خیمه پاسداری و ستون های آن
خیمه پاسداری و ستون های آن
مجله حصون پاییز 1388، شماره 21
(دانش، بینش، منش)
مقدمه
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از بدو تأسیس تا امروز، دوره ها و تحولات بسیاری را
پشت سر گذاشته است. شجاعت، تعهد، اخلاق، وفاداری به رهبران دینی کشور و
جوانمردی از مهم ترین صفات جوانانی بود که لباس سبز سپاه را بر تن می کردند و دل به
دریای حوادث می زدند. گذشت روزگار و دگردیسی های فراوان، سپاه را آبدیده کرد و
اکنون این نهاد زنده و قوی، بازوی قدرتمند نظام اسلامی است. اما سپاه پاسداران انقلاب
اسلامی، مانند هر مجموعه دیگری که اعضای آن را ابنای بشری تشکیل می دهند، در
معرض آسیب ها و عوارض بسیاری قرار گرفت و شاهد ریزش و رویش های شگفتی بود.
به راستی متر و معیار ارزشداوری برای سنجش این نهاد انقلابی چیست؟ چه چیز سپاه را از
سایر نیروها و سازمان های نظامی بر می کشد و در جایگاهی بلند می نشاند؟ تجهیزات و
صنایع نظامی؟ قدرت سیاسی؟ پرشماری اعضا و گستردگی ساختار سازمانی؟ تولیدات
علمی؟ دشمن ستیزی رزمی؟
آشکار است که پاسخ سؤالات بالا، نه منفی است و نه مثبت. منفی نیست، زیرا هر
نهادی که پاسداری از مرزهای جغرافیایی و ملی کشوری را بر عهده می گیرد، گریزی از
توسعه در ابعاد نظامی و گسترش ادوات جنگی ندارد. اما مثبت هم نیست، چرا که این گونه
آمادگی ها و دارندگی ها، در خور ارتش هر کشوری است و نهادی که خود را پاسدار
ارزش های دینی و مرزهای عقیدتی می داند، نمی تواند دل به تانک و موشک خوش کند.
در یک کلام، آنچه سپاه را از ارتش های حکومتی جدا می کند، تعهدات دینی و انگیزه های
معنوی اعضای آن است. اگر چنین تعهد و انگیزه ای به محاق رود، روح پاسداری نیز مسخ
می شود و از آن جز پیکری سرد و ناتوان اما سنگین باقی نمی ماند. فصل ممیز و معیار
ارزشگذاری برای مجموعه ای که خود را فراتر از ارتش های پادگانی و مأمور به خدمات
دولتی می داند، نه سلاح و ثروت، که صلاح اندیشی و دین باوری است.
اخلاق، معنویت، انسان گرایی، دین باوری، معاداندیشی و خداپرستی، ستون های خیمه
پاسداری از انقلابی است که پسوند اسلامی را شایسته خود می داند. افزون بر فضایل عام
اخلاقی، پاسدار دین و انقلاب دینی، می بایست برخوردار از اخلاق و فضیلت های ویژه
سربازان خداجوی نیز باشد. پاره ای از فضیلت های دینی و خلقیات انسانی، بر همگان
وجوب شرعی و لزوم انسانی دارد، اما بر پاسداران واجب تر و لازم تر است. به عبارت
دیگر، اگر اخلاق صنفی را دور از واقعیت های شرعی و عرفی ندانیم، برخی صفات برای
برخی از گروه های اجتماعی برازندگی خاصی دارد و در غیر آنان، آن درخشندگی و
زیبایی را نمی آفریند. مثلا وقتی شاعر می گوید:
تواضع ز گردن فرازان نکوست
گدا گر تواضع کند، خوی اوست
یعنی تواضع، اگرچه برای همگان و همه کس، فضیلتی نیکو است، اما آنگاه که در رفتار
و گفتار بزرگان جلوه می کند، تلألؤ دیگری می یابد و بیشتر به دل می نشیند و
تحسین برانگیزتر است. پاره ای صفات و اخلاقیات نیز وجود دارد که وقتی در اعضای
یک سازمان رزمی ـ عقیدتی دیده می شود، جلوه دیگری می یابد و چشم های بیشتری را
خیره می کند. بدین رو در گفتار حاضر می کوشیم، پاره ای از آنچه بایسته های فکری و
رفتاری پاسداران است، به اختصار شرح دهیم. بی شک، قدرت سخت در جنب معنویات
روحانی است که کارساز است و سلاح در دست صالحان، همچون عصای موسی است که
اژدهای فرعونیت و کژدم های قارونی را می بلعد. سلاح در حمایل ناپاک، تیغی است در
دست زنگی مست، و در دست پاکان و صالحان، از تبار ذوالفقار است و از قبیله أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ
فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ. (حدید: 25)
بدین رو در جنب قوّت و قدرت، گزیری از آراستگی به آیین جوانمردی و اخلاق دینی و
فرهنگ انسانی نیست و یکی بدون دیگری راه به جایی نمی برد. اگر میان آن دو، فاصله
افتد، از آن میان بلا می خیزد، و اگر آن دو را اتفاق و اتحاد باشد، نعمت و عزت می روید.
حُسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق، جهان می توان گرفت
هر یک بدون دیگری، ابتر و سترون است و آنگاه که دست در دست هم می گذارند،
هر دم دستاوردی مبارک می آورند:
عشق و شباب و رندی، مجموعه مراد است
چون جمع شد معانی، گوی بیان توان زد
در پایان این را نیز بیفزاییم که سپاه پاسداران، اگرچه در عداد تشکلات نظامی است، اما
بنا به بنیان های تاریخی و آرمانی اش، فراتر از ارتش های رسمی و صرفا حکومتی عمل
می کند و به همین علت، افزون بر همه آنچه بایسته تشکلات رزمی است، می بایست به
فضیلت های دیگری نیز آراسته و مزین باشد. آنچه در پی می آید، سه رکن مهم و پایه
اساسی پاسداری، از منظر ساختاری است؛ که عبارت اند از: دانش، بینش و منش. از آنجا که
انقلاب، پدیده فرهنگی است، پاسداران آن نیز باید مجهز به لوازم فرهنگ و فرهیختگی
باشند. در این نوشتار، علم (دانش) و بصیرت (بینش) و اخلاق (منش)، از لوازم ضروری
فرهیختگی در عرصه پاسداری نام برده شده است و درباره هر یک توضیح مختصری
آمده است.
1. دانش و معرفت
چرا دانش دینی و فنی از ضروریات پاسداری است؟ زیرا پاسداشت چیزی، فرع شناخت
آن است. چگونه می توان آنچه را که نمی شناسیم، پاس داریم؟ دین شناسی به معنای خاص
آن، ویژه کسانی است که عمر خود را در کتابخانه ها و تأملات فکر می گذرانند؛ اما
دین شناسی و سایر دانش هایی که در فرایند پاسداری به کار می آیند، معنای عامی هم دارد
که عبارت است که از شناخت اولویت ها و اصول و سرفصل های دین و ضرورت های زیست
معنوی. بدون چنین شناختی، امکان نصرت دین خدا وجود ندارد، و بلکه چه بسا علیه آن
اقدامی شود؛ چنان که گاه «از قضا اسکنجبین صفرا فزود / روغن بادام خشکی می نمود».
اگرچه بر هر مسلمانی است که پیوسته معرفت جو باشد و در دین خدا تأمل کند و راه را
از بیراهه تشخیص دهد، اما لزوم و ضروت دین شناسی برای پاسداران انقلاب اسلامی، دو
چندان است؛ زیرا معرفت آدمیان به دین و جامعه دینی، هر چه بیشتر باشد، پاسداری از آن
لذت بخش تر و توأم با رضایت بیشتری است؛ یعنی آنکه می داند از چه گوهری پاسداری
می کند، بیشتر و بهتر از کسی که نمی داند پاسدار چه گنجی است، می کوشد و از این کوشش
لذت بیشتری می برد. از سوی دیگر آن که شناخت عمیق و معرفت بالایی از دین ندارد،
انگیزه ای نیز برای حفظ آن در خود نمی بیند. بدین رو است که امام صادق(ع) می فرماید:
کسی که دین را نمی شناسد، به همان آسانی که وارد آن می شود، از آن بیرون می رود.[1]
سپس امام(ع) راه درست دین شناسی را می نمایانند و می فرمایند: کسی که دینش را از طریق
کتاب خدا بشناسد، اگر کوه ها از جای خود بجنبند، او در دین خود سست و متزلزل نشود.[2]
نیز هشدار می دهند که مبادا از طریق اشخاص و شیفتگی به آنان، دین خدا را بشناسی! زیرا
همان ها باعث می شوند که از دین خارج شوی و خود ندانی. اما کسی که از طریق کتاب خدا
و سنت رسول اللّه(ص) وارد دین شود، در دینداری از کوه استوارتر است.[3]
وجه خدا اگر شودت منظر نظر
زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
از پای تا سرت همه نور خدا شود
در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود
در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
باللّه کز آفتاب فلک خوب تر شوی[4]
این سفارش ها برای آن است که خط دین از مو باریک تر است و همان قدر که دینداری
آسان است، خطر بی دینی نیز نزدیک است. بدین رو بر هر پاسداری است که روزانه کتاب
خدا را بخواند و در آیاتش تأمل کند و معانی و تفسیر آیات را جست جو نماید. این گمان که
دین، یعنی همین حرف ها و سخنرانی ها و کتاب هایی که می شنویم و می خوانیم، ساده لوحی
است. پاسدار دین، باید پاسدار هویت واقعی دین و معرفت اصیل آن باشد و به آنچه
می شنود یا در دسترس او گذاشته اند، بسنده نکند؛ بلکه خود از طریق منابع معتبر و اصیل در
مقام تحقیق برآید و هماره گوش و چشم دلش را برای پذیرش معارف حقه باز نگه دارد.
