دو امام در برابر صلح
سایت حوزه نت
دو امام در برابر صلح
منبع : مجله درسهایی از مکتب اسلام، شماره 6 (82) , حیدری، اصرغتعداد بازدید : 3000 تاریخ درج : 1388/08/28
صلح امام حسن علیه السلام (3)
در دو شماره گذشته، موضوع اختلاف نظر امام حسین با برادرش امام حسن علیهما السلام در مورد صلح با معاویه را که در تعدادی از منابع تاریخی آمده، نقل کردیم . و آن را با روش نقد مباحث تاریخی مورد نقد و بررسی قرار دادیم و بی پایگی اختلاف نظر در میان آن دو بزرگوار را به اثبات رساندیم . اینک این موضوع را در این شماره، بر مبنای عقاید شیعه در مورد عصمت ائمه علیهم السلام مورد بررسی قرار می دهیم .
رد اختلاف یا اعتراض از نظر اعتقادات تشیع
از نظر اعتقادات تشیع، شبهه اختلاف یا اعتراض کاملا مردود است زیرا اختلاف یا اعتراض، از اشتباه ناشی می شود و ائمه هدی علیهم السلام همه معصوم بودند و معصوم اشتباهی نمی کند که به دنبال آن اعتراض یا اختلاف با معصوم دیگر پدید آید .
از نظر شیعه، امام قبل بر امام بعد ولایت دارد و متابعت امام بعد، از امام قبل لازم و ضروری است، به احادیثی در این مورد توجه فرمائید:
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به حضرت زهرا علیها السلام فرمودند:
«از (جانشینانم) آن کس که قبل از مهدی است، از او بلندپایه تر است و هر کدام که مقدم هستند، بر دیگری برتری دارند; زیرا اولی، امام دومی است و او جانشین اولی است (1) » .
«سلیم بن قیس » گوید: از امیرالمؤمنین پرسیدم: آیا دو امام (در یک زمان) جمع می شوند؟ فرمود:
«جمع می شوند لکن یکی از آنان ساکت بوده سخن نمی گوید تا آنکه اولی از دنیا برود (2) » .
«عبدالاعلی بن اعین » می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود:
«نخستین فرد ما دلیل و نمایانگر آخرین فرد ماست و آخرین فرد ما تصدیق کننده نخستین فرد ماست و طریقه و روش در میان همه ما یکسان است، خدای متعال هرگاه حکمی کند، به مورد اجرا خواهد گذارد (3) » .
در نظر فقهای بزرگوار شیعه نیز اطاعت امام بعد، از امام قبل لازم و ضروری است چنانکه مرحوم امام خمینی قدس سره می فرمایند:
«امام بر همه مسلمانان حتی بر امام بعد از خود نیز ولایت دارد یعنی اوامر حکومتی او درباره همه، نافذ و جاری است (4) » .
بنابراین اگر امام حسن علیه السلام بر اساس مصلحتی اقدام به کاری نماید متابعت از ایشان بر همه پیروان حتی حسین بن علی علیهما السلام (که منصب امامت را تا برادرشان در قید حیات دنیوی بودند، بر عهده نداشتند) واجب و لازم بوده و ترک واجب از معصوم، محال است .
از سوی دیگر هردو امام در دامان پاک پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله تربیت یافته بودند و شارع اسلام چنان مکارم اخلاق و روش راستین حیات را به آنها آموخته بود که نمونه کاملی از اخلاق عظیم پیامبر بودند و در این صورت، چگونه حسین علیه السلام با برادرش در امری که متضمن مصالح عالیه مسلمانان بود مخالفت می کرد؟ حسین علیه السلام همیشه مقام برادرش را بزرگ می شمرد و به تجلیل مقامش می پرداخت و هرگز بر خلاف نظرش رفتار نمی کرد چنانکه امام باقر علیه السلام در این باره می فرماید:
«حسین به منظور احترام برادرش حسن، هرگز در برابر او سخن نمی گفت » . با چنین احترامی که حسین علیه السلام درباره برادر رعایت می کرد آیا سزاوار است بگوئیم حسن علیه السلام به برادرش گفت: «به هر کاری که دست زدم تو با آن مخالفت کردی؟ (5) » .
عمل حسین علیه السلام مؤید نبود اختلاف و اعتراض
بعد از انجام صلح، گروهی از سرداران و سرشناسان سپاه امام مانند «حجربن عدی » در مورد پذیرش صلح به امام حسن علیه السلام اعتراض نمودند اما با جواب منطقی و قاطع امام مواجه شده آنگاه نزد حسین بن علی علیهما السلام رفتند و خواستار مخالفت آن حضرت با صلح گردیدند و چنین گفتند:
«پیشنهاد ما را بپذیر، حسن و عقیده اش را درباره صلح رها کن . شیعیان خود را از مردم کوفه و دیگر نواحی جمع کن و من و این دوستم عبیدة بن عمرو را به سرپرستی مقدمه لشگر بگمار تا بدون اینکه پسر هند متوجه باشد، ناگاه او را با شمشیرها فرو کوبیم (6) » .
