقِ یکتا مطرح است و بستری است که در آن، زمینه معرفی حق تعالی با تمامی اسما و صفاتش فراهم گردد؛ به تعبیر دیگر، وظیفة اصلی و اساسی پیامبران الهی از نظر امام (ره)، معرفی حق تعالی به بندگانش هست که عملی کردن آن در فضای حکومت عدل، فراهم می گردد، نه در آشفته بازار بی تفاوتی، بی قانونی و ظلم پروری.
امام (ره) در تفسیر سوره حمد، نیز مضمون مشابه را مطرح می کنند که تشکیل حکومت را وسیله معرفت حق دانسته و بسط عدالت را بسط صفت حق تعالی معرفی می کند. ایشان تمامی عبادتها، دعاها، تشکیل حکومت و… را وسیله ای می داند برای اینکه انسان بالقوه، به انسان بالفعل تبدیل شود و لُب و جوهره انسان به فعلیت برسد تا جایی که انسان طبیعی، یک انسان الهی بشود و هر چه می بیند، حق ببیند و انبیا برای همین آمده اند. (همو، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چ6، 1381، ص174)
در همین راستای توحید نگر هست که امام (ره) در جواب یک خبرنگار خارجی نسبت به تمرکز قدرت و سلطه گری، حکومت و زمامداری را ادای وظیفه و یک تکلیف می داند، نه وسیله فخر و بزرگی بر دیگران (همو، صحیفه امام، ج5، ص 409) ؛ و آن، مطلبی است که به معنای واقعی کلمه، تنها انبیا و اولیای الهی از عهده آن بر می آیند و از زمامداری و حکومت هیچ گونه سوء استفاده نمی کنند؛ بلکه حکومت را وسیله و بستری برای خدمت صادقانه به خلق خدا و هدایت آنها در جهت معرفت حق تعالی قرار می دهند. امام (ره) اسلوب و روش حکومت انبیا را غیر از حکومت سلطنتی و حکومتهای متداول دنیا می داند که برای متصدی خود، مایه مال اندوزی و کامرانی می شود. (همو، ولایت فقیه (حکومت اسلامی )، تهران، مؤسسة تنظیم و نشرآثار امام خمینی (ره )، چ7، 1377، ص92) ؛
تصدی حکومت توسط پیامبران و قرب حق
از نظر امام (ره)، بین عرفان و سیاست، پیوند ناگسستنی برقرار است. ایشان چنین پیوندی را در وجود پیامبران و اولیای الهی محقق می داند و می گوید: «… خیال می کردند که کسی که عارف است باید دیگر به کلی کناره گیرد از همه چیز و برود کنار بنشیند و یک قدری، ذکر بگوید و یک قدری، تغنّی بشود و یک قدری… دکانداری. امیر المؤمنین در عین حالی که اعرف خلق اللَّه بعد از رسول اللَّه در این امّت،… به حق تعالی بود مع ذلک، نرفت کنار بنشیند و هیچ کاری به هیچی نداشته باشد، هیچ وقت هم حلقه ذکر نداشت، مشغول بود به کارهایش، ولی آن هم بود. یا خیال می شود که کسی که اهل سلوک است، اهل سلوک باید به مردم دیگر کار نداشته باشد، … این سلوک در انبیا زیادتر از دیگران بوده است، در اولیا زیادتر از دیگران بوده است، لیکن نرفتند تو خانه شان بنشینند و بگویند که ما اهل سلوکیم و چه کار داریم که به ملت چه می گذرد… اگر بنا باشد که اهل سلوک بروند کنار بنشینند، پس باید انبیا هم همین کار را بکنند و نکردند. موسی بن عمران اهل سلوک بود، ولی با این وجود، رفت سراغ فرعون و آن کارها را کرد، ابراهیم هم همین طور، رسول خدا هم که همه می دانیم. رسول خدایی که سالهای طولانی در سلوک بوده است، وقتی که فرصت پیدا کرد، یک حکومت سیاسی ایجاد کرد برای اینکه عدالت ایجاد بشود. به تبع ایجاد عدالت فرصت پیدا می شود برای اینکه هر کس هر چیزی دارد بیاورد. وقتی که آشفته است نمی توانند، در یک محیط آشفته نمی شود که اهل عرفان، عرفانشان را عرضه کنند، اهل فلسفه، فلسفه شان را، اهل فقه، فقه شان را، لکن وقتی حکومت یک حکومت عدل الهی شد و عدالت را جاری کرد و نگذاشت که فرصت طلبها به مقاصد خودشان برسند، یک محیط آرام پیدا می شود، در این محیط آرام همه چیز پیدا می شود. بنابراین، «ما نودِی بشِیء مِثْلَ ما نُودِی بِالوِلایة» برای اینکه حکومت است. به هیچ چیز مثل این امر سیاسی دعوت نشده است و این امر سیاسی بوده است، زمان پیغمبر بوده است». (امام خمینی (ره)، صحیفه امام، ج20، صص116- 117)
امام در ضمن نامه ای به فرزندش سید احمد می گوید: «پسرم! نه گوشه گیری صوفیانه دلیل پیوستن به حق است و نه ورود در جامعه و تشکیل حکومت، شاهد گسستن از حق. میزان در اعمال، انگیزه های آنها است. چه بسا عابد و زاهدی که گرفتار دام ابلیس است و آن دام گستر، با آنچه مناسب او است؛ چون: خودبینی و خودخواهی و غرور و عُجْب و بزرگ بینی و تحقیر خلق اللَّه و شرک خفی و امثال آنها، او را از حق دور و به شرک می کشاند. و چه بسا متصدی امور حکومت که با انگیزه الهی به معدن قرب حق نایل می شود، چون داود نبی و سلیمان پیامبر [و بالاتر و والاتر چون نبی اکرم و خلیفه بر حقّش علی بن ابی طالب (ع) و چون حضرت مهدی- ارواحنا لِمقْدَمِه الفداء- در عصر حکومت جهانی اش. پس میزان عرفان و حرمان، انگیزه است. هر قدر انگیزه ها به نور فطرت نزدیکتر باشند و از حُجب حتّی حُجب نور وارسته تر، به مبدأ نور وابسته ترند تا آنجا که سخن از وابستگی نیز کفر است». (امام خمینی (ره)، صحیفه امام، ج18، ص512)
حکومت و اجرای احکام؛ وظیفه مهم پیامبران
امام (ره) ضمن اشاره به اینکه اسلام به قانون نظر «آلی » دارد و آن را وسیله تحقق عدالت در جامعه و ابزاری برای تهذیب انسان می داند و قانون را برای برقراری نظم اجتماعی عادلانه به منظور پرورش انسان مهذب معرفی می نماید، در باب وظیفه مهم حکومتی و اجرایی پیامبران می گوید: «وظیفه مهم پیغمبران اجرای احکام بوده، و قضیه نظارت و حکومت مطرح بوده است». (همو، ولایت فقیه، ص62)
بنابراین، در اندیشه امام (ره ) مسئلة حکومت و اجرای احکام و قوانین الهی، نه تنها از حیطة وظایف پیامبران بیرون نیست، بلکه از وظایف مهم آنان بوده است؛ زیرا طبق بیان ایشان، «قانون» ابزاری در جهت اصلاح اعتقادات و برقراری اخلاق حسنه و بالاخره تربیت انسان های مهذب و الهی است و بدین گونه، شأن اجرایی و حکومتی پیامبران الهی در منظومه فکری امام خمینی (ره) بر پایة معتقدات اسلام ناب، از شاخص ترین وظایف رسولان الهی محسوب می گردد. از نظر امام (ره)، انبیا در عین حال که که دنیا را اداره می کردند، مملکت ها را اداره می کردند- که نمونه بارز آن فتح اسلام تحت قیادت پیامبر اکرم (ص) است که ظرف نیم قرن تقریباً اکثر معموره را فتح کردند- در عین حال، تعلق نداشتند به دنیا. فتح برای مملکت گیری نیست، انبیا فتوحات شان برای خداست. برای توجه دادن مردم به خداست. (همو، صحیفه امام، ج 8، ص268) ؛
مشکلات پیامبران در برقراری حکومت عدل
امام (ره) در یکی از بیاناتش به مشکلات و مصایبی که در مسیر برقراری نظام عادلانه بر انبیای الهی آمد، اشاره می نماید و به آتش انداختن حضرت ابراهیم را در همین مسیر معرفی می کند و تصور برخی را که گمان کرده اند: حضرت عیسی (ع) فقط موعظه و نصیحت کرد، یا کار مبارزاتی حضرت موسی را دست کم نشان دهند، غلط می داند و قیام همه انبیا را- از صدر عالم تا کنون- برای برپایی حکومت عدل تلقی می کند و به مشقت های رسول گرامی اسلام و امیرالمؤمنین [اشاره می نماید و همه آنها را در جهت برپایی حکومت عدل می داند. (همان، ج20، صص361- 363)
پیامبران و پردازش حکومت از بستر عبادت
امام خمینی (ره )، با ابراز تأسف شدید نسبت به تفکر جدایی اسلام از سیاست و حکومت، دارندگان این تفکر را دو گروه غرض ورزان و نادانان، معرفی می نماید و قرآن و سنّت رسول الله (ص) را، به عنوان برنامه های معرفی می نماید که حداکثر مسائل و دستورات آن به حکومت و سیاست مربوط می شود؛ حتی مسائل عبادی آن نیز عبادی-سیاسی است، ایشان به تشکیل حکومت عدل توسط پیغمبر اسلام،، اشاره می نماید و در ادامه می فرماید:
«آنچه گفته شده و می شود که انبیا] به معنویات کار دارند و حکومت و سر رشته داری دنیایی، مطرود است و انبیا و اولیا و بزرگان از آن احتراز می کردند و ما نیز باید چنین کنیم، اشتباه تأسف آوری است که نتایج آن به تباهی کشیدن ملتهای اسلامی و بازکردن راه برای استعمارگران خونخوار است؛ زیرا آنچه مردود است، حکومتهای شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطه جویی و انگیزه های منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نموده اند؛ جمع آوری ثروت و مال و قدرت طلبی و طاغوت گرایی است و بالاخره، دنیایی است که انسان را از حق تعالی غافل کند. و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و اقامه عدالت اجتماعی، همان است که مثل سلیمان بن داود و پیامبر عظیم الشأن اسلام، و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می کردند، از بزرگترین واجبات و اقامه آن، از والاترین عبادات است، چنانکه سیاست سالمی که در این حکومتها بوده از امور لازمه است». (همو، صحیفه امام، ج21، ص407)
