زندگي و انديشه هاي سيد جمال الدين اسد آبادي
زندگي و انديشه هاي سيد جمال الدين اسد آبادي
ظهور سيد جمال الدين اسد آبادي دراوايل قرن چهاردهم هجري به دنبال بحران خلافت تزلزل قدرت سياسي و قدرتمند شدن موضع اصوليها در حوزه هاي علميه صورت مي گيرد
عوامل انحطاط مسلمين از ديدگاه سيد جمال الدين دوري از عقل و يوناني زدگي وتقليد است . وي تفكر فلسفي يونان را التقاطي از عقايد بت پرستانه همراه با مباحث عقلي مي داند
سعيد ارموي
بحران خلافت در آغاز قرن نوزدهم ، مهمترين مسئله اي بود كه ذهن انديشمندان را به خود جلب كرد. موج جديدي كه در بين اقشار مختلف اجتماعي ايجاد شد . به ضرورت اصلاحات و جايگزيني قانون در جامعه معتقد گرديد.
نگراني عمده انديشه گران مسلمان در آغاز قرن نوزدهم به مسايلي نظير زوال و انحطاط مسلمين ، ضرورت پيشرفت ، ترقي و بهره گيري از تمدن غرب و يا عدم بهره گيري از آن ، مبارزه با دولتهاي استعمارگر و ضرورت برپايي و تاسيس نظامهاي سياسي و اقتصادي سالم مواردي است كه ذهن انديشمندان اسلامي را بخود معطوف داشته بود . از نظر گاه علماء ،دين به تمامي مسايل گذشته ، حال و آينده انسان پاسخ داده است .
يكي از بحرانهاي دولتهاي مسلمان در آغاز قرن 14 ه.ق بحران مشروعيت بوده است . مشروعيت دولتها به دليل ادامه روشهاي قرون وسطايي زير سوال بود ، بخشهاي زيادي از جامعه تحت سلطه دولت قرار داشته و نهادهاي مختلف اجتماعي خود را با نظم سنتي كه شاه در راس امور آن قرار داشت كم كم ناهماهنگ مي يافتند.
ظهور سيد جمال الدين اسد آبادي در شرايطي بود كه جامعه به برخي از نقاط عطف خود رسيد . از ديدگاه تفكر مذهبي ، جدال اصوليون با اخبار يون مراحل نهايي خود را طي كرد . اصوليها با وجود شخصيت قدرتمندي همچون شيخ مرتضي انصاري به توفيقاتي رسيدند . يكي از اين توفيقات رواج آزاد انديشي بود كه در حوزه هاي علميه بسط و گسترش يافت ، بحث و گفتگو درباره مباحث ديني و قدرتمندي نهاد اجتهاد ، روحانيت را وارد عرصه نويني از حيات فكري و عملي خود ساخت. سيد جمال الدين دراين ايام يكي از بهترين شاگردان شيخ مرتضي انصاري بود.
تحليل افكار و آراي سيد جمال الدين با توجه به نقش فعالي كه وي در بيدارگري مسلمانان داشته ، از اهميت خاصي برخوردار است . حضور او در آغاز اين راه ، براي سالهاي بعدي تعيين كننده است . تحليل از وي در واقع بررسي بخش مهمي از يك جريان مذهبي است كه نسبت به مسايل و مشكلات متعدد جامعه اسلامي واكنش نشان داده است . در سالهاي اخير همراه با اوج گيري نهضتهاي اسلامي ، سيد جمال و ميراث فكري او پيش از بيش مورد توجه قرار گرفته است . تا جائيكه اودر ميان توده هاي مسلمان تبديل به يكي از چهره هاي افسانه اي مبارزه عليه غرب شده است . جهان اسلام در بخش مهمي از حركت اسلامي خود از اين ميراث سود جسته . اين ميراث را مي توان چنين بر شمرد : اعتقاد به توانايي ذاتي دين اسلام براي رهبري مسلمانان و تامين نيرومندي و پيشرفت آنان ، مبارزه با روحيه تسليم به قضا و قدر و گوشه نشيني و بي جنبشي ، بازگشت به منابع اصلي فكري اسلام ، تفسير عقلي تعاليم اسلام و فراخواندن مسلمانان به ياد گرفتن علوم نو ، مبارزه با استعمار و استبداد به عنوان نخستين گام در راه رستاخيز اجتماعي و فكري مسلمانان .
