شهید سید مجتبی صالحی خوانساری
? *کرامات شهیدان* ?
? *شهید سید مجتبی صالحی خوانساری*
?پدرم شهید شده بود و مادرم برای مراسم به خوانسار رفته بود. مدرسه برگه امتحانات ثلث دوم را بهم دادن و گفتن به تایید مادرت برسان. شب قبل از خواب به این فکر می کردم که با وجود شهادت پدرم و غیبت مادرم چگونه برگه را فردا بدون امضا به مدرسه تحویل بدهم، در همین نگرانی به خواب رفتم.
?شب خواب دیدم پدرم به منزلمان آمد و گفت زهرا جان آن برگه را بده تا امضا کنم. برگه را آوردم ولی هر چه دنبال خودکار می گشتم، خودکار قرمز دم دستم می آمد. بالاخره یه خودکار مشکی پیدا کردم و پدرم در حاشیه برگه نوشت: اینجانب رضایت دارم و آن را امضا کرد. رفتم برای پدرم نهار بیارم که دیدم نیست. آنقدر گریه کردم که از شدت گریه از خواب بیدار شدم. فردا که داشتم وسایلم را آماده می کردم تا به مدرسه بروم ، ناخودآگاه دیدم که روی برگه با خط پدرم نوشته شده است: «اینجانب رضایت دارم.» و امضای پدرم هم پای برگه هست.
?یکی از دوستان پدرم که جریان را شنیده بود و باور نکرده بود به خانه ما آمد و در حالی که متاثر بود گفت سه بار پدرت را خواب دیدم بهم گفت: «اگه شک داری، تا قیامت در شک خود باقی بمان.» مادرم هم چند دفعه پدرم را در خواب دیده بود و گفته بود در اینکه من برگه زهرا را امضا کرده ام هیچ شکی و تردیدی مکن.
?یک نفر دیگر هم که سابقه دوستی با پدرم داشت به خانه ما آمد و گفت: «وقتی این قضیه را شنیدم گفتم اگر این قضیه صحت دارد. پدرت باید به نشانه صحت آن، فرزندم که در جنگ قطع نخاع شده است را شفا بدهد. او گریه می کرد و گفت پسرم پس از این شفا پیدا کرد.» مزار این شهید بزرگوار در قم می باشد.
?کتاب لحظه های آسمانی، صفحه 7 الی 10
*جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا امام زمان و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات*
■■■■■■■■■■■■■■■■■
■