مصادیقی از حکومت پیامبران در کلام امام خمینی (ره)
«انبیای الهی هر یک به نحوی در مأموریت عظیم خود برای بنای یک دولت شایسته کوشش نمودند. گروهی از آنها، مانند داوود و سلیمان نبی (ع)، خود عهده دار حکومت شدند و موسی (ع) سرتاسر حیات خود را در بر پا کردن این امر گذارند. پیامبر اسلام، کوشش های انبیای گذشته را به بهترین صورت در قالب پاک ترین دولت تاریخ در آورد، دولت اسلام نقطه عطفی در تاریخ بشریت است که در آن، تمام ویژگیهای یک حکومت شایسته به صورت کامل نمایان است». (محمدباقر صدر، جمهوری اسلامی، ترجمه: سیدجعفر حجت، تهران، روزبه، [بی تا]، ص9)
امام از حکومت برخی پیامبران یاد نموده و برپایی آن را از والاترین عبادات معرفی می کند: «اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعی، همان است که مثل سلیمان بن داود و پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می کردند، از بزرگترین واجبات و اقامه آن از والاترین عبادات است، چنانچه سیاست سالمی که در این حکومتها بوده از امور لازمه است». (همو، صحیفه امام، ج21، ص407)؛
دخالت انبیا از آدم تاخاتم در سیاست و حکومت
امام (ره) در بیانی، وظیفه تمامی انبیا (از آدم تا خاتم) را اصلاح جامعه و بر پایی قسط و عدالت معرفی می نماید و بر ادعای خود به آیات قرآن استدلال می کند: «تمام انبیا از صدر بشر و بشریت، از آن وقتی که آدم- علیه السلام- آمده تا خاتم انبیا (ص)… برای این بوده است که جامعه را اصلاح کنند… ما فردی بالاتر از خود انبیا نداریم. ما فردی بالاتر از ائمه نداریم این فردها خودشان را فدا می کردند برای جامعه. خدای تبارک و تعالی می فرماید که انبیا را ما فرستادیم،… لِیقوُمَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ (اشاره به آیه 25 سوره حدید.)؛ غایت این است که مردم قیام به قسط بکنند، عدالت اجتماعی در بین مردم باشد، ظلمها از بین برود…، ضعفا به آنها رسیدگی بشود، قیام به قسط بشود. دنبالش هم می فرماید: وَ انْزَلْنَا الْحَدید. تناسبِ این چیست؟ تناسب این است که با حدید باید اینها انجام بگیرد؛ با بینات، با میزان و با حدید. فیهِ بَأسٌ شَدیدٌ؛ یعنی، اگر شخصی یا گروهی بخواهند یک جامعه را تباه کنند، یک حکومتی را که حکومت عدل است، تباه کنند، با بینات با آنها باید صحبت کرد. نشنیدند، با موازین، موازین عقلی صحبت کرد. نشنیدند با حدید… . شما کدام یک از انبیا را سراغ دارید که در امور اجتماعی، به آن طور حادش شرکت نکرده و سردمدار نبوده است؟ موسی (ع) یک شبان با عصایش راه می افتد می رود سراغ فرعون؛ نمی آید توی بازار مسأله بگوید. این هم هست البته، اما می رود سراغ فرعون. خدا هم او را می فرستد دنبال فرعون… ؛ به قول لین [اشاره به آیات 43 و 44 سوره طه] هم دعوتش کنید… پیغمبر اکرم کدام روز نشست همین طوری فقط مسئله بگوید، کاری به کار جامعه نداشته باشد؟… پیغمبر اکرم کدام روزش از مسائل سیاسی خارج بود؟ دولت تشکیل می داد، با اشخاصی که به ضد اسلام، ستمگر بر مردم بودند، با آنها مبارزه می کرد»؛ (همان، ج15، صص213- 214)
حکومت پیامبر (ص)و مشروعیت الهی
قرآن کریم، در آیاتی، اطاعت از رسول خدا،و اولیای الهی را در طول اطاعت خدا قرار داده است و بر اطاعت مطلق از پیامبر تأکید کرده است به گونه ای که مخالفت با حکم پیامبر (ص) برابر با مخالفت با حکم الهی محسوب گردیده است. قرآن می فرماید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَمرِ منْکمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُول». (نساء/59) در این آیه، اطاعت از رسول خدا،در طول اطاعت از خدا قرار گرفته است؛ یعنی اطاعت رسول نیز به نوعی اطاعت از خداست؛ زیرا به دستور مستقیم الهی و مورد تأیید خداوند است و این اطاعت به طور عام، شامل دستورات فردی و حکومتی و سیاسی پیامبر (ص) می شود و دستور خداوند به اطاعت از پیامبر (ص)، دستور مطلق در تمام شئون آن حضرت است. چرا که: «النَّبِي أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ منْ أَنفُسِهِم » (احزاب /6) ؛«قُلْ أَطیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ الْکافِرین » (آل عمران/32)؛ «إِنَّمَا کان قولَ اَلمُؤمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَی اللَّه وَ رَسُولِهِ لِیحْکمَ بینَهُمْ أَن یقُولُوا سمِعْنا وَ أَطعْنا وَ أُولئِک همُ الْمُفْلِحُون ( نور/51)؛ «یا داوُدُ إِنَّا جعَلْناک خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکمْ بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ» (ص/26). به هر حال، از دیدگاه عموم مسلمانان نخستین و عالی ترین نمونه آرمانی دولت اسلامی، دولت حضرت محمد،در مدینة النبی است. (داود فیرحی، نظام سیاسی و دولت در اسلام، تهران، سمت، 1382، ص31)
امام خمینی (ره) نیز از حکومت پیامبر اسلام، و حکومت امیرمؤمنان علی (ع) به عنوان حکومت های اصیل اسلام یاد می کند و عدالت محوری، قانون گرایی و حاکمیت ارزشهای معنوی را از ویژگی های آن برمیشمارد. (همو، صحیفه امام، ج11، ص1)
علامه در تفسیر آیات فوق، به تفصیل وارد بحث می شود که نمونه آن، ذکر می گردد: «و اما حکم تشریعی؛ از جمله آیاتی که دلالت دارند بر اختصاص حکم تشریعی به خدای تعالی این آیه می باشد: «إِنِ الْحکمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیاهُ ذلِک الدِّینُ الْقَیمُ» (یوسف /40). با اینکه این آیه و ظاهر آیات قبلی دلالت دارند بر اینکه حکم تنها برای خدای سبحان است و کسی با او شریک نیست، در عین حال در پاره ای از موارد حکم را و مخصوصا حکم تشریعی را به غیر خداوند هم نسبت داده است، از آن جمله این چند مورد است «یحْکمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکمْ» (مائده/ 95) و «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناک خَلِیفَة فِی الْأَرْضِ فَاحْکمْ بَینَ النَّاسِ بالْحَقّ» (ص/26) در باره رسول خدا، می فرماید: «وَ أَنِ احْکمْ بَینَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ» (مائده/49) ؛ همچنین آیات دیگری- که اگر با آیات دسته اول ضمیمه شوند- این نتیجه را می دهد که حکم به حق به طور استقلال و اوّلاً و بالذّات، تنها از آن خدای سبحان است و غیر او، کسی مستقل در آن نیست و اگر هم کسی دارای چنین مقامی باشد، خدای سبحان بر او ارزانی داشته و او در مرتبه دوم است؛ از همین جهت است که خدای تعالی خود را «أَحْکمُ الْحاکمِینَ و خیرُ الْحاکمِینَ» نامیده و فرموده: «أَ لَیسَ اللَّهُ بِأَحْکمِ الْحاکمِینَ» (تین/ 8) و نیز فرموده: «وَ هُوَ خَیرُ الْحاکمِین» (اعراف/87) آری، لازمة اصالت و استقلال و اولویت همین است. آیاتی که حکم را به اذن خدای تعالی به غیر او نسبت می داد» (سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چ5، 1374، ج7، ص 165- 166)
صدر اسلام و حکومت بر قلبها
امام (ره ) در موارد مختلف، توصیه می کنند که رؤسای کشورهای اسلامی، نه بر ابدان مردم که بر قلوب و دلهای آنان حکومت کنند (امام خمینی، همان، ج14، ص179) ؛ و چنین حکومتی، آسیب پذیر نیست. (277 همان، ص180.) وی، پیروزی حکومت در صدر اسلام را با جمعیت کم بر امپراطوری های بزرگ، به خاطر آن می داند که حکومت در صدر اسلام، حکومت بر قلوب مردم بود و حکومت الهی و اسلامی را حکومتی می داند که سایه آن بر قلوب مردم است. (278 همان، ج7، ص527) از نظرامام ( ره ) انگیزة بعثت حکومت خدا بر دلهای بشر است. (279 همان، ج14، ص393)
امام (ره) در جای دیگر، برنامه ظلم ستیزی و زیر بار ظلم نرفتن را برنامة الهی می داند که به وسیله انبیا به بشر ابلاغ شده است. (280 همان، ج14، ص82) یا مسئله حج را دعوت خداوند می داند که توسط حضرت ابراهیم (ع) و حضرت خاتم الرسل،ابلاغ گردیده است. (همان، ج19، ص333) گرچه این دو مورد، اشاره به شأن ابلاغ وحی و دستور الهی در مورد خاص است؛ اما به هر حال، شأن ابلاغ را می رساند.
