«قسمت اوّل»شهربانو، مادر نیایشها
«قسمت اوّل»شهربانو، مادر نیایشها
مجله پیام زن دی 1379، شماره 106
دفتر گشوده تاریخ همواره مزین به زرینه ترین برگهای بهشتی است؛ انسانهای وارسته ای که بر بلندای اندیشه آنها حقیقتهای هستی رویش می یابد و سعادت و کمال در ماهتاب نگاه آنها می درخشد. انسانهایی که در دامان خویش تاریخ را پرورش دادند و در گوش نسلهای فردا زمزمه توحید را نجوا کردند و لالایی آنها «لا اِله الاّ اللّه » بود.
اینک مادری با نام «شهربانو» که بانویِ شهر نیایش بود و گلهای عبودیت و نیاز در دامان او شکفته شد و مادری که نظاره گر شکفتن غنچه وجودش نبود و بالنده شدن او را به سرزمین رؤیاهای سبز وانهاد برگ زرّینی از این دفتر است.
شهربانو، شاهزاده ای ایرانی است که انگشت حکمت حق بر او نشانه رفت و برای مادریِ حجت خدا و زینت نیایشگران، امام سجاد(ع)، انتخاب شد.
برخی از محققان و مورخان معاصر بر آن شده اند تا این نور برجسته خاندان ولایت را از صحیفه تاریخ محو کرده و او را به پستوهای نسیان و به سرزمین افسانه ها و اساطیر تبعید کنند. شاید تنها جرم آن بانوی کریمه این باشد که در ایران، اقلیم آتشکده ها و مجوسیان، به دنیا آمده است و این جرم نیست چرا که ابراهیم(ع) در میان بتها و بت پرستان گُل کرد و شکفته شد و شکوفا کرد. و موسی در خانه فرعون بالنده شد اما «کلیم اللّه » شد و رسول رحمت، حضرت محمد(ص) در گاهواره بتان، حجاز و میان بت پرستان، عَلَم توحید را برافراشت. براستی می توان گُلی را یافت که در میان سنگلاخها سر برافراشته و روییده است اما جدا کردن او از تیره گلها غیر منصفانه است!
شاید شهربانو از آن جهت متهم به افسانه بودن شده است که برخی از افسانه پردازان قصه «بی بی شهربانو» و بُقعه مبارکه شهرری را منسوب به بانوی حرم حسین(ع) کرده اند این نیز از انصاف به دور است که اگر افسانه ای به واقعیتی انتساب یافت هر دو را لباس افسانه پوشانده و از مستندات روایی و تاریخی چشم پوشی نماییم.
در این مقاله به بحث در باره شهربانو می پردازیم و ناچار به بیان اختلافات و شبهات هستیم و مباحث زیرا را پی می گیریم:
الف) نگرش محققانه در قضایای تاریخیب) شهربانو از منظر روایات و تاریخج) حقیقتی جاودانه یا افسانه؟!
د) ویژگیهای والاه··· ) در آینه اسماء آسمانیو) غروب زودهنگام
ز) بی بی شهربانو، افسانه شهرری
* نگرش محققانه در قضایای
تاریخی
مباحث تاریخی همواره مورد نظر اندیشمندان و نظریه پردازان عرصه تاریخ بوده و هست و قضایای مهم تاریخی به عنوان یکی از مباحث زنده و پویای علمی و تحقیقی محسوب می گردد. زوایای دید، تحلیل و توجیه و تفسیر تاریخی پیشینه ای دارد به وسعت آفرینش انسان اولیه در عرصه هستی که ثمره درس آموز این بررسیهای تاریخی همانا عبرتها و درسهایی است که بشریت از معلم تاریخ فرا می گیرد.
اندیشمندان گاه با نگرشی محققانه به شخصیتهای برجسته تاریخی پرداخته و برای اثبات و تبیین زوایای شخصی و شخصیتی آنان به استدلال عقلی و نقلی می پردازند و گاه برای انکار یک واقعه به ظاهر تاریخی و در واقع افسانه و ساخته و پرداخته اوهام بشری سالهای متمادی به کاوش و پژوهش می پردازند.