2. بینش و بصیرت
تفاوت بصیرت (بینش) و دانش (دانش) این است که یکی چشم را می گشاید و دیگری
مغز را فعّال می کند. بصیرت، قفل را از دریچه های دل بر می دارد و معرفت، از راه این
درهای باز، وارد جهان فکری انسان می شود. اگر درهای ذهن و قلب بسته باشد
(بی بصیرتی) چنانچه در کنار دریای معارف هم نشسته باشیم، شبنمی نیز نصیب نمی بریم.
بینش یا همان بصیرت و آگاهی هوشمند، مهم ترین شرط پاسداری از ارزش های دینی
و انقلابی است. به عبارت دیگر، پاسداران رسمی و مردمی، پیش از هر چیز باید بدانند که
قرار است از چه چیزهایی نگهبانی و در راه اعتلای آنها جانفشانی کنند. «نام» هم کافی
نیست؛ یعنی کافی نیست که نام چیزهایی که باید از آنها پاسداری کنیم، بدانیم. نام اسلام و
انقلاب، می تواند «لفظ مشترک» میان چندین پدیده و واقعیت باشد و می دانیم که «اشتراک
لفظ دائم رهزن است.»[5] بنابراین در فقدان بصیرت و خودآگاهی، چه بسا دچار افکار و
گرفتار رفتارهایی شویم که با ماهیت پنهان آنها مخالفیم، ولی بی مزد و منت، آب در جوی
آنها بریزیم و راه را برای آنچه نمی خواهیم و نمی پسندیم باز کنیم. کسی که بدون بصیرت
دینی و سیاسی، کوشش می کند و هدف های خیالی خود را پی می گیرد، مانند کسی است که
پشت به اهداف واقعی و قلبی خویش می دود:
گو بدو، چندان که افزون می دود
از مراد دل، جداتر می شود
جاهدوا فینا بگفت آن شهریار
جاهدوا عنّا نگفت ای بی قرار[6]
یعنی مجاهدت و تلاشگری باید به سوی خدا باشد (جاهدوا فینا)، نه آن که پشت به
مقصود بکوشیم و راه بپیماییم (جاهدوا عنّا). بی بصیرتی، گاهی موجب می شود که همه
تلاش خالصانه و ازخودگذشتگی های مردانه و فداکاری های انسان، هزینه شیطان و به سود
دشمن شود. باز به قول مولوی:
خواجه پندارد که طاعت می کند
بی خبر در معصیت جان می کند[7]
شاید از همین رو است که خداوند مجید در سوره حدید، فرستادن آهن را که نشانه اقتدار و
صلابت است، پس از ارسال بینات، کتاب و میزان، ذکر می کند. پیام این آیه شریفه آن
است که نخست اهل میزان و کتاب (بصیرت) باشید و سپس دست به شمشیر آهنین ببرید:
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا
الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیعْلَمَ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیبِ إِنَّ اللَّهَ
قَوِی عَزِیزٌ. (حدید: 25)
ما رسولان مان را همراه نشانه های روشن فرستادیم و با آنان کتاب و میزان را نازل کردیم
تا مردم به قسط قیام کنند و [نیز] آهن را فرستادیم که در آن بیم شدید است و برای
مردم فواید بسیاری دارد؛ تا خداوند بداند که یاری رسان دین او و رسولانش کیست.
همانا خدا توانمند [و] پر صلابت است.