برپایی حکومت طبق احکام اسلام (جامعیت اسلام)
امام خمینی (ره) اسلام را دین افراد مجاهدی می داند که به دنبال حق و عدالت اند و آزادی و استقلال می خواهند و استعمار را مانع اجرای احکام اسلام و به وجود آوردن حکومت می داند که بستری برای زندگی در شأن انسان فراهم شود. ایشان از تأثیر تبلیغ استعمار بر عدم جامعیت اسلام و این ه اسلام دین زندگی نیست و برای جامعه، نظامات و قوانین ندارد ابراز تأسف می کند و می گوید:
«… مثلاً تبلیغ کردند که اسلام دین جامعی نیست؛ دین زندگی نیست، برای جامعه نظامات و قوانین ندارد؛ طرز حکومت و قوانین حکومتی نیاورده است. اسلام، فقط احکام حیض و نفاس است و اخلاقیاتی هم دارد؛ اما راجع به زندگی و اداره جامعه چیزی ندارد تبلیغ سوء آن ها متأسفانه مؤثر واقع شده است». (همان، صص 4-5، 14)
ایشان در بیانات خویش، کراراً جدایی دین از سیاست یک تِز استعماری دانسته و بر جامعیت اسلام که نتیجه رسالت پیامبر اکرم (ص) و در واقع هدیة بزرگ الهی توسط همة پیامبران است، تأکید ورزیده (همان، ج 6، ص41، 200 - 202، 286- 287؛ ج 8، صص12- 13؛ ج10، ص14؛ ج 17، ص204؛ ج 6، ص200.) و بر عکس توطئة استعمارگران، از میان پنجاه و چند کتاب فقهی حدود هشت تا کتاب را مربوط به عبادات و باقی را مربوط به سیاسات و اجتماعیات و معاشرات و… می داند و تأکید می نماید که اسلام دین سیاست است و به بخش نامۀ امام علی (ع) به مالک اشتر و دستورات پیامبر در جنگ ها و مسائل سیاسی به عنوان ذخایر نگاه نموده و بر عدم عرضه و استفاده از آن اشاره می نماید. (همان، ج6، ص42 - 43)
رسول اکرم (ص) مجری قانون
امام (ره) ضمن بیان این نکته که طبق قرآن، عدم تعیین جانشین برای پیامبر (ص)مساوی با عدم اتمام رسالت است و تعیین جانشین مرادف اتمام رسالت است، به وظیفه اجرایی پیامبراکرم (ص)علاوه بر ابلاغ قانون اشاره نموده می گوید: «در زمان رسول اکرم،این طور نبود که فقط قانون را بیان و ابلاغ کنند؛ بلکه آن را اجرا می کردند، رسول الله (ص) مجری قانون بود، مثلاً قوانین جزایی را اجرا می کرد». (همو، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، ص15، 59)
از نظر امام (ره) تشکیل حکومت، لازمه اعتقاد به ولایت است (همان.) و پیغمبر (ص) هم سیاسی بود (همان، ص16) تمام عمرش در سیاست صرف گردید. (همو، صحیفه امام، ج5، ص11-12) اصولاً تمامی انبیا در مسائل حاد سیاسی، دخالت داشتند) همان، ج15، ص213) و سردمدار عرصه سیاست بودند و برای تحقق عدالت، تمام عمر پیغمبر صرف اصلاح جامعه گردید و پیغمبر اسلام، حکومت تشکیل داده بود. (همان، ج6، ص44) از نظر امام (ره ) شغل انبیا]، سیاست است (همو، تفسیر سورة حمد، ص247)؛ حضرت عیسی (ع)، حضرت ابراهیم (ع)، حضرت موسی (ع) و حضرت رسول اکرم (ص) در سیاست دخالت داشتند. (همو، صحیفه امام، ج 3، ص239)
مرجعیت و زمامداری پیامبر (ص)
امام (ره ) در توضیح آیه 59 سورة نساء- که مرجعیت رسول اکرم (ص) در باره منازعات را مطرح می نماید- به تفکیک دو نوع نزاع و به تبع آن، به تفکیک مرجعیت قضایی و زمامداری پیامبر (ص) بر می آید؛ بدین گونه که نزاع، گاهی حقوقی است که دو نفر یا دو دسته پیرامون مسئله حقوقی با هم اختلاف دارند: یکی، مدعی حقی است و دیگری، منکر آن است. در چنین موردی، به قضات مراجعه می شود و قاضی، باید موضوع را بررسی نموده و طبق شواهد و قراین حکم صادر نماید.
اما گاهی مسئلة ظلم و جنایت مطرح است؛ مثل دزدی و… اینجا مسئله جزایی است و مدعی العموم، دادستان است و در نهایت، مربوط به دستگاه اجرایی نیز می گردد. امام با تکیه بر آیه، به هر دو مقام پیامبر (ص) اشاره نموده و در این باره می گوید:
«قرآن می فرماید: «فإنْ تنازعتم» در هر امری از امور بین شما نزاع واقع شد، مرجع در احکام خدا و در اجرا رسول است. رسول اکرم،، باید احکام را از خدا بگیرد و اجرا نماید. اگر موضوع اختلافی بود، حضرت رسول به عنوان قاضی دخالت می کند و قضاوت (دادرسی) می نماید. و اگر منازعات دیگری، از قبیل زورگویی و حق کشی بود، نیز مرجع رسول اکرم (ص) است. او چون رئیس دولت اسلام است، ملزم می باشد دادخواهی کند؛ مأمور بفرستد و حق را بگیرد و رد نماید. باید دانست در هر امری که مرجع رسول اکرم باشد، ائمه]هم می باشند. و اطاعت از ائمه] نیز اطاعت از رسول اکرم (ص) می باشد.
خلاصه، آیه اول: «إذا حکمْتُم بَینَ النّاس» (نساء/58) و دوم: «أطیعوا اللَّه و أطیعوا الرسول» (نساء/59) ؛ و آیه «فَإنْ تَنازَعْتُمْ فی شی ءٍ» (همان.) اعم از حکومت و قضاوت می باشد و اختصاص به باب قضاوت ندارد. صرف نظر از اینکه بعضی از آیات، ظهور در حکومت به مفهوم اجرایی دارد.
در آیه بعد می فرماید: «أَ لَمْ تَرَ إلی الَّذینَ یزْعمُونَ أَنهُمْ آمنُوا بِما أُنْزِلَ إلَیک وَ ما أُنزِلَ مِنْ قَبْلِک یریدونَ أَن یتحاکموا إلی الطّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِروا أَنْ یکفُرُوا بِهِ» (نساء/60.)؛ آیا ندیدی کسانی را که می پندارند آنچه به سوی تو نازل شده و آنچه پیش از تو نازل شده ایمان آورده اند، می خواهند نزد طاغوت (قدرتهای ناروا) دادخواهی کنند؛ در حالی که مسلم است که دستور دارند به آن (یعنی طاغوت) کافر شوند». (امام خمینی، ولایت فقیه، ص76).
امام سپس نتیجه می گیرد: «منظور از «طاغوت»، حکومتهای جور و قدرتهای ناروای حکومتی به طور کلی است، که در مقابل حکومت الهی طغیان کرده و سلطنت و حکومت برپا داشته اند، باید قایل شویم که اعم از قضات و حکام است؛ چون رجوع برای دادرسی و احقاق حقوق و کیفر متعدّی، غالباً با مراجعه به مقامات قضایی انجام می گیرد و باز حکم قضایی را مجریان- که معمولًا آنها را حکومت کننده می شناسند- اجرا می کنند.
حکومتهای جور، چه قضات و چه مجریان و چه اصناف دیگر، آنها «طاغوت» اند؛ چون در برابر حکم خدا سرکشی و طغیان کرده، قوانینی به دلخواه وضع کرده و به اجرای آن و قضاوت بر طبق آن پرداخته اند. خداوند امر فرموده که به آنها کافر شوید؛ یعنی در برابر آنها و اوامر و احکامشان عصیان بورزید. بدیهی است کسانی که می خواهند به «طاغوت» کافر شوند، یعنی در برابر قدرتهای حاکمه ناروا سر به نافرمانی بردارند، وظایف سنگینی خواهند داشت که بایستی به قدر توانایی و امکان در انجام آن بکوشند». (همان، صص76- 77).
