سنخ شناسی ماهیت وحی
سنخ شناسی ماهیت وحی
مجله پگاه حوزه یازدهم آبان 1381، شماره 73
نگاهی به نظریات موجود در باب سرشت وحی
در باب سرشت وحی، سه برداشت و دیدگاه متفاوت در کار است; هر چند این سه دیدگاه به طور همزمان مطرح نبوده اند: یک برداشت در قرون وسطا مطرح بوده و امروز هم طرفدارانی دارد و آن دیدگاه گزاره ای است . متکلمان مسیحی قرون وسطا این دیدگاه را نسبت به وحی داشتند بنابر این دیدگاه، وحی مجموعه ای از گزاره ها است که به پیامبر القا شده است . برداشت دوم در الهیات لیبرال شکل گرفت . متکلمان لیبرال وحی را نوعی تجربه دانسته اند، لذا دیدگاه تجربه دینی از وحی نام گرفت . در قرن بیستم، برداشت دیگری از وحی صورت گرفت که می توان آن را «دیدگاه افعال گفتاری » از وحی نامید . بر طبق این برداشت وحی به این معنا است که خدا افعالی گفتاری را انجام داده است .
1 . دیدگاه گزاره ای (1)
بر طبق قدیمی ترین دیدگاه که در مورد سرشت وحی وجود دارد وحی گونه ای انتقال اطلاعات است . خدا حقایقی را به پیامبر انتقال می دهد و مجموعه این حقایق، اساس وحی را تشکیل می دهند . این برداشت از وحی «دیدگاه گزاره ای » نام گرفته است .
انتقال اطلاعاتی مذکور در اثر گونه ای ارتباط میان پیامبر و خدا صورت می گیرد . پیامبر، قدرت ویژه ای دارد که در پرتو آن، اطلاعاتی را که خدا به او عرضه می دارد، می فهمد و سپس آنها را در اختیار دیگران قرار می دهد . خدا به واسطه وحی ارتباطی با بشر برقرار کرده و پیامی به او داده است . این پیام یا حقایق از سنخ گزاره ها است; یعنی مجموعه هایی از آموزه ها که به صورت گزاره هایی تقریر شده اند .
مفهوم گزاره
واژه کلیدی این دیدگاه، «گزاره » (2) است . گزاره به چه معنایی است؟ و وحی خدا به چه معنایی گزاره ای است؟ در منطق گزاره به جمله ای می گویند که صدق و کذب بردار است . مثلا جمله «باران می بارد» ممکن است راست یا دروغ باشد، ولی در وحی گزاره ای، این معنا از گزاره مراد نیست . چرا که ممکن است حقایق وحیانی وقتی در قالب زبان خاصی در می آید، جملات آن صدق و کذب بردار نباشند . گزاره های منطقی ویژگی دیگری نیز دارند: چند جمله از زبان های متفاوت ممکن است بر یک گزاره دلالت داشته باشند . مثلا جملاتی از زبان های گوناگون دنیا که مفید این معنا نیستند که «برف سفید است » بر یک گزاره دلالت دارند . آن گزاره در قالب هیچ یک از این زبان ها نیست و لباس هیچ یک از آن ها را بر تن ندارد . به عبارت دیگر، گزاره به اصطلاح منطقی، الزاما به صورت زبان طبیعی خاصی نیست و به تعبیر کلی تر، گزاره ها از زبان های طبیعی استقلال دارند . زبان های طبیعی زبان هایی هستند که انسان ها با آن ها تکلم می کنند . گزاره ها مشروط به این نیستند که حتما به صورت زبان طبیعی خاصی باشند; هر چند وقتی گزاره ها را برای دیگران نقل می کنیم، معمولا در قالب زبان خاص است .