از سيد جمال الدين نوشته هاي زيادي در دست نيست . زندگي پنجاه وهشت ساله وي در دوران فعاليتهاي سياسي و مسافرت و تبعيد سپريي شد . فعاليتهاي متعدد او در كشورهاي افغانستان ، هندوستان ، مصر ، ايران ، عثماني ، انگلستان و فرانسه از وي چهره اي جهاني ساخت . بيشتر كوشش او در دوران مبارزاتش صرف كارهاي عملي گرديد . نوشته هاي اندكي كه از وي باقي مانده محصول دوره هايي كوتاه از مبارزات او است كه يا به علت تبعيد اجازه فعاليتهاي سياسي محض را نداشته و يا جز نوشتن راه ديگري براي ادامه مبارزاتش نبوده است . اكثر نوشته هايي كه از سيد باقي مانده ، مربوط به نامه هايي است كه او به سران كشورها ، روحانيون ، دوستان و نوشته است .
سير زندگي سيد جمال الدين اكنون تا حدودي مبهم و برخي از مسائل زندگي وي مورد اختلاف
پژوهشگران مي باشد ، مثلا اينكه سيد ايراني بوده است يا اهل افغانستان ، يكي از مسايل مبهمي است كه تحقيق درباره او را دشوار مي سازد . گرچه حكم درباره مليت سيد ، با توجه به اينكه خود نيز چندان مايل به اينكار نبوده ، جاي تامل و درنگ دارد . او خودرا از لحاظ فكري متعلق به هيچ سرزمين و طايفه اي نمي دانسته و از اين قيود آزاد بوده ، وي در سفرهاي دور و دراز خود در پي مقصود واحدي بوده است ، آن مقصود عبارت از آزادي و سر بلند كردن مسلمانان بوده و در ين راه از هيچگونه فداكاري و كوششي خود داري نمي كرد .
سيد اسامي متعددي داشته و در هر مملكتي كه مي رفته با توجه به روحيات مردم آنجا ، پسوندي را به اسم خود مي افزود . او به نامهاي گوناگوني چون حسيني ، افغاني ،كاببلي ، استامبولي ، اسسد آبادي و در همه جا ظاهر مي شده است .
پيش از آنكه عقايد سيد جمال الدين در مورد اتحاد اسلام مورد بررسي قرار گيرد ، ذكر يك نكته ديگر لازم است ، بررسي آراء افكار سيد به منظور تعيين جايگاه و نقش فكري وي در بيدارگري مسلمانان به كار مي رود . اين تحليل عمدتا معطوف به تفكرات وي در زمينه مشكلات مسلمين و اتحاد اسلام است . آن چيزي كه درباره شخصيت سيد جمال جالب توجه است ، عزم و اراده اي است كه او در مبارزاتش از آن برخوردار بود . او به هر جا كه مي رفت جمعي را شيفته خود مي ساخت . قدرت سخنوري و سحر بياني كه در كلمات آتشين سيد بود ، جمع مرده اي را حيات و نشاط دوباره ميبخشيد . محمد عبده يار وفادار سيد كه خود يكي از مصلحين بزرگ مصرر اسست در نامه اي به ويي مي نويسد : از سوي تو به من حكمتي رسيده است كه با آن دلها را منقلب مي كنم و عقول را در مي يابم و در خاطره هاي مردم تصرف مي كنم روح حكمت تو مردگان ما را زنده كرد و عقلهاي ما را روشن ساخت . ما براي تو اعداديم و تو واحدي ، ما مخفي و تو آشكار . عكس روي تو را من قبله نمازم گذارده ام و آن را ناظر اعمال و كردار خود قرار داده ام .
علاوه بر اين سيد جمال داراي نبوغي فوق العاده بود . وي به چند زبان خارجي كاملا مسلط بود و
مي توانست علاوه بر زبان فارسي به زبان عربي ، تركي ، انگليسي و فرانسه سخن بگويد . از ميان آثار قلمي به جا مانده از سيد مقالات چرا اسلام ضعيف شد ، لكچر در تعليم و تربيت ، فوايد فلسفه و پاسخ به ارنست زنان براي شناخت مواضع سيد جمال در مورد علل انحطاط و عقب ماندگي مسلمانان و رهنومدهاي وي براي پيشرفت و اتحاد جهان اسلام حائز اهميت است . مقاله چرا اسلام ضعيف شد به تحليل عقب ماندگي مسلمانان مي پردازد . اين مقاله اخيرا به همت دكتر عبدالهادي حائري به چاپ رسيده است .