برخی از ویژگی های حکومتی پیامبر اکرم (ص) در بیان امام خمینی (ره)
از نظر امام (ره) مسئولیت های انبیا در تشکیل حکومت و بسط عدالت به عنوان وسیله برای رسیدن انسان به مراتب بالاتر بود. در عین حالی که دعوت های شان برای آنجا (آخرت) بود، اینجا عدالت را رواج می دادند (همو، تفسیر سورة حمد، ص148) و بسط عدالت توسط انبیا، همان بسط صفت حق تعالی است و حکومت عدل به معنای واقعی، در زمان رسول الله (ص) برقرار بود و یکی در کوفه که علی بن ابی طالب (ع) حکومت می کرد. (همو، صحیفه امام، ج11، صص2- 1؛ ج3، صص 228- 227؛ ج 4، صص 76- 16؛ ج 9، صص 517-516) زحمت انبیا برای این بود که یک عدالت اجتماعی برای بشر در اجتماع درست کند و یک عدالت باطنی در انفراد برای انسان درست کنند. (همان، ص386) انبیا برای اجرای عدالت آمدند؛ ولی به تمام معنا موفق نشدند و حضرت مهدی (عج) ذخیره الهی برای اجرای عدالت است. (همان، ج12، صص 480- 481)
تفاوت حکومت پیامبر (ص) با دیگر حکومتها
رابطة حاکم و مردم، از مسائل مهم پدیدة حکومت داری است که متأسفانه در جوامع انسانی قدرتمندان تا زمانی که نیازمند توجه مردم نسبت به قدرت رساندن آنان است شعارهای جذابی سر می دهند؛ اما به صرف رسیدن به قدرت و تکیه زدن بر کرسی ریاست، مردم و مشکلات و مطالبات آنان را فراموش کرده و تا می توانند با آنان از موضع برتر برخورد می نمایند. امام خمینی (ره) به عنوان پایه گذار نظام مبتنی به مکتب انبیا این دغدغه را به طور جدی و مکرر ابراز می دارد و سلوک پیامبر اسلام (ص) را به عنوان زمامدار و رئیس جامعه پیرامونی اش، برای زمامداران گوشزد نموده و به تفاوت های حکومت اسلام که با سایر حکومت ها پرداخته و نحوة برخورد و سلوک رئیس آن را که پیامبر اکرم (ص) است به عنوان الگوی زمامداری مطرح می نماید و می گوید: «یکی از فرقهای بین حکومت اسلام با سایر حکومتها، این است که در حکومت اسلام جوّ، جوّ محبّت است. بین شخص اول مملکت مثل رسول خدا- که شخص اول بود- و در زمان خلافت امیر المؤمنین؛ شخص اول، امیر المؤمنین بود با ادنی فرد… به… نظر مردم … فرق اساسی مربوط به دنیا نبود. این طور نبود که رسول خدا حالا که در رأس واقع شده و رئیس امت است، مثل سایر حکومتها ریاست بکند. در مسجد می آمدند می نشستند؛ اصحابشان و اتباعشان هم توی مسجد بود؛ کسی، از خارج که می آمد نمی دانست کدام از آنها پیغمبر است. می پرسید کدامتان پیغمبر هستید؟ در نشستن این طور نبود که یکی در بالای تخت بنشیند و ما بقی مقابلش بایستند و سلام نظامی بکنند! حضرت امیر هم همین طور بود. صدر اسلام وضع این طور بود، این طور نبود که اُمرای لشکر… با مردم دیگر فاصله بگیرند؛ جوّ محبّت بود. آنها در یک محیط دوستی و رفاقت و محبت زندگی می کردند» (همان، ج 7، ص234؛ ج 4، ص163، 177) از نظر امام، پیامبر (ص) و علی (ع) ملایمت و دوستی با پیروان و شدت با دشمنان داشتند. (همان، ج7، ص 235) بین زمامدار و مردم فاصله نبود و مردم، ترس و وحشتی از حکومت نداشتند. (همان، ج7، ص 235) ؛
حکومت اسلامی و شئون انسانی
امام (ره)، با نگاه جامع به مجموعه دین و دین جامع اسلام، حکومت اسلامی را ناظر به همه شئون زندگی دو جهانی انسان، معرفی می کند و در وصیت نامه اش روی آن این گونه تأکید می کند: «اسلام و حکومت اسلامی پدیده الهی است که با به کار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین وجه تأمین می کند و قدرت آن دارد که قلم سرخ بر ستمگریها و چپاولگریها و فسادها و تجاوزها بکشد و انسانها را به کمال مطلوب خود برساند. و مکتبی است که بر خلاف مکتبهای غیر توحیدی، در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته ولو، بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد فروگذار ننموده است؛ و موانع و مشکلات سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها کوشیده است» (همو، صحیفه امام، ج21، صص 402- 403)
توحید در حاکمیت
امام خمینی (ره) به لحاظ هستی شناسی توحیدی، حاکمیت در اسلام و زمامداری پیامبر (ص)را نیز از زاویه نگاه توحیدی نگریسته، در باره توحید در حاکمیت می گوید: «حکومت اسلام حکومت قانون است. در این طرز حکومت، حاکمیت منحصر به خداست و قانون فرمان و حکم خداست. قانون اسلام، یا فرمان خدا، بر همه افراد و بر دولت اسلامی حکومت تام دارد. همه افراد، از رسول اکرم (ص) گرفته تا خلفای آن حضرت و سایر افراد تا ابد تابع قانون هستند، همان قانونی که از طرف خدای تبارک و تعالی نازل شده و در لسان قرآن و نبی اکرم (ص) بیان شده است. اگر رسول اکرم (ص) خلافت را عهده دار شد، به امر خدا بود. خدای تبارک و تعالی آن حضرت را خلیفه قرار داده است… نه اینکه به رأی خود حکومتی تشکیل دهد و بخواهد رئیس مسلمین شود. همچنین بعد از اینکه احتمال می رفت اختلافاتی در امت پدید آید- چون تازه به اسلام ایمان آورده و جدید العهد بودند- خدای تعالی از راه وحی رسول اکرم (ص)را الزام کرد که فوراً همان جا، وسط بیابان، امر خلافت را ابلاغ کند. پس رسول اکرم (ص)به حکم قانون و به تبعیت از قانونْ حضرت امیر المؤمنین (ع) را به خلافت تعیین کرد؛ نه به این خاطر که دامادش بود، یا خدماتی کرده بود؛ بلکه چون مأمور و تابع حکم خدا و مجری فرمان خدا بود.
باری، حکومت در اسلام به مفهوم تبعیت از قانون است، و فقط قانون بر جامعه حکمفرمایی دارد. آنجا هم که اختیارات محدودی به رسول اکرم (ص) و ولات داده شده، از طرف خداوند است. حضرت رسول اکرم (ص) هر وقت مطلبی را بیان یا حکمی را ابلاغ کرده اند، به پیروی از قانون الهی بوده است: قانونی که همه بدون استثنا بایستی از آن پیروی و تبعیت کنند. حکم الهی برای رئیس و مرئوس متبع است. یگانه حکم و قانونی که برای مردم متبع و لازم الاجراست، همان حکم و قانون خداست. تبعیت از رسول اکرم (ص) هم به حکم خدا است که می فرماید: «و اطیعُوا الرَّسول» (از پیامبر پیروی کنید). پیروی از متصدیان حکومت یا «اولوا الامر» نیز به حکم الهی است، آنجا که می فرماید: «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسولَ وَ أُولِی الأمْرِ مِنْکمْ» (نساء/ 59) رأی اشخاص، حتی رأی رسول اکرم (ص)، در حکومت و قانون الهی هیچ گونه دخالتی ندارد: همه تابع اراده الهی هستند» (امام خمینی (ره)، ولایت فقیه، صص34- 35)
رابطه قوانین اسلام و ضرورت تشکیل حکومت
اسلام به عنوان دین کامل- که توسط خاتم پیامبران از سوی خدا برای سعادت و هدایت همه جانبه انسان آورده شده است- مجموعه قوانین و احکامی است که برخی، مربوط به اعمال فردی انسان می شود- مانند نماز، روزه و… - برخی دیگر، دستورات سیاسی و اجتماعی حقوقی- جزایی است که بدون یک تشکیلات حکومتی، قابل پیاده کردن نیست؛ مانند حدود ودیات، دفاع از مرزها وبسیج کردن مردم و… .
امام (ره)، ماهیت و کیفیت قوانین اسلام را به عنوان یکی از دلایل ضرورت تشکیل حکومت می داند. بدیهی است که شایسته ترین فرد برای تشکیل حکومت، به غرض اجرای دستورات الهی، پیامبر (ص) است که آن قوانین را ازجانب خدا برای هدایت و سعادت بشر آورده و پیاده کردن آن احکام در ابعاد وسیع حیات انسانی- اعم از ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و… - مقتضی تشکیلات قوی حکومتی است و بدون یک نظام اداری قابل پیاده کردن نیست؛ لذا امام خمینی (ره) می گوید: «ماهیت و کیفیت این قوانین می رساند که برای تکوین یک دولت و برای اداره سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریع گشته است (همان، ص20)؛ قوانینی که به تعبیر امام (ره)، از طرز معاشرت با همسایه، اولاد، عشیره، قوم و خویش، همشهری و امور خصوصی و زندگی زناشویی گرفته تا مقررات مربوط به جنگ و صلح و مراوده با سایر ملل، و از قوانین جزایی تا حقوق تجارت و صنعت و کشاورزی را دربر می گیرد؛ برای قبل از انجام نکاح و انعقاد نطفه قانون دارد و… با دقت در ماهیت و کیفیت احکام شرع در می یابیم که اجرای آنها و عمل به آنها، مستلزم تشکیل حکومت است. (همان، ص22- 25)
امام (ره) در ادامه، به طور مفصل به بیان احکام مالیاتی، احکام دفاع ملی، احکام جزایی و… می پردازد و با بیان ویژگی ها، نوع و کیفیت آن احکام، بر ضرورت تشکیل حکومت تأکید می ورزد و اصولاً، رابطة منطقی بین پیاده کردن احکام سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی و حقوقی و جزایی و… و وجود حکومت، قایل می شود؛ به عنوان نمونه درباره نظام مالیاتی اسلام نسبت به مورد مصرف خمس می گوید: «سادات کی به چنین بودجه ای احتیاج دارند؟ خمسِ درآمد بازار بغداد برای سادات و تمام حوزه های علمیه و تمام فقرای مسلمین کافی است تا چه رسد به بازار تهران و بازار اسلامبول و بازار قاهره و دیگر بازارها، تعیین بودجه ای به این هنگفتی دلالت دارد بر اینکه منظور تشکیل حکومت و اداره کشور است. برای عمده حوایج مردم و انجام خدمات عمومی، اعم از بهداشتی و فرهنگی و دفاعی و عمرانی، قرار داده شده است». (همان، ص22)
درباره احکام جزایی می گوید: «بسیاری از احکام، از قبیل دیات… یا حدود و قصاص که با نظر حاکم اسلامی اجرا شود، بدون برقراری یک تشکیلات حکومتی تحقق نمی یابد» (همان، ص 25)
امام در جای دیگر، اسلام را از نقطه نظر ماهیت، عبارت از حکومت با تمام شئون آن معرفی می کند و بین اسلام و حکومت رابطه این همانی قایل می شود: «الإسلام هو الحکومة بشئونها، و الأحکام قوانین الإسلام، و هی شأن من شؤونها، بل الأحکام مطلوبات بالعرض، و امور آلیة لإجرائها و بسط العدالة» (امام خمینی، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی (س)، 1379، ج2، ص633)؛ اسلام عبارت است از: حکومت با تمام شئون آن و احکام، در واقع قوانین اسلامند و یک بخش از شئون حکومت می باشند؛ بلکه اساسا احکام، خواسته های بالعرض و امور ابزاری جهت اجرای حکومت و بسط عدالت می باشد.
