زیارت عاشورا اتحاد روحانی با امام حسین
زیارت عاشورا اتحاد روحانی با امام حسین
✍در اوج یگانگی
در ابتدای زیارت اظهار داشتید «یا ثارَاللّه» و خدا را خون خواه امام حسین(ع) دیدید، در این فراز حضرت مهدی(عج) را خون خواه آن حضرت مییابید که میخواهید شما هم در خدمت آن حضرت باشید ولی کمی که جلوتر رفتید و عوامل دوگانگی به کلی برطرف شد اظهار میدارید: «أَنْ یَرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِی مَعَ إِمَامٍ هُدًى ظَاهِرٍ نَاطِقٍ بِالْحَقِّ»؛ یعنی این که خداوند رزق من گرداند خون خواهی خودم را همراه با امامِ هدایت شده ی نمایان و گویای به حق. در این فراز آخر خون خواه، خودِ زائر است و به جایی رسیده که خود را خون خواه امام حسین(ع) میداند و نقش خدا و امامِ منصور را میطلبد و به اوج یگانگی با امام(ع) میرسد.
در ادامه اظهار می دارید:
(اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی عِنْدَكَ وَجِیها بِالْحُسَیْنِ علیه السلام فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ)
خدایا حال که میدانم حسین(ع) نزد تو بسیار آبرومند است، پس به آبروی حسینِ عزیز، مرا در نزد خودت در دنیا و آخرت آبرومند و پسندیده گردان.
از خداوند تقاضا میکنید در ذیل نور حسین(ع) مرا نزد خودت آبرو ده و شایسته گردان. هرگز منظورتان آن نوع آبروهای وَهمْی صِرفِ اجتماعی نیست، همچنان که مورد نظر مولایمان امام حسین(ع) چنین آبروهایی نبود، بلکه میخواهی به نور امامی معصوم در پیش خدا آبرو داشته باشی تا به پیروی از امام حسین(ع) نگران آبروهای خیالی در نزد اهل دنیا نباشی همچنان که آن حضرت نگران آبرویش نزد اوباش بنی امیه نبود و به وظیفه ی خود عمل نمود. آری آبرومندی خوب است ولی به شرطی که در پرتو نور امام معصوم آن آبرو به دست آمده باشد و خداوند آن را ایجاد کند.
میخواهی به مدد آبروی حسین(ع) در نزد خداوند آبرو داشته باشی و این حقیقی ترین آبروئی است که در عالم وجود دارد.
شاید یکی از علتهایی که تأکید میشود زیارت عاشورا، به کرّات خوانده شود به جهت توجه به سیره و سنت حیات بخشی است که با نظر به حضرت سیدالشهداء(ع)در منظر ما قرار می گیرد، به طوری که آبرومند شدن معنی خاص خود را پیدا میکند.
در مورد سیر در مقام اباعبدالله(ع) باید به اندازه ی کافی تأکید شود تا شیعیان متوجه مقام عرشی و نوری آن ذوات مقدس بگردند و با توجه قلبی به آن مقامِ نورانی، بهرههای فوقالعادهای نصیب خود بنمایند. از روزی که در دینداری سطحی شدیم و به جهات قدسی و باطنی کمتر توجه نمودیم این سیر فراموش شد و حاشیهها رشد کرد.
(برگرفته از کتاب زیارت عاشورا اتحاد روحانی با امام حسین ازاستاد اصغر طاهر زاده)
✍دریچههای تقرب به خدا
سپس اظهار میداری:
(یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ وَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِلَى فَاطِمَةَ وَ إِلَى الْحَسَنِ وَ إِلَیْكَ بِمُوَالاتِكَ(
ای اباعبدالله! من از طریق ارادت ورزی به خود شما میخواهم به خدا و رسول خدا و به امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه و امام حسن و به خودتان تقرّب جویم.