شاید بتوان گفت در رابطه با برخی از مباحث تاریخی که غنای اعتقادی و فرهنگی جوامع به آنها بستگی دارد توجه به چند نکته ضروری و لازم است از جمله:
الف) چگونگی پرداخت به قضایای تاریخی
ب) شیوه ها و تحلیل روشی و ابزاریِ اندیشمندان و تاریخ نگاران در نگرشی محققانه به شخصیتهای تاریخی
ج) زوایای نگرشها و تحلیلهای تاریخی و پژوهش در باره توجیه و تفسیر قضایای تاریخی
د) فلسفه اختلاف برداشتها که گاه موجب تضاد و تضارب آراء مورخان می شود و خوانندگان تاریخ را در کوره راههای تردید و ابهام قرار داده و در واقع بن بستی برای پذیرش یا انکار قضیه فرا راه علاقه مندان به تاریخ قرار می گیرد.
بحث در باره هر یک از این نکات مجال زیادی می طلبد و ما به گونه ای مختصر و گزیده به هر یک می پردازیم.
در قضایای تاریخی به ویژه تاریخ اسلام از دو منبع مهم می توان یاری جست؛ کتابهای روایی که تاریخ را از منظر کلام معصوم(ع) به ما می نمایانند و کتب تاریخی که کمترین فاصله را با زمان واقعی حادثه و یا نقل حادثه تاریخی دارند. به عبارت دیگر در تاریخ اسلام باید به کتابهای تاریخی سده سوم مانند تاریخ یعقوبی و بصائرالدرجات و وقعه صفین و … رجوع شود. لازم به ذکر است که از صدر اسلام تاریخ نویسی به دو شیوه متفاوت بوده است. برخی از مورخان می نویسند:
«1) تک نگاری که در آن موضوعات تاریخی به مبحث خاصی اختصاص داشته است و معمولاً عبارت بود از «اخبار»، «وقعه» و «مقتل» و این شیوه در قرن اول و دوم و در مواردی هم در قرن سوم رایج بوده است.
2) تاریخ عمومی که بیشتر در قرن سوم و چهارم مطرح شد و در این شیوه آثار تاریخی به صورت تاریخ عمومی و دوره ای بوده است و بر اساس ترتیب خلفا و یا به صورت سالشمار مسایل تاریخی را عرضه می کرده مثل تاریخ یعقوبی، دینوری و …»(1)
گاهی اندیشمندان به بررسی شخصیت تاریخی پرداخته و او را از زوایای گوناگون تحلیل کرده و در پی ارائه نکات اخلاقی، تربیتی و یا اجتماعی و سیاسی هستند و گاه خود شخص به عنوان یک گنجینه تاریخی مورد پژوهش قرار می گیرد تا با پیراستن اکاذیب و تثبیت شخصیت واقعی او دامان تاریخ از هر گونه گزافه گویی و یا نسبتهای غیر واقعی پاک شود. این زاویه ها در تحلیلهای تاریخی تأثیری مستقیم و بسزا دارد. از این رو باید مورد توجه ویژه قرار گیرد و با توجه به زاویه دید مورخ به مبحث تاریخی بپردازیم.
* شهربانو از منظر روایات و
تاریخ
در مورد شهربانو اختلاف از زاویه های گوناگونی وجود دارد که به خاستگاه و دلایل هر یک می پردازیم.
الف) برخی از مورخان قدیم و معاصر در زمان اسارت و تاریخ ازدواج این بانو با امام حسین(ع) اختلاف داشته و به بحث در باره اینکه آیا این شاهزاده ایرانی در زمان خلافت عمر بن خطاب به مدینه فرستاده شده است یا زمان عثمان و یا در زمان امام امیرالمؤمنین علی(ع)، می پردازند.