تشکیل حکومت؛ مهمترین وظیفه انبیا
امام (ره)، ضمن ردّ محدودیت وظیفه انبیا به امر تبلیغ احکام الهی، تشکیل حکومت را نه تنها در زمره وظایف آنان، بلکه از مهمترین وظایف شان می داند و به آیاتی ازقرآن کریم استدلال می کند: «به حکم عقل و ضرورت ادیان، هدف بعثت و کار انبیا]تنها مسئله گویی و بیان احکام نیست. این طور نیست که مثلًا مسائل و احکام از طریق وحی به رسول اکرم (ص) رسیده باشد، و آن حضرت و حضرت امیر المؤمنین و سایر ائمه] مسأله گوهایی باشند که خداوند آنان را تعیین فرموده تا مسائل و احکام را بدون خیانت برای مردم نقل کنند، در حقیقت، مهمترین وظیفه انبیا] برقرار کردن یک نظام عادلانه اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است، که البته با بیان احکام و نشر تعالیم و عقاید الهی ملازمه دارد. چنانکه این معنا از آیه شریفه به وضوح پیدا است: «لَقَدْ ارْسلْنا رُسلَنا بِالْبَیناتِ وَ انْزَلْنا مَعَهُمُ الْکتابَ وَ الْمیزانَ لِیقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید/25)
هدف بعثت ها به طور کلی، این است که مردمان بر اساس روابط اجتماعی عادلانه نظم و ترتیب پیدا کرده، قد آدمیت راست گردانند و این با تشکیل حکومت و اجرای احکام امکان پذیر است. خواه نبی خود موفق به تشکیل حکومت شود، مانند رسول اکرم (ص)و خواه پیروانش پس از وی توفیق به تشکیل حکومت و برقراری نظام عادلانه اجتماعی را پیدا کنند. خداوند متعال که در باب «خمس» می فرماید: «وَ اعلَموُا أنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَی ءٍ فَأَنّ للَّهِ خُمُسَهُ و لِلرّسولِ وَ لِذِی الْقرْبی» (انفال/41) یا درباره «زکات» می فرماید: «خُذْ مِنْ امْوالِهِمْ صَدَقَة» (توبه /105) یا درباره «خراجات» دستوراتی صادر می فرماید. در حقیقت رسول اکرم (ص) را نه برای فقط بیان این احکام برای مردم؛ بلکه برای اجرای آنها مؤظف می کند. همانطور که باید اینها را میان مردم نشر دهد، مأمور است که اجرا کند. مالیاتهایی نظیر: خمس و زکات و خراج را بگیرد و صرف مصالح مسلمین کند؛ عدالت را بین ملتها و افراد مردم گسترش دهد، اجرای حدود و حفظ مرز و استقلال کشور کند، و نگذارد کسی مالیات دولت اسلامی را حیف و میل نماید. اینکه خداوند رسول اکرم (ص) را رئیس قرار داده و اطاعتش را واجب شمرده است: «أطیعوُا اللَّه وَ أطیعوُا الرّسولَ وَ أُولی الأَمْرِ مِنْکمْ». (نساء/59)
مراد این نبوده که اگر پیغمبر اکرم (ص) مسئله گفت، قبول کنیم و عمل نماییم. عمل کردن به احکام، اطاعت خداست. همه کارهای عبادی و غیر عبادی که مربوط به احکام است اطاعت خدا می باشد… البته اطاعت رسول اکرم (ص)به یک معنا اطاعت خداست؛ چون خدا دستور داده از پیغمبرش اطاعت کنیم. اگر رسول اکرم (ص) -که رئیس و رهبر جامعه اسلامی است- امر کند و بگوید: همه باید با سپاه اسامه… به جنگ بروند، کسی حق تخلف ندارد… این امر رسول خداست. خداوند حکومت و فرماندهی را به آن حضرت واگذار کرده است، و حضرت هم بنا بر مصالح به تدارک و بسیج سپاه می پردازد؛ والی و حاکم و قاضی تعیین می کند، یا برکنار می سازد» (همو، ولایت فقیه، ص 59- 60.)
شأن سیاسی و حکومتی پیامبر (ص) و تحلیل امام خمینی (ره)
امام در «رسالۀ لا ضرر» با تفصیل بیشتر به سه شأن مهم رسول اکرم، می پردازد و یکی از آن شئون، شأن و وظیفه حکومتی پیامبر (ص) است که امام (ره ) از آن این گونه تعبیر می کند: «و ثانیها: مقام السلطنة و الرئاسة و السیاسة؛ لأنه،سلطان من قبل اللَّه تعالی، و الأُمّة رعیته، و هو سائس البلاد و رئیس العباد، و هذا المقام غیر مقام الرسالة و التبلیغ. (بدایع الدرر فی قاعدة نفی الضرر)». (امام خمینی، رساله لا ضرر، ص 105) ؛
ایشان، به صراحت بین شأن تبلیغی پیامبر (ص) و شأن ریاست و زمامداری آن حضرت، تفکیک قائل می شود که در شأن تبلیغی، پیامبر (ص) وظیفه اش فقط تبلیغ حکم و دستور الهی است. حتی امام در توضیح مطلب فوق تصریح می کند که در شأن تبلیغ، بین رسول الله و امام معصوم و فقیه، هیچ فرقی از بابت تبلیغ حکم الله نیست؛ اما در شأن زمامداری و وظیفه ریاست، اگر رسول خدا دستوری را از این جهت صادر نماید؛ مانند اینکه دستور بدهد به رفتن «سریه» ای، اطاعتش واجب است بر مردم از بابت اینکه آن حضرت، سلطان و حاکم است و اوامر آن حضرت از این جهت (حاکمیت) مانند اوامر خدا، واجب الاطاعه است. (همان، صص 105- 107) در ادامه به آیه مورد بحث اشاره می کند: «أمّا إذا أمرَ رسول اللَّه أو نهی بما أنّه سلطان وسائس یجب إطاعة أمره بما أنّه أمرُه، فلو أمرَ سریة أن یذهبوا إلی قطر من الأقطار تجب طاعته علیهم بما أنّه سلطان و حاکم، فإنّ أوامره من هذه الجهة کأوامر اللَّه واجبة الإطاعة، و لیس مثل هذه الأوامر الصادرة عنه أو عن الأئمة إرشاداً إلی حکم اللَّه، بل أوامر مستقلّة منهم تجب طاعتها، و قولُهُ تعالی: (أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولی الأمر منکم ) (نساء /59) ناظرٌ إلی تلک الأوامر و النواهی الصادرة عن الرسول و أُولی الأمر، بما أنهم سلاطین و أولیاء علی الناس، و بما أنهم ساسة العباد». قال تعالی: (وَ ما کانَ لمُؤْمِنٍ و لا مؤْمِنَة إِذا قضَی اللّهُ أَمْراً أَنْ یکونَ لهُمُ الخِیرَة مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یعْصِ اللّهَ وَ رَسُولهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا مبِینا » (ر. ک: همان، صص106- 107؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ترجمه: موسوی همدانی، ج4، ص619)
امام (ره) روی تفکیک شئون پیامبر (ص)و نیز بر اختیارات و وظایف پیامبر (ص)نسبت به شئون رسالت، زمامداری و حکومت و شأن قضاوت به طور تفصیلی وارد می شود که نشان از توجه و اهتمام ویژه امام به مسائل شئون و وظایف مختلف پیامبر (ص)می باشد. از نظر امام خمینی، پیامبر (ص)در شأن رسالت وظیفه اش تبلیغ احکام و دستورات الهی است و بس؛ اما در شئون حکومتی و قضاوت، پیامبر (ص) اگر با الفاظ خاصّ این شئون دستوراتی صادر می نماید، اطاعتش از آن حهت واجب است که حاکم یا قاضی است واین احکام به طور مستقل از ناحیه پیامبر (ص) وارد شده است.