خطاب به امام حسین(ع) میگوئید من با عشق به شما، به خدا تقرّب میجویم، حتی اگر بخواهم به خدا تقرب پیدا کنم، با محبّت به شما ممکن است. همچنین دریچه ی تقرب من به پیامبر و ائمه ی معصومین(ع)، همه و همه از طریق ارادت به شما صورت واقعی به خود می گیرد. چون با زیارت حضرت سید الشهداء(ع) و محبت به آن حضرت به همه ی این تقربها میتوانیم دست یابیم، و زائر حسین(ع) در چنین عقیدهای است و میداند با این زیارت تا این جاها میتواند سیر کند. یعنی عشقِ شعله ور به حسین(ع) وسیلهی تقرّب به خدا و همه ی مقربان درگاه الهی خواهد شد. حتی با محبت به امام حسین(ع) مسیر قرب به آن حضرت فراهم میشود .
از آنجایی که دین جز «حُب و بغض» نیست، اگر در فراز قبلی به جنبهی «حُبّ» آن توجه فرمودید، در فراز بعدی به جنبهی «بغض» آن توجه میکنید و به حضرت عرضه میدارید:
(وَ بِالْبَرَائَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ أَسَاسَ ذَلِكَ وَ بَنَى عَلَیْهِ بُنْیَانَهُ وَ جَرَى فِی ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ عَلَیْكُمْ وَ عَلَى أَشْیَاعِكُمْ(
و با برائت و دوری از همه ی کسانی که پایه ی این تجاوز را بر شما اِعمال کردند، به خدا و رسول خدا و به شما تقرب میجویم.
فراز قبلی که با «إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ»؛ شروع شد دو وجه داشت، در یک وجه اظهار داشتید: ای اباعبدالله! با مودّت به شما، به خدا و رسولش تقرّب میجویم و در وجه دوم جهت تحقق کامل تقرب به خدا موضوع برائت و دوری از دشمنان اهل البیت(ع) را اظهار میدارید، چون میدانید شرط تقرب به خدا حُبّ و بغضی است که بر محور حضرت امام حسین(ع) بگردد. زیرا گرایش دل به اباعبدالله(ع) بدون دوری از دشمنانِ روح حسینی(ع) ممکن نیست و راه تقرّب الهی گشوده نمیشود.
در ادامهی زیارت عاشورا اظهار میدارید:
(بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْكُمْ مِنْهُمْ وَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ إِلَیْكُمْ بِمُوَالاتِكُمْ وَ مُوَالاةِ وَلِیِّكُمْ(
ای اباعبدالله! من با دوری از فرهنگی که ظلم به شما را روا داشت، به سوی خدا و به سوی شما خاندان نظر میکنم و با مودّت و محبّت به شما و دوستان شما قرب الهی را میجویم. یعنی شما دریچههای ارتباط با حق هستید.
تکرارِ نظر در مسایل معنوی موجب استحکام و تجلی هر چه بیشتر آن حقایق در روح فرد میشود. به همین جهت میفرمایند: زیارت عاشورا را زیاد تکرار کنید. چون آن زیارت در بردارنده ی معارفی است که روح به آنها نیاز دارد و در واقع غذای جان است و مایهی رشد آن. میگویی: «بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْكُمْ مِنْهُمْ»؛ با تنفّر از جبهه ی ستم که ظلم بر شما کردند، ای اباعبدالله جهت روحم را از آنها به سوی شما برمیگردانم و خود را از اردوگاه جریانهای ضد قدسی به کلی جدا میکنم تا در دام آنها نیفتم. «وَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ إِلَیْكُمْ بِمُوَالاتِكُمْ وَ مُوَالاةِ وَلِیِّكُمْ»؛ و به سوی خدا نزدیک میشوم و سپس با توجّه دادنِ جانم به سوی شما آن هم توجهی همراه با محبت، زندگی میکنم و از طریق آن «برائت» و این «مودّت» زندگی خود را متعادل مینمایم. در این فراز تلاش میکنیم تا اتحادی روحانی با حضرت ایجاد کنیم و در راستای نزدیکی هر چه بیشتر به امام باید مرز خود را به دقیقترین شکل از دشمنان آنها به هر شکل و در هر جبهه که باشند جدا کنیم و اظهار میداریم:
(وَ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ النَّاصِبِینَ لَكُمُ الْحَرْبَ وَ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَشْیَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ)
تقرب میجویم به سوی خدا با دوری از دشمنان شما و آنهایی که جنگ با شما را برپا کردند و با دوری از اطرافیان و پیروان آنها.
