محبتی است که من به این مادر پیرم دارم
روزی مرحوم آیت الله بهاءالدینی ، به یکی از فضلای قم فرموده بودند :
امسال در مکه ی معظمه که آیت الله بهاء الدینی مشرف بودند ، در مجلسی بودم که امام زمان علیه السلام در آنجا بودند . اسم افرادی در آنجا برده شد که مورد عنایت ولیعصر بودند. از جمله ی آن اسماء که درمحضر حضرت برده شد و حضرت هم تایید کردند مرحوم حاج آقا فخر تهرانی بود. حاج آقا فخر عبادوز از اَخیار بود . سالها قم بود و در آن یزدان شهر قم بود.
♦️منزل محقری داشت حدیث کسائی خوانده می شد گوسفندی ذبح می کردند و آبگوشتی درست می کردند و درِ خانه ی فقرا می دادند . مرد بزرگی بود در قبرستان بقیع نزدیک مسجد جمکران یک بقیع هست که آیت الله گلپایگایی آنجا را ساختند حاج آقا آنجا دفن هستند . قبرشان هم چند روز قبل فوت گفته بودند که در اینجا من را دفن کنید .
اسم ایشان را برده بودند محضر امام عصر در مکه ، ناقل هم آیت الله بهاء الدینی هست . کسی که این جمله را می شنود می رود خدمت حاج آقا فخر می گوید : خوش بحالت حضرت اسم تو را بردند و تو را تایید فرمودند . گریه کرده بود حاج آقا خیلی باصفا بود .
سالها بود که نان هایی که من و شما می خوریم از این نان ها نمی خورد . زمان اصلاحات ارزی و انقلاب سفیدی که قبلا شد در زمان طاغوت ، جون زمین های مردم را گرفتند مالها مخلوط شد ایشان دیگر از گندم شهر نخورد از نان های نانوایی ها نخورد . می رفت اطراف قم می گشت زمین هایی را پیدا می کرد که مالکینش مشخص بودند ، گندم می خرید می آورد می داد آرد می کردند نانوایی بود نان را برایش می پختند توی کیسه ای می ریخت و از نان ارتزاق می کرد .
حاج آقا فخر گریه کرده بود گفت آقا نفرمودند چرا ما مورد عنایتشان هستیم؟ من که رو سیاهم کاری نکردم، که من را جلوی حضرت عزیز کرده و لطف حضرت به من معطوف شده یک چیز است :
?من یک مادر علویه دارم پیرزنی است که فلج شده و زمین گیر است و همه ی کارهای مادر را من انجام می دهم . خودم دستش را می شویم خودم برای تطهیر می برم خودم لقمه می گیرم و به دهان او می گذارم ، آنچه من را جلوی آقایم امام زمان عزیز کرده این محبتی است که من به این مادر پیرم دارم.
استاد هاشمی نژاد