وطن نکات تکمیلی از آیت الله سیستانی
نکات تکمیلی این بحث بر اساس فتاوای آیتالله سیستانی:
مسأله 1764. منظور از «وطن»، یکی از مکانهای سهگانۀ زیر است:
1. «وطن اصلی»؛ منظور از آن مقرّ و اقامتگاه اصلی فرد میباشد که معمولاً محلّ سکونت پدر و مادر و زادگاه فرد است که پس از تولّد در آنجا زندگی میکرده است.
2. «وطن اتّخاذی دائمی»؛ منظور از آن محلّی است که انسان برای اقامت دائمی خود انتخاب کرده است و میخواهد باقیماندۀ عمرش را در آنجا بماند.
3. «وطن موقّت»؛ جایی را که انسان محلّ زندگی خود یا مقرّ کاری یا تحصیلی خویش قرار داده است - هرچند قصد نداشته باشد که همیشه در آنجا بماند - چنانچه به گونهای باشد که عرف او را در آنجا مسافر نگویند، طوری که اگر موقّتاً ده روز یا بیشتر، جای دیگری را محلّ زندگی خود قرار دهد، باز هم عرف، محلّ سکونت و زندگیاش را جای اوّل (مقرّ موقّت) بگویند، آنجا برای او، وطن محسوب میشود که آن را «وطن اتّخاذی موقّت» یا «وطن موقّت» مینامند.
بنابراین، کسی که تصمیم دارد مثلاً یک سال و نیم یا بیشتر، در مکانی سکونت نماید مثل دانشجوی قمی که قصد دارد یک سال و نیم یا بیشتر شهر تهران را مقرّ تحصیلی خود قرار دهد و از شنبه تا چهارشنبه در تهران ساکن باشد و روز پنجشنبه و جمعه نزد خانوادهاش به وطن خود (شهر قم) برگردد، در دو هفتۀ اوّل، در صورتی که قصد اقامت ده روز در تهران ندارد، بنابر احتیاط واجب، نمازش را هم شکسته و هم تمام بخواند و بعد از آن نمازش در شهر تهران که وطن موقّت او محسوب میشود، تمام است؛
امّا اگر فرد قصد دارد در محلّی که وطن اصلیاش نیست، مدّت زمان کوتاهی بماند به گونهای که آن مکان عرفاً محلّ زندگی و سکونت او محســوب نشده و عرف او را در آن مکان، مسافری محسوب نماید که قصد دارد مدّت کوتاهی آنجا بماند و بعد به جای دیگر برود، در این صورت، آن مکان وطن فرد محسوب نمیشود.
شایان ذکر است، در نوع دوّم و سوّم وطن (وطن اتّخاذی دائم و وطن اتّخاذی موقّت) فرق ندارد که فرد، خودش مستقلّاً آن را انتخاب کرده باشد یا اینکه آنجا به تبعیّت از شخص دیگر، وطن او محسوب گردد؛ مثلاً اگر فرزند عرفاً تابع والدین محسوب شود و هنوز استقلال در تصمیم گیری در این جهت را نداشته باشد (چه بالغ و چه نابالغ)، چنانچه والدین او شهر مشهد را به عنوان وطن اتّخاذی دائمی یا موقّت خویش انتخاب کرده و در آن ساکن شوند، شهر مشهد برای آن فرزند که همراه آنان در مشهد ساکن شده نیز وطن محسوب میگردد.
https://www.sistani.org/persian/book/26575/7146/
مسأله 1772. اگر انسان از وطن خود صرف نظر کند و دیگر نخواهد در آنجا زندگی کند، زمانی که از آنجا خارج میشود، از وطنش اعراض کرده است.
بنابراین، از آن زمان، هر وقت برای صلۀ رحم، زیارت، تفریح و… به آن مکان میرود، آنجا برای او حکم وطن را ندارد و نمازش در آنجا شکسته است، هرچند فرد، وطن دیگری هم برای خود انتخاب نکرده باشد؛ مگر آنکه عنوانی که موجب تمام شدن نماز است مانند کثیر السفر یا خانه به دوش یا قصد اقامت دهه، بر این فرد صدق کند که در این صورت، باید نمازش را تمام بخواند.
مسأله 1773. ملاک در «إعراض و روی گرداندن از وطن»، آن است که فرد اطمینان داشته باشد در آینده برای زندگی و سکونت به آن مکان بر نمیگردد.
بنابراین، فردی که از وطنش به جهتی مانند مأموریّت شغلی، ازدواج و تحصیل خارج میشود و شهر دیگری را به عنوان وطن انتخاب مینماید، چنانچه احتمال قابل توجّه بدهد که در آینده برای سکونت و زندگی به وطن سابقش بر میگردد، در این صورت، اعراض محقّق نشده است و هر وقت به آن مکان میرود، نمازش کامل است.
البتّه در مورد مکانی که انسان براى مدّت محدود - مانند دو یا سه سال - براى کار یا تحصیل و مانند آن وطن موقّت خویش قرار داده، براى اعراض از آن کافى است از آنجا خارج شده و قصد داشته باشد براى مدّت طولانى آنجا را محلّ سکونت خویش قرار ندهد، طورى که اگر دوباره به آنجا برای سکونت بر گردد، از نظر عرف یک توطّن جدید به حساب آید، نه استمرار توطّن سابق.
https://www.sistani.org/persian/book/26575/7147/