فلسفه بعثت پیامبران
1 - فلسفه بعثت پیامبران
کتاب محمد امین (زندگانی و شخصیت پیامبر اعظم (ص))
1 - فلسفه بعثت پیامبران[111]ممکن است برای بعضی ها چنین سئوالاتی مطرح شود و چنین بیند یشندکه آیا مبعوث شدن پیامبران از سوی خدا برای راهنمائی انسانها ضرورت دارد؟
مگرعقل وخرد انسانها برای فهم واقعیت ها کافی نیست؟
مگر پیشرفت علم و دا نش بشر، کمک به کشف رازها و روشن شدن همه حقایق نمی کند؟
بنابراین آنچه را پیامبران ممکن است برای ما بیاورند، از دو حال خارج نیست، یا عقل ما بخوبی آن را درک می کند و یا نه.
[112]اگر صورت اول باشد و عقل ما بخوبی آن را درک کند، در این صورت نیازی به فرستادن پیامبران نداریم.
واگرهم صورت دوم باشد، وعقل ما قادر به درک آن نیست، دراین صورت ما نمی توانیم زیر بار مطالبی برویم که بر خلاف عقل و خردمان است! از سوی دیگر، آیا چنین حرفی درست است که، انسان خود را در اختیار دیگری بگذارد، و سخنان او را بدون چون و چرا بپذیرد؟
مگر پیامبران انسانهائی همچون خود ما نیستند؟پس چرا و چگونه ماخودرا در اختیار انسانهائی همچون خود ما بگذاریم؟
برای روشن شدن حقیقت مسئله و با توجه به چند نکته پاسخ همه این سئوالات روشن می شود، و موقعیت بعثت پیامبران در نظام زندگی انسانها معلوم می گردد.
1- ما باید بدانیم که، علم و دانش بشر محدود است، و با تمام پیشرفتهائی که در تمام علوم و دانش ها نصیب بشر شده هنوز آنچه را که ما می دانیم در برابر آنچه نمی دانیم همچون قطره ای در برابردریا است، وگاهی دربرابرکوه است.
درحقیقت عقل ما همچون نور افکن قوی و نیرومندی است، اما پیامبران ووحی آسمانی همچون یک خورشید عالمتاب، آیا
[113]کسی می تواند بگوید من با داشتن یک نورافکن قوی چه احتیاجی به خورشید دارم؟!
پس روشن می شود که، قلمرو قضاوت و درک عقل ما منطقه کوچکی است که، شعاع علم و دانش آن را روشن ساخته و ما از بیرون آن به کلی بی خبریم بنابر این پیامبران می آیند و این منطقه وسیع را تا آنجا که ما نیاز داریم روشن می سازد.
آنهاکه درگذشته می گفتند با وجود عقل و خرد آدمی، نیازی به پیامبران و تعلیمات آنها نداریم، سخت در اشتباهند، چون نه قلمرو علم و دانش بشر را شناخته اند و نه رسالت پیامبران را.
این درست به آن می ماند که کودکی درس الفبا را درکلاس اول خوانده بگوید من دیگر همه چیز را میدانم و نیاز به معلم و استاد ندارم، آیا این سخن بی پایه و دلیل نیست؟.
2- هیچکس نمی گوید انسان خود را در بست در اختیار دیگری همچون خودش بگذارد، چنین چیزی نگفتیم وچنین حرفی درست نیست.
بلکه گفتیم پیامبران با وحی آسمانی، یعنی با علم بی پا یان خدا، ارتباط دارند، و ما باید از طریق دلائل قطعی ارتباط آنها را با خدا بشناسیم، تنها در این صورت است که سخنان این
[114]پیامبران و رهبران آسمانی را پذیرا می شویم و تعلیمات حساب شده آنها را با جان و دل می پذیریم.
آیا اگرکسی به نسخه طبیب ماهرومتخصص و دلسوزی عمل کندکارخلافی انجام داده است؟!
پیامبران طبیبان روحانی بشریت هستند.
آیا اگر کسی درس معلم و استاد خود را که با عقل و فکرش هماهنگ است بپذیرد کار نادرستی کرده است؟!