ب) گروهی دیگر در اینکه آیا توسط «حُرَیث بن جابر جُعفی» به اسارت در آمده و برای امام(ع) فرستاده شده است و یا در زمان حکومت عبداللّه بن عامر بن کُرَیز، پس از مرگ پدر، اسیر شد و یا در اثر خوابی که دید خود را در سِلک اسیران در آورد و واقعه ای شبیه به نرجس، شاهزاده رومی، برای او ذکر کرده اند.
ج) گروه دیگری از نویسندگان معاصر اصل وجود شهربانو به عنوان دختر یزدگرد و اسارت او و ازدواج با امام حسین(ع) را نفی کرده و آن را از افسانه های ساخته و پرداخته مردم می دانند و می نویسند: «داستان شهربانو را نخست پندارها و افسانه ها پدید آورده، سپس واقعیت خارجی در پوشش خیال از دیده ها پنهان مانده است.(2)»
د) مورد اختلاف دیگر در مورد این بانو زمان و کیفیت مرگ ایشان است که عده ای (بویژه مورخان صدر اسلام) بر این باور هستند و روایاتی هم داریم که ایشان در حال نفاس، چند روزی پس از تولد فرزندش علی بن الحسین(ع) از دنیا رفت و برخی معتقدند که در کربلا حضور داشته و پس از
شهادت امام حسین(ع) به خاطر ضعف روحیه سوار بر ذوالجناح شده و خود را در فرات غرق کرد! و عده ای دیگر سخن از افسانه کوه بی بی شهربانو به میان آورده و مدفن این بانوی حرم اهل بیت را شهرری و ایران می دانند و ما به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت.
ه··· ) از دیگر موارد اختلافی مورخان این است که آیا او دختر یزدگرد هست یا نه؟ منشأ این اختلاف سخن مسعودی است که می نویسد: «یزدگرد در 35 سالگی به قتل رسید و دو پسر به نامهای بهرام و فیروز و سه دختر به نامهای آدرگ، شاهین و مردآوند از او به جای ماندند.»(3)
برخی از محققان با توجه به مشخص بودن تعداد فرزندان یزدگرد و نبودن نام شهربانو در میان آنها می گویند، وجود شهربانو از اساطیر و افسانه هاست. سعید نفیسی پس از آنکه افسانه بودن این قضیه را از سوی برخی از محققان معاصر ذکر می نماید و دلیل فوق را بیان می کند، می نویسد:
«در برخی از کتابها دختر دیگری برای یزدگرد ذکر شده است با نام شهربانو یا شاه زنان و گفته شده است که او همسر حسین بن علی(ع) و مادر امام زین العابدین علی بن الحسین بوده است.»(4)
گفتنی است که یعقوبی، مورخ قرن سوم هجری اولین کسی است که در باره شهربانو مطلب نوشت و می توان به آن استناد کرد. او در باره مادر امام سجاد(ع) می نویسد «و اُمّه جَرار بنت یزدجرد(5)». در روایات زیادی نیز شهربانو با نامهای گوناگون ذکر شده ولی نام پدر او را یزدگرد آخرین شاه ساسانی نوشته اند و در آینده این روایات مورد بررسی قرار می گیرد. به هر حال در مورد نام پدر شهربانو اختلاف است و پنج نام برای او در مصادر مختلف ذکر شده است که عبارتند از: «یزدگرد» که در بیشتر مصادر ذکر شده است و «نوشجان» که در مناقب ابن شهر آشوب آمده و همچنین «شیرویه» پسر کسری و «سُبحان» و «سَبحان» که در مُجمل التواریخ و القصص ذکر شده است و صاحب کتاب، نام «سُبحان» را رجحان داده است.(6)
در ابتدا به تحقیق در موارد اختلافی می پردازیم و پس از اثبات و یا نفی این شخصیت تاریخی به اختلافات موجود در مورد سال ازدواج او با امام حسین(ع) و زمان اسارت و کیفیت رحلت وی بحث خواهیم داشت.
حقیقتی جاودانه و یا افسانه؟!
