13 خرداد 1404
شعر در وصف امام باقر و واقعه کربلا
غم کربـلا نـرفت از خـاطـر ما هـنـوز
فـغان خـیمـههـای سوختـهسـر بـه سـر، هـنـوز
در آن ظهر، خون فتاد از آسمان، زمین
پُر است از عطش، دلِ خشکِ کوثـر هـنـوز
شده چـشمِ طفـل بـاقـر آیـنـهی شـهـیـد
که بیـند به گـودال، پـیـکر بـیسـپـر هـنـوز
طنینِ علیـکـم بـالفـرار از لبِ حزین
زند نـاله در دلِ شبِ بیسحر هـنـوز
ز آتـش کِـه افـتـاد بر خـیـمه، دل گـسست
پُر است از شرار، جانِ مضطر هـنـوز
نگاهِ امام پنجم از آن شبیخون تلخ
گـواه اسـت بـر جـنـایـتِ شـمـر، هـنـوز
نه خاموش گشته داغ آن ظهرِ پرخروش
بسوزد دل از مصیبـتِ حـقسـتـر هـنـوز