معرفی، نقد و بررسی نسخه های تعزیه حضرت علی اکبر (ع)
شرایط خانوادگی و محیط پرورش علی اکبر(ع) پاکیزه ترین و عالی ترین مکان بود، وی تحت عنایت ویژۀ پدر و در پرتو توجهات عمویش امام حسن(ع) و در دامان مادرش لیلی پرورش یافت. با ولادتش رایحه عطر آگین رسول اکرم(ص) در فـضای خـانۀ سومین فروغ امامت بیش از پیش استشمام گردید. به دلیل پیوستگی معنوی، عاطفی و روحی مصطفای پیامبران با امام حسین(ع) خصوصیات ظاهری و برخی خصلت های اخلاقی آن سرور عالمیان به فرزند امام سوم، یعنی عـلی اکـبر انـتقال یافت و او به عنوان آینه تمام نـمای پیـامبر اکـرم (ص) مشهور گردید در خلق، خلق و نطق در عصر خویش شبیه ترین افراد به جدش حضرت محمد(ص) بود. حضرت علی اکبر(ع) به عبادت و راز و نیاز بـا خـداوند عـشق می ورزید و در راه رضایت پروردگار در جهت برآوردن نیاز و حاجات بـندگان خـدا کوشا و مجدّ بود، ایمان استوار و صلابت معنوی ناشی از انس را با حق شجاعت، شهامت و اقتداری ویژه به وی داده بود. او در طریق مـعرفت و حـکمت بـه کمالاتی نایل و چشمه های حقایق در اعماق وجودش جاری گشته بود. محدثی بـنام بود و از جدّش روایت نقل می کرد.
تاریخ انتشار : 1397/2/6
بازدید : 46
منبع : کتاب ماه دین » اردیبهشت 1381 - شماره 55 , گلی زواره قمشه ای، غلامرضا
سوگواری برای اسوۀ فضایل
بـه طـور مـسلم از عوامل مؤثر و آموزنده ای که جامعه و خصوصا نسلجوان را به سوی معارف دینی و افتخارات معنوی سوق مـی دهد و عزت واحیای هویت آنان را تحکیم می بخشد و روح ایمان و ایثار و را در اعماق قلوبشان می رویاند، معرفی ابعاد زنـدگی اسوه های فضایل و مکارم اسـت و اسـتمداد از اراده های نیرومند و همت طلایه داران معنویت رویش ارزشها را در جامعه تسریع بخشیده و سنت های پسندیده را ترویج می کند. به علاوه روی آوردن به حماسه های راستین، اراده ها را پر صلابت می کند وحضرت علی اکبر(ع) یکی از چهره هایی است که با شایستگی، اصـالت، لیاقت و فضیلت آفرینی به فرازین قله های کرامت، صعود نمود. همان جوانی که در بوستان عترت نشو و نمو یافت و خاندانش حافظ سرّ خداوند و جانشینان بر حق آخرین فرستادۀ الهی و ذریۀ او هستند. پدرش سبط رسول خدا(ص)، خـامس آل عـبا، از مخصوصین آیه تطهیر و سید جوانان بهشت است. مادرش لیلی دختر ابن مرّة بن عروة بن مسعود ثقفی است که به قول حارث بن خالد مخزومی: او(لیلا) و والدینش وفادارترین قریش در حفظ پیمان هستند، و عـموهایش از تـیرۀ ثقف می باشند.[1] شرایط خانوادگی و محیط پرورش علی اکبر(ع) پاکیزه ترین و عالی ترین مکان بود، وی تحت عنایت ویژۀ پدر و در پرتو توجهات عمویش امام حسن(ع) و در دامان مادرش لیلی پرورش یافت. با ولادتش رایحه عطر آگین رسول اکرم(ص) در فـضای خـانۀ سومین فروغ امامت بیش از پیش استشمام گردید. به دلیل پیوستگی معنوی، عاطفی و روحی مصطفای پیامبران با امام حسین(ع) خصوصیات ظاهری و برخی خصلت های اخلاقی آن سرور عالمیان به فرزند امام سوم، یعنی عـلی اکـبر انـتقال یافت و او به عنوان آینه تمام نـمای پیـامبر اکـرم (ص) مشهور گردید در خلق، خلق و نطق در عصر خویش شبیه ترین افراد به جدش حضرت محمد(ص) بود.
حضرت علی اکبر(ع) به عبادت و راز و نیاز بـا خـداوند عـشق می ورزید و در راه رضایت پروردگار در جهت برآوردن نیاز و حاجات بـندگان خـدا کوشا و مجدّ بود، ایمان استوار و صلابت معنوی ناشی از انس را با حق شجاعت، شهامت و اقتداری ویژه به وی داده بود. او در طریق مـعرفت و حـکمت بـه کمالاتی نایل و چشمه های حقایق در اعماق وجودش جاری گشته بود. محدثی بـنام بود و از جدّش روایت نقل می کرد.[2] بیانات حضرت سید الشهداء(ع) در موقعیت های گوناگون در وصف این جوان وارسته و فداکار و نیز عبارات ارزشـمندی کـه در مـتن زیارات متبرکه مختص اوست، دیده می شود و بر اساس آنها عظمت مـقام و خـصال حمیده اش تأیید شده است، بیانات ائمه هدی(ع) در روایات مستند که طی آنها را به پاکی و طهارت نفس سـتوده اند مـقام والای ایـن جوان را به اثبات می رساند و شأن و منزلتش را تأیید می کند.[3]
علی اکبر از سه جـهت حـیات مـعنوی و زندگی ملکوتی دارد: یکی آنکه فرزند امام حسین (ع)، برادر امام سجاد(ع) و شبیه رسول اکرم(ص) و گـلی مـعطر در گـلستان علوی است، دوم: اهل معرفت، خرد و حکمت است و بر اثر عبادت و ارتباط با خداوند مـسیر حـق را در رکاب امامت در نوردید و سوم آن که در راه احیای دین و حمایت از حریم ولایت و ستیز با شقاوت و مـحو سـتم بـه فیض شهادت رسید و حیات طیبه و زندگانی جاویدان را به شکلی عالی و ارزنده از آن خویش ساخت.
بدون شـک هـر شیوۀ هنری،حماسی و ادبی که بتواند سیمای پرابهت شخصیت هایی چون علی اکبر را بـه جـامعه مـعرفی کند مطلوب بوده و هر گونه تلاشی در راستای احیای فرهنگ فضیلت و شهادت می تواند سودمند، آموزنده و اثر گـذار بـاشد. البته نباید این نکته را فراموش کرد که سخن گفتن از چهره های ملکوتی و انسانهای پاک و وارسـته روش وسـبک خاصی را می طلبد و برای اجرای این برنامه ها باید با حقیقت قیام علی اکبر، الفبای فداکاری، راه هدف و مـقام او آشـنا بـود، بر پایی سوگواری به طرق گوناگون برای حماسه آفرینانی چون وی یاد آور شـعائر شـعورآفرین و مقدمه ای برای تقرب به خداوند و نزدیک ترین وسیله برای شستشو دادن روح و روان خویش در چشمه فضیلت و نوشیدن جرعه های حیات بخش از جویبار بـا صـفای اهل بیت عصمت و طهارت(ع)خواهد بود، همچنین دست اندر کاران برنامه های سـوگواری اعـم از پدید آورندگان متن سوگنامه ها، مجریان، هنرمندان و… باید خـود آراسـته بـه صفاتی باشند که حضرت علی اکبر(ع) و امثال او بـرای تـرویج آن جام شهادت نوشیدند.
قرآن با صراحت تمام می گوید: انما یتقبل الله من المـتقین.[4] و بـه قول شاعر:
در این راه جز مرد راعـی نـرفت
آن شـد کـه دنـبال داعی نرفت
مپندار سعدی که راه صـفا
توان رفت جز در پی مصطفا
فراموش نکنیم که حضرت علی اکبر(ع) در صـف سـپاهیانی قرارداشت که حضرت امام حسین (صـرفا به آرایش نظامی آنـان و روی آوردن به تاکتیک های جنگی نپرداخت بـلکه ایـمان، عشق و عاطفه را با یکدیگر در آمیخته و همۀ آنان را در سرکوبی خصم درون و منکوب ساختن دشمنان موفق ساخته بـود، هـمۀ توصیه های ائمه هدی و تلاشهای علمای شـیعه در بـرپایی سـوگواری برای شهیدان کـربلا در ایـن جهت بوده که ما از ایـن شـعلۀ مقدس جان می گیریم و رنگ عاشورایی یافته و با این صبغۀ آسمانی احساس مسئولیت نموده و در اندیشۀ، عـمل و رفـتار پیام رسان کربلا باشیم. باید نیک دانـست کـه کتاب کـربلا بـر رواق تـاریخ شکوهمند اسلام می درخشد همان کـتابی که شیرازه اش را با خون بسته اند و تمام اوراقش نیز در بحر خون شناورند و همواره در شبی تیره و کویری آمیخته بـه اخـتناق ستاره هایش روشنایی می بخشد و هر کدام از آنـان ازسـینه های پر صـلابت خـود حـماسه و ایمان را فریاد مـی کنند و قـفل غفلت را از دل های تیره که بر اثر گناه زنگ زده اند باز می کنند، عطر این شکوفه های سرخ که در شـوره زار طـف روئیـده اند مشام جان ها را مشک فشان می کنند. سخن گفتن از ایـن قـبیلۀ قـبله، ایـمان را نـوید مـی دهد، همان قبیله ای که روی افق های ایمان فکر می کند و در آروزی بارور شدن جوانه ها و روئیدن ریشه ها لحظه شماری می کند.
از واقعه خوانی تا تعزیه
مصائب جانگداز حضرت امام حسین(ع) و اولاد و اصحابش در طول تاریخ شیعه هـمواره به صور گوناگون و در قالب های متنوع ارج نهاده شده است و یکی از مهم ترین عوامل برپایی و بزرگداشت مجالس تعزیت و عزاداری برای آن فداکاران نینوا تأکید و سفارش ائمه اطهار(ع) می باشد و بنا بر آنچه روایات و متون تاریخی مـعتبر گـواهی می دهند آن ستارگان درخشان نیز خود بر اقامۀ این مراسم اهتمام می ورزیده اند.
این عزاداری ها بنا به مقتضیات زمان و مکان، سیاست های حکام وقت،آداب و رسوم مردم و سنت های قومی و امکانات موجود و میزان علاقه های مردم در اشکال نـوحه خـوانی، پرده خوانی، نقالی، دسته گردانی، سینه زنی، زنجیر زنی حضور خود را اعلام کرده اند. قرائن نشان می دهد واقعه خوانی از صورت بیان وقایع همچون داستان گویی و از یـک مـتن نثر ساده، به صورت نظم و گـفتگو و مـحاوره منظوم تغییر شکل داده و همین روند ساختمان نمایشی تعزیه را با شکل کنونی خود پدید آورده است، یعنی در ابتدا واقعه خوان یا تعزیه دار ضمن بیان واقعه، اجرای نـقش تـمامی شخصیت ها را خود عهده دار بوده اسـت امـا با گذشت زمان، واقعه خوانان متعدد شده و هر کدام نقش یکی از اشخاص را خوانده و سپس این خوانندگان به پوشیدن لباس شخصیت ها، حمل سلاح، صورت سازی و نیز بهره بردن از وسایل لازم در صحنۀ تعزیه مبادرت نموده و بـه ایـن ترتیب تعزیه سیر تکاملی خود را پیموده و به حالت امروزی خود رسیده است.
