مزه نفت زیر زبانم رفت
در مورد ملي شدن صنعت نفت توسط مصدق و ٢٨ مرداد، قصه و داستان زياد گفته شده.
خب ما هنرمون اين بود كه داخل مرزهايي به دنيا امده بوديم كه زير زمينش پر از نفت بود.
خلاصه اينكه اميزش هنر ما (زاده شدن در سرزمين نفتي) با هنر انگليسي ها(تكنولوژي و دانش) حاصلش شد قراردادهاي نفتي و تولد صنعت نفت ايران.
اينكه ما فكر ميكنيم هنر ما از هنر اونها با ارزش تره و در قراردادي كه تنظيم شده حق ما ضايع شده اين نه به خاطر خيانت كسي بوده و نه دست گروههاي فراماسوني در كاره بلكه اين خود ما بوديم اصرار داشتيم بدون هيچ كاري برامون نفت استخراج كنن و بجاش تمدن بهمون بدن پس فكر ميكرديم اسب پيش كشي رو كه دندونشو نميشمارن، ميشمرن؟؟
خلاصه وقتي مزه نفت زير زبونمون رفت، كم كم دُم دراورديم كه اصلا اين نفت همش مال ماست و اين انگليسي هاي پدرسوخته اينجا دارن چه غلطي ميكنن؟ بعد هم كه انداختيمشون بيرون و قرار شد خودمون ياد بگيريم نفت استخراج كنيم.
خب اون موقع كه عصر ماشين هندلي بود و طبيعتا ما تكنولوژي استخراج نداشتيم (البته الان هم كه در عصر ديجيتال هستيم، نداريم!) انگليسي هارو هم كه بيرون كرده بوديم، پس مصدق رفت تو دادگاه نشست روي صندلي انگليسي ها و پاشو گذاشت روي ميز رييس دادگاه (كه اتفاقا خود اون دادگاه هم انگليسي بود) و وقتي نماينده انگليسي ها اعتراض كرد، گفت من روي صندلي شما نشستم همانطور كه شما روي نفت ما چنبره انداختيد و اينطور بود كه در مقابل اين حركت عظيم و غرور افرين مصدق، رييس دادگاه و هيات منصفه و ساير انگليسي هاي حاضر در صحنه جملگي گريبان دريدند و عين ماست در قيمه شدند و اينگونه نفت ملي شد و انگليسي ها كه در مقابل مصدق پوزه شان به خاك ماليده شده بود! ديدن با اين شرايط در قضيه استخراج نفت تبديل شدن به نوكر پدر ما. پس توطيه كردند و مصدق را برداشتن و شاه را گذاشتن.
اما نقش مردم در اين گذاشتن و برداشتنها و همينطور ملي كردنها، هميشه شبيه نقش “سوراخ اول كمربند” بود.
يعني هميشه در صحنه حاضر بودن اما به هيچ كاري نمي آمدن الي اينكه به خود و مصدق و شاه و ديگران يكي در ميان ببالن يا بمالن.
و ما ملت هميشه در صحنه اگرچه هنوز نمي توانيم خودمان نفت را استخراج كنيم اما همچنان در حال باليدن به اين و ماليدن به آن هستيم.
دعوايمان با انگليسي ها تمام شد، قلب راكتورمان را بتن ريزي كرديم، رييس جمهورمان را بي بي سي انتخاب كرد، اما همچنان ول كن بحث ٢٨ مرداد نيستيم كه كودتا بود يا قيام مردمي؟
اسناد تازه و داغ براي طرفين هم هر سال از طرف دولت امريكا و انگليس صادر ميشود تا بحث، داغ داغ باقي بماند.
اما در اين هفتاد سال هيچ وقت بحث نكرديم كه:
ايا واقعا نفتمان ملي است وقتي بهره اي از تكنولوژي و صنعت وابسته به آن نداريم يا وارداتي است؟
آيا واقعا نفتمان ملي است وقتي درامدهاي نفتي مستقيما در احتكار و اختيار دولتها و دولتمردان وابسته به آنها قرار ميگيرد يا نفتمان دولتي است؟
آيا كمكي به توسعه پايدار در كشورمان كرده يا فرصتها و ظرفيت هاي طبيعي را كور كرده است؟
با پول آن چه كنيم و از آن مهمتر اينكه با پول آن چه نكنيم؟
ما بحث مصدق و شاه و كاشاني را مطرح نمي كنيم كه از تاريخ درس بگيريم.
مطرح ميكنيم تا قهرمان بسازيم براي خود ارضايي هويتي
مطرح ميكنيم تا خائن بسازيم براي خالي كردن خشم و عقده هاي فروخورده سياسي
مطرح ميكنيم تا مشابه سازي كنيم براي تخريب و تخطئه رقيب
من فكر مي كنم روزي در اين مملكت خواهد رسيد كه آخرين قطره نفت هم تمام شود و ما هنوز تكنولوژي نفت را نداشته باشيم اما همچنان در حال بحث و دعوا در مورد ٢٨ مرداد باشيم.
@kafshhaye_aahani