تا روح و قلب انسان نسبت به دشمنان فرهنگ اهل البیت(ع) دوری نجوید، نور ولایتِ خاندان عصمت و طهارت(ع) به جان او نمینشیند. اساساً شرط سلوک که قرار گرفتن در زیر پرتو نور ولایت امامان معصوم است با برائت از حجابهایی محقق میشود که مانع ظهور نور آنها است.
(برگرفته از کتاب زیارت عاشورا اتحاد روحانی با امام حسین ازاستاد اصغر طاهر زاده)
✍ جبههای زنده و فعّال
(إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ وَ وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاكُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاكُمْ)
ای اباعبدالله! در راستای رسم دلدادگی، من پذیرنده ی جبهه ی شما هستم و با تمام وجود جان خود را تسلیم شما کردهام و دشمنی جبهه ای را که با شما بر سر جنگ است از ارکان زندگی خود نموده ام. و دامنه ی این نوع جبهه گیری را تا آنجا گسترش دادهام که دوستدار دوستان شما و دشمن دشمنان شما هستم.
جبهه ای که حضرت سیدالشهداء(ع) گشودند همواره زنده و فعّال است و با ورود به آن جبهه با حضرت اتّحادی پای بر جا برقرار میشود و اساساً عشق به دوستان اباعبدالله و تسلیم راه و روش اباعبدالله(ع) شدن و تنفّر از دشمنان آن حضرت موجب همان اتحاد روحی است که انسان به دنبال آن است، تا در افقی که حضرت در آن به سر میبرند وارد شویم. مگر نه این است که هرکس طالب اتحاد با جان حضرت اباعبدالله(ع) است؟ چنین اتحادی از طریق همین نوع موضعگیریها به دست میآید به شرطی که زیارت آن حضرت با بصیرت لازم انجام گیرد. با تکرار در موضوعِ اظهار ارادت به آن حضرت و برائت از دشمنانشان یک نوع دلداد گی را تمرین میکنید تا دل همسنخ محبوب شود و مودّت آن حضرت در دل استحکام پیدا کند و آهسته آهسته به مقام اَمْنِ الهی برسد. همان مقامی که امام معصوم صاحب اصلی آن است. و چون آن مقام را بیمؤونه نمیدهند اظهار میدارید:
(فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی أَكْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِیَائِكُمْ وَ رَزَقَنِی الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِكُمْ أَنْ یَجْعَلَنِی مَعَكُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ)
حال که حالِ من در اظهار ارادت به اهل البیت(ع) و برائت از دشمنان آنها چنین است، از خدایی که بر من منّت گذارده و با شناخت شما و دوستان شما و با تنفّر از دشمنان شما مرا گرامی داشته، میخواهم که مرا در دنیا و آخرت در کنار شما قرار دهد.
معلوم است با آن ارادت و این برائت شرایط معیّت با آن ذوات قدسی فراهم می گردد و به جهت فراهم بودن شرایط است که تقاضای معیّت با آنها را مینمائید و اظهار میداری: ای اباعبدالله، من میخواهم در دنیا و آخرت با شما زندگی کنم، و نمیخواهم با دشمنان شما هم گروه باشم.
چنانچه ملاحظه میفرمائید در جای جای زیارت عاشورا، ابتدا یک فراز جهت عشق ورزیدن به امام در میان است و سپس فرازی جهت تنفّر از دشمنان آن حضرت مطرح میگردد و سپس دعا شروع میشود، زیرا تا جان را با محبت به مطهّرین از یک طرف و برائت از آلودگان از طرف دیگر زینت ندهیم جانمان شایسته ی اجابت آن دعا نمیشود و خدا نظری به ما نخواهد کرد.
در ابتدای فراز فوق اظهار می دارید معرفت به شما و معرفت به دوستان شما یک کرامت و بزرگی است و خداوند با لطف خود چنین کرامتی را به من مرحمت کرده است همچنان که تنفّر به دشمنان شما را به عنوان کرامتی بزرگ رزق من نموده. حال با داشتن چنین حالی از خدایی که مرا با معرفت به شما و معرفت به دوستان شما بزرگ کرد و کرامت داد و به من رزق برائت از دشمنان شما را داد، میخواهم «أَنْ یَجْعَلَنِی مَعَكُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ»؛ که مرا در دنیا و آخرت در کنار شما قرار دهد. و به مقامی برساند که شایستگی نزدیکی به مقام شما را پیدا کنم و در دنیای شما زندگی نمایم.