در کتابهای روایی روایات متعددی با عبارات گوناگون در مورد مادر علی بن الحسین(ع) آمده است که برخی از آنها مربوط به کتب معتبر است؛ به گونه ای که نمی توان آنها را مورد بی مهری در پژوهش قرار داد.
در مناقب ابن شهر آشوب به نقل از ابوجعفر ابن بابویه آمده است:
«… و اُمّه شهربانویه بنت یزدجرد بن شهریار الکسری و یسمّونها ایضا: شاه زنان و جهان بانویه و سلافه و …؛(7)
و مادر او [علی بن الحسین(ع)[ شهربانو دختر یزدگرد پسر شهریار است و او را شاه زنان و جهان بانو و سلافه و … هم نام نهاده اند.»
و در کشف الغمّه به نقل از ابن خشّاب (صاحب کتاب موالید الائمة) می خوانیم:
«اُمّهُ خولة بنت یزدجرد ملک فارس و هی التی سمّاها امیرالمؤمنین شاه زنان و یقال: بل کان اسمها برّة بنت نوشجان و یقال: بل کان اسمها شهربانو بنت یزدجرد؛(8)
مادر او (امام سجاد(ع)) خَولَة دختر یزدگرد پادشاه ایران است و او کسی است که امیرالمؤمنین او را شاه زنان نامید و گفته شده است که نام او برّه دختر نوشجان باشد و نیز گفته شده که نام او شهربانو دختر یزدجرد باشد.»
شیخ مفید که از عالمان سده چهارم است و در مورد تألیفات تاریخی او نوشته اند: «کتابهای خاصی به شرح دوازده امام پرداخته است. کهن ترین اثر در این زمینه که به تفصیل به این بحث پرداخته، کتاب «الارشاد» شیخ مفید است»(9) در باره مادر امام سجاد(ع) می نویسد:
«اُمّه شاه زنان بنت یزدجرد بن شهریار کسری و یقال: انّ اسمها شهربانو؛(10)
مادر علی بن الحسین(ع) شاه زنان دختر یزدگرد پسر شهریار، شاه ایران، است و گفته شده که نام او شهربانو است.»
با توجه به اینکه روایت اول از ابن خشاب نقل شده است و در باره او نوشته اند که کهن ترین کتاب تاریخی در مورد ائمه را دارد و آن تاریخ الائمه یا تاریخ الموالید و یا وفیات اهل البیت است،(11) می بینیم که پیشینه این روایات به پیش از کلینی و یا شیخ مفید می رسد و باید با تأمل بیشتر آنها را بررسی کرد.
از طرفی علی بن الحسین مسعودی (م346) که از مورخان سده سوم است در کتاب اثبات الوصیة می نویسد: «و رُوِی اَنّ ابامحمد ولد سنة ثمان و ثلاثین من الهجرة و کانت اُمّه جهان شاه بنت یزدجرد ملک آخر ملوک الفرس و هو یزدجرد بن شهریار؛»(12)
روایت شده است که ابامحمد (امام سجاد(ع)) در سال 38 هجری به دنیا آمد و مادرش جهانشاه دختر یزدگرد آخرین شاه ایرانی بوده که همان یزدجرد پسر شهریار است.»
با توجه به روایات فوق و روایات دیگری، که با اندک اختلاف در تاریخ اسارت شهربانو و اینکه فتح خراسان و اسارت او با کدام یک از خلفا همزمان بوده است نقل شده و با تصریح، شهربانو را به عنوان مادر امام سجاد(ع) نقل می کنند، دلیل متقنی برای انکار اصل وجود شهربانو و ازدواج امام حسین(ع) و شهربانو وجود ندارد. گفتنی است که اگر چه برخی از این روایات از نظر سند ضعیف بوده مورد قبول نیستند ولی همین احادیث ضعیف چون از طرق گوناگون نقل شده و مضمون مشترکی در وجود بانوی ایرانی با نام شهربانو در حرم اهل بیت دارند قابل اعتماد هستند گرچه در پژوهشهای تاریخی حتی ضعف سند نیز ضرر به یک نقل مکرر که در کتب کهن و قدیمی ذکر شده است نمی رساند.