اما چون حسین علیه السلام به عواملی که برادرش را به صلح وادار کرد آگاه و کاملا موافق برادر بود، درخواست ایشان را قبول نکرده فرمود:
«ما بیعت کرده و پیمان بسته ایم و راهی برای شکستن بیعت ما نیست (7) » .
دقت کنید امام می فرماید: «ما بیعت کرده ایم » ; اگر صلح، مورد قبول او نبود خود را از شمول بیعت خارج می ساخت .
براساس یک روایت تاریخی، زمانی حسنین و قیس بن سعد به دستور معاویه پیش وی رفتند و پس از بیعت ایشان، معاویه خواستار بیعت قیس گردید . در این موقع قیس متوجه امام حسین علیه السلام شده و در انتظار دستور آن حضرت بود . حسین علیه السلام به قیس فرمود:
«ای قیس همانا حسن امام من است، (اختیار با اوست، باید به او اقتدا بکنی) (8) » .
اگر واقعا حسین بن علی علیهما السلام مخالف و یا معترض به صلح بود، جا داشت پیشنهاد حجر را قبول می کرد و یا قیس را به تبعیت از برادرشان امر نمی فرمود . حسین علیه السلام بعد از شهادت امام حسن علیه السلام، تا معاویه زنده بود اقدامی در نقض سازش و شروع به جنگ انجام ندادند یعنی پیمان صلح را همچنان محترم شمردند . از طرف دیگر شرایط زمانه هنوز به مانند زمان انعقاد صلح بود و آن امام، امکان حرکت نظامی بر ضد حکومت معاویه را نداشتند .
مؤید تحلیل فوق، رد دعوت به قیام بزرگان کوفه از سوی امام حسین علیه السلام (بعد از شهادت برادر بزرگشان) است . قضیه از این قرار بود که بعد از شهادت امام حسن علیه السلام، بزرگان شیعه ساکن کوفه در خانه «سلیمان بن صرد» جمع شده و طی تسلیت نامه ای خدمت امام حسین علیه السلام که در مدینه به سر می بردند چنین نوشتند:
«… سلام بر تو باد . همانا ما خدایی را که جز او خدایی نیست ستایش می کنیم، وفات حسن بن علی به ما رسید پس سلام بر او باد روزی که تولد یافت و روزی که می میرد و روزی که زنده برانگیخته می شود (آیه 15، سوره 19) خدا گناهش را بیامرزد و نیکیهای او را قبول کند و او را به پیامبرش ملحق سازد و اجر تو را در مصیبتش چند برابر کند و پس از او مصیبت را به وجود تو جبران کند . ما برای خداییم و به سوی او باز می گردیم . پس چه بسیار بزرگ است مصیبت این امت عموما و مصیبت تو و این شیعیان خصوصا در مرگ پسر وصی پیامبر و پسر دختر پیامبر … بر مصیبت شکیبا باش . همانا تو جانشین پیشینیان خود هستی ما شیعیان توایم که به سوکواریت، سوکوار; و به اندوهت، اندوهناک; و به شادمانیت، شادمان; و به شیوه ات رهسپار، و فرمانت را در انتظاریم، خدا سینه ات را فراخ گرداند و نامت را بلند کند و اجرت را بزرگ گرداند و گناهت را بیامرزد و حقت را به تو بازگرداند (9) » .
به گزارش ابوحنیفه دینوری، پس از شهادت امام حسن علیه السلام، بزرگان شیعه کوفه جمع شدند و طی نامه ای، این حادثه را به امام حسین علیه السلام تسلیت گفتند . جعدة بن هبیرة (پسر خواهر علی علیه السلام) طی نامه ای به آن حضرت، چنین نوشت:
«شیعیان شما که اینجایند مشتاق شمایند و جانهایشان هوای تو دارد و هیچکس را با تو برابر و همسنگ نمی دانند و همگی به صحت و صوابدید رای برادرت در تاخیر جنگ پی بردند [دقت کنید از نظر بزرگان شیعه نیز صلح امام حسن علیه السلام به صلاح و صوابدید بوده است] و می دانند که شما نسبت به دوستان مهربان و ملایم و نسبت به دشمنان خشن و سخت گیری، اگر دوست داری که خلافت را در دست گیری، پیش ما بیا که ما جان خود را برای فداکاری تا حد مرگ آماده کرده ایم (10) » .