(برگرفته از کتاب زیارت عاشورا اتحاد روحانی با امام حسین ازاستاد اصغر طاهر زاده)
✍ در ادامه میگویی:
(وَ أَنْ یُثَبِّتَ لِی عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ)
و در راستای معیت با شما از خدا میخواهم که در کنار شما با تمام صدق و صفا استوار بمانم، چه در دنیا و چه در آخرت.
خدایا! زیارت عاشورا چه جرأتی به انسان میدهد که چنین آرزوی بزرگی را بر زبان براند و چه امیدی در ما ایجاد میکند که مقامی اینچنین بزرگ را طلب کنیم، نظر کنیم به مقامی که حسین(ع) و اصحاب او در آن مقام بودند و از خدا بخواهیم که در دنیا و آخرت ثابت قدم در کنار آنها باشیم. اگر بدانیم چقدر دنیای مردم عادی تنگ و پوچ است، میفهمیم که این فراز از دعا چه طلب بزرگی است. چگونه وقتی اسیر دیوارهای تنگ میل ها و کشش ها و جهل های خود هستیم و اصلاً دنیای آزاد و وسیع آنها را نمی شناسیم، بفهمیم که با حسین(ع) و اصحاب او بودن یعنی چه؟
طلب مقام محمود
گویا زائر حسین(ع) متوجه است در زیارت آن حضرت تمام دریچههای رحمت خدا گشوده است و لذا به خود جرأت میدهد که تقاضای خود را تا آنجا وسعت دهد که اظهار کند:
(وَ أَسْأَلُهُ أَنْ یُبَلِّغَنِی الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ)
و در ازای برائت از دشمنان شما و مودّت به شما و در راستای معیت با آن عزیزان، از خدا میخواهم که مرا به مقام محمودی که شما نزد خدا دارید، برساند.
به فرمایش بزرگان، مقام محمود، مقام شفاعت و ولایت است. شما در زیارت عاشورا پس از آن مقدّمات از خدا مقام محمودی را میخواهی که هدیه ی خدا به اهلالبیت(ع) است، حق هم داری که چنین جرأتی را به خود بدهی، زیرا که از طریق زیارت حضرت سیدالشهداء(ع) با همه پیامبران همسو خواهی شد. چون از طریق آن برائت و آن مودّت به مقام معیت با اهلبیت(ع) امید بستی و در نتیجه به نزدیکی به مقامات عظیم آن خاندان امیدوار شدی، میخواهی به مقامی برسی که هیچ نقصی در مقابل حضرت حق در تو نمانده باشد و موانع قرب، تماماً رفع شده باشد و به همین جهت تقاضای مقام محمود مینمایی.
خواندن زیارت عاشورا، توجه به حادثه ای نیست که در گذشته اتفاق افتاده و شما به یادآوری آن میپردازید، بلکه توجه به یک نوع زندگی زیبای دایمی است که در حال تنفس در آن هستید. نظر انداختن و دل سپردن به مقام محمودی است که مقام پیامبر و امامان(ع) است، یعنی از دنیای منجمد مردمِ سرگردان در آمدن و به دنیای روحهای بزرگِ موحدین راستین وارد شدن، چرا که بزرگی هر انسان به بزرگی اهداف اوست.
به رسم یگانگی با آن روحهای بزرگ اظهار میداری:
(وَ أَنْ یَرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِی مَعَ إِمَامٍ هُدًى ظَاهِرٍ نَاطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْكُمْ)
و از خدا میخواهم که رزق من گرداند خون خواهی خودم را در کنار امامی هدایت شده و نمایان که به حق میخواند و آشکارا بشریت را هدایت میکند.