در دیدگاه گزاره ای، حقایق وحیانی به این معنا گزاره اند که زبان های طبیعی استقلال دارند . حقایقی را که خدا یا فرشته وحی بر قلب پیامبر القا می کند، صورت زبان خاصی ندارد . این حقایق اطلاعاتی محض اند و پیامبر به آن ها لباس زبان خاص را می پوشاند . حقایق گزاره ای برای ما امور آشنایی هستند . ما وقتی با اشاره مطلبی را به دیگران می فهمانیم، حقایق را به آن ها القا می کنیم . این حقایق در قالب زبان طبیعی خاصی نیستند . از این گذشته، ممکن است از طریق نمادها و یا علائمی، حقایق گزاره ای را به دیگران انتقال دهیم . علائم راهنمایی چنین کارکردی دارند; یعنی گزاره هایی را به معنای مذکور به دیگران انتقال می دهند . راه های بسیاری غیر از موارد فوق، برای القای حقایق گزاره ای وجود دارد; مثلا، با استفاده از روش های فراروان شناختی می توان حقایق گزاره ای را به دیگران انتقال داد . تله پاتی، یکی از این راه ها است .
تقسیم گیلبرت رایل
در وحی گزاره ای، خدا وحی فرستاده است، به این معنا است که خدا حقایقی را بر پیامبر (ص) اعلام کرده است . یکی از فلاسفه تحلیلی به نام گیلبرت رایل (3) افعال را به دو دسته تقسیم می کند: افعال حاکی از توفیق و افعال حاکی از کار .
افعال حاکی از توفیق، (4) نشان می دهد که فاعل فعل به هدفی خاص دست نیافته است; مثلا وقتی می گوییم «زید در مسابقه دو برنده شد» غها «برنده شد» فعلی حاکی از توفیق است و نشان می دهد که زید به هدفی خاص دست یافته است . در مقابل، افعال حاکی از کار (5) نشان می دهد که فاعل کاری خاص را انجام می دهد، یا داده است . اگر در مثال گذشته بگوییم: «زید میدان مسابقه را دوید» فعل «دوید» تنها نشان می دهد که زید کار دویدن را انجام داده است، ولی نشان نمی دهد که او در نیل رسیدن به هدفی، مانند بردن مسابقه، نیز توفیق داشته است . (6)
وحی گزاره ای فعلی حاکی از توفیق است . وقتی می گوییم «خدا بر پیامبر وحی کرد» به این معنا است که: «خداوند گزاره الف را بر پیامبر وحی کرد» و این فعل بیان می دارد که ارتباطی میان خداوند و پیامبر، به منظور انتقال گزاره ای تحقق یافته است . ممکن است تحقق این ارتباط به شیوه های گوناگونی صورت گرفته باشد، ولی به هر حال این منظور تحقق یافته است . (7)
ارکان وحی گزاره ای
برای این که ببینیم وحی گزاره ای بر چه ارکانی تکیه دارد می توانیم کار خود را از بررسی گفت وگو و ارتباط زبانی آغاز کنیم . ما وقتی با همنوعان خود ارتباط زبانی برقرار می کنیم، شش رکن در این ارتباط در کارند: گوینده ای با مخاطبی خاص ارتباط زبانی برقرار می کند و در این ارتباط، پیامی را به او انتقال می دهد . اولا این انتقال پیام در بستر و زمینه خاص صورت می گیرد; ثانیا گوینده و مخاطب، تماس و مواجهه ای دارند، مثلا در میان انسان ها، این ارتباط با دیدن و شنیدن همراه است; ثانیا این انتقال پیام به کمک نمادهایی صورت می گیرد . این نمادها غالبا از زبانی خاص اند . بنابراین ارتباط زبانی شش رکن دارد: گوینده، مخاطب، پیام، مواجهه، زمینه و نمادها .
در وحی گزاره ای سه رکن در کار است که عبارتند از: فرستنده، گیرنده، پیام .
در وحی گزاره ای فرستنده خدا (و یا فرشته وحی) است . در مقابل، گیرنده وحی پیامبر است . در عمل وحی، پیامبر پیامی را از خداوند دریافت می کند . دریافت این پیام در پرتو مواجهه ای صورت می گیرد که پیامبر با خداوند یا بر فرشته وحی دارد . این مواجهه، تجربه ای دینی است و چون با دریافت پیامی همراه است، اصطلاحا آن را «تجربه وحیانی » می نامیم . بنابراین، تجربه وحیانی، تجربه ای است که پیامبر به هنگام دریافت وحی دارد . انتقال پیام مذکور در بستر و زمینه خاصی صورت می گیرد که زمینه وحی نام دارد . تجربه وحیانی و زمینه وحی، اموری همراه با وحی اند .