اين مقاله به كرات و البته نه ببه صورت كامل در روزنامه هاي تذكر و حبل المتين و مقالات جماليه چاپ شده است . يكي از دلايل در چاپ مكرر اين مقاله خصوصا در دوره انقلاب مشروطيت ايران ، اين بود كه علما و رهبران مذهبي مشروطه از مفاد اين مقاله به نوعي در تاييد نقش خويش در مشروطيت سود مي جستند.
مقاله لكچر در تعليم و تربيت متن سخنراني است كه به تاريخ 8 نوامبر 1872 روز پنج شنبه در آلبرت هال كلكته ايراد شده است . مقاله فوايد فلسفه نيز براي دومين بار در هندوستان در شماره دهم مجله معلم شفيق در ماه اوت 1881 ميلادي به چاپ رسيد .
پاسخ به ارنست زنان جوابيه اي است از سيد جمال به اين نويسنده فرانسوي رنان در تاريخ 1300 قمري كنفرانسي تحت عنوان اسلام و علم ارائه داد . بر اين مبنا كه : اولا تمدنن اسلامي تمدن غربي نيست ، بلكه اين تمدن داراي روح غير عربي خصوصا ايراني است . ثانيا دين اسلام ذاتا مخالف علم و فلسفه است و ثالثا رروح اعرابب ذاتا از فلسفه به دور است . سيد جمال در اين پاسخ ضمن پذيرفتن برخي از انتقادات رنان ، به تفكيك ديانت واقعي از ديانت تحريف شده مي پردازد . بيان مشكلات مسلمين و چاره جوئيهايي كه در اين باره ميتوان ارائه داد ، مفاد پاسسخ وي به رنان را شامل مي شود .
اميد سيد در اين نامه به اين است كه روزي مسلمانان از زير يوغ بندگي دين خرافي آزاد شوند ، ديني كه مراد سيد است ، مجموعه باورها و پندارهاي خرافي است كه اسلام اصيل را در بند خود محصور ساخته است . وي رسيدن مسلمانان به پيشرفت و ترقي را در كشف و شناخت ديانت واقعي مي داند. در مقاله چرا اسلام ضعيف شد سيد جمال به بررسي عظمت و سپس انحطاط مسلمانان مي پردازد . از نظرگاه وي آنچه باعث عظمت و قدرت مسلمانان در گذشته شده بود ، اقتدا و پيروي آنان از قرآن كريم بود . معجزه اي كه از اعراب بدوي جنگجويان سلحشوري ساخت . ايماني كه مشتي اعراب بي سامان اركان دول عظيمه را متزلزل نمده و نام و نشانشان را از صفحه عالم محو كردند . آنچه كه موجب پيشرفت و ترقي ناگهاني مسلمانان شد ، اميد و ايمان به مكتبي بود كه آن مكتب به مانند راهنماي دايمي و ابديي امت مسلمان را هدايت كررده و مژده فتح و پيروزي را به مسلمانان داده است . وسعت و گستردگي امپراطوري عباسي ، از نظرگاه سيد يادآور عظمت و شكوه مسلمانن بود . اين امپراطوري با هراس بر دل رومانيون نفوذيي در تمام بلاد اسلام داشت كه در هيچ تاريخي نظيرش ديده نشد .
بنابر اين آنچه مبدأ خود آگاهي در ميان اعراب شد ايمان به آن گرامي نامه يعني قرآن بود. قرآن هر آنچه را كه به كار مسلمانان مي خورد در دورن خود داشت . مجموعه اي از معارف و راهنماي عقل ومعلم حكمت مسلمانان . چرا دين اسلام ضعيف شد پاسخي به دلايل انحطاط مسلمين است . وي دو عامل را به عنوان عوامل مهم در ضعف دين اسلام بر مي شمارد : 1.دوري از عقل و يوناني زدگي 2. تقليد . قرآن همانگونه كه نخستين معلم حكمت براي مسلمانان بود از نظر سيد آخرين معلم حكمت نيز به شمار مي آمد .
دوره اي كه مسلمانان باتفكر فلسفي يونان آشنا مي شوند شروع دوران انحطاط و دوري از عقل است . سيد تفكر فلسفي يوناني را ماهيتا مشحون از كفر و زندقه و الحاد و التقاطي از عقايد صائبين و پرستش الهه هاي متعدد با كتب فلسفي يوناني مي داند . علت اساسي در انحراف مسلمين از عقل ، متاثر شدن آنان از تفكر يوناني زدگي و تقليدي است كه گرفتار آن آمده اند .