در چنین آرزویی است که انسان فقط ناظر جبهه ی حق و باطل نیست و در تنفّر از باطل و محبّت به امام در حدّ احساسات عاطفی متوقف نمیشود بلکه میخواهد در میدان عمل در اردوگاه پشتیبانی از حق قرار گیرد و فعّالانه این محبّت و آن برائت را در جان خود تثبیت کند و طراوت دفاع از حق را در زندگی خود به فعلیت برساند و عملاً در چنین شور و شعف معنوی وارد شود و حاکمیت حق را تا صحنههای سیاسی و اجتماعی گسترش دهد، زیرا همه جا باید حکم محبوب ما یعنی خداوند حاکم باشد. آن هم در حدّی که زائر سیدالشهداء(ع) به مرتبه ی خون خواهی حضرت نایل شود.
(برگرفته از کتاب زیارت عاشورا اتحاد روحانی با امام حسین ازاستاد اصغر طاهر زاده)
✍ سپس اظهار میدارد:
(وَ أَسْأَلُ اللَّهَ بِحَقِّكُمْ وَ بِالشَّأْنِ الَّذِی لَكُمْ عِنْدَهُ أَنْ یُعْطِیَنِی بِمُصَابِی بِكُمْ أَفْضَلَ مَا یُعْطِی مُصَابا بِمُصِیبَتِهِ مُصِیبَةً مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیَّتَهَا فِی الْإِسْلامِ وَ فِی جَمِیعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ)
از خدا تقاضا دارم به حق شما و به حقیقتِ شأن و منزلتی که در نزد خدا دارید، مرا به پاداش اندوه و مصیبتی که از شما دارم، برترین عطائی را که به مصیبت زدهای میکند به من عطا کند به خاطر مصیبتی که چقدر در عالم اسلام و در جمیع آسمانها و زمین بزرگ بود.
مقام اتّحاد با امام را ملاحظه بفرمائید که چگونه در راستای آن اتحاد و یگانگی از عمق جان اظهار میدارید: مصیبتی که به شما و سختیهایی که بر شما وارد شده است، همه بر من وارد شده است، حال از خدا میخواهم که اَجر آن مصیبتهای بزرگ را به من نیز عطا کند. چون شیعه در عمل نشان داده است که با امام حسین(ع) و اصحاب کربلا، همتاریخ شده و لذا هر شمشیری که بر آنها فرود آمد، آن را بر جان و روح خود احساس می کند.
امام، جانِ جانِ انسانها ست. و این است که هر مصیبتی بر او وارد شود در واقع به عمق جان انسانیتِ هر انسان وارد شده است. به همین جهت وقتی بر پیامبر و ائمه(ع) صلوات میفرستیم، در واقع بر عمق جان خود صلوات فرستادهایم و لذا پرتوی از آن صلوات بر جان ما بر میگردد. امام حقیقت هر انسان و جانِ جانِ هر انسان میباشد و هرکس از او غفلت کند از همهی انسانیتش غافل شده است.
میگویی: ای اباعبدالله من این مصیبت را بر خودم وارد میدانم و خود را صاحب عزا حس میکنم. اظهار میدارید: «بِمُصَابِی بِكُمْ»؛ مصیبت من است آن چه به شما وارد شده و واقعاً مصیبت من است. و از آنجایی که آن مصیبت جهت حفظ دین و دینداری است و زیباترین عملِ عبادیِ ممکن در آن زمان به حساب میآید، انتظار پاداشی بزرگ برای آن هست و در این راستا و با توجه به اتحادی که با اصحاب کربلا پیدا کردید، اظهار میدارید پاداش تحمّل مصیبتِ مرا که به شما وارد شده است از خدا میخواهم. «أَفْضَلَ مَا یُعْطِی مُصَابا بِمُصِیبَتِهِ»؛ آن هم کامل ترین پاداشی را که به مصیبت زدگان می دهی. «مُصِیبَةً مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیَّتَهَا فِی الْإِسْلامِ وَ فِی جَمِیعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»؛ مصیبتی که مصیبت بزرگی است در اسلام و در همه ی آسمانها و زمین. بزرگی این مصیبت را ما بر جان خود احساس میکنیم. مصیبت فقط بر حضرت زینب(س) وارد نشده است، بلکه بر هر کسی که احساس اسلامیت دارد و هر کسی که اهل آسمانها و زمین است، این مصیبت بزرگ بر او هم وارد شد. چه بفهمد و چه نفهمد.
(برگرفته از کتاب زیارت عاشورا اتحاد روحانی با امام حسین ازاستاد اصغر طاهر زاده)