این واقعه ها به چند بخش منقسم می گردند، نخستین بخش آن پیش واقعه است که پیش آگهی لازم را به شنونده و مـخاطب انـتقال می دهد، دومین بـخش، متن اصلی واقعه را تشکیل می دهد و در بخش پایانی نوحه برای سینه زدن، لعن فرستادن بر اشقیا و توسل به ارواح مطهر و مـعصومین مشاهده می گردد، این سه جزء واقعه را کاملا می توان در نسخه های تعزیه بـه وضـوح دیـد. در مجالس اولیه و در بدو امر ذکر مصائب کربلا به صورت نثر بوده که کتبی از این حیث چه مخلوط و چـه مـطبوع کم نیست. به مرور زمان برای تأثیر بیشتر، از سوی شاعران صاحب ذوق شرح مجالس بـه صـورت شـعر تجلی کرده است و نظمی در خور و دلنشین حادثه و واقعه را تشریح و تبیین می کرده که گذشت زمان نقش بـزرگی دراین تحولات داشته است. آقای صادق همایونی از تعزیه پژوهان معاصر از بررسی چندین بـیاض و اشعار مندرج در آن ها نـتیجه مـی گیرد که خواندن واقعه خود تعزیه تلقی می شده در اصطلاح تعزیه خوانی در حقیقت همان واقعه را شامل می گردیده و لفظ تعزیه با گذشت زمان مترداف واقعه شده است.[5]
اما در خصوص متون تعزیه ها و چگونگی تدوین و تنظیم آنها باید خاطر نـشان نمود عوامل گوناگونی در پدید آمدن آنها دخالت داشته اند، دست اندر کاران این نسخه ها به جای مراجعه به متون اصیل و توجه به سیرۀ عملی اهل بیت(ع) و آشنایی با فلسفه قیام کربلا به مـنابعی اسـتناد کرده اند که آغشته به تحریف و مضامین سست و بی پایه بوده اند، همچنین از افسانه ها و اسطوره هایی قبل از اسلام و آداب و رسوم ایرانی تأثیر پذیرفته اند، اشخاصی کم سواد نیز در این متون دست برده اند و اشعاری را بدانها افزوده و یا کـم کـرده اند و در این برنامه به ارزشهای دینی، دیدگاههای سازنده ائمه و توصیه های علمای شیعه توجه نداشته اند البته از شرایط نامطلوب اجتماعی و تلقی عوامانه از جهان و کیفیت حیات انسانی در عصری که می زیسته اند متأثر بوده اند، آنهایی هـم کـه بضاعت فرهنگی و علمی و توانایی لازم برای غنا بخشی این متون را داشته اند و مفاهیم ارزشمند را درک می کرده اند، یا از این برنامه ها دور نگاه داشته می شدند و یا این که اعمال نظر سلاطین و حکام داخلی که از روشنی و آگـاهی مـردم، مـدام مدام در هراس به سر مـی برده اند، آنـان را از ایـن اصلاحات و تحولات باز می داشته است، این روند از یک سو بر کیفیت تعزیه و از سوی دیگر بر تلقی مردم از آن اثر منفی گذاشته است تـا جـایی کـه خاصیت انتقال مفاهیم رشد دهنده و حماسه آفرین را به مـستمعین سـلب کرده و آنچه به اجرا در می آمده نه تنها از فرهنگ قرآن و عترت فاصله داشته بلکه در مواقعی در تعارض و تباین با فلسفه اسلامی و اهـداف مـقدس ایـن آیین بوده است.
در یک نسخه خطی از تعزیه حضرت علی اکبر(ع)، امـام حسین(ع) پس از گریستن و وداع با اهل بیت خود، بر ذوالجناح سوار می شود ودر این حال این مصرع را بر زبان جاری مـی سازد.
«بـس اسـت جور فلک بیش از این میازارم»!!؟
یا آن که از زبان آن سید شهیدان در همین تـعزیه آمـده است:
باید که جان سپارم خواهر به زیر شمشیر
حکم قضا چنین شد،تقدیر را چه تـدبیر!!؟
و در جـایی از زبـان علی اکبر(ع) گفته شده است:
به تنگ آمده جانم از زندگانی خویش
بـه حـیرتم مـن بیدل ز سخت جانی خویش!!؟
اگر چه شاعر در صدد بوده تا با آوردن این مـضامین در مـتن تـعزیه میزان مصیبت و بار اندوه را سنگین و غلیظ کند و دل شنونده و بیننده را به تأثر و سوز و گداز وا دارد ولی بیان ایـن گـونه مفاهیم از زبان امام حسین(ع) و فرزندش نه تنها غیر ممکن است بلکه خلاف می باشد و کـیفت قـضا و قـدر و فلسفه مرگ و زندگی در جهان بینی خاندان عصمت و طهارت با آنچه که در این سروده ها مـطرح شـده، مغایرتی آشکار و غیر قابل اغماض دارد.
در همین نسخۀ تعزیه، ادعا شده است بعد از شـهادت قـاسم، امـام حسین(ع) مشاهده کرد که کسی جز علی اکبر (ع) را ندارد، در این وقت اهل بیت خود را فرا خواند و خـطاب بـه آنان فرمود:
ای بانوان حرم خواهران من برادران، فرزندان و اصحابم کشته شدند، امـروز نـوبت مـن است که جان را فدا کنم. حضرت زینب(ع) وقتی این سخن را شنید، به سوی برادر شتابان رفـت و دسـت بـر گردن امام انداخت و زار زار می گریست و می گفت:
ای کربلا و بلا روز مرا کردی شب
از بهر حسین روا نـکرده مـطلب
در چشم عدو برادرم خوار شده
ای کرب و بلا خاک به فرق زینب؟!
و در حالی که امام مشغول وداع بـا اهـل بیت(ع) بود یکی از اشقیا درحالی که جام آبی بر دست داشت بـه سـوی حضرت آمد، چون سکینه سراز خیمه بـیرون کـرد و نـظرش به جام آب افتاد که آن ملعون در دست داشت، گـریه کنان نـزد مادرش-شهر بانو- رفت و از تشنگی نالید و گفت:
مادر به خدا که جان مـن سـوخت
از تشنگی استخوان من سوخت
آن مـرد بـبین که آب دارد
بـرگو ز بـرای مـن بیارد
مادرش در جواب او گفت:
آبی کـه بـه دست آن جوان است
او هم ز گروه کوفیان است
علی اکبر(ع)که دید سـکینه دامـان مادر گرفته و آب می خواهد هر دو دست بـر سر زد و پیش دوید و دسـت خـواهرش را به سوی خود کشید و گـفت بـیا تا من تو را نزد بابام ببرم شاید چاره ای کند، سپس سکینه را در آغوش گرفت و بـه خـدمت پدر آمد و عنان مرکب آن حضرت را گـرفت و گـفت:
شـوم فدای تو ای سـرو گـلشن ایجاد
پیاده شو کـه عـلی اکبر فدایت باد
ز یک طرف حرمت جامه سیه در بر
ز داغ قاسم و عباس دست ها بر سـر
ز یـک طرف علی اصغر فتاده غش کـرده
سـکینه سوخته از بـس کـه العـطش کرده
امام در جواب عـلی اکبر از وی خواست فغان نکند و سکینه را پهلوی بابایش بنشاند و به سوی مدینه برود و خواهر خود را بیش از ایـن در انـتظار مگذارد. علی اکبر نپدیرفت و عرض کرد:
بـابا بـه خـدایت کـه دگـر تاب ندارم
بـگذار کـه جان را به فدایت بسپارم
چون امام بی قراری فرزند را دید ناچار به شهادت او رضایت داد. آنچه که در ایـن تـعزیه روایـت شده در متون تاریخی مربوط به کربلا و نـیز کـتب مـقتل کـه اعـتباری دارنـد دیده نمی شود و اصولا دلیل جنگیدن علی اکبر با اشقیا حمایت از ساحت مقدس امامت و پاسداری از ارزشها بوده نه آن که هدف اصلی او به دست آوردن قطره ای آب برای سکینه باشد.
شناسایی شبیه نـامه های حضرت علی اکبر(ع)
در مورد چگونگی مبارزات و شهادت حضرت علی اکبر(ع) چندین مجلس تعزیه نوشته شده که با یکدیگر به لحاظ محتوا و سبک تفاوت هایی دارند. تعزیه نامه هیجدهم مجموعه نسخه های الکساندرخودزکو(1804-1891) ایران شـناس اهـل لهستان که به زبان فارسی هم ترجمه شده به شهادت حضرت علی اکبر(ع) تعلق دارد.[6] پس از خودزکو(خوچکو) سرلوئیس پلی (COLONEL SIR LEWISPELLY) ایران شناس انگلیسی در دورۀ ناصر الدین شاه از طریق شنیدن،37 مجلس تعزیه را جمع آوری کرد که مـجلس هـفدهم آن به شهادت حضرت علی اکبر اختصاص دارد. یاد آور می شود وی که از سال 1863 میلادی به بعد مدت یازده سال در جنوب ایران زندگی کرد و چنان از نمایش های محرم متأثر شد کـه اثـری دو جلدی در این باره نوشت بـه نـام شبیه خوانی حسن(ع) وحسین(ع) نوشت که در سال 1879 میلادی در لندن چاپ گردید. گوبینو این مجالس تعزیه را از زبان سنتی رایج فارسی به انگلیسی مصنوع دورۀ ویکتوریایی ترجمه کـرد.[7]
اولیـن امریکایی که نخستین مـقاله در دربـارۀ تئاتر ایرانی نوشت ساموئل گرین و یلز بنجامین سفیر امریکا در ایران می باشد که در زمستان سال 1882 میلادی توسط کشتی عازم ایران گردید و به حضور ناصر الدینشاه رسید.[8] شرح مفصل او از تکیه دولت برای مطالعه و بررسی تـعزیه از اهـمیت وافری برخودار است، او نه تنها سفیر بلکه نویسنده چندین کتاب دربارۀ هنر عصر خود در اروپا و امریکا بود و وصف وی از تئاتر مذهبی ایران به لطف تحصیلاتش در هنر و نقد نویسی، ابعاد مختف و مهم کار او را آشـکار مـی سازند.[9]
وی با چـنین دیدگاهی گزارشی از مجلس شبیه خوانی علی اکبر که خود شاهدش بوده آورده که در بخشی از آن آمده است:
«…شبیه عـلی اکبر با آواز رسا و بسیار تاثر انگیزی اشعاری را خواند. صدای او فوق العـاده حـزن انـگیز بود. شبیه علی اکبر با کسب اجازه روانه ساحل رود خانه فرات شد و صدا و فریاد گریه و شیون از گوشه و کـنار تـکیه بلند شد.. در این موقع اسب سفید رنگ و زیبایی وارد صحن تکیه شد شبیه علی اکبر بـا شـبیه امـام حسین و شبیه زینب خداحافظی کرده و سوار این اسب شد تا به مأموریت خطرناک خود برای آوردن آب از رود فرات برود. هنوز شبیه علی اکبر با اسب خود چند قدمی جلو نرفته بـود که ناگهان از اطراف چـند نـفر مسلح بر اسب و پیاده ظاهر شدند و به تعقیب شبیه علی اکبر پرداخته و دور سکوی وسط تکیه به اسب دوانی پرداختند.. پس از چند دور اسب دوانی و زد و خورد با شمشیر شبیه علی اکبر در حالی که بـه وسیله اعراب بدوی و شمشیر، به دست (اشقیا) محاصره شده بود از یکی از راههای خروجی تکیه بیروت رفت و دیگر به صحن تکیه باز نگشت زیرا بر اثر ضربات شمشیر از اسب فرو غلتیده بود…»[10]
اوژن اوین (Eugene Aubin) نـویسنده مـورخ و سیاستمدار فرانسوی که از سال 1906 تا 1907 م. سفیر فرانسه در ایران بود، از تعزیه هایی که در آن زمان در ایران اجرا می شده گزارشی تهیه کرده است، وی می گوید در هفتمین روز از ماه محرم تعزیه شهادت علی اکبر به نمایش در آمد[11]
ویـلهلم لیـتن (Wilhelm Litten) ایران شناس آلمانی پانزده مجلس تعزیه را گرد آورده که عینا تحت عنوان نمایش در ایران به کوشش فردریک روزن در سال 1929 میلادی در ایران چاپ شده است، یان ریپکا که این مجموعه را مورد بررسی قرار داده می گوید چـهارده مـجلس از این مجموعه مربوط به سالهای 1831 -1834 میلادی است، در مجموعه لیتن مجلس شهادت علی اکبر دیده نمی شود ولی در برخی از این مجالس شبیه علی اکبر(ع)، حضور دارد به عنوان نمونه در تعزیه ذبح اسماعیل(ع) توسط ابراهیم (ع) گریزی بـه کـربلا زده مـی شود و ماجرای شهادت علی اکبر گوشزد مـی گردد.[12]
در مـجموعه انـریکو چرّولی هزار و پنجاه و پنج نسخه خطی تعزیه یعنی بزرگترین مجموعه تعزیه در جهان دیده می شود، این نسخه ها طی سال های 1954-1950 م. توسط انریکو چرولی (Enrico cerulli) سفیر ایـتالیا در ایـران جـمع آوری و به کتابخانه واتیکان در ایتالیا اهدا شده است، اگر چـه ایـن شبیه نامه ها از سوگ آدم تا غم بنی آدم سخن می گویند اما محور اساسی تمامی این نسخه ها شهیدان کربلاست، در این مجموعه عظیم چندین مـجلس در خـصوص حـضرت علی اکبر دیده می شود:
شماره 49، با عنوان «شهادت علی اکـبر» به زبان ترکی که محرّر یا کاتب آن غلام حسین شرف زاده است.
شماره 151، با نام «آب آوردن زنان و شهادت علی اکـبر» کـه کـاتب آن مشخص نمی باشد.
شماره 209، با نام«مجلس شهادت علی اکبر» (دختر مـصری) آمـدن فردی عرب به نزد علی اکبر (علی اکبر در عالم رویای دختر مصری)[13]:کاتب محمد حسین آقا
شـماره 249، نـام مـجلس «جنگ نمودن علی اکبر با اشقیا»، محرر: نامشخص
شماره 306، نام مجلس، مـحمد حـنفیه (آمـدن علی اکبر به جانب فاطمه صغری در مدینه)، ورود مدینه، کاتب آن محمد کاظم جعفر آقا برزی در یـکی از روسـتاهای دمـاوند است.