در وحی گزاره ای مخاطبی در کار نیست; زیرا مخاطب در ارتباط زبانی وجود دارد . بنابراین، مخاطب هنگامی پیدا می شود که پیامبر وحی را در قالب زبانی خاص درمی آورد، و قبل از این که وحی صورت زبانی به خود بگیرد، تنها بالقوه مخاطب دارد . البته پیامبر واسطه است و این پیام را باید به دیگران برساند; از این رو و به بیان دقیق تر، واسطه و گیرنده اصلی، پیام او است .
تفاوت تجارب وحیانی و نبوی و وحی گزاره ای
میان تجارب وحیانی نبوی و وحی گزاره ای باید فرق بگذاریم . تجارب وحیانی، تجاربی است که پیامبر همراه با دریافت وحی دارد . مجموع تجارب دینی پیامبر (ص) در طول زندگانی ایشان، غیر از تجارب وحیانی، تجارب نبوی اند . وحی گزاره ای با هر دو تفاوت دارد . تجارب وحیانی خود وحی نیستند، بلکه همراه با وحی تحقق می یابند . وحی حقایقی است که به صورت گزاره القا می شود و همراه با این القای حقایق، پیامبر مواجهه ای دارد که تجربه وحیانی است . حقایقی هم که به صورت گزاره ای وحی می شود، همان پیام وحی است .
2 . دیدگاه تجربه دینی (8)
طبق دیدگاه دیگر، وحی گونه ای تجربه دینی است . طرفداران این دیدگاه با مواجهه پیامبر با خدا تاکید می ورزند و سرشت وحی را همین مواجهه می دانند . در این دیدگاه، وحی به این معنا نیست که خدا پیامی را بر پیامبر القا کرده است . بلکه بدین معناست که پیامبر مواجهه ای با خدا داشته است و از این مواجهه تفسیر دارد . آنچه ما به عنوان «پیام وحی » می شناسیم، در واقع تفسیر پیامبر و ترجمان او از تجربه اش است . همچنین، میان خدا و پیامبر، جملاتی رد و بدل نشده است . خود تجربه، فارغ از زبان است و پیامبر در قالب زبان، تفسیر خودش را به دیگران انتقال می دهد .
ارکان وحی تجربی
در دیدگاه تجربه دینی، وحی را چگونه باید تصور کرد؟ دیدگاه تجربه دینی، فعل وحی صرفا حاکی از کار است; چرا که جمله «فعل وحی، حاکی از توفیق است » به این معنا است که: «پیامبر خدا را تجربه کرد» یا به نحو دقیق تر، «پیامبر مواجهه وحیانی با خدا داشت » . این گونه جملات صرفا کار پیامبر را نشان می دهند . این وحی را وحی تجربه می نامیم . وحی تجربه - یعنی وحی در این دیدگاه - به سه رکن تکیه میزند: خدا، پیامبر، تجربه وحیانی . پیامبر با خدا مواجهه ای دارد و خدا در تجربه او ظاهر گشته است . وحی در این برداشت، همین تجربه وحیانی است . گزاره هایی که پیامبر به عنوان پیام وحی به دیگران ارائه می دهد ترجمه وحیانی او و تفاسیرش از آن هستند; چیزهایی که مستقیما در تجربه رد و بدل شده اند .
دو معنای شخصی بودن تجربه وحیانی
وحی به دو معنا تجربه ای شخصی است: اولا تنها خود پیامبر و نه کس دیگری حق دارد تجربه اش را توصیف کند . شخصی و خصوصی بودن، ویژگی تمام تجارب دینی است و به وحی اختصاص ندارد . ثانیا تنها خود پیامبر و نه کسی دیگر، این تجربه را می تواند داشته باشد . دیگران نمی توانند چنین تجربه ای داشته باشند . تجربه وحیانی تجربه ای است که فقط پیامبر دارد، نه دیگران . این تجربه در ارتباط خاصی وجود دارد که خدا با برخی از انسان ها داشته است و این انسان ها را ما با عنوان پیامبر می شناسیم . نادر بودن پدیده وحی، به همین معنا است که تنها پیامبران می توانند چنین تجربه ای داشته باشند .