امام حسین علیه السلام در پاسخ آنان چنین نوشتند:
«امیدوارم که برادرم در آنچه کرد خداوندش موفق و استوار می داشت، اما من امروز چنین اندیشه ای ندارم، خدایتان رحمت فرماید بر زمین بچسبید و در خانه ها کمین کنید و تا هنگامی که معاویه زنده است از اینکه مورد بدگمانی قرار بگیرید، پرهیز کنید . اگر خداوند برای او چیزی پیش آورد و من زنده بودم، اندیشه خود را برای شما خواهم نوشت، والسلام (11) » .
در مورد تحلیل بالا، نامه معاویه به امام حسین علیه السلام و جواب آن از طرف حضرت سیدالشهداء می تواند جالب توجه باشد .
بعد از شهادت امام حسن علیه السلام پاسخ امام حسین علیه السلام به نامه تهدیدآمیز معاویه، که در صدد بیعت گرفتن برای یزید برآمد (و به همین خاطر امام حسن را به شهادت رسانید چون طبق مفاد قرارداد صلح، معاویه حق نداشت بعد از خود خلافت را به دیگری بسپارد، بلکه خلافت به امام حسن می رسید و تا آن حضرت زنده بود معاویه نمی توانست برای یزید بیعت بگیرد) با خالفت بنی هاشم خصوصا امام حسین علیه السلام و تعدادی دیگر مواجه گردید . ابن قتیبه دینوری در کتاب الامامة و السیاسة متن نامه های رد و بدل شده معاویه و امام حسین علیه السلام را اینگونه نقل نموده است:
«از معاویه امیرالمؤمنین به حسین بن علی … از ناحیه شما، اخباری به من رسیده که هرگز گمان نمی کردم تو آن حرفها را بر زبان جاری سازی … در مورد خلافت، منازعت نکن و از خدا بترس و این امت را گرفتار آشوب و فتنه مساز و متوجه خود و دین و امت محمد باش » .
جواب امام حسین علیه السلام چنین است:
«… این مطالب ناروا را افراد مغرض و سخن چین به شما رسانیده اند که اراده کرده اند اجتماع را از هم پراکنده سازند . این افراد گمراه که از راه راست خارج شده اند بر من دروغ و افترا بسته اند، من قصد جنگ و نقض عهد و اختلاف ندارم … برای من می نویسی «امت را گرفتار فتنه و آشوب مکن » من فتنه ای را بزرگتر از امارت تو مشاهده نمی کنم . در نامه ات نوشته ای «متوجه خود و دینت و امت محمد باش » به خداوند سوگند من افضل از جهاد با تو چیز دیگری را نمی بینم و اگر بتوانم با تو جهاد کنم، بهترین عبادت از برای من خواهد بود و اگر قدرت نداشته باشم استغفار می کنم و از خداوند توفیق جهاد با تو را می خواهم … (12) » .
به خوبی پیداست که امام در حیات معاویه، امکان حرکت نظامی را نمی دیدند لذا در نامه می فرمایند که «قصد جنگ و نقض عهد و اختلاف ندارم » و نیز اینکه مرقوم فرموده اند اگر بتوانم با تو جهاد می کنم، باز نشانه عدم وجود امکانات و نیرو جهت رویارویی نظامی است . گرچه امام امکان جهاد با معاویه را نفی نمی کنند اما آن را منوط بر داشتن امکانات می نمایند .
پی نوشت:
1) اسرار آل محمد، سلیم بن قیس، ص 213 و 69 (بی نام ناشر، بی تاریخ) .
2) همان .
3) امالی شیخ مفید، ص 97 (ترجمه حسین استاد ولی، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1364) .
4) ولایت فقیه، امام خمینی قدس سره، ص 57، (انتشارات محمد، تهران، بی تاریخ) .
5) زندگانی حسن بن علی، ج 2، ص 303 - 302 .
6) الاخبارالطوال، ص 268 .
7) همان .
8) بحارالانوار، ج 44، ص 61 - منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص 274، (مطبوعاتی حسینی، تهران، بی تاریخ) .
9) تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 160 - 159 .
10) الاخبارالطوال، ص 269 .
11) الاخبارالطوال، ص 269 و ارشاد مفید، ص 179، (به نقل از شهید جاوید، ص 5، چ 11، 1360، مؤسسه رسا) .
12) الامامة و السیاسة، ابن قتیبه دینوری، ج 1، ص 131، به نقل از: ترجمه الغدیر، ج 20، ص 67 - 66 و ج 19، ص 249 - 248 . ضمنا در این کتاب نیز نقل گردیده: النصایح الکافیه، محمد بن عقیل علوی حضرمی، ص 86 تا 88 (ترجمه عزیزالله عطاردی، انتشارات عطارد، تهران، چ 1، 1373) و بحارالانوار، ج 10، ص 149 .
کلمات کلیدی
امام | امام حسن علیهالسلام | صلح | صلح امام حسن علیهالسلام | امام حسین علیهالسلام | معاویه | شهادت امام حسن علیهالسلام | امام حسن |
لینک کوتاه :