به هر حال در نزدیک به 20 روایت که برخی از آنها در کتب معتبر روایی و تاریخی ذکر شده آمده است که شهربانو مادر امام سجاد(ع)، ایرانی بوده و از خانواده سلطنتی می باشد. حتی اگر روایات ضعیف و آنها که مطابق تاریخ نیستند را کنار بزنیم احادیث محکم و مطابق با تاریخ آن زمان می یابیم که قابل استناد هستند؛ احادیثی که شیخ صدوق و کلینی و شیخ مفید و مبرّد در کتابهایشان نقل کرده اند.
برخی با استناد به کلام شهید مطهری در مورد مشکوک بودن قضیه شهربانو بنای انکار را نهاده اند در حالی که علامه شهید در صدد نفی استناد شیعه گری در ایران به نسبت خاندان ساسانی با اهل بیت(ع) بوده و در این مورد به یکی از روایات (روایت موجود در کافی) اشاره نموده و می فرماید:
«گذشته از عدم انطباق مضمون این روایت با تاریخ، در سند این روایت دو نفر قرار دارند که آن را غیر قابل اعتماد می کنند. یکی ابراهیم بن اسحاق احمری نهاوندی است که علماء رجال او را از نظر دینی متهم می دانند و روایات او را غیر قابل اعتماد می شمارند و دیگری عمرو بن شمر است که او نیز کذّاب و جعال خوانده شده است.» در ادامه می فرماید:
«من نمی دانم سایر روایاتی که در این مورد است از این قبیل است یا نه؟ بررسی مجموع احادیثی که در این زمینه وارد شده است احتیاج به مطالعه و تحقیق بیشتری دارد.»(13)
با توجه به مطلب مذکور شهید مطهری با قاطعیت کامل از افسانه بودن این قضیه تاریخی سخن نگفته و تنها به بررسی یک روایت پرداخته و پس از ذکر ضعف سند و عدم تطابق با واقعیتهای تاریخی محققان و پژوهشگران را دعوت به مطالعه و تحقیق بیشتری نموده است.
اکنون به کتابهای تاریخی رجوع کرده و شهربانو را در آنجا جستجو می کنیم. در تاریخ یعقوبی آمده است:
«مادر علی بن الحسین(ع) حرار دختر یزدگرد بود و حسین(ع) نام او را غزاله نهاد.»(14)
و مسعودی در مروج الذهب می نویسد:
«وی (یزدگرد) آخرین پادشاه ساسانی بود و پادشاهی او تا وقتی که در مرو خراسان کشته شد بیست سال بود. هنگام قتل وی هفت سال و نیم از خلافت عثمان بن عفان می گذشت و سال سی و یکم هجرت بود.»(15)
با توجه به روایاتی که اسارت بانوی ایرانی و خواهرش را پس از قتل پدرش، یزدگرد، ذکر کرده و اشاره به زمان خلافت عثمان کرده اند مثل روایتی که شیخ صدوق در عیون اخبارالرضا ذکر می کند و سخن این مورخ سده سوم که قتل یزدگرد را در سال 31 هجری و همزمان با هفتمین سال خلافت عثمان ذکر می کند، به صحت قضیه اسارت ایشان پی می بریم. در روایت آمده است:
سهل بن قاسم نوشجانی می گوید: «امام رضا(ع) در خراسان به من فرمود: بین ما (اهل بیت) و شما نسبتی وجود دارد. گفتم: چیست آن نسبت ای امیر؟! فرمود: وقتی عبداللّه بن عامر بن زکریا خراسان را فتح کرد بر دو دختر یزدگرد پسر شهریار، شاه ایران، دست یافت و آن دو را نزد عثمان بن عفان فرستاد. عثمان یکی از آن دو دختر را به حسین(ع) و دیگری را به حسن(ع) بخشید و…»(16)
در مورد شخصیت عبداللّه بن کریز و منصب او در زمان خلافت عثمان، یعقوبی می نویسد:
«عثمان، عبداللّه ابن عامر بن کرُیز را که 25 ساله بود [در سال 27 ه··· ] به جای ابوموسی اشعری فرستاد و او را فرماندار بصره کرد.»
