نگاهی بر زهد پیامبر (ص) و علی (ع)
کتاب معراج السعادة
نگاهی بر زهد پیامبر (ص) و علی (ع)
نگاهی بر زهد پیامبر (ص) و علی (ع)و بعد از این دیده بگشای و نظر کن در طریقه رفتار پیغمبر آخر الزمان، که واسطه وجود زمین و آسمان است. و زهد آن جناب را ملاحظه کن که بعد از بعثت در مدتی که آن سرور در دنیا بود هیچ صبحی او و اهلبیتش سیر نشدند مگر آنکه در شام گرسنه بودند. و هیچ شامی سیر نشدند مگر آنکه صبح آن گرسنه به سر بردند. و آن حضرت واهلبیت او خرمای سیر تناول نفرمودند مگر بعد از فتح خیبر. و خواب آن بزرگوار برروی عبائی بود که آن را دوتا کردی و بر آن خوابیدی. که شبی آن را چهارتا کردند وحضرت بر آن خوابید چون بیدار شد فرمود: مرا از بیداری شب باز داشتید. باری عبا رابردارید و دو تا کنید.
و بسی اتفاق افتاد که آن برگزیده خدا جامه خود را بیرون کرده بود که بشوید که بلال اذان نماز می گفت و حضرت جامه دیگر نداشت که بپوشد و به نماز بیرون رود. (29)
و زهد زاهد علی الاطلاق، و سرور زاهدان آفاق علی بن ابیطالب - علیه السلام - از آن مشهورتر که محتاج بیان باشد. در نزد دوست و دشمن به صحت پیوسته که آن حضرت هرگز از طعامی سیر نخوردی. و ریزه های نان جوی که خرد شده بودند می خوردند. ونان و خورش نمی خوردند. و اگر می خوردند منحصر بود به نمک یا سرکه. و اگر از آن ترقی می نمودند قدری شیر می خوردند. و آن حضرت را انبانی بود که ریزه های نان جو - و به روایتی سبوس جو - در آن بود و آن را میل می فرمود. و گاه بود که شبانه روزی به یک کف از همان سبوس که به دهن می ریختند اکتفا می نمودند. و پیوسته جامه درشت کهنه پوشیدی، که مشتمل بر پینه های بسیار می بود. و گاهی جامه خود را به لیف خرما پینه می نمود. و گاهی به پاره پوستی کهنه. و مکرر می فرمود که: علی را بازینت دنیا چه کار است. و چگونه خود را راضی کنم به لذتی که فانی است، و نعمتی که غیر باقی است؟ (30)و همچنین زهد ائمه راشدین و اکابر صحابه و تابعین و غیر ایشان از بزرگان دین وعلماء صالحین در کتب احادیث و تواریخ مسطور است، و در السنه و افواه مذکور. حتی اینکه بعضی از ایشان بوده اند که: پنجاه سال یا شصت سال که مدت حیات ایشان بوده جامه خواب نیفکندند. و دیگی از برای ایشان بر سر آتش ننهادند. و فرش بر روی زمین نیفکندند. و اهل خانه خود را به ساختن طعامی امر نکردند. بلکه شبها را بر پا ایستادند. و رخسارهای خود را بر زمین فرش کردند آب دیده هایشان بر رخسارشان جاری و باپروردگارشان در مناجات و زاری بودند.
[342]یکی از سلاطین ده هزار درهم از برای یکی از بزرگان دین فرستاد. او رد کرد. عیال اوبا او به گفتگو آمد. گفت: مثل من و مثل شما مانند شخصی است که گاو کاری داشت و به آن زراعت می کرد، چون پیر شد و از کار افتاد آن را ذبح کرد تا از پوست آن منتفع گردد. و همچنین شما می خواهید که مرا در این پیری ذبح کنید، پس، از گرسنگی بمیرید بهتر است از اینکه مرا ذبح نمائید.
و زهد بعضی به مرتبه ای بود که در شبهای گرم که به عبادت ایستادی مکانی را طلب کردی که نسیم سحر به آنجا نوزیدی تا مبادا اندکی افاقه از برای او حاصل شود.
دیگری را سبوی شکسته ای بود که آب در آن بود، آن را از آفتاب بر نمی داشت وآب گرم را می آشامید. و می گفت: کسی که لذت آب سرد را یافت مفارقت از دنیا بر اومشکل است. (31)
پس ای دوستان! از مستی هوا و هوس هشیار شوید. و ضدیت میان دنیا و آخرت رابشناسید. و متابعت آنانی کنید که از حقیقت حال آگاه هستند. و خود را از لذتهای فانیه دنیا باز گیرید. جان من! اگر چه این بر تو شاق است، اما چند روزی بیش نیست. و به اندک وقتی، زمان آن به سر می رسد. و تا چشم برهم می زنی رفته است.
به عمری کو بود پنجاه یا شصت
چه باید صد گره بر پای خود بست
نه پنجه سال اگر پنجه هزار است
سرش برنه که هم ناپایدار است
چو نبود در جهان پاینده چیزی
نیرزد ملک عالم یک پشیزی
احوال یاران و برادران و دوستان و رفیقان را ملاحظه کن که: همگی رفتند و در زیرخاک خفتند. از آنچه اندوختند با خود چه بردند. و به که سپردند؟ و از عیش و تنعم چه طرف بربستند؟ و چه ثمر چیدند؟ تو گوئی خوابی بود یا خیالی.
ببین چون گرفتند از ما کنار
رفیقان پیرار(32)و یاران پار(33)
برفتند و رفت از جهان نامشان
نیارد کسی یاد از ایامشان
شب و روز بی ما بیاید بسی
که از روز ما یاد نارد کسی
بسی دوستان بر زمین پا نهند
که بی باک پا بر سر ما نهند
بیاید بسی در جهان سوگ و سور
که ما خفته باشیم در خاک گور
جهان را بسی بگذرد صبح و شام
که از ما نباشد در ایام نام
دریغا که تا چشم بر هم زنی
در این عالم از ما نبینی تنی
پس ای جان برادر! مشقت در این مدت اندک را تحمل کن، زیرا که: عاقل، زحمت چند روزی را
[343]به جهت استراحت دائمی بر خود گوارا می بیند.
29. جهت آگاهی از زهد انبیاء و نبی اکرم - صلوات الله علیهم - رجوع شود به: بحار الانوار، ج 70، ص 321، ح 38.30. جهت اطلاع از زهد حضرت امیر المؤمنین - علیه السلام - رجوع شود به: بحار الانوار، ج 40، ص 31831. رک: جامع السعادات، ج 2، ص 64 - 63.32. پیرار سال، (دو سال قبل از این) .33. پارسال (سال گذشته) .