«کلّ ما ورد من رسول اللَّه و أمیر المؤمنین بلفظ «قضی» أو «حکم» أو «أمر» و أمثالها لیس المراد منه بیان الحکم الشرعی، و لو أُرید منه ذلک لا یکون إلّا مجازاً أو إرشاداً إلی حکم اللَّه، فإنّ الظاهر من تلک الألفاظ: هو أنّه قضی أو أمر أو حکم من حیث إنّه سلطان و أمیر، أو من حیث إنّه قاضٍ و حاکم شرعی، لا من حیث إنّه مبلِّغ للحرام و الحلال؛ لما عرفت [من ] أنّ الأحکام الإلهیة لیست أحکامَ رسول الله (ص) و أنّه - صلّی اللَّه علیه و آله- لا یکون ذا أمرٍ و نهی و حکم و قضاء بالنسبة إلیها حقیقة، بل هو مبین و مبلِّغ. و أما بالنسبة إلی الأحکام الصادرة عنه فی مقام القضاء أو فی مقام السلطنة و الرئاسة، فیکون قاضیاً و حاکماً و آمراً و ناهیاً حقیقة، و ان کان فرق بین هذین المقامین» (همو، رساله لاضرر، ص108)
از این سخنان امام (ره)، نکات ذیل به دست می آید:
1- تشکیل حکومت، مهمترین وظیفه پیامبران الهی است؛ زیرا ازنظر امام (ره) پیاده کردن دستورات شرع، عمدتا نیازمند تشکیلات حکومتی است.
2- تشکیل حکومت و برپایی نظام عادلانه، ملازم با شأن ابلاغ و تبیین احکام است.
3- تشکیل حکومت، در راستای هدف بعثت است که عبارت است از: شکل دادن روابط عادلانه اجتماعی انسانها.
4- مسائلی چون: اخذ مالیات اسلامی، اجرای حدود، حفظ استقلال و مرز و… - که برخی از متن قرآن استفاده می شود- شواهد و دلایل لزوم تشکیل حکومت برای پیامبر (ص) و رهبران دینی است.
5- در قرآن (آیه 59 از سوره نساء)، دستور به اطاعت از رسول خدا داه شده است. مراد از اطاعت رسول خدا، اطاعت از اوامر حکومتی ایشان است که نشان از شأن حکومتی و زمام داری پیامبر (ص)در کنار شأن تبلیغی ایشان است و…
از امام صادق (ع) روایت شده است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جلَّ أَدَّبَ نَبِیهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَکمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ- إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عظِیمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَیهِ أَمرَ الدِّین وَ الأُمَّة لِیسُوسَ عِبَادَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ إِنَّ رسول الله (ص) کانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَیداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا یزِلُّ وَ لَا یخْطِئُ فِی شَی ءٍ مِمَّا یسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ فتَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّه». (محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج1، اسلامیه، چ2، 1362، ج1، ص266)؛ همانا خداوند پیامبرش را تربیت کرد و خوب تربیت کرد و چون تربیت او کامل شد، فرمود: « تو دارای اخلاق عظیم هستی». سپس امر دین و امت را به او تفویض کرد تا بندگان خدارا سیاست و اداره کند. سپس خداوند فرمود: «هرآنچه رسول برای شماآورد، بپذیرید و از آنچه شما را نهی کرد، دوری کنید» و همانا رسول خدا همواره موفق و مؤید به روح القدس بود و در اداره امور و سیاست مردم خطانکرد. پس او در حقیقت، به آداب خدا أدب شده بود.
از این روایت نکاتی به دست می آیدکه:
1- سیاست و اداره مردم را خدا به پیامبر (ص) تفویض نموده است؛
2- پس از آنکه پیامبر (ص) را با خُلق عظیم تربیت کرد، آنگاه اداره جامعه را به عهده اوگذاشت؛ یعنی رهبر و زمامدار باید مؤید از جانب خدا باشد؛
3- طبق آیه قرآن، سخن و فعل پیامبر (ص) را مانند احکام خودش حجت قرار داد.
پیامبر (ص) نیز از اختیارات تفویضی الهی در چارچوب سیاستها و تربیت های الهی بهره برد و از آنها تخطی نکرد. (324 صمصام الدین قوامی، مدیریت از منظر کتاب و سنت، قم، دبیر خانه مجلس خبرگان، 1383، ص416)
علامه طباطبایی در ذیل آیه یادشده ضمن بر شمردن شئون و مناصب تبلیغ، تفسیر و تبیین وحی و زمام داری و ولایت و قضاوت برای پیامبر (ص)، می گوید:
«مراد از اطاعت پیامبر (ص)در این آیه، اطاعت وی در این دو جنبه (اخیر) است که غیر از اطاعت از وحی الهی است و همین تفاوت باعث شده است که خداوند واژه «اطیعوا» را تکرارکند ». (علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، قم، اسماعیلیان، 1393ه، ج4، ص388؛ ترجمه المیزان، ج4، ص618)
همچنین، مفسّر مذبور می گوید:
«و جای تردید نیست در اینکه این اطاعت که در آیه «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسولَ..». آمده، اطاعتی است مطلق و به هیچ قید و شرطی مقید و مشروط نشده و این خود دلیل است بر اینکه رسول امر به چیزی و نهی از چیزی نمی کند که مخالف با حکم خدا در آن چیز باشد و گرنه، واجب کردن خدا اطاعت خودش و اطاعت رسول را تناقضی از ناحیه خدای تعالی می شد و موافقت تمامی اوامر و نواهی رسول با اوامر و نواهی خدای تعالی، جز با عصمت رسول تصور ندارد و محقق نمی شود. این سخن، عیناً در اولی الامر نیز جریان می یابد» (ترجمه المیزان، ج4، ص620)
در توضیح آیه فوق، یکی از دانشوران اسلامی، چنین توضیح داده است: «مراد از طاعت، به جا آوردن وظایف دینیه است که واجب را به عنوان وجوب و ندب را به عنوان ندب و جهت عدم اعاده فعل (اطیعوا) در عطف و رسوله آن است که اطاعت رسول، عین اطاعت خداست در مصداق و اما اعاده فعل (اطیعوا) در آیة دیگر (أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ ) از جهت تعدد اطاعت است. به این معنی که اطاعت پیغمبر گاهی به عنوان رسالت از خداست، آن وقت اطاعت پیغمبر عین اطاعت به امر خداست و گاهی، به عنوان حکومت باشد، آن وقت اطاعت پیغمبر به عنوان استقلال است؛ هر چند حکومتش، مستند به امر خدا است. الا اینکه تغایر لحاظی در تعدد کافی است؛ چنانکه در آیه اولی الامر بدین قرار است و اینکه فعل (اطیعوا) در کلمه اولی الامر اعاده نشده، از جهت این است که لزوم اطاعت اولی الأمر در مرتبه تالیه نبوت است؛ چون که حکومت در زمان پیغمبر (ص) منحصر بر او بود و هم چنین، در آیه انفال؛ چه حکومت انفال و سلطنت اخذ وی راجع به خداست و حکومت حضرت رسول،، به عنوان رسالت بوده، نه به عنوان حکومت شخصیه و از این است که فعل را اعاده نکرد؛ بلکه کفایت به حرف عطف نمود.
و اما آیه خمس، چون که هر یکی از خدا و رسول و ذی القربی سلطنتی دارد؛ لهذا «لام » مفید سلطنت داخل به سر هر سه لفظ گردید تا اینکه بفهماند مردم را که خدا و رسول و ذی القربی، [ هرکدام] تسلط در خمس و اخذ سهم [دارند] » (امیرابوالفتوح حسینی جرجانی، آیات الأحکام، تحقیق: میرزا ولی الله اشراقی سرابی، تهران، انتشارات نوید، 1404، ج 1، صص 329-328)
امام در تفکیک بستر دستور پیامبر (ص)بین شأن تبلیغی و شأن حکومتی آن حضرت می گوید: «رسول اکرم (ص) به حیث رئیس و رهبر جامعه اسلامی… دستور می دهد که این امر (مستقیم) خدا نیست بلکه امر رسول خدا، است». (امام خمینی، ولایت فقیه، ص60.) امام در جای دیگر (توضیح آیه 58 سورة نساء) نیز به تفکیک اطاعت از اوامر خدا و اوامر رسول خدا، بر می آید و احکام شرع الهی (عبادی و غیرعبادی) را دستور الهی می داند که اگر رسول خدا، هم دستور بدهد، در واقع حکم خدا را ابلاغ کرد ه است؛ اما مواردی هست که طبق مصالح روز مربوط به دایره حکومتی پیامبر (ص)می شود. مانند مسائل دفاعی و امنیتی و… که دستورات رسول اکرم (ص) است و اطاعت از آن نیز واجب است. امام در این زمینه می گوید: «… اطاعت از رسول اکرم (ص)، غیر از طاعة الله می باشد. اوامر رسول اکرم (ص) آن است که از خود آن حضرت صادر می شود و امر حکومتی می باشد. مثلاً از سپاه اسامه پیروی کنید؛ سرحدات را چگونه نگهدارید؛ مالیاتها را از کجا جمع آوری کنید؛ با مردم چگونه معاشرت نمایید… اینها اوامر رسول اکرم (ص)است. خداوند ما را الزام کرد که از حضرت رسول، اطاعت کنیم». (همان، ص75)
بنا براین، بین بیانات امام (ره ) در باب قانون گرایی که حتی پیامبر هم تابع قانون الهی و ورای آن هیچ دخالتی در حکم الهی ندارد و اعلام نظر فوق که دستورات حکومتی پیامبر (ص) را با تفکیک از دستورات الهی مطرح می نماید، قابل جمع است؛ بدین گونه که پیامبر (ص)اگر دستوراتی هم دارد، به ظاهر دستور خود آن حضرت است؛ اما در واقع دستور الهی است. زیرا اطاعت از رسول را خدا به بندگانش واجب کرده است و رسول اکرم (ص)با اتصال به عالم غیب و علم به مصالح جامعه و رضایت الهی به عنوان کشف حقایق و بسط آن، دستور صادر می نماید.