شماره 337، نام مجلس: «وفات سدیف غلام علی اکبر». این نسخه در اصفهان نوشته شـده اسـت.
شماره 369، نام مجلس: «خواب دیدن فاطمه صغری علی اکبر را» (و درد دل گفتن به یکدیگر و تـصدق دادن بـه سـائل، محل تحریر اصفهان بوده است.
شماره 477، نام مجلس: «شبیخون زدن حضرت عباس و علی اکبر و قاسم» (بـه لشـکر ستم در شب عاشورا بدون اطلاع امام حسین(ع) و حاضر شدن آنان به علم امـامت) مـکان تـحریر: اصفهان
شماره 506، نام مجلس: «علی اکبر» (جدید است و با دیگر نسخه ها تفاوت دارد)
شمارۀ 543، نام مجلس: عـلی اکـبر (مضمون این مجلس با دیگرنسخه ها متفاوت است) و در مازندران تحریر گردیده است.
شـماره 640، نـام مـجلس: شهادت علی اکبر. غلامحسین صابری باهمکاری علی آقا صابری این مجلس را در کاشان تحریر نموده اند.
شـماره 711، نـام مـجلس، شهادت علی اکبر، این نخسه به زبان ترکی است و میر غم در مسجد خالد آبـاد ورامـین تحریر کرده است.
شماره 1040، نام مجلس: شهادت علی اکبر با فدایی خود یعنی غلام ترک. اصل ایـن نـسخه مربوط به اردبیل است که احمد رضایی در تهران از روی آن نسخه ای تهیه کرده اسـت.
شـماره 1049، نام مجلس: شهادت علی اکبر که در اردبـیل بـه زبـان ترکی نوشته شده است.
شماره 1054، آب آوردن علی اکبر کـه حـسین کریمی فرزند مشهدی ابراهیم محرر آن می باشد. این مجلس هم به زبان ترکی تنظیم شـده است.[14]
آنـدره ژیج ویرث که در سال 1355 ه.ش در شـیراز نظاره گر تـعزیه حضرت عـلی اکـبر(ع) بوده در معرفی این شبیه نامه نـوشته اسـت: در تعزیۀحضرت علی اکبر(ع) خطابه از طریق پیش در آمد کرنازنانی که از پشت بیت(حسینیه) یـا راه عـبور (دروازه تکیه) وارد می شوند شکل می گیرد. همسرایی آغـازین نوازندگانی که از طریق بـیت وارد مـی شوند بر سکوی نمایش حسینیه خوانده مـی شود. ایـن نوازندگان در صفی جدا از هم تنها معرف اولیا هستند. همنوایی آنان به صورت خطابه ای رثـائی و فـرازبان ارائه می شود ولی مخالف خوان ها در حالی کـه پیـکره های بـی حرکت ایفا گران نقش اهـل بـیت امام حسین(ع) را نبود مـی انگارند بـیت او را مخاطب قرار می دهند…»[15]
علاوه بر شبیه نامه هایی که بدان ها اشاره کردیم و برخی از اروپاییان از آنـها گـزارشی ارائه داده اند مجالس ذیل شناسایی شـده اند:
1- مـجلس شهادت حـضرت عـلی اکـبر(ع)که در سروستان -از توابع استان فـارس- اجرا می گردد و صادق همایونی آن را در کتاب فرهنگ مردم سروستان آورده است.
2- مجلس تعزیه حضرت علی اکـبر کـه در بخش خور از توابع شهرستان نائین خوانده مـی شود و آقـای دکـتر مـرتضی هـنری آن را در کتاب «تعزیه در خـور» درج کـرده است.
3- مجلس تعزیه شهادت حضرت علی اکبر که در آبادی در بند سر واقع در پنجاه کیلومتری تهران بـه نـمایش در مـی آید و آقای حسن صالحی راد در کتابی تحت عنوان مـجالس تـعزیه آن را ضـبط کـرده اسـت.
4- مـجلس تعزیه شهادت شاهزاده علی اکبر که به همراه تعزیه شهادت غلام ترک در تهران توسط شرکت نسبی کانون کتاب در سال1330 ه.ش چاپ شده است.
5- مجلس تعزیه شهادت علی اکـبر سرودۀ سید مصطفی میر عزا که در مناطق کویری ایران از جمله کاشان، بادرود و زواره مورد استفاده تعزیه خوانان قرار می گیرد و استاد حاج سید عبد العلی فنا توحیدی (برادراستاد محیط طباطبایی) نسخه ای منقح و اصـلاح شـده از آن را تحریر نموده که رونوشتی از آن را در اختیار نگارنده قرار داده اند.
6- مجلس تعزیه شهادت حضرت علی اکبر که در منطقه اردبیل اجرا می شود و استاد دکتر جابری عناصری در آثار و مقالات خویش نمونه هایی ازآن را معرفی کرده اند.
7- مجلس تـعزیه شـهادت علی اکبر که در منطقه کیار از توابع شهرستان شهر کرد خوانده می شود و نگارنده آن را تدوین و تنظیم کرده ام و نسخه ای از آن را در اختیار دارم.
8- مجلس تعزیه دختر مصری و شهادت حـضرت عـلی اکبر سروده شده توسط محمد عـلی رجـایی زفره ای که توسط فرزند فاضلش محمد حسن رجایی زفره ای استنساخ گردیده است.
9- مجلس تعزیه شهادت علی اکبر نسخه شهرستان کازرون که یکی از پژوهشگران این مـنطقه (مـهدی مظلوم زاده) به تنظیم و تـدوین آنـ مبادرت نموده است.
10 - مجلس تعزیه شهادت علی اکبر که در شهرستان اراک اجرامی گردد.
ارزیابی نسخه ها
به روایت سرایندگان متون تعزیه، علی اکبر با آن قامت رعنایش، مشعل شبستان نکویی، دارای اقلیم خوبرویی و فرمانده سپاه کـشور جـوانان کوی شهادت، سر خط نوخطان لوح سعادت، سرو بوستان شیدایی و گل گلستان زیبایی است. علی اکبر در جهت فراهم سازی همراهان پدرش برای هجرت به مکه از مدینه در تب و تاب است، هنگامی که بنا شد ایـن سپاه مـقدس از مکه بـه سوی کوفه رهسپار شوند و مقرر گردید در زمین نینوا خیمه بزنند و برای جانبازی مهیا گردند، امام حسین به چـاووش کربلا یعنی حضرت علی اکبر مه لقا فرمود که در کوچه های مکه نـدا کـند و اصـحاب و انصار را خبر نماید که عزم هجرت داریم هر کس که عشقباز کربلاست به قافله عاشقان خدا بپیوندد. اکـبر مـلک سیما چاووش وار ندا داد که
کی موالی، موسم فصل بهار کربلاست
لاله باید چید هـر کـس داغـدار کربلاست
کرده عزم کربلای پر بلا بابم حسین
موسم یاری است،هر کس جان نثار کـربلاست
چون خیمه های ابا عبد الله خارستان کربلا را به گلستان مبدل نمود حضرت علی اکـبر (ع)در کنار عموی علمدارش ابـوالفضل و پسـر عمویش حضرت قاسم، زره بر تن، شمشیر بر دست و کلاهخود بر سر، نگهبان خیمۀ مطهر سومین فروغ امامت شدند.[16]
تقریبا در تمامی نسخه های تعزیه حضرت علی اکبر(ع) قبل از آغاز متن اصلی، سرودی سوزناک دیده می شود کـه به پیش خوانی یا در آمد موسوم است، نوع این اشعار که به صورت همسرایی توسط تعزیه خوانان به اجرا در می آید صرف نظر از محتوای آن بیانگر آن است که تعزیه از نوحه خوانی و گزارش واقعه الهام گـرفته و شـکل تکامل یافته ای از نوحه ها در متن تعزیه توسط منظومی که در همسرایی خوانده می شود.[17] از نظر محتوا و پیام متن منظومی که در همسرایی خوانده می شود، می توان آن را در یک سرودۀ بزمی نامید در حالی که این گونه اشـعار بـاید حال و هوای رزمی و حماسی داشته باشند و احتمالا تعزیه نویسان برای ایجاد غم و اندوه و افزایش تأثر در عزاداران به این شیوه روی آورده اند. نمونه ای ازپیش خوانی در این تعزیه:
نوجوان من مهربان مـن
داده ای زینت قد و بالا را
من به قربان طاق ابرویت
نامزد مانده دختر عمویت
مشک می ریزد تار گیسویت
می کنی مجنون ام لیلا را[18]
چگونگی آغاز تعزیه در شبیه نامه های مذکور با یکدیگر تفاوت های بارزی دارنـد. در مـجلس تـعزیه ای که در منطقه چهار محال و بـختیاری اجـرامی شود پس از هـمآورد طلبی یکی از اشقیا، حضرت امام حسین(ع) از خواهر زینب می خواهد تا علی اکبر را فرا بخواند و در آن لحظات آخر سیمای فرزند را مشاهده کند و به جـدال بـا سـتمگران بپردازد که علی اکبر در این دیدار از پدر رخصت رزم مـی گیرد و پس از گـفتگوهای طولانی با پدر، مادر و عمه اش و روبرو شدن با خواهرش سکینه به صحنۀ جنگ می رود و به شهادت می رسد.