و نیز می نویسد: «عبداللّه بن عامر کریز، نیشابور را در سال 30 به زور گشود.»(17)
بنابراین، در اینکه خراسان در سال 31 فتح شد(18) پس از نیشابور و اینکه عامر بن کریز فتوحاتی در شرق ایران از جمله خراسان داشته است بنا بر نقل معتبر تاریخی شکی نیست و با جمع روایت و نقل تاریخی می توان به این نکته اعتراف کرد که شهربانو دختر یزدگرد پس از قتل پدر در جریان فتح خراسان به دست فرماندهان سپاه عرب اسیر شده و به مدینه فرستاده می شود و با اختیار خود امام حسین(ع) را برای ازدواج برمی گزیند. برخی از نویسندگان معاصر این حدیث را ساخته ذهن فرزندان امام حسن(ع) دانسته و می نویسند:
«… به نظر می رسد که هم چشمی حسنیان با حسینیان موجب پدید آمدن چنین روایتی شده باشد … تا حسنیان و حسینیان هر دو از مفاخرت زناشویی با خاندان یزدگرد برخوردار بوده باشند!»(19)
با اندک تأمل درمی یابیم که تنها علت ضعف حدیث مذکور این است که عون بن محمد و سهل بن القاسم در کتب رجال ذکر نشده اند که البته با توجه به اینکه در کتب رجال بیشتر راویان احادیث فقهی مورد بحث قرار گرفته اند و بسیاری از ناقلان تاریخ و راویان احادیث تاریخی در کتب رجالی ذکر نشده اند، این عدم ذکر در کتب رجالی ضعف محسوب نمی شود. همان گونه که در کتب رجال از حکیمه خاتون که راوی بسیاری از روایتهای تاریخی است ذکری نشده است ولی وثاقت و صداقت این بانوی عالمه و حکیمه با این مسأله مورد خدشه قرار نمی گیرد.
پس اولاً، حدیث را شیخ صدوق ذکر می کند که مورد توجه علما و فقها و اندیشمندان است. ثانیا، دیگر راویان مورد تأیید هستند و ثالثا، این روایت با نقلهای تاریخی موجود در تاریخ یعقوبی کاملاً
مطابقت دارد و براحتی نمی توان آن را ساخته خیال پردازان عرب و عجم دانست.
گفتنی است که در کتاب «الکامل» مبرّد به این مسأله اشاره شده است:
«کان اسمُ اُمّ علّی بن الحسین(ع) سُلافَه من وُلد یزدجرد معروفة النَسَب من خیّرات النساء و قیل خولة؛(20)
نام مادر علی بن الحسین(ع) سلافه است و او از فرزندان یزدگرد بود. و نَسب و خاندان معروفی دارد از بهترین زنان و زنان برگزیده بوده و او را خوله هم نامیده اند.»
نام شهربانو در کتب مستشرقین نیز به چشم می خورد که خاستگاه آن نیز کتابهای قرون اولیه هجری است. در کتاب ایران در زمان ساسانیان از مستشرق دانمارکی کریستین سن می خوانیم:
«اما شهربانو بنا بر روایات شیعه ـ که صحت آن روایات گویا قطعی نیست ـ با امام حسین(ع) ازدواج کرد پس فرزندان حسین همانان که پسران محمد(ص) بودند که دخترش فاطمه همسر علی بود وارث خَورنَة یا فرّ ایزدی شاهنشاهان ایران باستان هستند و از دو طرف (پدر و مادر) کریم و بزرگوارند.»(21)
سخن این مستشرق دارای دو بخش است. در بخش اول شهربانو را طبق روایات شیعه دختر یزدگرد و همسر امام حسین(ع)
می داند و در بخش دوم دلیل ارادت ایرانیان به فرزندان حسین بن علی(ع) را توارث آنها از مجد و شکوه شاهنشاهان ایران ذکر می کند که البته این بخش از سخن ایشان نادرست است زیرا شیعیان ایران پیش از قضیه شهربانو گرایش به شیعه و محبت اهل بیت داشته اند و خاستگاه محبت ایرانیان به خاندان اهل بیت(ع) معرفت و شناخت آنها نسبت به آن بزرگواران است نه حسّ ملی گرایانه آنان و می توان گفت این بزرگترین بی انصافی نسبت به شیعیان ایرانی است.