شخصی و خصوصی بودن تجربه وحیانی را باید هم در دیدگاه گزاره ای و هم در دیدگاه تجربه دینی ملحوظ داشت . وحی را چه مجموعه ای از گزاره ها بدانیم و از چه سنخ تجارب دینی بدانیم، به هر دو معنا خصوصی اند . تفاوت دو دیدگاه در این است که در دیدگاه گزاره ای وحی به معنای دریافت پیام است . در این دریافت، وحی با تجارب وحیانی همراه است و در دیدگاه تجربه دینی، وحی خود این تجارب است، نه دریافت پیام و مجموعه ای از گزاره ها . از این رو، تجارب وحیانی با دیگر تجارب دینی تفاوت اساسی دارند . چرا که دیگر تجارب خصوصی به معنای دوم نیستند .
دیدگاه گزاره ای، قدیمی ترین و رایج ترین دیدگاه وحی است که در تاریخ ادیان وحیانی در کار بوده است و ریشه در متون دینی دارد . به عبارت دیگر از متون اصلی ادیان وحیانی چنین به دست می آید که وحی گونه ای ارتباط انتقال حقایق است که میان خدا و پیامبر صورت می گیرد . متون دیگر برای جنبه انتقال حقایق پای می فشارند و حالات روحی و تجارب درونی پیامبران به هنگام انتقال حقایق در آن ها چندان نقشی ندارد و اگر هم در آن ها سخنی از برخی حالات و تجارب پیامبران رفته است، نه از این باب بوده است که انتقال حقایق را در حاشیه ارتباط وحیانی قرار دهند و بر این تجارب تاکید بورزند . به عنوان مثال، اگر از حالات حضرت موسی (ع) و خوف او در مقام وحی در برخی از متون دینی سخن رفته است، نه بدین خاطر است که گزاره ای بودن وحی نفی شود، بلکه اشاره به این حالات، به خاطر علل دیگری صورت گرفته است .
طرح دیدگاه تجربه دینی در الهیات لیبرال
دیدگاه تجربه دینی، فقط در دوره مدرن مطرح شده است . البته دیدگاه گزاره ای هم در دوره مدرن طرفداران بسیاری دارد; اما از لحاظ تاریخی، دیدگاه تجربه دینی در دوره متاخر مطرح شده است . از این گذشته، این برداشت در دوره مدرن در میان عالمان الهیات مسیحی، برای نخستین بار مطرح شده است . بنابر عوامل و دلایل خاصی، برخی از عالمان الهیات مسیحی به گرایش خاصی تعلق خاطر داشتند .
در میان متکلمان مسیحی، بیشتر متکلمانی که به الهیات لیبرال (9) گرایش داشتند، وحی را گونه ای تجربه دانستند . آن ها گفتند وحی را باید در درون انسان و تجربه دینی اش جستجو کرد . کتاب مقدس و خصوصا عهد جدید در حقیقت، گزارش تجارب دینی دینداران است . نظر رسمی کلیسا این بود که وحی خدا، گونه ای انتقال حقایق به انسان است . الهیات لیبرال در مقابل، بر این نظر تاکید داشت که وحی انتقال حقایق الهی نیست، بلکه گونه ای تجربه است . آن ها گاهی در مقابل کلیسا می گفتند که خدا خودش را به جای کلمه در عمل ظاهر می سازد و یا گاهی می گفتند مسیحیت مجموعه ای از آموزه ها نیست، بلکه شیوه ای از زندگی است . مراد آن ها از تعابیری از این قبیل، این بود که وحی مسیحی سرشت گزاره ای ندارد، بلکه گونه ای تجربه است . (10)
ادامه دارد.
پی نوشت ها:
1. Propositional View.
2. Proposition.
3. Gilbert Ryle.
4. Achievement Verbs.
5. Task Verbs.
6. Ryle Gilbert, The concept of Mind, pp. 143-153.
7. Davis Charles, Religion and the maaking of society, pp. 96-97.
8. The Religious Experience View.
9. : Liberal Theology هوردرن ویلیام، راهنمای الهیات پروتستان صص 63 - 93 .
10. Berkohf Louis, systematic theology, p. 121.