در نسخه ای که استاد دکـتر جـابر عـناصری معرفی کرده در سپیده دم عاشورا امام با قوت و با توسل بـه حضرت پروردگار و در راه ایمان و عشق جاودان به دستان مبارک خود کفن بر قامت علی اکبر می پوشاند و از خداوند می خواهد ایـن قـربانی را از او بـپذیرد، علی اکبر پس از آن که برای جنگیدن با گروه اشقیا از پدر اذن می گیرد با حـضرت قـاسم(ع) روبرو می شود: حضرت قاسم:
کجا رواست که من زنده باشم ای اکبر؟
روی به جانب میدان لشکر کافر
دمی بـایست کـه تـا من شوم فدای حسین
که تشنه کشتن من گشته است واجب عـین
در مـجلس تـعزیه ای که در شهرستان سروستان مورد استفاده شبیه خوانان قرار می گیرد، شبیه امام حسین (ع)از خواهرش زینب می خواهد کـه ام لیـلا -مـادر علی اکبر- را به نزد او حاضر کند او نیز می آید و اعلام می کند که حاضر است نـوجوانش را قـربانی عزاداری حسینی کند با وجود اشکالات فراوان که در متون این تعزیه نامه ها مشاهده مـی گردد و غـیر قـابل اغماض است می توان محاسنی در آنها مشاهده کرد:
1- شبیه علی اکبر به عنوان جوانی کـه شـوق شهادت دارد برای دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در برابر صف اشقیا قرار مـی گیرد و هـویت خـاندان خویش را در مقابل اشرار و سپاه باطل مشخص می کندو نفرت خویش را از ظلم و بی عدالتی اعلام می دارد:
ایا ظـالمان ز حـق بی خبر
برون رفته از دین خیر البشر
هر آن کس شناسد شناسد مرا
هـر آن نـاشناسی شـناسد مرا
منم آن جه جدم رسول خداست
که سر خیل و سر حلقۀ انبیاست
منم آن که بـر سـروران سـرورم
شبیه پیمبر علی اکبرم
2- از جنبه های جالب و پر جاذبه در این مجالس آن است که اشـقیا به خـوبی اولیا اعتراف دارند و به تکریم مقام حریم آل طهار می پردازند و بر فرماندهان و حاکمانی که از آنان برای جـنایت کـربلا دستور گرفته اند لعن و نفرین می فرستند و این نکته موید آن است که افراد مخالف خـوان هم خـویش را شیعه عزادار می دانند و می خواهند به نحوی از نـقش نـفرت بـار اصلی خویش فاصله گیرند، شمر در آغاز تعزیه حـضرت عـلی اکبر(ع) خطاب به امام حسین(ع):
ای سومین امام به حق ای ولی حق
ای قدر تو ربـوده ز ارض و سـما سبق
الحق حقی و حق ز تـو دانـیم ما تـمام
جـد تـو حق و باب و برادر حق و تو حـق
لیـکن بهای خون تو را می خرد یزید
زر می کند نثار به لشکر،طبق طبق
شـبیه ابـن سعد:
عراقی، شامی و کوفی، سپاه مـلحد کافر
محب آل بوسفیان و خـصم آل پیـغمبر
به این خیل سپه مـامور از نـزد یزیدم من
در این صحرا بنای جنگ داریم با دشمن
3- علی اکبر(ع) با قـرآن انـس وافری داشته و این کتاب آسـمانی و کـلام وحـی را که بر جـدش نـازل گردیده نیکو تلاوت مـی کرده و گـویند چون دل امام حسین(ع) برای صوت قرآن رسول اکرم (ص) تنگ می گشت به جوانش می فرمود: علی جـان بـرایم قرآن بخوان تا محظوظ گردم.[19]
اهـل خـیام حرم امـام حـسین(ع) در زمـان وداع امام با علی اکـبر(ع) قرآن بر سر می گیرند و به دعا می پردازند و در حالی که قرآن بر دست گرفته اند از توجه حضرت حـق بـه آن شیر بیشه میدان شجاعت یاد مـی کنند و آن راهـی مـهلکه جـنگ را بـدرقه می نماید و با هـم فـریاد می دارند:
الله اکبر این دم،رود به میدان
او را محافظت کن یا رب به حق قرآن
این جاست که از بـاب تـذکر روزهـایی که علی اکبر در مدینه با قرآن الفت داشـته اسـت خـطاب بـه وی مـی گویند:
کـتاب و رحل و قرآنت برم بهر رفیقانت
به قربان قلمدانت، برو آهسته آهسته
علی اکبر جواب می دهد:
کتاب و رحل قرآنم ببر بهر رفیقانم
الا ای بهتر از جانم، روم آهسته آهسته[20]
4- یـکی از علائم نمادین در این تعزیه سینه زنی شبیه علی اکبر است که از حضار در مجلس می خواهد با او در این برنامه همگام باشند. آندره ژیچ ویرث بارزترین نمونه برای شناخت ساخت نمایش تعذیه را همین علامت نشانه شـناختی مـی داند و می نویسد:
«…این عمل[سینه زنی] تدریجا صورت نشانه ادایی و نمایشی به خود می گیرد و به حرکت و بیان صوتی بازیگران منجر می گردد. پس ازآن که سینه زنی از حالت دستور صحنه ای به علامتی نمایشی تبدیل می شود رفته رفـته سـراسر حسینیه را در بر می گیرد تا این که به صورت عمل نمادین همۀ تماشاگران را یکپارچه نموده و آنها را به شرکت کنندگان در تعزیه تبدیل می سازد در این لحظه نـوای سـینه زنی گسترده حسینیه بر صحنه حـاکم مـی شود و به عنوان زمینه ای قدرتمند منجر به حرکت نمایش و سوگواری شبیه خوانان می شود اکنون حسینیه صحنه گرداناست…»[21]
5- حضرت علی اکبر(ع) به هنگامی که روبروی صف مـخالفان قـرارمی گیرد به نصیحت آنان مـی پردازد:
خـوش دلی ای شمر دون از بهر ملک و مال ری
وعده اش در آخرت هم آتش سوزاستی
دل مبند بر مال دنیا ای لعین زشت خو
ناامید در آخرت از سایۀ طوباستی
شافع روز جرا باشد محمد بالیقین
صاحب خالق عظیم و سـرّ مـا اوحی ستی…
6- با وجود آن که حضرت زین العابدین(ع) از لحاظ سنی کوچکتر از اوست به دلیل مقام امامتش علی اکبر او را تکریم می کند:
تو امامی و شوم من چاکرت
تو علی مرتضی مـن قـنبرت
کن مـرخص تا شوم قربان تو
جان کنم ایثار جسم و جان تو
آنچه رأی تو بود کن به فدایت تـکرار
من کمینه بنده ام، چاکرم و خدمتکار
آنچه دلخواه تو باشد بمن زار بـگو
کـه ز حـکم تو تخلف نکنم یک سر مو…
7- ضمن آن که در مجالس تعزیه مربوط به پیامبران که قبل از تاریخ کربلا مـی باشد یـادی از شهیدان کربلا می شود، مصایبی که بر آن فرستادگان الهی می رود در مقابل حوادث المناک کـربلا کـوچک جـلوه داده می شود. در مجلس تعزیه یوسف(ع) وقتی یعقوب از وضع فرزندش خبری نمی یابد و از بابت فقدان او در تب و تاب است جـبرئیل حادثه کربلاو خصوصا شهادت علی اکبر (ع) را به وی نشان می دهد و چون یعقوب این وضع نـاگوار را مشاهده می کند غم جـدایی فـرزند را به بوتۀ فراموشی می سپارد:
ای خداوند کریم لا یزال
از غم یوسف بدم دل پر ملال
لیک داغ این جوان هاشمی
برد داغ یوسفم را از نظر
شیعیان نالید هر دم زار زار
از برای اکبر نسرین عذار
در مجلس تعزیه حضرت ایوب (ع) نیز ماجرای شـهادت علی اکبر به ایوب تذکر داده و او با دیدن حوادث کربلا ناگواری های خویش رافراموش می کند و می گوید:
خدا به داد اسیران کربلا برسد
خدا به داد شهیدان نینوا برسد
چه حال داشت خدا،مادر علی اکبر
در آن دمـی کـه جوانش روانه شد به سفر
در تعزیه جرجیس، پیک آسمانی از آن نبی می خواهد که از میان دو انگشت وی به وقایع کربلا بنگرد او در ضمن مشاهدۀ آن رویدادهای تأسف بار احوال و مشخصات هر کدام از شهیدان کـربلا را مـی پرسد از جمله به جبرئیل می گوید:
بگو ز کیست همان نعش همچو قرص قمر؟
او جواب می دهد: شبیه رسول خدا علی اکبر
8- در تعزیه علی اکبر(ع) از زندگی پیامبران الهام گرفته شده وحضرت علی اکبر به اسـماعیل(ع) ذبـیح و یوسف(ع) تشبیه گردیده است. علی اکبر به هنگامی که می خواهد عازم میدان جنگ شود، داستان ابراهیم خلیل را گوشزد می کند:
علی اکبر: پدر جان مطلبی دارم به پایت
امام: بگو بابا شود جـانم فـدایت
عـلی اکبر: حدیثی از خلیل الله دارم
امـام: حـدیث را بـگو ای گل عذارم
علی اکبر: پسر کرد از وفا قربان معبود
امام: از این گفتار،بر گو چیست مقصود
علی اکبر: تو هستی چـون خـلیل الله ثانی
امام: علی اکبر تو هم آرام جانی
عـلی اکـبر: بود این جا منی و من ذبیحم
امام: بلی باشد یقین و هم صریحم…
علی اکبر: جان پدر خلیل خدا مگر
آگـه نـئی چـو کرد با نوجوان پسر
تو چون خلیل من چه ذبـیح از قفای تو
اذنم بده که جانم بنمایم فدای تو..
امام حسین خطاب به علی اکبر:
بر مشام پدرت، حـال رسـد بوی فراق
من چو یعقوب،تو چون یوسف گل پیرهنی
عـلی اکـبر:
خوب تقریر نمودی تو کلام کهنی
من چو یوسف تو چو یعقوب کشندۀ محنی
و در جای دیـگر:
ای بـه درگـاه تو یوسف ز غلامان حقیر
غم چه داری ز برای کمی یار و نصیر
ام لیلی:
یـا حـسین آن یـوسف کنعانی من رفت رفت
آن عصای پیری من از کف من رفت رفت
نمونه دیگر: گـریه کن ای شـیعه هر صبح و مسا
بهر اکبرم یوسف کرب و بلا
9- حضرت امام حسین(ع) درباره علی اکـبر(ع) فـرموده اند: اللهم اشهد علی هولاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس خلقا وخـلقا و مـنطلقا بـر سولک محمد(ص) کنا اذا اشتقنا الی وجه رسولک نظرنا الی وجهه[22]: یعنی خدایا گواه گواه باش بـر ایـن قوم که جوانی به جنگ آنان شتافت که از نظر خلق،خلق و گفتار شبیه ترین افـراد بـه پیـامبرت بود، عادت ما بر این بود هر گاه شوق دیدار پیامبرت را می یافتیم به چهره او مـی نگریستیم. ایـن فرمایش امام حسین(ع) در خصوص سیمای حضرت علی اکبر (ع) مورد الهام تعزیه سرایان قـرار گـرفته و در مـتون تعزیه ها راه یافته است. امام وقتی جوانش را مشاهده می کند می گوید:
به به از این رو که چون روی مـحمد مـی کند
دهـر آرایی کند چو شمس در نصف النهار
و چون علی اکبر به محضر پدر مـی رسد و پس از عـرض سلام به تکریم امام می پردازد، امام در پاسخ فرزندش می گوید:
السلام ای که به رخ شبه رخ جد مـنی
در شـجاعت تو چو بابم شه خیبر شکنی
و در نمونه ای دیگر شبیه امام خطبا بـه شـبیه علی اکبر(ع) گفته است:
بر سلام تو عـلیک ای نـور چـشم حیدری
ای که از روی تو تابد بر تـو پرتـو پیغمبری
و در حالی که علی اکبر می خواهد به میدان رود بابش او را موردخطاب قرار می دهد و مـی گوید:
زبـان حال کنون ای شبیه پیـغمبر
کـفن بپوش بـه تـن، نـوجوان علی اکبر
علی اکبر در مقابل گـروه اشـقیا خود را این گونه معرفی می کند:
ای گروه ظالمان من نور چشم حیدرم
شـبه خـیر المرسلینم یادگار حیدرم
گروه مخالفان نـیز در خصوص شباهت علی اکـبر(ع) بـا هم گفتگویی دارند:
یابن سعد از چـیست پیـمبر به میدان آمده؟
ابن سعد: نیست پیغمبر ولی شبیه پیامبر آمده
شمر: یکی است شـبه مـصفطی ای مرد سپاه عالمین
ابن سـعد:شـبه پیـغمبر علی اکبر گـل بـاغ حسین
آشفتگی در اشعار و مـضامین و تـحریفات آشکار
1- فاصله گیری از منابع مستند و معتبر به عنوان مراجع اصیل در تدوین شبیه نامۀ عـلی اکـبر و نیز عدم توجه به سیرۀ اهـل بـیت و روی آوردن بـه مـتون مـخدوش و دخالت دادن آداب و رسوم ایرانی آنهم سنت های قبل از اسلام به این تعزیه نامه ها، به شدت مجالس تعزیه حضرت علی اکبر(ع) را همچون دیگر مـتون تـعزیه آغشته به آفت های زیادی نموده و چون دسـت انـدر کـاران مـی خواسته اند صـرفا در مردم تاثر ایـجادکنند از اهـداف اصلی سوگواری که با هاله ای از قداست و معنویت توام است، غافل گردیده اند و به عنوان زبان حال خاندان عـترت اشـعاری را مـورد توجه قرار دادند که نه تنها بی پایه و اسـاس هـستند و کـتب مـستند مـهر تـائید بر آنها نمی زنند بلکه خلاف منطق امامان شیعه و ضد عقل و خرد سالم می باشد و نوعی اعتقادات خرافی، وهن انگیز و ذلت بار را ترویج می کند. حقایق مسلم تاریخی و نیز روایاتی که سـیرۀ امام حسین (ع) را ترسیم نموده اند تاکید دارند که آن حضرت در بحرانی ترین شرایط همان شکیبای محتسبی است که حتی یک کلمه در خلاف مسیر هدایت قرآنی از زبان مبارکش خارج نمی شود و به رغم مصائب هولناکی که در پیـش روی اوست و در حساس ترین مراحل توام با خطر، لحظه ای آشفتگی در سیمای با صلابت او مشاهده نمی گردد و در این مواقع نیز سخنان و رفتارش از عطوفت و مهربانی و آرامش موج می زند اما در تعزیۀ حضرت علی اکبر از زبان حضرت زیـنب (ع) ایـن اشعار خطاب به امام خوانده می شود:
برادر تو هرگز بدین سان نبودی
بدین سان هراسان و نالان نبودی
به مکه اگر می نمودی تو مـسکن
در ایـن دشت این گونه ویلان نـبودی
و چـون زینب می بیند شرایط آشفته و نگران کننده است به برادرمی گوید:
گفتم که میا ز مکه بیرون
عرضم نشنیدی ای گل نور
در نسخۀ تنظیم شده توسط میر عـزا نـیز شبیه زینب می گوید:
زیـنب بـیچاره دادخواه ندارد
رو به که آرد که جز تو شاه ندارد
هر چه بگفتم مبر مرا به غریبی
شمر لعین حرمتم نگاه ندارد
آن وقت از زبان امام خطاب به خواهرش گفته می شود:
شـده وقـتی که گردی خوار و رسوا
میان کوچه ها ای جان خواهر
در ادامه شبیه زینب،کشته شدن شش برادر را خیلی برای خود حقارت آمیز می داند:
خوش آن روزی که در شهر مدینه
به همره بودمت با شـش بـرادر
کجا رو آورم زیـن ننگ یاران
که در کوفه روم من بی برادر
آیا این اشعار با منطق اهل بیت(ع) سازش دارد و آیا ما اجـازه داریم به آن حضرت و یاران عزیزش نسبت خواری و ذلتی دهیم. اگر امام حـسین(ع)مـی خواست بـانوی قهرمان کربلا یعنی زینب خوار گردد، در برابر یزید تسلیم می شد ولی آن فروغ امامت نه تنها برای نجات خـواهر بـزرگ خود از خواری بلکه برای نجات اسلام و انسان ها از ننگ و ذلت، آن فداکاری بزرگ و حماسۀ پرشکوه را ترتیب داد؛ در حـقیقت چـنین اشـعاری این نهضت پرشکوه و حیات بخش را عقیم می کند و از مسیر اصلی خودش خارج می کند. همچنین شهیدان کربلا نه نـفله شدند و نه خونشان هدر رفت و کسی که این گونه فکر می کند به ساحت مـقدس امام حسین (ع) توهین کـرده اسـت، امام به همراه اولاد و یاران و اصحابش با نثار خون خویش یک مکتب حیات بخش بوجود آوردند و اگر ما از پرتوهای این حماسه فروغ بگیریم احساس عظمت و اقتدار پیدا می کنیم و امواج عزت بخش روح و روانمان را به سوی اهـداف مقدس ارتقا می دهد.