اما بخش اول این سخن کریستین سِن که از شهربانو سخن به میان آمده با توجه به اینکه پیش از این مطلب می نویسد: «و مسعودی (در مروج الذهب) نام فرزندان یزدگرد را ذکر کرده و می نویسد که او دو پسر به نامهای وهرام (بهرام) و پیروز (فیروز) و سه دختر به نامهای أدرگ و شهربانو و مرداوند داشته است.»(22) و شهربانو را از فرزند یزدگرد برمی شمارد قابل بحث است.
گفتنی است که در مروج الذهب مسعودی عبارت مربوط به نامهای دختران یزدگرد آن گونه که در این کتاب آمده دیده نشد و مترجم فارسی کتاب مستشرق دانمارکی نیز در پی نوشت خود ذیل نام شهربانو می نویسد:
«در نسخه خطی اسم «ادرگ» و «شهربانو» فاسد شده است.»(23)
از طرفی در نسخه های چاپی کتاب مسعودی می خوانیم: «و ثلاث بناتٍ: ادرگ، شاهین و مرداوند؛»(24) دختران یزدگرد
1 ـ منابع تاریخ اسلام، رسول جعفریان، ص110.
2 ـ زندگانی علی بن الحسین(ع)، سیدجعفر شهیدی، ص9.
3 ـ مروج الذهب، علی بن الحسین المسعودی، ج1، ص281، (عربی).
4 ـ از پرویز تا چنگیز، سیدسعید نفیسی (مقاله در مجله مهر، سال اول)، ص70.
5 ـ تاریخ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (یعقوبی)، ج1، ص219.
6 ـ مجله رسالة الحسین(ع) سال اول، شماره دوم، مقاله السیّدة «شهربانو»، الشیخ محمدهادی الیوسفی، ص28.
7 ـ مناقب ابن شهر آشوب، ابن شهر آشوب، ج4، ص189.
8 ـ کشف الغمه، علی بن عیسی الاربلی، ج2، ص302.
9 ـ منابع تاریخ اسلام، ص239.
10 ـ الارشاد، شیخ مفید، ص269.
11 ـ [برخی این کتاب را به ابن خشاب و برخی دیگر به نصر بن علی جهضمی و یا ابن ابی الثلج و یا احمد بن محمد فریابی نسبت داده اند. [ن.ک: منابع تاریخ اسلام، ص239.
12 ـ اثبات الوصیة، علی بن الحسین المسعودی، ص169، (برخی از مورخان این کتاب را از مسعودی نمی دانند.)
13 ـ خدمات متقابل اسلام و ایران، مرتضی مطهری،، ص132 و 133.
14 ـ تاریخ یعقوبی، ج1، ص219.
15 ـ مروج الذهب، ج1، ص275 (فارسی)، ترجمه ابوالقاسم پاینده.
16 ـ عیون اخبارالرضا، ج2، ص126 و 127.
17 ـ یعقوبی، ج2، ص59.
18 ـ الکامل، ابن اثیر، ج3، ص205.
19 ـ زندگانی امام زین العابدین(ع)، سیدجعفر شهیدی، ص20.
20 ـ الکامل، مُبرِّد، ج2، ص93.
21 ـ ایران فی عهد ساسانیین، کریستن سن، ترجمه یحیی الخشّاب، ص489، (عربی).
22 ـ همان، ص488.
23 ـ ایران در زمان ساسانیان، کریستن سن، ترجمه رسیه یاسمی، ص659، (فارسی).
24 ـ مروج الذهب، ج1، ص284.