تقدیم کتاب و نشانه های آشکار و ترازو بر آهن، از آن رو است که علم بر عمل، و
بصیرت بر اقدام مقدم است. چنان که در روایات نیز می خوانیم: اِنَّ قَلِیلَ العَمَلِ مَعَ العِلمِ کثِیرٌ
وَ کثِیرَ العَمَلِ مَعَ الجَهلِ قَلِیلٌ؛[8] «عمل اندکی که با علم و بصیرت همراه باشد، بسیار است، و
عمل بسیاری که جاهلانه صورت گیرد، اندک است.» همچنین مرحوم فیض کاشانی در
محجة البیضاء از پیامبر(ص) نقل می کند که فرموده اند: «اندکی دانش، بهتر از عبادت بسیار
است.»[9] از این دست روایات که اهمیت بصیرت در عمل را گوشزد می کنند، فراوان است.[10]
در فواید بصیرت مندی همین بس که انسان می تواند از هر قدمی که برمی دارد و از هر
وظیفه ای که ادا می کند، بیشترین سود را ببرد؛ اما فاقد بصیرت، اگرچه بیشتر از دیگران
بکوشد، کمتر از زحمتی که بر خود هموار کرده است، نتیجه می گیرد.
اگر دین را مجموعه ای از معارف آسمانی بدانیم، روشن است که پاسداری از این
مجموعه مقدس، بیش از هر چیز نیاز به معرفت و بصیرت دارد و بدین رو هر که بصیرت
بیشتری دارد، در پاسداری از مرزهای عقیدتی و دینی توفیق بیشتری را نصیب می برد.
همچنین آنان که بدون بصیرت کافی و معرفت لازم، پا به میدان می گذارند، گاه زیان هایی
به عقیده و مرام خود می رسانند که دشمن آرزوی آن را دارد.
ما چو کورانه عصاها می زنیم
لاجرم قندیل ها را بشکنیم[11]
بصیرت، انواعی دارد که در این جا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1 ـ 2. بصیرت دینی
خداوند در قرآن مجید می فرماید:
قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُواْ إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی وَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ مَا أَنَا مِنَ
الْمُشْرِکینَ. (یوسف: 108)
بگو این راه و رسم من است که به سوی خداوند دعوت می کنم؛ که من و هر کس که پیرو
من است، برخوردار از بصیرتیم. و منزّه است خدواند و من از مشرکان نیستم.[12]
از این آیه شریفه چنین برمی آید که دعوت رسول خدا به بصیرت بوده است و بصیرت
مانع شرک (بزرگ ترین خطای بشری) است. امام علی(ع) نیز بی بصیرتی در دین را
خطرناک تر و دردناک تر از نابینایی دانسته، می فرماید: نداشتن چشم، آسان تر از نداشتن
بصیرت است: فَقْدُ الْبَصَرِ أَهْوَنُ مِنْ فِقْدانِ الْبَصِیرَةِ.[13]
بصیرت دینی، یعنی آگاهی از روح و برنامه های اصلی دین و این آگاهی باید از روی
تحقیق، تأمل و مطالعه باشد، نه تقلید و اتکا به مشهورات. پاسدار هویت دینی جامعه، باید
بیش از اعضای دیگر جامعه، به چنین بصیرتی دست یافته باشد و برای دستیابی به این
موهبت بزرگ، اولین گام مواجهه مستقیم با متون دینی و استمداد از کسانی است که اهلیت
دارند: فَسْئَلُواْ أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لَاتَعْلَمُونَ. (نحل: 43)
بصیرت دینی، قطعا از راه تقلید و اعتماد بی جا به گویندگان و نویسندگان مشهور حاصل
نمی شود؛ بلکه باید خود به میان کتاب ها رفت و از بزرگان پرسید و در ساعات بیشماری از
عمر تأمل و تفکر کرد.
2 ـ 2. بصیرت سیاسی
مراد از آگاهی و بصیرت سیاسی، شناخت جریان های سیاسی کشور و آشنایی اجمالی یا
تفصیلی با تاریخ معاصر ایران است که به عقیده نگارنده، این آشنایی برای همه آنان که در
این کشور زندگی می کنند، به ویژه آنان که در عرصه های فرهنگی حضور دارند، واجب
است. زیرا بدون این گونه آگاهی ها، بر سر هر دو راهی، انتخاب راه صواب، بسیار دشوار
می شود و گاه انسان را تا بازیچه سیاسی شدن برای جریان های مختلف کشور تنزل می دهد.
بصیرت سیاسی، دست کم سه نشانه دارد:
یک. انسان بصیر، معیارگرا است، نه شخص گرا یا شخصیت زده؛
دو. حق را می بیند و سپس مصلحت را؛ نه این که حق را از منظر مصالح شخصی یا
گروهی بنگرد؛
سه. ترجیح عقلانیت بر احساسات و عواطف مزمن. مراد از عواطف مزمن،
گرایش هایی است که بر اثر گذشت زمان در ما نهادینه شده است و با تغییر زمانه، تغییری
در آنها رخ نداده است.[14]
همچنین باید دانست که از پیامدهای بصیرت سیاسی، جریان شناسی سیاسی در کشور و
منطقه است و این شناخت نیاز به آگاهی از اخبار و اطلاعات مختلف دارد. هرگز کسانی که
از منابع خاصی تغذیه می شوند و گوش خود را بر جریان گردش آزاد اطلاعات می بندند، به
چنین بصیرتی دست نمی یابند.