2- آنگونه که شیخ مفید در «ارشاد» و سید بن طاووس در لهوف آورده اند: وقتی حضرت علی اکبر خواست به میدان برود،امام بدون درنگ به وی اذن داد و به قول آیة الله جوادی آملی، علی اکـبر بـا قلبی مطمئن به میدان نبرد رفت و حسین بن علی(ع) نیز با همان حالت فرزندش را اعزام کرد، حب امام نسبت به فرزندش مانع این اعزام نیست چون سراسر شبستان دل امام مهر خداست و سراسر بـوستان دل عـلی اکبر هم علاقه به حق است، پدر و پسر خدا را می طلبند به همین دلیل پسر با کمال اشتیاق از پدر برای جنگ با اشقیا اجازه می گیرد و پدر هم در نهایت رضا، به وی اجازه می دهد.[23] اما «ملا حـسین کـاشفی»این ماجرا را به شکلی دیگر نوشته است: «امام حسین چون دید که از یاران و برادران و خویشان کسی نمانده سلاح بر خود راست کرد که به میدان رود علی اکبر چون پدر را دید کـه قصد مـیدان دارد فـرود آمد و در دست و پای او افتاد و گفت: ای پدر: هـرگزمباد کـه مـن یک روز و یک ساعت بی تو در جهان باشم…امام حسین(ع) و خواهران و دخترانش از خیمه ها بیرون دویده در دست و پای علی اکبر افتادند و در منع کردن محاربه داد مـبالغه دادنـد امـام نیز اجازت نمی فرمود و علی اکبر زاری و تضرع می نمود و سـوگندهای عـظیم به پدر می داد و قطرات اشک از چشمۀ چشم می گشاد…»[24]
در مجالس تعزیه حضرت علی اکبر (ع) نیز با استفاده از این منبع مخدوش تاکید بـر ایـن اسـت که امام مخالف به میدان رفتن علی اکبر(ع) است:
عـلی اکبر: اذن ده تا بکشم تیغ روم سوی جدال
ننهم یک تن از این قوم ستمکار دنی
امام: راضیم دل نشود جان پدر کـاندر دهـر
دسـت و پا در یم خون در بر بابت بزنی
در نمونه ای دیگر شبیه امام خطاب بـه شـبیه علی اکبر گوید:
ای علی اکبر محروم ز جان آمده سیر
کی توانم نگرم کشته ات از خنجر و تیر
مـن ز خـود مـی گذرم لیک گذر از تو محال
ره وسیع است پسر جان تو به خود سـخت مـگیر
تـو جوانی و مرا آمده پیری نزدیک
حیف باشد تو جوان کشته،بمانم من پیر
عـلی اکـبر مـی گوید: شوم فدایت پدر جان مرا چه تقصیر است
که هم، زمان زمان فدا گشتنم بـه تـأخیر است
و در جایی دیگر پدر را خطاب قرار داده و می گوید:
نمی دهی ز چه ای باب اذن میدانم
فتاده آتش غـیرت ز مـهر بـر جانم
و امام چنین جواب دهد:
جوان نوبرم ای سرو بوستان پدر
رضا نمی شوم از نزد من روی بـه سـفر
علی اکبر از این بابت بسیار ناراحت است:
نه باب، اذن جهاد و نه ابـن سـعد امـانی
به آن چگونه بسازم به این نظاره کنم
اگر کناره کنم نوجوانیم به چه کار
بـباید آن کـه روم عرض خود دوباره کنم
پدر دل از علی اکبر بکن بخود مپسند
که هر زمـان بـه فـرات این چنین نظاره کنم
وقتی علی اکبر مشاهده می کند که پدر هنوز اجازۀ حضور در میدان رابـرای او صـادر نـکرده است، به خواهرش سکینه می گوید:
غصه و اندوه اکبر شد زیاد
زآن که بـابا اذن میدانم نداد
ای سکینه رو کلام الله بیار
تا رو نزد پدر با حال زار
امام هم وقتی می بیند علی اکبر پافـشاری مـی کند، به درگاه خداوند استغاثه می کند:
الله الله ای حی باری
اکبر ربوده از من قراری
او اذن خواهد مـن دل نـدارم
هوشم ز سر شد زین بردباری
به روایـت تـعزیه،امـام نمی تواند حتی لحظه ای از علی اکبر جدا شـود و آروز دارد جـوانش روبرویش باشد:
ای پسر برگرد تا بار دیگر بینم تو را
باز برگرد ای پسر تـا یـک نظر بینم تو را
آرزو دارم روی پیش و بـیایم از قـفا
تا بـبینم جـان بـابا قامت سرو تو را
بابا روان شو قـدت بـبینم
تو نوجوانی داغت نبینم
علی اکبر از این دلبستگی و وابستگی پدر ناراحت می شود و گـویا کـاسه صبرش لبریز می گردد:
ای چندم به شـهر دل ایالت می دهی
تا بـه کـی از راه احسان خجالت می دهی
با پسـر هـرگز پدر این نوع رفتار نکرد
کزره کوچک نوازی استمالت می دهی؟!!
در برخی از این مجالس تعزیه شـاهد نـوعی تناقض هم هستیم زیرا در آغـاز، شـبیه امـام علی اکبر را بـرای رزم بـا اشقیا فرا می خواند امـا در ادامـۀ تعزیه پدر به پسر می گوید: «نیست ای نور بصر وقت سفر کردن تو»
3- در مجاس تعزیه ای که بـرای عـلی اکبر نوشته اند تاکید بر این اسـت که عـلی اکبر نـوجوان هـیجده سـاله ای است که می خواسته دامـاد شود ولی او را از این کار باز داشته اند و به منظور خویش نرسیده و از این جهت ناراحت است و پدرش از این کـه در حـق پسر از این بابت کوتاهی کرده محزون بـه نـظر مـی رسد. شـبیه امـام حسین(ع) دلیل بـه تـأخیر افکندن رزم علی اکبر را چنین وصف می کند:
آروز داشتم از مهر کنم دامادمت
ز غم و غضه ایام کنم آزادت
در شب عـیش کـنم جـان پدر دلشادت
صبح دامادیت آیم به مبارک بـادت
ام لیـلی هـم مـی گوید:
جـان مـادر آروزی شادیت را چون کنم
جان مادر خدمت دامادیت را چون کنم
حیف من مادر نیستم حجله عیش تو را
من برم این آروز در گور من بهر خدا
و با ناراحتی می گوید:
بـه هیجده سالگی عزم سفر کردی علی اکبر
مرا آخر اسیر و در بدر کردی علی اکبر
و علی اکبر به مادر یاد آور می شود:
تازه دامادی که می بینی فراموشم مکن و در حالی که کفن بـر تـن می کند جوانان را خطاب قرار می دهد که:
جوانان شماها عروسی کنید
ز ناکامی من به یاد آورید
در همین حال آروزی خود را مطرح می کند:
به دل داشتم آروزی ای خدا
شب عیش بندم به دستم حـنا
حـنایم زخون گلویم شده
مهیا اجل روبرویم شده
مادرش وقتی پسر را مصمم در رفتن به میدان رزم (به حال کفن پوش) می بیند می گوید:
مدینه با دو صد شادی، بـریدم رخـت دامادی
نشد قسمت تو را شـادی بـرو آهسته آهسته…
به روایت تعزیه علی اکبر(ع) هنگامی که در مدینه بود دختر عمویش (حضرت عباس) را به نامزدی برگزیده و بین این دو زوج صیغۀ عقدجاری شـده اسـت. در گیر و دار جنگ اصحاب امـام حـسین(ع)، مردی عرب از مدینه می آید که شبیه علی اکبر احوال خواهر و نامزد را از اوجویا می شود:
علی اکبر: کجا دیدی عرب دختر عمویم؟
مرد عرب: شوم لال و جوابت را نگویم
علی اکبر: بدی خوشحال یا او بود غمگین؟
مـرد عـرب: بدان خوشحال بود آن جان شیرین
علی اکبر: نگفتی شادیت بر کسیت دیگر
مرد عرب: بگفتا نامزد باشم به اکبر
در پایان این گفتگو علی اکبر به مرد عرب توصیه می کند:
بـگیر ایـن کاکل آزادۀ مـن
بده بر دست عمو زادۀ من
اگر گوید چرا از خون بود تر
مگو شد کشته، او می گردد مکدر
در مـجلس تعزیۀ میر عزا علی اکبر از مرد عرب می خواهد که حال نامزدش را بـرای او بـاز گـوید:
دگر باز گو حال دختر عمم
که از دل رباید هزاران غم
مرد عرب جواب می دهد:
بگفتا تو در کـوفه چـون می روی
روانه به پابوس شهزاده ای
بگفتم: بلی،داد این نامه را
ندانست این گونه هـنگامه را
عـلی اکـبر با کفن سخن گوید:
ای کفن نامزدم مانده وطن سر گردان
تو بیا رحم نـما بر وطنم بر گردان
ام لیلی هم وقتی از علی اکبر ناامید می شود و متوجه مـی شود او عازم میدان است می گوید:
درخـت طـالعم بی میوه گشته
مدینه نامزد تو بیوه گشته
شگفت این که شبیه امام حسین(ع) حتی موقعی که علی اکبر به شهادت رسیده می خواهد به نحوی از ناکام ماندن علی اکبر یادی کند و به اهل مجلس ثـابت کند این جوان هاشمی قبل از دامادی به دست اشقیا کشته شده است. در تعزیه قاسم شبیه امام فرمان می دهد رخت دامادی علی اکبر را قاسم بپوشد که چند لحظه بعد از آن علی اکبر شهید مـی شود و نـیز زمانی که به دختر خود فاطمه (خواهر علی اکبر و نامزد قاسم) امر می کند بر مرکب علی اکبر سوار شود گویی امام همانند هر پدر شکسته دلی که هنوز امیدار و مصمم است حضور فـرزند از دسـت رفته اش را درهنگامه ای که با شقاوت در فراسو دندان می ساید به چشم ببیند و گویی که نمی خواهد این واقعیت را قبول کند که پسرش داماد نشده و کشته شده است اما فاطمه از اجابت امر پدر در سوار شـدن مـرکب علی اکبر امتناع می کند زیرا این برنامه برایش دردناک است و پدر که متوجه اندوهش می شود می پذیرد.[25]
با توجه به این که علی اکبر در یازدهم شعبان سال سی و سوم هجرت دیده به جهان گـشوده در مـاجرای کـربلا، بیست و هشت سال داشته است. ابـن سـعد در کـتاب طبقات از این سید شهید به عنوان علی اکبر سخن گفته و محدث قمی در «نفس المهموم» بزرگتر بودن علی اکبر را نسبت به دیگر فـرزندان امـام اخـتیار نموده و در تایید آن دلایلی آورده است. حاج محمد هاشم خـراسانی هـم یاد آور می شود: اقوا و اصح آن است که حضرت علی اکبر در کربلا از برادر بزرگوارش زین العابدین که در آن زمان بیست و سه سال داشته بـزرگتر بـوده اسـت.[26] شهید محراب آیة الله قاضی طباطبائی می نویسد: آنان که گفته اند از اولاد سید الشـهداء علی اکبر شهید در کربلاست و این که سن او را هیجده نوشته اند به اشتباه رفته اند زیرا عبارت «ثمان عشرین» تحریف و تصحیف بـه ثـمان عشر شـده است.[27] علامه مقرم در کتاب علی الاکبر به این نتیجه رسیده کـه عـلی شهید درکربلا همان علی اکبر است و آیة الله العظمی مرعشی نجفی در مقدمه ای که بر این اثر نوشته مـی نویسد: از جـمله نـکات جالب توجه این تالیف پر بها آن است که ثابت نموده علی اکبر از امـام سـجاد(ع) بـزرگتر بوده است. دلیل دیگر این می باشد که وقتی امام سجاد(ع) همراه اسیران کربلا بـه مجلس یـزید وارد شـد، یزید رو به آن امام همام کرد و گفت: نامت چیست؟ فرمود: علی بن الحسین(ع) یزید گفت: مگر خـدا وی را نکشت، امام سجاد(ع)فرمود: برادری بزرگتر از خود به نام علی داشتم که شما او راکـشتید.[28] ایـن کـه ابن کثیر در تاریخ خود می گوید امام سجاد(ع) برادری بزرگتر از خود داشت که او را نیز عـلی مـی گفتند مأخوذ از فرمایش حضرت زین العابدین(ع) است.[29] پس این که در تعزیه، تاکید بر هیجده سـالگی او مـی شود صـحت ندارد و این گونه اصرارها در کم نشان دادن سن علی اکبر برای ایجاد هیجان در بین حضار و افزایش سـوگ و مـاتم و افزون نمودن تاثر مردم است زیرا مردم برای یک جوان هیجده ساله کـه دامـاد هـم نشده و به طرز فجیعی کشته می شود بیشتر گریه می کنند تا مردی میان سال که ازدواج هم کـرده و فـرزندانی دارد.
