شهادت صیاد شیرازی
شهادت صیاد شیرازی
مجله اشارات فروردین 1385، شماره 83
سیمرغ
میثم امانی
با نمازهای نافله که از خواب برمی خیزی، آسمان بشارت می دهد به سپیده صبح. از هر چه خستگی جاده هاست، رها خواهی شد. عمری خلوص بر پیشانی ات می درخشد. نیت معراج کن که وضو به خون خواهی گرفت. سبد سبد یاس آورده اند. بوی مسیحا وزیدن گرفته است. در کوچه ها و خیابان، عشق می بارد!
مرگ را تو به سخره گرفته ای، خستگی را دور زده ای، کسالت را دوره کرده ای. چشم های تو نه در سال های جنگ خواب را به یاد دارد، نه در سال های پس از جنگ. برق اسلام را در دست داشتی که تپه های «کردستان»، زیر قدم های تو به خاک افتاده بود و تیرک خیمه «بعثی»ها، ستون به ستون می لرزید. نفست شراره شوق بود در زمستان و رایحه امید در تابستان. نه سوزن های گرما، نه تازیانه های سرما، هیچ یک بر تو اثری نداشت. وجود تو تنها عشق را می شناخت. نام تو در سنگر دشمن، آذرخش بود که می بارید و آتش بود که می سوخت. زندگی ات یک سره در محراب گذشت؛ محراب بندگی، محراب حضور.
به نماز صبح که می ایستی، صدای باد در ایوان می پیچد. خبر آورده اند که چشم هایت روشن! فرا خوانده شده ای به جشن شهادت. شهر از خواب گرفتاری های زندگی برنخاسته است. از خم کوچه نگذشته است هنوز و تو از هفت شهر عشق عبور کرده ای. رنگین کمان زندگی ات، کامل شده است. کوه قاف، به بلندی اراده ات درود می فرستد. تو «سیمرغ» شده ای. آشیانه ات تبریک!
شهادتت مبارک!
حجره بهشت
حسین امیری
اهالی کوچه دل را تاب ماندن در گل نیست. صدایی آشنا، مدام نهیب می زند که خواب، شیوه عاشقان نباشد.
طبیب عشق باشی یا واعظ عقل، نجار پنجره های آسمان باشی یا مدرس شیوه های عاشق کشی، شاعر باشی یا مهندس یا ارتشی، آن گاه که دلت در حجره های بهشت متولد شده باشد، تو را با خاک نسبتی نیست؛ خواه ناخواه هوای افلاک به سرت می زند.
ساکن خاطرات کربلا بودن مهم است! امیر! مسئولیت و مشغولیت، راه دل را سد نمی کند. دروازه های جهاد، برای ساکنین خانه های عافیت بسته است، نه بر روی صاحبان حمیت.
برای آنان که در حقیقت قیام حسین علیه السلام مقیم گشته اند، «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»ست. امیر، شهید راه کربلا شد؛ شهادتت مبارک، امیر کربلایی!
چهارشنبه
23 فروردین 1385
12 ربیع الاول 1427
2006.