در پایان این بخش می سزد یادآوری کنیم که بصیرت سیاسی و کنش اجتماعی، در
محیطهای نظامی نباید به سیاست زدگی مبدل گردد. سیاست زدگی حتی در محیطهایی مانند
دانشگاه و حوزه نیز مطلوب نیست؛ چه رسد به فضاهای نظامی و عملیاتی که وظیفه نخست
آنها حفظ مرزهای ملی و جلوگیری از براندازی های بیگانه محور است. سپاه پاسداران،
اگرچه کاملا در تعریف ارتش نمی گنجد، اما به هر روی حافظ منافع ملی و مرزهای عقیدتی
از رهگذر حضور رزمی فرهنگی است. بدین رو سیاست زدگی و سیاست بازی و
سیاست کاری هرگز برازنده این نهاد انقلابی نیست. میزان حضور سیاسی پاسداران در
عرصه های سیاسی، بسته به موقعیت های ویژه انقلاب و کشور است؛ اما این میزان در بعد
نظری و آگاهی های فکری، مرزی ندارد. خطوط قرمز بیشتر مربوط به حضورهای عملی و
قرار گرفتن در مجادلات حاشیه ای است که به هیچ روی صواب و پسندیده نیست.
بصیرت سیاسی، از راه های مختلفی به دست می آید که یکی از آنها قرار گرفتن در
گردش آزاد اطلاعات و اخبار روز است. دومی، اعتماد به سخن و گرایش های کسانی است
که بصیرت سیاسی و انگیزه اخلاقی آنان بر ما از پیش آشکار شده است. حافظ، به هر دو
راه اشاره کرده است:
ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی
تا راهرو نباشی کی راهبر شود
در مکتب حقایق، پیش ادیب عشق
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
تقوای الهی نیز، دل را چنان زلال می کند که هر نوع آلودگی در آن به چشم می آید و
ذهن را مضطرب می کند؛ چنان که قرآن نیز فرموده است: هر کس که تقوا پیشه کند، به مقام
فرقان می رسد و صواب را از خطا، و نیک را از بد تشخیص می دهد: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنْ
تَتَّقُواْ اللَّهَ یجْعَلْ لَکمْ فُرْقَاناً وَ یکفِّرْ عَنْکمْ سَیئَاتِکمْ وَ یغْفِرْ لَکمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیم. (انفال: 29)
3 ـ 2. بصیرت صنفی
اعضای هر سازمانی باید درباره تشکیلاتی که در آن زیست شغلی دارند و زنده ترین
ساعات عمر خود را در آن می گذرانند، آگاهی ویژه و مسئولانه داشته باشند. بصیرت
صنفی یا خودآگاهی سازمانی، ضرورت هر گونه فعالیت جمعی است. سپاه پاسداران
انقلاب اسلامی، به اقتضای ماهیت انقلابی و آرمان های دینی اش، باید بیشترین شناخت را
از برنامه ها و مراحل تکوینش، به اعضای خود بدهد. این شناخت، تنها از راه آموزش های
رسمی و کلاس های درس حاصل نمی شود؛ بلکه بر یکایک اعضا است که خود در پی
شناخت های دقیق تر و مفصل تر باشند. پاسداری که نداند کجا است و در چه کاری است و
برای چه هدفی لباس سبز سپاه را بر تن کرده است، به حتم در پیشبرد برنامه های اصیل سپاه
نقش کارسازی نخواهد داشت. بدین رو بر هر عضوی از اعضای این تشکل انقلابی است
که از راه های مختلف، از جمله مطالعات کتاب خانه ای و میدانی، بداند که حلقه کدام زنجیره
و ستاره کدام آسمان است.
از آنچه گفته آمد، می توان نتیجه گرفت که پاسداران انقلاب اسلامی، می بایست
بیشترین اهتمام را به آگاهی های دینی و سیاسی داشته باشند و سپس در پی فراگیری فنون
نظامی و دانش های رزمی باشند. بدون آراستگی به بصیرت ذهنی، ورزیدگی بدنی و
برخورداری از آخرین تسهیلات نظامی، کارایی چندانی ندارد و حتی گاهی موجب نخوت
کاذب و دوری از رحمت الهی می شود. سپاه پاسداران، از روز نخست، خود را فراتر از
ارتش های معمول و مرسوم دنیا تعریف کرده است، و اقتضای این فراروی، تجهیز به
فضیلت های روحی و توانایی های ذهنی است.