ایـن که امام حسین(ع) در بحبوحۀ آن حوادث هولناک و پیش آمدهای آزار دهنده به فکر دامـادی عـلی اکبر(ع) بیفتد و ذهن او را این ماجرا مشغول کند هم با منافع تاریخی وفق نمی دهد و نیز مقام با قـداست امام شـأنی بالاتر و والاتر از این دارد که به چنین اموری فکر کند، شهیدمطهری از این مـضامین وهـن انگیز به شدت ناراحت شده و می گوید:
«شـما را بـه خـدا قسم ببینید حرفهایی را که گاهی وقت ها از یـک افـراد درسطح پایین (عامی)می شنویم که مثلا می گویند من آرزو دارم عروسی پسرم را ببینم به فـردی چـون حسین بن علی(ع) نسبت مـی دهند آن هـم در گرما گـرم زد و خـورد کـه مجال نماز خواندن نیست…»[30]
حضرت آیـة الله خـامنه ای -مقام معظم رهبری- نیز نسبت به چنین عبارات وهن آلود ابراز ناراحتی کرده و فـرموده اند «اشـعاری که در آنها نسبت به ائمه استهجان اسـت خوانده نشود..بعضی از افـراد اشـعاری رامی خوانند که آدم دلش نمی خواهد حـتی بـرای پدر و پسر او هم خوانده شود یعنی تعبیراتی می کنند که در آنها نوعی استهجان وجود دارد. نباید بـوی ذلت و خـاکساری نسبت به ائمه و شجاعان کـربلا در اشـعار اسـتشمام شود..»[31]
در مجلس تعزیۀ عـلی اکـبر، شبیه امام خطاب بـه پیـکر غرق در خون علی اکبر(ع) این اشعار را می خواند:
مخواه پیش عدو این قدر شکست مرا
بـه حـجله می روی آخر ببوس دست مرا
مـلول گـشته دل داغدار نـاشادت
کـه مـن نکرده ام ای نور دیده دامـادت
نکرده ام پدری ای پسر تو حق داری
ولی مکن خجلم نور دیده حق داری
به تو اگر سخن آبدار مـی گویم
ز مـن مرنج که بی اختیار می گویم!!؟
درست در هـمین مـیان کـه عـلی اکـبر(ع) در خون خویش غـلطیده اسـت مجلس عروسی قاسم برپا می گردد و سرانجام حجلۀ رنگارنگ عروسی را وارد صحنه ساخته و عروس و داماد از میان راهروهای باریک حـسینیه یـا تکیه بـه سوی سکوی مرکزی هدایت می شوند، نوای عـروسی ورود آنـها را هـمراهی مـی کند و در حـالی کـه میان حاضران که مشغول هلهله هستند شیرینی پخش می شود ناگهان از پشت سر حضار، اسب بدون سوار علی اکبر(ع) آشکار می گردد، قاسم که این وضع را می بیند حجله را رها کرده به مـیدان جنگ می رود و لحظه ای بعد پیشاپیش عده ای که پیکر علی اکبر(ع) را روی تابوتی حمل می کنند به صحنۀ اصلی باز می گردد سرانجام، نعش خونین بر صحنۀ اصلی، روبروی حجله گاه عروسی قاسم، قرار داده می شود. در طـرفی از صـحنه مراسم عزا با گوشه هایی از غم نوا تشکیل می شود، تماشاگران بر سینه می زنند و در طرف دیگر صحنه مراسم عروسی با همراهی نوای سرور انگیز ادامه می یابد. درست در هنگامی که مراسم عروسی خاتمه مـی یابد و قـاسم مهیای زفاف می گردد به میدان جنگ فرا خوانده می شود و به شهادت می رسد.[32] همۀ این برنامه ها به دلیل آن است که به نحوی به حاضران در مجلس ثـابت کـنند علی اکبر و قاسم ناکام گردیده و بـا هـمۀ تلاشهایی که امام در آن گیر ودار جنگ فراهم آورد تا دامادی آنان تحقق یابد چنین چیزی تحقق نیافت. مطرح کردن چنین مطالب و موضوعات مخدوش و آمیخته به وهـن بـا فرهنگ اهل بیت(ع) هیچ گـونه سـازشی ندارد و با عقل و منطق سازگاری ندارد که امام این چنین اصرار داشته باشد که جوان بیست و هشت ساله اش در صحرای کربلا داماد گردد در مدارک تاریخی متقن آمده است که علی اکبر با ام ولد عمویش امـام حـسن(ع) ازدواج کرد و مرحوم مجلسی در بحار الانوار، میرزا حسین نوری در مستدرک الوسایل و محدث قمی در نفس المهوم این نکته را آورده اند.[33] مرحوم کلینی در فروع کافی روایت کرده است: بزنطی می گوید از امام رضا(ع) راجع به مـردی کـه با زنـی ازدواج نموده و ام ولد پدر آن زن را نیز به عقد و ازدوادج در آورده سؤال کردم امام فرمود: اشکالی ندارد، سپس می افزاید به امام عرض کردم: از پدربزرگوارتان نـقل شده که فرموده اند: امام سجاد(ع) با دختر امام حسن(ع) و ام ولد ایشان ازدواج کـرده اند و ایـن مـسئله را یکی از دوستانمان از من سؤال کرده تا از شما بپرسم؛ امام رضا(ع) فرمودند: این گونه نیست بلکه امام سجاد با دخـتر امـام حسن(ع) ازدواج کرد و علی اکبر با ام ولد عمویش ازدواج نمود.[34] حسام الدین حلی هم در مورد عـلی اکـبر مـی گوید:«له عقب»[35] و این خود دلیل بر آن است که این جوان هاشمی ازدواج کرده و فرزند داشته است. فرازهایی از زیـارتی که مرحوم ابی القاسم جعفر بن محمد معروف به ابن قولویه، قمی نقل کـرده از قرائن قوی در خصوص مـتاهل بودن عـلی اکبر و فرزند داشتن اوست. به روایت ابو حمزه ثمالی از امام صادق(ع) نقل شده است: صلی الله علیک و علی عترتک و اهل بیتک و آبائک و ابنائک و امهاتک الاخیار..یعنی درود خداوند بر تو و عترت واهل بیت و پدران و فـرزندان و مادرانت باد. علامه مقرم می نویسد: از این زیارت نامه به خوبی استفاده می گردد که علی اکبر دارای فرزند بوده است. در فراز دیگری از این زیارت نامه آمده است: ضع خدک علی القبر و قل صلی الله علیک یـا ابـا الحسن ثلاثا (یعنی: صورت را بر قبر (شریف) بگذار و سه مرتبه بگو درود خداوند بر تو ای پدر حسن) کنیه ابا الحسن که در این زیارتنامه بدان اشاره شده موید آن است که علی اکبر دارای فـرزندی بـا نام حسن بوده است شیخ کلینی در کتاب کافی به نقل از امام صادق(ع) دربارۀ حضرت علی اکبر آورده است: صلی الله علیک و علی اهل بیتک و عترتک الاخیار. بنابر این مدارک، علی اکـبر قـبل از آن که به کربلا بیاید ازدواج کرده و فرزند یا فرزندانی هم داشته و نیز همسرش ام ولد امام حسن (ع) بوده است نه دختر عمویش حضرت عباس(ع) و بر این اساس تمام موضوعاتی که در تعزیه بـر آنـها تـأکید می شود که این جوان تـمایل بـه عـروسی راه انداختن و تشکیل خانواده داشته فاقد اعتبار است و نیز نامزد دختر عمویش عباس نبوده است.
4- ملا حسین کاشفی می نویسد: «در اخبار آمده که چـون امـام حـسین(ع) از مدینه بیرون آمد و عزیمت کوفه نمود او را دختری بـود هـفت ساله و به جهت رنجوری که او را عارض شده بود نتوانست با خود همراه ببرد پس در خانه ام سلمه بگذاشت و آن دختر در آن خانه مـی بود و دائم تـفحص حال پدر مـی نمود تا در آن ساعت که امام را شهید کردند کلاغی بیامد و پر و بال خـود را در خون حسین مالیده پرواز کنان می رفت تا به مدینه رسید و بر دیوار ام سلمه نشست قضا را دختر امام حـسین(ع)از خـانه بـه باغچه در آمد و نظرش بر آن کلاغ خون آلود افتاد دست کرد و مقنعه عـصمت از فـرق مبارک در کشید و فریاد برآورد که وا ابتاه واحسینیاه و امعیناه مخدرات حجرات رسالت همه جمع شدند و گفتند ترا چه افـتاد و سـبب ایـن خروش چیست و دختر حسین اشارت بر آن دیوار کرد…»[36] تعزیه نویسان بر اساس این داسـتان غـیر واقـعی مجلس تعزیه فاطمه صغری دخیر امام حسین(ع) راترتیب داده اند و در مجلس تعزیه علی اکبر بـین ایـن دخـتر و برادرش بوسیله افراد، کبوتر و..مکاتبه ارتباط برقرار است. امام در تعزیه علی اکبر از مردی که راه بـین مـدینه تا کربلا را پیموده است می خواهد تا به وی خبر دهد در شهر جدش چه روی داده است کـه مـرد عـرب در پاسخ امام می گوید:
چو هدهد در سرای غم سحرگاهی گذر کردم
مدینه در گذرگاه بنی هاشم نـظر کـردم
چو بنمودم نظر دیدم که بلقیس وصال تو
همان صغری محزون گرفتار جـمال تـو
نـشسته بر سر راه و فغان و شور و شینی داشت
نوای اکبری و اصغری و یا حسینی داشت
بداده نـامه از بـهرت بدان آهسته ای سرور
بگیر این نامه را و شو ز مضمونش تو مستخبر
امـام: صـغیر بـی پدر صغرای زارم
ز هجرانت پدر جان،دل ندارم
سپس از مرد عرب می خواهد دیگر از آن دختر برایش خبر دهد،
او هم می گوید:
دگـر گـفتا سـلام از من رسان بر باب زارم
بگو یک آروزیی ای پدر جان من به دل دارم
از آن ترسم کـنی بـابا عروسی علی اکبر
نباشم من در آن وادی که خاک عالمم بر سر
اگر کردی عروسی بهر قاسم انـدر آن مـأوا
به جان اکبر ای بابا مرا اول طلب فرما
در نمونه ای دیگر از مجلس تعزیه عـلی اکـبر(ع)، وی تقاضای یک کبوتر می کند:
بیاور جان خواهر یـک کـبوتر
نـمایم شرح حال خود سراسر
سکینه: بگیر از مـن کـبوتر جان خواهر
بیا کن شرح حال خود سراسر
علی اکبر: کبوتر من پر و بـال تـو نازم
کبوتر بین به حـال جـان گذارم
تـو هـدهد،مـن سلیمان مدینه
صبا بلقیس صغرای مـدینه
کـبوتر من غریبم یاورم باش
در این بی مونسی غم پرورم باش
بزن بال و پر خـود در مـدینه
به نزد خواهر آن بی قرینه
بـگو خواهر به غم گـشتم گـرفتار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