وجه اول آن است كه مطالب مندرج در آن كتب چنانچه في نفس الامر و الواقع ودر نزد حكماي يونان بود بر ما آشكار نگرديد بلكه حكماي مسلمين آنها را به زيور كمال و حليه عصمت از خطا به ما جلوه دادند و ابواب چون و چرا را بر روي اذهان صافيه بستند و سببش اين بود كه آنها اعتقاد داشتند بر اينكه اغريقين و رومانيين همگي صاحب عقل مطلق و ارباب ملكات مقدسه هستند و لهذا اقوال آنها را مانند وحي آسمان قبول نمودند تقليد نمودند .
به اين نحو وي سهروردي و ملاصدرا را جزو كساني نام مي برد كه در بر خورد با تفكر يوناني تا حدودي دچار اشتباه شده اند . فلسفه اي كه سيد آن را مفيد انگاشته و مقاله فوائد فلسفه را درباره آن مي نويسد : فلسفه اي عاري از تفكر يوناني مي باشد . و علوم عملي نظير فيزيك ، شيمي و زيست شناسي ، مقوم اين فلسفه هستند . در نظرگاه سيد از كپرنيك ، گاليله و كپلر به عنوان قله هاي اين تفكر ياد مي شوند . وي بي آنكه بتواند رابطه اي معقول درباره تحول فلسفه غرب از يونان باستان تا اروپاي قرن 19 ترسيم نماييد ، با طرد فلسفه يوناني ، فلسفه معاصر خود را مي ستايد . وي احتمالا روش و بينش علمي جديد را كه بر مبناي اصالت تجربه بنا نهاده شده ، مورد تاييد قرار مي دهد .
حمله سيد جمال به فلسفه يوناني شايد حمله اي غير مستقيم به فلسفه متداول در حوزه جامعه اسلامي آن روزگار بوده است . بعد از پايان دوران طلايي انديشه و تفكر دراوج تمدن اسلامي ، حوزه هاي فكري با فلسفه گريزي روبرو بوده اند . شايد حمله سيد به يوناني زدگي و تقليد ، پيامد و واكنش نسبت به همين برخوردهاي فكري با فلسفه است از سويي حاكميت متدلوژي ارسطويي در حوزه هاي فكري را مانع از ورود انديشه هاي فلسفي نوين مي داند .
پيشرفت حيرت آوري كه غرب در قرون هيجدهم و نوزدهم مي كند دليل ديگري است كه سيد جمال حكم به بطلان انديشه فلسفي قديم مي كند . او نقش آداب و آئينها و رسوم مختلف را در دگرگون ساختن محتوي ديانت اسلام مهم دانسته و مقابله با اعتقادات خرافي را كه به درون اسلام رخنه كرده ، سرلوحه مبارزاتش قرار مي دهد . تاكيد سيد در اين راه بر پيروي از سنت فرهنگي اصيل صدر اسلام بود و لذا مسلمانان را به فهم درست قرآن و عمل به دستورات آن فرا مي خواند.
از آنجائيكه وي فردي عمل گرا بود و به ضرورت تغيير سريع جامعه مي انديشيد فرصت لازم را براي درنگ در ميدان تفكر وتعقل بدست نياورد . وي عليرغم توانائيهاي منحصر به فردي كه داشت نيرويش را معطوف به مسائل سياسي ساخت.
از نقاط تاريك انديشه سيد جمال ، نظراتي است كه او درباره فلسفه يوناني دارد ، وي ميراث فكري يونان باستان را به علت التقاط عقايد بت پرستانه با مباحث عقلي رد مي كند . اين برخورد وي با فلسفه وبطور كلي با تفكر عقلي يونان باستان جاي تامل دارد . وي در اين حمله به نظرات غزالي كه فلسفه و اهل فلسفه را مورد نكوهش قرار مي داده ، نزديك مي شود . مخالفت وي با فلسفه يوناني و گرايش وي بر فلسفه معاصر تجربي و علمي درغرب ناشي از تناقض فكري اوست.
نقش فكري سيد جمال درتاريخ مبارزات يكصد ساله اخير محتاج بازنگري جدي مي باشد ، بازنگري كه بايد به دور از احساسات و همراه با نقادي و كاوش عقلاني صورت انجام به خود گيرد.