3. منش و مرام
دانشی که بینش زا نباشد، بیهوده است و بینشی که آفریننده منش صحیح نباشد، هرز
می رود. دانش، مقدمه بینش، و بینش سرمایه منش و مرام است. بنابراین هدف از همه
دانستن ها و خواندن ها و شنیدن ها باید آراستگی به بهترین رفتارها و آمادگی برای
بالاترین خدمت ها باشد؛ وگرنه سودی بر هیچ علم و معرفتی مترتب نیست. از همین رو
است که پیامبر گرامی(ص) نیز می فرماید هدف از آمدن و رفتن من، جز این نبوده است که
شما به اخلاقیات کریمانه و خلقیات شریف آراسته گردید: إنما بُعِثْتُ لِاُتِمم مَکارِمَ الأخْلاق.[15]
منش و مرام انسانی، غایت آمال دین و دینداری است و این فضایل فقط در سایه
گرایش های معنوی حاصل می آید. غنی سازی جامعه از حیث اخلاق و ارتقای سطح معنوی
انسان ها، چنان اهمیتی دارد که نبی مکرّم اسلام، دین و آیین خود را در گرو آن دانسته و فرموده
است که انگیزش من به رسالت، برای گسترش کرامت های اخلاقی است.[16] از امام ششم(ع)
نیز مروی است که خداوند، پیامبرش را فرستاد که منش مردم کریمانه گردد.[17] آیات و
اخباری که زندگی معنوی را مهم ترین کارکرد رسالت پیامبران(ع) می شمارد، اندک نیست.
هر هدف و آماج دیگری که برای دین و پاسداری از دین بشمارند، اصالت ندارد. دین،
جز به اخلاق و اصلاح معنوی پیروانش نمی اندیشد و اگر به سیاست هم روی آورد، نه برای
قبضه قدرت های فانی، که برای استخدام آنها در مسیر اصلاح درونی مؤمنان است. بزرگان
معنوی و دینی، هرگز قدرت سیاسی را خواستار نبودند مگر برای کاهش بزهکاری ها و
افزایش کرامت های انسانی و پیشرفت جوامع بشری. فقیهان و فرزانگانی که سیاست را
جزئی از برنامه های دین می دانند، نه از آن رو است که برای آن ارزش ذاتی و استقلالی
قائل اند، بلکه رویکردهای سیاسی در میان پیشوایان دینی، به دلیل تأثیر سیاست و
حکومت بر اخلاق و آینده معنوی انسان ها است. آنان ورود به عرصه های سیاسی را از
باب مقدمه واجب، واجب می دانستند؛ نه رأسا و ابتدا به ساکن.
منش و مرام پاسدار، برآمده از آموزه های نهضت حسینی است و از همین رو سالروز
میلاد آن نور اعظم(ع) را روز پاسدار می خوانند. اما آیا انتساب اسمی و رسمی کافی است؟
آیا انتساب به سرور آزادگان جهان، نباید در بیرون از تقویم سالانه، ظهور و بروز داشته
باشد؟ آیا نباید دید و خواند که مرام حسین(ع) چه بوده است و سیدالشهداء(ع) در مواجهه
با دوست و دشمن چه منشی داشته است؟ حسین(ع) جز حق را نمی دید و جز منافع دین
جدش(ص) به چیز دیگری نمی اندیشید. هر کس که این گونه بیندیشد، حسینی است و مرام
حسینی دارد و شایسته نام «پاسدار» است.
دانش، گام نخست است برای فتح عرصه بینش. بینش، راهنمای منش است و اگر کسی
به منش صحیح دست نیافت، دانش و بینش او بلعم باعورایی است. شوربختانه، کسان
بسیاری را می شناسیم که «می دانند» اما به آنچه «می دانند» پایبند نیستند. اینان یا دچار
توجیهات حزبی و جناحی اند یا در دام امیال شخصی خود گرفتارند. دانش باید، به رفتار
اخلاقی بینجامد؛ وگرنه هزار بار جهل از او بهتر است:
علم کز تو ترا بنستاند
جهل از آن علم به بود صدبار[18]
خداوند در سوره فصلت، خبر از وجود کسانی می دهد که خدا را پروردگار جهانیان
می دانند، اما به این شهادت زبانی قناعت نمی کنند، بلکه بر آن پای می فشارند و زیر گواهی
به ربوبیت اللّه را با استقامت خود امضا می کنند: إِنَّ الَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُواْ تَتَنَزَّلُ
عَلَیهِمُ الْمَلَائِکةُ أَلَّاتَخَافُواْ وَ لَاتَحْزَنُواْ وَ أَبْشِرُواْ بِالْجَنَّةِ الَّتِی کنْتُمْ تُوعَدُونَ. (فصّلت: 30) پاداش چنین
کسانی، نزول فرشتگان الهی و آرامش قلب است. خداوند در پایان این آیه شریفه
می فرماید: به آنان بشارت بده که بهشت در انتظارشان است. آری؛ بهشت را به بها
می دهند، نه به بهانه و حرف و ادعا.