رسول اکرم، در رأس تشکیلات اجرایی
امام (ره)، ضمن استدلال عقلی بر عدم کفایت مجموعه قوانین برای اصلاح جامعه انسانی و بداهت نیاز قانون به مجری، به تشکیل حکومت توسط رسول اکرم (ص)، اشاره می کند که پیامبر (ص)، خود در رأس تشکیلات اجرایی قراردارد و آن را به عنوان یکی از دلایل ضرورت حکومت می داند و سنّت و رویة پیامبر (ص)را، دلیل دیگر بر لزوم تشکیل حکومت معرفی می کند، بیان امام (ره) چنین است: «سنت و رویة پیغمبر اکرم (ص)، دلیل بر لزوم تشکیل حکومت است؛ زیرا اولًا، خود تشکیل حکومت داد و تاریخ، گواهی می دهد که تشکیل حکومت داده و به اجرای قوانین و برقراری نظامات اسلام پرداخته و به اداره جامعه برخاسته است: والی به اطراف می فرستاده؛ به قضاوت می نشسته و قاضی نصب می فرموده؛ سفرایی به خارج و نزد رؤسای قبایل و پادشاهان روانه می کرده؛ معاهده و پیمان می بسته؛ جنگ را فرماندهی می کرده. وخلاصه، احکام حکومتی را به جریان می انداخته است.
ثانیاً، برای پس از خود به فرمان خدا تعیین «حاکم» کرده است. وقتی خداوند متعال برای جامعه پس از پیامبر اکرم (ص) تعیین حاکم می کند، به این معناست که حکومت پس از رحلت رسول اکرم (ص) نیز لازم است. از آنجا که رسول اکرم (ص) با وصیت خویش فرمان الهی را ابلاغ می نماید، ضرورت تشکیل حکومت را نیز می رساند». (همان، ص18) ؛
امام (ره)، در این بیان، علاوه بر تصریح به تشکیل حکومت توسط خود پیامبر (ص)، به عناصر و شئون دیگر آن حضرت نیز اشاره می کند و آن، شأن مهم قضاوت است که امروزه یکی از سه ضلع اصلی تشکیلات حکومتی است. بیان عناصر دیگر، مانند تعیین قاضی و فرستادن والی به اطراف قلمرو حکومتی پیامبر (ص) و گسیل داشتن سفیران، به خارج و انعقاد پیمان نامه ها و معاهده ها، فرماندهی جنگ و صدور احکام حکومتی، هرکدام نکته های قابل دقت در بیان امام (ره) است که همگی درشأن یک زمامدار وحاکم می باشد.
امام خمینی، ضمن بیان مطالبی درباره غدیر، به پیوستاری مسئله حکومت پیامبر (ص) و علی (ع)، می پردازد، می گوید: «مسئله، مسئلۀ حکومت است، مسئله، مسئلۀ سیاست است، حکومت عدل سیاست است، تمام معنای سیاست است. خدای تبارک و تعالی، این حکومت را و این سیاست را امر کرد که پیغمبر به حضرت امیر واگذار کنند، چنانچه خود رسول خدا سیاست داشت و حکومت بدون سیاست ممکن نیست. این سیاست و این حکومتی که عجین با سیاست است، در روز عید غدیر برای حضرت امیر ثابت شد». (همو، صحیفه امام، ج20، ص 113) در بیان دیگر، می گوید: «مسئله حکومت در زمان پیغمبر بوده و سیاست هم بوده در زمان امیر المؤمنین بوده و سیاست هم بود». (همان، ج20، ص 118)
زمامداری پیامبر (ص) و تبعیّت از قانون الهی
نیاز حیاتی بشر به قانون، از دلایل تشریع شرایع الهی است و گسیل داشتن پیامبران از جانب خداوند، نیز براساس همین نیاز و ضرورت انجام یافته است. اصولا مسئله نبوت و قانون دو پدیده الهی و لازم و ملزومِ هم هستند. ضرورت قانون یک امر عقلی است که در علوم مختلف مانند فلسفه و کلام وفقه و حقوق وسیاست و… مطرح است. امام خمینی (ره) هم بر ضرورت عقلی آن تأکید می ورزد و می گوید: «از احکام روشن عقل… آن است که در میانه بشر قانون و حکومت لازم است و عائله بشر نیازمند به تشکیلات و نظامنامه ها و ولایت وحکومت های اساسی است». (کشف اسرار، ص181، ص308)
ایشان در جای دیگر، ضمن بیان نوع حکومت اسلامی و نفی استبداد، بر تبعیت همگان از جمله رسول اکرم (ص)از قانون الهی تأکید می ورزد: «حکومت اسلامی، نه استبدادی است و نه مطلقه؛ بلکه «مشروطه» است. البته نه مشروطه به معنای متعارف فعلی آن که تصویب قوانین تابع آرای اشخاص و اکثریت باشد. مشروطه از این جهت که حکومت کنندگان در اجرا و اداره، مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنّت رسول اکرم، معین گشته است. «مجموعه شرط»، همان احکام و قوانین اسلام است که باید رعایت و اجرا شود. از این جهت حکومت اسلامی «حکومت قانون الهی بر مردم است». (همو، ولایت فقیه، ص33)
یا: «حکومت اسلام، حکومت قانون است. در این طرز حکومت، حاکمیت منحصر به خداست و قانون، فرمان و حکم خداست. قانون اسلام، یا فرمان خدا، بر همه افراد وبر دولت اسلامی حکومت تام دارد. همه افراد، از رسول اکرم، گرفته تا خلفای آن حضرت و سایر افراد تا ابد تابع قانون هستند، همان قانونی که از طرف خدای تبارک و تعالی نازل شده و در لسان قرآن و نبی اکرم (ص) بیان شده است» (همان، ص34)
درادامه، باردیگر بر محوریت قانون در حکومت اسلامی تأکید می ورزد: «در اسلام، قانون حکومت می کند. پیغمبر اکرم هم تابع قانون بود، تابع قانون الهی، نمی توانست تخلف بکند» (صحیفه امام، ج10، ص310)
«حکومت رسول الله (ص) حکومت امیرالمؤمنین (ع) حکومت قانون است. یعنی قانون آنها را سر کار آورده است. أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ» حکم خداست. آنها به حکم قانون، واجب الاطاعه هستند. پس حکم مال قانون است؛ قانون حکومت می کند» (همان، ج 8، ص 281)
امام در بیان دیگر، ضمن برابری پیامبر (ص) با دیگران در برابر قانون، شرف و ارزش انسان را در تبعیت از قانون، معرفی می کند. (338 همان، ج14، ص221؛ ج11، صص522- 523)
پیامبر بزرگوار اسلام،، برپایه قوانین آسمانی و الهی، مبادرت به تشکیل حکومت عادلانه نمود، ودر طول عمر شریفش برای بر قراری نظام عادلانه مبتنی بر عدالت و توحید، تلاش های طاقت فرسا را متحمل گردید، تا پایه های مدینه فاضله و اساس دین بر قرار گردید. (کشف اسرار، ص 106) امام بر این مطلب کراراً تأکید می ورزد: «شما اگر صدر اسلام را ملاحظه کنید، می بینید که اسلام از زمان پیغمبر (ص)حکومت تشکیل داده است، قوای نظامی و انتظامی داشته است. در سیاستها دخالت می کرده است و مسجد النبی مرکز سیاست اسلامی بوده است و ثقل قدرت اسلامی» (صحیفه امام، ج16، ص388) ؛
پیامبر (ص) و تشکیل حکومت اصیل اسلام
اسلام، صرف نظر از بعد نظری و فکری جامعی که در حوزه سیاست و زمامداری دارد، دارای نمونه های عینی حاکمیت و نظام سیاسی در تاریخ اسلام است. نمونه های عینی مذکور، در تمام جهات الگوی اصلی حکومت اسلامی به حساب می آیند؛ تاریخ اسلام دو دوره بسیار درخشان در خود دارد. یک دوره در عصر حیات شخص پیامبر اسلام،تحقق یافت. عصر دیگر، درزمان حضرت علی (ع) بود. این دو دوره، عصر آرمانی حکومت اسلامی و الگوی اصلی شمرده می شوند. (حیات الله یوسفی، ساختار حکومت در اسلام، تهران، کانون اندیشه جوان، 1389، ص107) امام خمینی (ره) نیز که تأثیر پذیر از این دو الگوی ناب در حوزه اندیشه و عمل سیاسی است، در این زمینه می گوید: «در صدر اسلام در دو زمان، دو بار حکومت اصیل اسلام محقّق شد. یک زمان رسول اللّه و دیگر وقتی که در کوفه علی بن ابی طالب- سلام اللّه علیه- حکومت می کرد. در این دو مورد بود که ارزشهای معنوی حکومت می کرد؛ یعنی یک حکومت عدل برقرار و حاکم ذرّه ای از قانون تخلّف نمی کرد. حکومت در این دو زمان، حکومت قانون بوده است». (صحیفه امام، ج 11، ص1) امام (ره)، ویژگی هایی چون: حاکمیت ارزشهای معنوی-که خود تحلیل تفصیلی و بیان مصادیق مفصلی را می طلبد- عدالت گرایی و قانون گرایی را برای حکومت آرمانی و اصیل اسلامی عصر پیامبر (ص)و امام علی (ع) بر می شمارد و عدم تجاوز از قانون را- هرچند به اندازه یک ذره- از ویژگی های حاکم اصیل اسلامی می داند که الگوی اصیل زمامداری اسلامی است.