هیچکدام از مـنابع تـاریخی معتبر و نیز کتب روایی گزارشی مبنی بر اقامت دختر امام حسین(ع)در مدینه ارائه نداده اند و اصـولا امـام حسین(ع) تنها یک دختر بـه نـام فـاطمه داشته که بـه عـقد ازدواج حسن مثنی فرزند امام مـجتبی در آمـده و به همراه شوهرش در کربلا حضور داشته است که البته تعزیه نویسان این بانو را همسر قـاسم بـن حسن(ع) تلقی کرده اند و مجلس عروسی قـاسم و حـجله آرایی مـفصلی در ایـن ارتـباط ترتیب داده اند. شهید آیـة الله قاضی طباطبایی می نویسد: «فاطمه صغرا که در مدینه مانده باشد در کتب امامیه به نظر نرسیده یـعنی اصـل ناقل وجود او و ماندنش درمدینه از کتب سـنی ها شـهرت یـافته و در بـعضی کـتب امامیه از آنها نـقل شده و در اغـلب کتب عقیده سنی ها هم نقل نشده است.[37]
5- بخش مهمی از مجالس تعزیه ای که در خصوص علی اکبر(ع) نـوشته اند بـه بـرخوردهای بسیار احساساتی بین علی اکبر و مادرش (ام لیـلی) و نـیز گـفتگوهای ایـن زن بـا امـام حسین(ع) و حضرت زینب(س) اختصاص یافته است، وی از این که می خواهد فرزندش به میدان رزم برود به شدت افسرده و محزون بوده و تمام تلاش او در این راستا مصروف می گردد که فرزندش شهید نشود و جـوانش از دستش نرود و مصمم است تا برایش عروسی راه اندازد:
انیس کلبه احزان من علی اکبر
جلیس این دل سوزان من علی اکبر
دگر به خیمه نخواهم روم من ای مادر
نشینم از غم تو در مـیان خـاکستر
و چون علی اکبر از کشته شدن خود توسط اشقیا خبر می دهد فریادمی زند:
کور باد چشم خصمت، دیده بوسی می کند
مژده ای یاران علی اکبر عروسی می کند
عمه اکبر بیا زینب بـه چـشمان پر آب
حجلۀ عیش علی اکبر بیارید از ثواب#
بیاورید اساس عروسی اکبر
ز راه مهر یا دوستان بدیدۀ تر
و با کشته شدن فرزندش همراه با افسردگی و بـی تابی مـی گوید:
حیف زود از برم سرو روان رفتی تـو
کـام نادیده از این دار جهان رفتی تو
من شدم پیر دریغا که جوان رفتی تو
چشم بستی زجهان سوی جنان رفتی تو
حضور ام لیلا در کربلا و ایـن کـه در سال 61 هجری او در قید حـیات بوده اعـتبار تاریخی ندارد و علامه عبد الرزاق موسوی مقرم عقیده دارد که این بانو قبل از ماجرای نینوا در گذشته است و می افزاید هر چند که «در بندی» در کتاب اسرار الشهادة از برخی کتب مجهول المولف می گوید ام لیلا در کـربلا حـضور داشته ولی محدث و عالم بزرگ شیخ عباس قمی اظهار می دارد که من به ماخذی دست نیافتم که دال بر آمدن لیلا به کربلا باشد.[38] سخن این حدیث شناس و محقق مسلم برای آن که حقایق تاریخ را پیـگیر اسـت حجت و سـند می باشد.[39] محدث نوری صاحب مستدرک الوسایل می نویسد: آنچه روضه خوان می خواند که بعد از رفتن علی اکبر به میدان و آمـدن آن حضرت (امام حسین(ع)) به نزد مادرش و این که به لیـلا فـرمود بـرخیز و برو در خلوت و دعا کن برای فرزندم تا آخر آن، تمام دروغ است.[40] استاد شهید مرتضی مطهری این ماجرا را نـمونه ای دیگر از تـحریفات در واقع عاشورا دانسته و افزوده است حتی یک تاریخ هم به آن گواهی نمی دهد قضیه لیـلی مـادر عـلی اکبر است، البته ایشان مادری به نام لیلا داشته ولی حتی یک مورخ نگفته که لیلا در کـربلا بوده است. نکته دیگر این که ام لیلی از خاندان با شرافت و اهل عزت و نـیکی بود، اگر لیلی از لیاقت ها و شـایستگی های ذاتـی و خصال نیکو بهره ای نداشت به افتخار همسری سید جوانان بهشت و سومین فروغ امامت در نمی آمد و مادر جوان فداکاری چون علی اکبر نمی شده، بهره اش از ایمان و پاکی موجب گردید تا با زنان اهل بیت عـصمت و طهارت همنشین باشد و بر سر سفره انسانهای پاک و وارسته حاضر گردد، بانویی با این خصوصیات به هیچ عنوان مانع فداکاری و جانبازی فرزندش نمی باشد و به ایثار و شهادت او افتخار می کند.[41]
6- در تعزیۀ حضرت علی اکبر(ع) مـکالمه ای بـین امام سجاد(ع) و برادرش صورت گرفته که طبق آن گویا امام سجاد(ع) در چنان شرایطی است که از اوضاع کربلا غافل بوده و حتی برادرش علی اکبر را درست نمی شناسد!!؟
امام سجاد(ع): ندانم کیست بوسد دست و پایم
عـلی اکـبر: منم آن کس که در کویت فدایم
امام سجاد: که باشی بر سرم ای سیاهی
علی اکبر: منم از آشنایان با وفایی
امام سجاد: که باشی بر سرم ای نکوفر
علی اکبر: تـویی چـون حیدر و من هم چو قنبر
امام سجاد: بگو با من که باشی زار مضطر
علی اکبر: بلا گردان شود بهر تو اکبر
بدین گونه امامی که حضورش در جمع اسرای کـربلا و سـخنان پر شـورش تفسیری بر واقعه عاشورا بـود و بـا افـشاگری های خود در کوفه وشام بساط استبداد را متزلزل کرد و جامعه را بر علیه امویان برانگیخت در این سروده ها و اشعار مشابه تحت عنوان زبان حالش فـردی مـریض و رنـجور و ناتوان افسرده ای معرفی شده که حتی العیاذ بـالله از شـناختن برادرش هم عاجز می باشد و این در حالی است که امام سجاد (ع) از راویان کربلاست و این حماسه را هم پاسداری کرد و هم در جهت گسترش فـرهنگ عـاشورا کـوشید.
به نمونۀ دیگر از مکالمۀ علی اکبر با برادرش توجه کـنید:
علی اکبر: آمدم لیک با حال حزین
ای علیل زار زین العابدین
دیده بگشا!ای علیل مضطرم
ای برادر من علی اکـبرم
عـلی اکـبر: از چه گشتی زرد مثل کهربا
امام سجاد: از فراق روی تو ای مه لقـا
عـلی اکبر: گوئیا بیمار می باشی هنوز
امام سجاد: هست چهل سال این، نه شب دارم نه روز
در صورتی کـه امـام سـجاد بعد از حادثه کربلا چهل سال در نهایت سلامتی در قید حیات بود و با سایر ائمـه از ایـن لحـاظ تفاوتی نداشت. محدث نوری عقیده دارد مرحوم دربندی این مطالب مخدوش را در کتابخود اسرار الشهادة درج کـرد و ضـمن ذکـر این ماجرا به نقل از ماخذ مورد اشاره آن را جزو افسانه ها و تحریف کتاب اسرار الشهادة می داند و شـهید مطهری هـم در کتاب حماسه حسینی آن را غیر مستند،جعلی،خرافه و وهن انگیز می داند.
7- در تنظیم اشعار و مـکالمه های تـعزیه بـه جای آن که فرهنگ شهادت و حماسه و نیز باورها و اعتقادات دینی صبغۀ بارزی داشته باشد خرافات عامیانه، آداب و رسـوم طـوایف و عشایر و به خصوص سنت های قبل از اسلام پر رنگ تر است و همین آفت در مخدوش ساختن متون تعزیه دخـالت عـمده ای داشـته است. این سنن متناسب با وقایع وگفتگوهای هر صحنه بکار گرفته می شود و در موارد متعددی بـه شـکلی گسترده استفاده از فرهنگ عامیانۀ ایرانی بر فضای تعزیه حاکم است و نوعی سادگی عـامیانه در آن دیـده مـی شود در حقیقت نقال تعزیه برای جلب نظر تماشاگران و برانگیختن عواطف آنان اغلب آه و ناله و اشارات رابا آداب کوچه و بـازاری در هـم آمـیخته است.[42] در شاهنامه فردوسی آمده است که از خون سیاوش پس از آن که سرش از بدن جدا مـی شود گـیاه می روید،[43]در تعزیه علی اکبر مورد اقتباس قرار گرفته است.همچنین از خون آدونیس (sinodA) که یک قهرمان اسطوره ای است[44] نیز شـقایق و بـه روایتی گل سرخ می روید.[45]
شبیه علی اکبر در تعزیۀ شهادت علی اکبر:
جـوانان جـوانان به فصل بهار
شما را چو افتد بـه قـبرم گـذار
بکارید بر قبرم ای دوستان
گل و لانه و سـنبل و ارغـوان[46]
و خطاب به مادرش لیلی:لانه بر قبرم بکار از خون دل آبش بده
جعد سـنبل را بـه یاد گیسویم تابش بده[47]
نـمونه های دیـگر از تاثیر پذیـری از سـنن عـامیانه: شبیه امام:
بوی گیسوی علی اکـبر مـن می آید
یا صبا مشک فشان سوی چمن می آید
شبیه امام در تعزیۀ مـیر عـزا: نهم عمامه بر سرت، به بـند تیغ حیدرت، فدای زلف و کـاکلت
عـلی علی علی، عصای پیریم عـلی
شـبیه زینب و ام لیلی با هم بخوانند: سپند و عود مجمرت، بگیرم آینه برت، فدای زلف و کـاکلت
عـلی علی علی علی، عصای پیـریم عـلی
وقـتی علی اکبر مـی خواهد بـه میدان رود مادرش برای دفـع چـشم زخم و حفاظت جوانش از گزند بد چشمان اسپند می سوزاند:
ای فلک به مجمر چند از ستاره ریز اسـپند
از بـرای دفع گزند
من سپند سوزانم بـهر تـو نوا خـوانم
حـنابندان و سـرمه کشی
علی اکبر خـطاب به مادر:
سرمه بر چشمم بکش با نیل غم از دود آه
عاقلان را زین مصیبت بیخود و دیوانه کـرد
زیـنب خطاب به برادر:
برادر جان نـظر بـردارم از روی چـو مـاه او
امـام:
برو خواهر بـکش سـرمه به چشمان سیاه او
ام لیلی خطاب به علی اکبر(ع):
دلم می خواست در دنیا حنا بندم به دست و پا
نشد قسمت مـرا امـا بـنال آهسته آهسته
امام خطاب به فرزندش:
مـادرت خـواست حـنای تـو بـیند بـه جهان
علی اکبر:
گو که بندد به کفش خون من تازه جوان
ام لیلی:
بدل داشتم آرزو ای خدا
ببندم شب عیش او را حنا
حنایش ز خون گلویش شده
مهیا اجل روبـرویش شده
ام لیلی:
از فراقت ای اکبر
مادرت تسلی کن
علی اکبر:
عنبر و گلاب آور
عود و مشک ناب آور
نکتۀ دیگری که باید خاطر نشان ساخت این است که تعزیه نویسان برای فرزندان ائمه لفظ شـاهزاده را بـکار می برند و می خواهند با به خدمت گرفتن این لفظ میان قهرمانان کربلا و اسطوره های ایرانی ارتباط برقرار کنند مثال: شاهزاده علی اکبر، شاهزاده قاسم و شاهزاده عبد الله.