بنابراین هر اعتقادی باید ثمره عملی هم داشته باشد. از این رو است که در آموزه های
دینی آمده است که وقتی می گویند «خداوند شنوا است» فقط برای آن نیست که علمی بر
علوم شما افزوده شود؛ بلکه افزون بر آن، وقتی سخن از سمیع بودن خداوند می رود، برای
آن است که مواظب گفتارهای خود باشید؛ زیرا او می شنود. بنابراین نفس دانستن، کافی
نیست؛ بلکه آن دانش باید در اعمال و افکار ما تأثیر نیز بگذارد.
از پی آن گفت حق خود را سمیع
تا ببندی لب ز گفتار شنیع
از پی آن گفت حق خود را بصیر
که بود دید ویت هر دم نذیر
از پی آن گفت حق خود را علیم
تا نیندیشی فسادی تو ز بیم[19]
گروهی از مردم در مرحله دانش توقف می کنند؛ گروهی دیگر در منزل بینش رحل
اقامت می اندازند؛ اما پاسداران دین و معنویت، باید همچون اولیای الهی از همه آنچه
آموخته و دانسته اند، بهره عملی ببرند و در عمل، منش و مرام مسلمانی را آشکار کنند.
بدین رو است که پاسدار حقیقی، هرگز تن به انچه خلاف مرام و آرمان های دینی است،
نمی دهد و بر هیچ خواسته نامشروعی گردن نمی گذارد. زبان حال پاسدارانی که به انگیزه
خدمت و معنویت، به میدان های رزم آمده اند این است:
ما از تو به غیر از او نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده است[20]
مرام پاسداری
هر گروه و صنفی، افزون بر اخلاقیات عام مانند تقوا و امانتداری و راستگویی، باید
اخلاقیات ویژه خود را نیز پاس دارد و بیش از دیگران به آنها اهتمام ورزد. از این نوع
اخلاق به «اخلاق حرفه ای» یاد می کنند. یعنی صاحبان هر حرفه و شغلی باید اخلاق
ویژه ای را که تناسب بیشتری با کار آنان دارد، به کمال در نظر گیرند. مثلا رعایت بهداشت
برای همه لازم است؛ اما برای مشاغلی که غذای مردم را تأمین می کنند، لازم تر است.
اخلاق ویژه پاسداران چیست؟
اخلاق و مرامی که پاسدار انقلاب و اسلام باید بیش از دیگران بر آن همت بندد، از نوع
اخلاقیاتی است که حاکمان باید خود را به آن مقید سازند؛ مانند انصاف، مهرورزی با مردم،
ظالم ستیزی و عدالت مداری. خداوند در قرآن مجید، یاران پیامبر(ص) را با همین خلقیات
می ستاید و می فرماید:
مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُمْ تَرَاهُمْ رُکعاً سُجَّداً یبْتَغُونَ
فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِک مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ
فِی الْإِنْجِیلِ کزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْئَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَی عَلَی سُوقِهِ یعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیغِیظَ بِهِمُ
الْکفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیما. (فتح: 29)
محمد، فرستاده خدا است و کسانی که با او هستند، بر کافران سخت گیر و با همراهان
خود مهربان اند. آنان را ساجد و راکع بینی که در طلب بخشش و خشنودی خداوندند.