نفوذ سیاست های پیامبر (ص) در صدر اسلام
یکی از مسائلی که در زمامدار و رهبری سیاسی مطرح است، سیره عملی ایشان است که پیروان و رهروان راهش را تحت تأثیر قرار می دهد و این پدیده در پیامبران الهی- که از جنبه های قدسی و الهی بر خوردار هستند- شکل متمایز و برجسته دیگری دارد. امام (ره) از این جنبه غافل نمانده و برتأثیر گذاری سیره عملی پیامبراکرم (ص)بر رفتار سرداران اسلام یاد نموده و نفوذ ایشان را این گونه بیان می نماید:
«زمامداران آن روز اسلام، کسانی بودند که در سرتاسر مملکت خود حدود الهی را اجرا می کردند. دست دزد را می بریدند و آشوب طلبان و فتنه انگیزان را گردن می زدند. از اجانب وکفار دوری می جستند… حتی در لباس و خوراک و مرکوب از آنها تقلید نمی کردند و شباهت به آنان راحرام می دانستند. در آثار ملی و شعار مذهبی مستقل بودند و با بیگانگان مودت و مراودت نداشتند… سرداران اسلامی در آن زمان، به واسطه آنکه پیغمبر اسلام از پوشش حریر نهی فرموده بود در یکی از دربارهای سلطنتی روی فرش حریر ننشستند… اینها، اثر نیروهای دینی و علاقه مندیهای به دین بود، نه برای این بود که دین و مراسم آن را خوار می شمردند» (امام خمینی، کشف اسرار، ص6)
روابط بین الملل در حکومت پیامبر اکرم (ص)، از نگاه امام خمینی (ره)
با مرور دیدگاه امام خمینی (ره)، روشن شد که اسلام، به عنوان کامل ترین دین از ادیان الهی توسط پیامبرخاتم، برای هدایت و سعادت بشر عرضه گردیده و این دین، آمیخته با پدیدۀ سیاست است و –حتی- مسائل عبادی آن نیز جنبه های سیاسی دارد. گفته شد که برخی از پیامبران الهی و به خصوص رسول اکرم (ص)، در مسائل سیاسی و اجتماعی و تشکیل حکومت مبادرت ورزیدند و رسول خاتم (ص) در مدینه، اقدام عملی به تشکیل دولت نمود. از آنجا که وظیفه پیامبر (ص) برای هدایت نوع انسان به معرفت حق متعال بود، بخشی از این وظیفه سنگین الهی مربوط به روابط بین الملل یا سیاست خارجی می گردید. البته طرح تفصیلی مبحث از ظرفیت رساله خارج است (برای اطلاع بیشتر ر. ک. علیخانی، علی اکبر و دیگران، سیاست نبوی؛ مبانی، اصول و راهبردها، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1386 «حاوی چهار مقاله در خصوص سیاست خارجی پیامبر (ص)» )؛ و سیره سیاسی پیامبر اعظم،، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1386 صص 163 و 483) صرفا دیدگاه امام (ره) را در زمینه مطرح می کنیم، ایشان در باره مکتوبات پیامبر (ص) برای برخی از پادشاهان آن روز می گوید:
«خود رسول اکرم[ص] به طوری که مکتوبشان در صحیح بخاری مضبوط است- مکتوبی را که به هرقل نوشتند و آن طوری که تاریخ ضبط کرده است، ایشان چهار تا مکتوب مرقوم فرموده اند به چهار تا امپراتور: یکی ایران، یکی روم، یکی مصر، یکی حبشه. و عین مکتوب ایشان- آن طوری که در ذهنم هست- مضبوط است… در موزه ترکیه زیارت کرده ام. این چهار مکتوبی که مرقوم فرموده اند، به مضمون واحد است به چهار امپراتور و آنها را دعوت به اسلام کرده اند و دعوت به توحید؛ این مقدمه بوده است، شالوده بوده است از برای اینکه حقایق اسلام را به تمام دنیا، به تمام امپراتوریهای دنیا ابلاغ بفرمایند و اسلام به آن نحوی که هست معرفی بشود به مردم. مع الأسف آنها جواب مثبت، الّا پادشاه حبشه، نداده؛ و لهذا متوقف شده است آن دعوتی که رسول اکرم می خواستند بفرمایند و می خواستند اسلام را معرفی کنند». (امام خمینی، صحیفه امام، ج 2، ص 29 -30).
از نظر امام (ره)، هدف پیامبراسلام این بود که تمام ممالک دنیا را، تحت یک کلمه توحید قرار دهد؛ ولی سلاطین وقت و علمای نصارا و یهود، موانع اهداف بلند آن حضرت بودند. (همان، ج2، ص 32)
آنچه از کلمات امام و برسی دیگران (بهرام اخوان کاظمی، اصول سیاست خارجی پیامبر (ص)، (ص)، چاپ شده در سیاست نبوی، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1386، ص571؛ محسن محمدی الموتی، قالب های نظری سیاست خارجی پیامبر (ص)، چاپ شده در سیاست نبوی، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1386، ص579) بر می آید، سیاست خارجی و روابط بین الملل در نظام اداری رسول اکرم (ص)بر چند اصل اساسی استوار بوده است:
1- اصل توحید؛
2- اصل دعوت همگانی؛
3- اصل عدالت؛
4- اصل وفای به عهد؛
5- اصل نفی سبیل و عزت مسلمانان؛
6- اصل همزیستی مسالمت آمیز انسان ها؛
7- اصل تولّی و تبرّی و…
امام خمینی (ره)، نفی ظلم و ظلم پذیری، تحت رهبری پیامبر اکرم (ص)
امام، ظلم ستیزی و مظلومیت گریزی را برای مسلمانان به طور اخص و برای همه پیروان ادیان الهی به شکل عام، از وظایف دینی و الهی آنان قلمداد می نماید؛ اگر کسی تابع پیامبر (ص) است، نه باید ظلم بکند و نه ظلم را بپذیرد، امام در این باره می گوید:
«ما تحت رهبری پیغمبر اسلام این دو کلمه را می خواهیم اجرا کنیم: نه ظالم باشیم و نه مظلوم… اگر دولتهای اسلامی هستند و تَبَع اسلام هستند، دستور اسلام است که نباید ظلم بکنید و نباید تحت بار ظلم بروید. و اگر تابع عیسای مسیح هستند، عیسای مسیح، ظلم را به هیچ وجه روا نمی داشت. و اگر تابع موسای کلیم هستند، موسای کلیم هم ظلم را روا نمی داشت و زیر بار ظلم هم نمی رفت. این برنامه انبیاست؛ برنامه الهی است که به وسیله انبیا به بشر ابلاغ شده است که مردم نباید ظالم باشند، حتی دو درهم، حتی یک تومان. و نباید قبول ظلم بکنند». (صحیفه امام، ج14، ص82)
هدف عالی انبیا از تشکیل حکومت در نگاه امام خمینی (ره)
امام خمینی (ره)، معرفت حق را به عنوان عالی ترین هدف پیامبر (ص) معرفی می نماید که تشکیل حکومت و زمامداری پیامبر (ص) نیز بر محور همین هدف عالی تفسیر گردیده و معنا پیدا می کند. امام در این باره می گوید:
«تمام تشکیلاتی که در اسلام از صدر اسلام تا حالا بوده است و تمام چیزهایی که انبیا از صدر خلقت تا حالا داشتند و اولیای اسلام تا آخر دارند، معنویات اسلام است، عرفان اسلام است، معرفت اسلام است، در رأس همه امور این معنویات واقع است. تشکیل حکومت برای همین است، البته اقامه عدل است، لکن غایت نهایی معرفی خداست و عرفان اسلام» (صحیفه امام، ج20، ص 298)
نتیجه
حکومت، در اصل از آن خداوند متعال بوده و حاکم مطلق، ذات حق می باشد که بر همه ذرات عالم حضور و حکومت دارد، به لحاظ آنکه جهان هستی، جهانی است مدیریت شده بر اساس اسباب و مسبّبات. خداوند متعال پیامبران خود را مأمور به هدایت همه جانبه انسان نموده و در همین راستا، آنان موظف به تشکیل حکومت گردیده اند که از نظر امام خمینی (ره) تشکیل حکومت در رأس هرم وظایفی پیامبر (ص) قرار دارد؛ چرا که پیاده کردن دستورات دینی و اسلامی، بدون تشکیل حکومت میسر نیست. بر اساس مسئله یادشده است که امام (ره)، یکی از دلایل ضرورت حکومت را نوع و ترکیب احکام و دستورات الهی می داند.
پیامبر خاتم (ص) به عنوان آخرین سفیر الهی و آورنده دین جامع و کامل اسلام، خود در مدینه مبادرت به تشکیل حکومت نمود و سیاست داخلی و بین المللی مفصل داشت. از نظر امام (ره ) به طور کلی، در اسلام قانون الهی حاکم است و همه، حتی رسول خدا (ص) و حضرت امام علی (ع) تابع قانون هستند. دراین نگاه، این رسالت با رهبری امامان معصوم (ع) ادامه یافته و در عصر غیبت بر عهده فقهای جامع شرایط قرار گرفته است و انسانها هیچ گاه از وجود یک حکومت عدل اسلامی بی نیاز نیستند.