8- یکی از مسائلی که مجالس تعزیه را از نظر پیـام و مـحتوا دچار اشکال می نماید این است که در قالب اشعاری و به عنوان زبان حال علی اکبر با پدر و مادرش چرخ و فلک مورد مذمت قرار می گیرند و تمامی حوادث منفی و مـصائب حـزن انگیز و نگران کننده را به ایـن اجـرام سماوی نسبت می دهند،
علی اکبر:
مدینه یادم آوردی مرا خون در جگر کردی
الا ای چرخ برگردی بنال آهسته آهسته
در تعزیه ای که در شهرستان سروستان می خوانند شبیه علی اکـبرمی گوید:
ای زمـین کربلا ای خصم آل بوتراب
ای کـه شستی روی اولاد علی از خون ناب
با که کردی ای سپهر کینه جو این گونه ظلم
تشنه بابایم حسین و در کنارش نهر آب
و چون شبیه امام حسین به علی اکبر می گوید:
فاطمه چشم براه تـو بـود ای فرزند
شبیه علی اکبر جواب می دهد:
چه کنم آه فلک ریشه عمرم برکند
علی اکبر وقتی شدت عطش بابش را می بیند می گوید:
فلک خراب شوی با منت چه در نظر است
لب حسین ز لب مـن هـنوز خشک تـر است
شبیه زینب:
ای فلک تا یکی از کین، پی آزار منی
چند آتش به دل زینب بیچاره زنی
در حالی که ایـن اشعار وهن انگیز به عنوان زبان حال اهل بیت امام حسین(ع)نـسبت داده مـی شود حـافظ یک لاقبای شیرازی که از ستم آل مظفر به ستوه آمده می گوید:
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
و یـا گـوید:
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
و یا:
من نه آنم که زبـونی کـشم از چـرخ فلک
و اسدی طوسی هم توصیه می کند:
زیزدان شمر نیک و بدها درست
که گردون یکی نـاتوان همچو توست
اگر این اعتراض به چرخ و فلک به عنوان راضی نبودن بـه مشیت الهی که بالاتر از آن اسـت تلقی گردد نه کار شایسته و خردمندانه ای است و نه آن که پرورش یافتگان مکتب امام حسین(ع)این گونه نظری دارند،بطور مسلم زینب کبری با این اشعار که شاعر به عنوان زبان حـال او سروده موافق نمی باشد و این شیوه یک نوع تهمت و معرفی منفی از سیمای این بانوست که: از زبانش بگوئیم:
ای چرخ، تیره از ستمت عرش داور است
بنگر حسین را ز چه با ناله اندر است
خود می کنی نـظاره حـسین جان گزیده باد
غلطان به خاک و خون تن عباس سرور است
در این شعر شدت حادثه آفرینی چرخ و فلک در حدی است که حتی عرش الهی را مکدر ساخته است اگر این بد گـویی بـه فلک به عنوان یک عامل مؤثر در سرنوشت انسان و عاملی در عرض ارادۀ الهی تصور گردد ناخواسته ما یک تفکر ثنوی و دو گانه پرستی را که در اسلام شرک به شمارمی آید در سوگنامه های کربلا رسوخ داده ایم. اروپائیان از اشـعاری کـه فلک را نکوهش می کنند برداشت کرده اند هنوز آثاری از زردشتی گری در آداب و رسوم شیعیان ایران مشاهده می شود. ش ویرولؤ (Ch.Virlleaud) خاور شناس فرانسوی می نویسد: «در نظر ایرانیان گذشته از خداوند یا الله که جز رحمت و عـطوفت چـیز دیـگری نیست قدرت دیگری وجود دارد کـه آن را آسـمان یا فلک می نامند و تمام بدی ها و ظلم ها به او نسبت داده می شود و این خود یادگاری از اصول ثنویت است که طبق آن دنیا را دو خداوند اراده می کنند یـکی اهـورامزدا خـداوند خیر و دیگری اهریمن خدای شر، مع هذا از آنچه از تـعزیه ها بـر می آید مذهب شیعه[؟] آثار بسیار کمی از مذهب مزدا را در بردارد[؟!!][48] حضرت زینب کبری بانوی وارسته وپرهیزگاری است که وقتی در خصوص آن همه مصائبی کـه بـه وی واردشـده، سؤال می کنند با باوری عالی و ایمانی عمیق و نظری ژرف می گوید: جـز زیبایی ندیدم همچنین با عنایت الهی ولایت تکوینی دارد ومی تواند در امور و پدیده ها با عنایت الهی تصرف کند و منشأ تـحولاتی شگفت بـاشد و واسـطۀ فیض الهی و مظهر لطف حق است. نباید زبان حالش این گونه تـرسیم گـردد:
آه از ستم شعاریت ای چرخ بی وفا
کردی مرا تو یکه و تنها در کربلا
یا:
سخت بی کس شده ام ای فـلک کـج رفـتار
چکنم با سپه کم بر چند هزار
در منابع اسلامی از دشنام دادن دهر و روزگـار مـنع شـده و اعتقاد به این که ستارگان، اجرام سماوی و صور فلکی در سرنوشت انسانها تاثیر دارند حرام است.
9- بـه رغـم آن کـه در برخی سروده ها علی اکبر می گوید:
منت بودم در ره حق جان دادن
هست فخر به مـا در ره حـق جان دادن
و امام در جواب زینب می گوید:
بدان او را نمودم من به کوی دوست قربانی
امـا در مـوارد مـتعددی به خواننده چنین القا می شود که علی اکبر فدای امت گنه کار شده است!!؟
عـلی اکـبر خطاب به مادر:
خوشا حال تو ای مادر که فرزند عزیرت را
فدای امـت خـیر البـشر کردی
و ام لیلی هم می گوید:
علی اکبرم ای خدای جهان
کنم من فدای همه شیعیان
و امـام حـسین خطاب به فرزندش:
هیچ می دانی تو را بهر چه حرمت می کنم
بیش از ایـن لب تـشنه گان بـیش حرمت می کنم
نقد جانت را ندادم مفت از کف غم مخور
در بهای خون تو فردا شفاعت مـی کنم
و چـون سـکینه اجازه نمی دهد علی اکبر به میدان جنگ برود:
نگذارم پدر تو دست بـدار
امـام جواب می دهد:
کردم اکبر فدای این امت
و سپس با خدا چنین راز و نیاز می نماید:
الها با تـو عـهدی کردم آن چنان کردم
من این زیبا جوانم را فدای امتان کردم
امام در گـفتگو بـا فرزندش:
خون بی بهایت را طلب کن از خدا
علی اکـبر: خـون بـهایم چیست ای جان بابا
امام: گو که بگذر از گـناه شـیعیان
علی اکبر:شیعیان قربانت ای روح و روان
از باورهای مسیحیت تحریف شده این است که افراد صالح و شـایسته برای تـامین رستگاری دیگران و رهایی افراد از بـار سـنگین گناهان فـدا شوند، چـنین بـرداشت غلطی از شفاعت در تعزیه به دلیل اقـتباس آن از نـمایش های قرون وسطای مسیحی می باشد. این باور نادرست و انحرافی تصور باطلی را مبنی بر ایـن کـه در برابر دستگاه خداوندی تشکیلات جداگانه ای هم وجـود دارد درست می کند که بـا مـبانی اعتقادی و بینش اسلامی سازش ندارد و بـا روح تشیع و فرهنگ اهل بیت در تعارض است به علاوه این توجه و طرز تفکر درست نـقطه مـقابل هدف واقعی امام حسین(ع) و یارانش در قـیام کـربلاست یـعنی این حماسه صـورت گـرفت تا مردم بیشتر از خدا بـترسند، از گـناه برحذر باشند و به شکل جدی تری به فرایض دینی توجه کنند، بساط گناه برچیده شـود و دسـت شیعیان از امور منکر و اعمال خلاف کوتاه گـردد و روح تـقوا و زهد و عـبادت در مـردم زنـده شود، مسلمانان به حق و حـقیقت توجه کنند. رهبر این قیام خود از هر گونه گناه و خطایی مصون بود و جوانان بنی هاشم و اصـحاب امـام حسین(ع) نیز در تقوا و عبادت و وارستگی بـرگزیدگان زمـان خـود بـودند امـا این گونه نبوده اسـت کـه سنگری برای گهنکاران امت باشند و شیعیان بعد ازشهادت این عزیزان خاطرشان از بابت گناه آسوده باشد و بـا اطـمینان کـاملتر چه می توانند خلاف کنند و از عذاب خداوند و تـرازوی عـدل الهـی وحـساب روز جـزا بـیمی به دل راه ندهند زیرا امام و افرادی چون علی اکبر وقاسم فدای امت عاصی شده اند! این طرز فکر برای جامعۀ اسلامی بسیار ناراحت کننده و شرم آور است و روح مقدس آن فداکارانی را کـه برای محو منکرات و مبارزه با آلودگی ها قیام کرده اند رنج می دهد و هیچ امکان پذیر نیست که کسی با دوری از خداوند عاشورا نزیک شود و خیال خودش را از بابت اعمال خلافی که مرتکب شده راحت کند، ایـن طـرز فکر توام با اهانت و تحریفات آشکار یعنی آن که با سرمایه شهادت امام و یارانش دستگاهی در مقابل ثواب و عقاب الهی پدید آمده است، البته این موضوع انحرافی با اصل شفاعت که یک عـامل نـیرومند و سازنده ای درتکامل معنوی، انحرافی با اصل شفاعت که یک عامل نیرومند و سازنده ای درتکامل معنوی، تربیتی و فرهنگی جامعه است اختلافی اساسی دارد و دراین مقال مـجال پرداخـتن به این موضوع نیست.
پی نـوشت ها
[1] عـلی اکبر، علامه مقرّم،ص 17.
[2] ابصار العین فی انصار الحسین، مرحوم سماوی، ص 21.
[3] نک: بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 45، ص 44؛ مقتل علامه مقرم،ص 260؛ تاریخ طبری، ج 5،ص 446، اعیان الشیعه، ج اول،ص627، مقاتل الطالبیین، ص 259؛ عـلی اکـبر، علامه مقرم، صص 87 -88 و…
[4] سـوره مائده، آیه 27
[5] نـگاهی کوتاه به تعزیه، روزنامه اطلاعات،شماره 21884، ص 4.
[6] موسیقی مذهبی ایران(ج اول،تعزیه)، محمد تقی مسعودیه، ص20.
[7] تعزیه هنر بومی پیشرو ایران،گرد آورنده پیتر چلکووسکی، ترجمه داود حاتمی، ص 374.
[8] سفرنامه بنجامین، ترجمه حسین کردبچه، مـقدمه، ص بـیست وسوم.
[9] تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ص 374.
[10] سفرنامه بنجامین، صص 295-296.
[11] ایران امروز (سفرنامه و بررسی های سفیر فرانسه در ایران)، اوژن اوبن، ترجمه: علی اصغر سعیدی، ص 192.
[12] تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ص 276، فهرست توصیفی نمایش های مـذهبی ایـران، ص 18-19.
[13] بر اسـاس روایت ابن تعزیه دختر شاه مصر جمال علی اکبر را درخواب مشاهده می کند و به دستور حضرت عیسی کـه به خواب پدر این دختر آمد مقرر می گردد وی دختر خود را به کربلا بـبرد و رازهـایی را در آنـجا مشاهده کند.
[14] استخراج از فهرست توصیفی نمایشنامه های مذهبی ایران، جابر عناصری.
[15] تعزیه هنر بومی پیشرو بومی ایران، ص 60.
[16] شهادت حضرت عـلی اکـبر در آیینه شبیه خوانی، دکتر جابر عناصری، روزنامه همشهری، سال اول،شماره 260.
[17] ارزیابی سوگواری های نمایشی، از نـگارنده، ص 31.
[18] مـجالس تـعزیه، حسن صالحی راد، ص 130.
[19] مصائب امام حسین(ع) (گزیدۀ بیانات حاج شیخ جعفرشوشتری)، ص 180.
[20] تجلی قرآن مجید در مجالس شـبیه خوانی، جابر عناصری، مجله سروش، شماره 919، ص 64.
[21] تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ص 65.
[22] اللهوف، سید بـن طاووس،ص 47؛ المختار من مـقتل بـحار الانوار، ص 132، مشیر الاحزان، ص 79؛ اعیان الشیعه، ج اول، ص 607؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، ص 907؛ نفس المهموم، محدث قمی،ص 164؛موسوعه کلمات الامام الحسین، مقتل الخوارزمی، ج 2، ص 5-6، پژوهشکده باقر العلوم(ع)، ص 460-461.
[23] عرفان و حماسه، آیة الله جوادی آملی، ص 188-189.
[24] روضة الشهداء، ملا حسین واعظ کـاشفی، ص 336-337.
[25] نک، تعزیه هنر و بومی پیشرو ایران، مقالۀ تحلیلی از تعزیه عروسی قاسم، صادق همایونی.
[26] منتخب التواریخ، حاج محمد هاشم خراسانی، ص 291.
[27] تحقیق دربارۀ اولین اربعین حضرت سید الشهداء، شهید قاضی طباطبایی، ص 676.
[28] مقاتل الطالبیین، ص 120.
[29] البدایه و النـهایه،ابـن کثیر شامی، ج 9، ص 103.
[30] حماسه حسینی، شهید مطهری، ج اول، ص 27-28.
[31] ارزیابی سوگواری های نمایشی، از نگارنده، ص 122.
[32] تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ص 15-16.
[33] در کتاب وسائل الشیعه، ج 14،ص 48 و نیر ریاحین الشریعه، ج3،ص 257 این نکته آمده است.
[34] فروع کافی، ج 5، ص 364.
[35] حدائق الوردیه، ج اول، ص 116.
[36] حـدائق الشـهداء، ص 25.
[37] تحقیق دربارۀ اولین اربعین حضرت سید الشهداء، ص 684.
[38] نفس المهموم، ص 167.
[39] علی الاکبر، عامه عبد الرزاق المقرم، ص 15.
[40] لؤلؤ و مرجان، محدث نوری، ص 92.
[41] حضرت علی اکبر شبیه پیامبر شهید ولایت، از نگارنده، ص 32-33.
[42] نک: تعزیه هنر بـومی پیـشرو ایران، ص 37 و 73.
[43] شاهنامه فردوسی،ج سوم، ص 664.
[44] دارئرة المعارف فارسی، غلامحسین مصاحب، ج اول، ص 77.
[45] موسیقی مذهبی ایران،ج اول (موسیقی تعزیه)،محمد تقی مسعودیه، ص 26.
[46] مجالس تعزیه،حسن صالحی راد، ص 139.
[47] تعزیه شهادت شاهزاده حضرت علی اکبر و شهادت غلام ترک،چـاپ، تـهران، ص 13.
[48] تـمدن ایرانی،چند تن از خاورشناسان فـرانسوی، تـرجمه دکـتر عیسی بهنام، ص 337.
https://hawzah.net/fa/Article/View/96307/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%86%D8%B3%D8%AE%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%B9%D8%B2%DB%8C%D9%87-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1-(%D8%B9)