نشانه آنان در چهره هایشان از اثر سجود [آشکار] است و این است توصیف آنان در
تورات؛ و توصیف آنان در انجیل هست، همانند نهالی که جوانه اش برآورد و آن را
نیرومند سازد و ستبر گردد و بر ساقه هایش بایستد و کشاورزان را شاد و شگفت زده
سازد، و تا از دیدن ایشان، کافران را به خشم آورد. خداوند به کسانی از ایشان که ایمان
آورده اند و کارهای شایسته کرده اند، آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است.[21]
این آیه شریفه در پایان سوره فتح قرار دارد. این سوره مبارکه با تبریک فتح مکه آغاز
می شود و با ترسیم مرام سپاهیان اسلام پایان می گیرد. در این آیه کریمه به چندین خصلت
سپاه اسلام و همراهان رسول خدا(ص) اشاره، وبلکه تصریح شده است:
1. همراهی با فرمانده الهی و یاری رسانی به فرستاده خدا؛
2. مهربانی با یاران و همراهان و سخت نگرفتن بر مردم؛
3. سخت گیری و شدت عمل در مواجهه با دشمن؛
4. عشق ورزی به عبادت و مناجات با خدا؛
5. امیدواری به فضل الهی؛
6. پیوسته در حال رشد و پیشرفت بودن؛ همچون گیاهی که تازه از زمین سربرآورده
است، اما دائما در حال قوی تر شدن و بالاتر رفتن است.
در این نشانه ها نکات بسیاری است که توضیح آنها منش و مرام پاسداری را آشکارتر
می کند: اولا دانسته می شود که همیار دین و پاسدار انقلاب، از نیرو و توان خود فقط در
میدان نبرد با دشمنان کشور سود می برد و هرگز از امکاناتی که ملت در اختیار او گذاشته
است، به سود خود و یا دوستان خود استفاده نمی کند. ثانیا آشکار می شود که پاسداری از
دین و نهضت دینی، شغل نیست؛ بلکه عبادتی است همچون سایر عبادات. زیرا خداوند
پس از وصف یاران پیامبر(ص) و این که آنان در میدان های نبرد چگونه اند، از سجده و
رکوع ایشان سخن می گوید. ثالثا پاسدار حقیقی هرگز دچار ایستایی و توقف نمی شود؛
بلکه همواره می کوشد خود را به مراحل بالاتر علمی، اخلاقی و فنی برساند تا بتواند از این
رهگذر، خدمات بیشتری به جامعه دینی ارائه دهد.
اندرین ره می خروش و می خراش
تا دم آخر دمی غافل مباش
منش و مرام پاسداری، باید به گونه ای باشد که بیننده را به یاد سیدالشهداء و اصحاب
مخلص رسول اللّه(ص) بیندازد. اگر غیر از این باشد، هر قدر که در فناوری های نظامی و
قدرت سیاسی پیشتر رفته باشیم، از جایگاه مقدس پاسداری دورتر شده ایم. پاسداری، نام
نیست؛ شغل نیست؛ عنوان و پرونده پرسنلی نیست؛ پاسداری از دین و نهضت دینی،
مرتبه ای است از مراتب اخلاقی و معنوی که دسترسی به آن، نیاز به توجه کامل به خداوند و
خلق او دارد. بسا آنان که بالاترین درجه پرسنلی را دارند، اما در مراتبی پایین تر از
ساده ترین عضو باشند؛ زیرا درجه حقیقی و ماندگار را خداوند می دهند و خداوند نیز در
کتاب کریمش فرموده است نزد ما هر کس که خویشتن دارتر است، مقرب تر است.[22]
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
[1] . بحارالانوار، ج 23، ص 103.
[2] . همان.
[3] . همان، ج 2، ص 105.
[4] . حافظ.
[5] . مولوی: اشتراک لفظ دائم رهزن است / اختلاف گبر و مؤمن در تن است.
[6] . مثنوی، تصحیح نیکلسون، دفتر ششم، ابیات 2257 و 2258.
[7] . مثنوی، کلاله خاور، ص 145، س 31.
[8] . نهج الفصاحه، حدیث 873 .
[9] . قلیل العلم خیر من کثیره العباده. محجه البیضاء، ج 1، ص 22.
[10] . میزان الحکمه، باب علم.
[11] . یعنی شخص نابینا که عصایش را میچرخاند، گاهی چراغها را میشکند و دیگران را هم در تاریکی
میاندازد.
[12] . ترجمه از خرمشاهی.
[13] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 19، ص 173.
[14] . برای مطالعه بیشتر در این باره ر.ک: فصلنامه مربیان، پژوهشکده تحقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در
سپاه، شماره 25 پاییز 86 ص 54 .
[15] . کنز العمال، ح 5217 .
[16] . همان.
[17] . امالی صدوق، ص 184.
[18] . سنایی غزنوی، دیوان قصاید، قصیده «طلب ای عاشقان خوش رفتار».
[19] . مثنوی معنوی، دفتر چهارم، ابیات 215 تا 217.
[20] . کلیات سعدی، غزلیات.
[21] . ترجمه از بهاءالدین خرمشاهی.
[22] . سوره حجرات، آیه 13: یَاأَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ
عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ.