خاندان و نسب آیه الله بروجردی
خاندان و نسب آیه الله بروجردی
مجله حوزه فروردین و اردیبهشت 1370، شماره 43 و 44
343
از جمله امتیازات مرحوم آیه الله بروجردی شرافت بیت و جلالت خاندان است . خاندان جلیل طباطبائی ، یکی ازاصیل ترین بیوت شیعه است ، که همواره دراعصار مختلفه ، پرچمدار فقاهت و پاسدار معالم اهل بیت معصومین ، سلام الله علیهم ، بوده است بخصوص در دو قرن اخیر، با عرضه شخصیتهایی چون : سید جوای علوی
مرحوم علامه سیدمهدی بحرالعلوم طباطبائی (متوفی 1212 ه.ق) .
فقیه جلیل القدر مرحوم .
سیدعلی طباطبائی ، صاحب : ریاض المسائل (متوفی 1231 ه.ق) .
فرزند گرانقدر سیدعلی طباطبائی ، مرحوم سیدمحمد مجاهد، صاحب : مفاتیح دراصول و مناهل در فقه (متوفی 1242 ه.ق) .
فقیه بزرگوار مرحوم سیدمحمد کاظم طباطبائی یزدی ، صاحب عروه (متوفی 1337 ه.ق) .
مرحوم آیه الله حاج آقا حسین طباطبائی قمی (متوفی 1366 ه.ق) .
مرحوم آیه الله حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی ، (متوفی 1380 ه.ق) .
مرحوم آیه الله سید محسن طباطبائی حکیم صاحب مستمسک العروه (متوفی 1389 ه.ق) .
از موقعیت خاصی در جامعه شیعه برخوردار شده است .
مرحوم آیه الله بروجردی ، از سادات جلیل القدر طباطبائی بروجردی است که خود، شاخه ای از خاندان طباطبائی است .
سر سلسله سادات طباطبائی بروجردی ، فقیه متاله علامه سیدمحمد طباطبائی است که با مهاجرت خود، از نجف اشرفبه بروجرد، این سلسله را در صفحات غرب ایران بنیان گزارد.
سادات طباطبائی ، در هر کجا که هستند، همگی ازاعقاب ابراهیم بن اسمعیل الدیباج بن ابراهیم الغمرین الحسن المثنی بن الامام ابی محمدالحسن بن علی بن ابیطالب ، علیهم السلام ، معروف به ابراهیم طباطبائی و یاابراهیم طباطبا می باشند.
اعقاب امام مجتبی ( ع ) ، تنها از طریق دو فرزندشان باقی مانده اند:
1. زید بن حسن
2. حسن بن حسن معروف به حسن مثنی 1
واعقاب حسن بن حسن ، از پنج شعبه انشعاب یافته اند:
1. بیت عبدالله المحض
2. بیت حسن مثلث
3. بیت جعفر بن الحسن
4. بیت داود بن الحسن
5. بیت ابراهیم الغمر 2 .
واعقاب ابراهیم غمر، تنهااز طریق اسمعیل دیباج ، در سه شعبه ، باقی مانده اند 3 :
1. بیت آل معیه ، که ازاولادابوالقاسم علی بن الحسن بن اسمعیل الدیباج ، می باشند.
2. بیت آل التج ، که ازاعقاب ابوجعفر محمد بن الحسن بن الحسن بن اسمعیل الدیباج ، هستند.
3. بیت آل طباطب، که ازاعقاب ابراهیم بن اسمعیل الدیباج می باشند 4
و آل طباطبا نیز، به سه دسته تقسیم می شوند 5 :
1. آل القاسم الرسی بی طباطبا.
2. آل الحسن بن طباطبا.
3. آل ابی عبدالله السیداحمدالرئیس بن طباطبا.
اکثر سادات طباطبا موجود درایران و عراق واز جمله سادات طباطبائی بروجردی ، آل ابو عبدالله احمد رئیس می باشند.
ابراهیم طباطبا:
شیخ طوسی ، رضوان الله علیه ، در کتاب رجال ،ابراهیم طباطبا رااز اصحاب امام جعفر بن محمدالصادق ، علیهماالسلام ، برشمرده است . مولی محمدالصادق ، علیهماالسلام ، برشمرده است . مولی محمد بن علی الادبیلی ، در جامع الرواه ، ضمن بر شمردن ایشان ازاصحاب حضرت صادق ( ع ) می نویسد:
[…روی عنه علی بن حسان فی الکافی] 7 …
ابن حجر عسقلانی ، در لسان المیزان می نویسد:
[…ذکره ابوجعفرالطوسی فی رجال جعفر بن محمدالصادق من الشیعه کان فضلا فی نفسه سریا فی قومه] 8 …
درباره علت تسمیه ابراهیم به:[ طباطبا]، ابن عنبه در عمده الطالب می نویسد:
[…پدرابراهیم ، در زمان طفولیت او، (به مناسبتی ) می خواست برای او لباسی تهیه کند. چون ازاو سئوال نمود: چه لباسی می خواهی ؟ پیراهن یا قبا؟ابراهیم جواب داد: طب، طبا یعنی . قب، قبا. به همین مناسبت به طباطبا معروف شد. و نیز گفته شده است که :اعراب غیر فصیح این لقب را به او داده اند. بعضی گفته اند: طباطبا در زبان نبطی به معنی سید سادات است]. 9
ابوالحسن العمری ، در[ المجدی] می نویسد:
[…ابراهیم ، لقب طباطبا راازاو گرفت که : چون می خواست بگوید قب، به خاطر لکنتی که در زبان داشت ، گفت : طبا] 10 …
ابراهیم طباطب، بنابر نقل ابوالفرج اصفهانی و دیگران ، در واقعه [فخ] 11 و قیام حسین بن علی بن الحسن المثلث ، در زمان موسی الهادی عباسی ، شرکت داشته است 12 . وابوالحسن العمری در[ المجدی] ازاین قصه چنین یاد می کند:
[و کان ذا خطر و تقدم ، وابرز صفحته ، و دعاالی الرضا من آل محمد ]. 13 در حاشیه شجره آل صاحب ریاض ، آمده است که قبرایشان در (جمیلان )اصفهان و مزاراست .
اسماعیل الدیباج
ابوابراهیم اسمعیل دیباج ، ملقب به : دیباج کبیر و شریف خلاص ،از جمله کسانی است که به دستور منصور عباسی ، همراه با عبدالله بن الحسن و جماعتی دیگراز سادات بنی الحسن ، دستگیر و در زندان هاشمیه ، مدتها محبوس بود 14 .
اسماعیل ، که به علت زیبائی بسیار، به دیباج شهرت یافته بود، پس از خلاصی از زندان منصور، در واقعه[ فخ] به همراه حسین بن علی بن الحسین المثلث شهید شد 15 .
ابوالفرخ اصفهانی ازاحمدبن سعید واواز یحیی بن الحسن واواز اساعیل بن یعقوب واواز عبدالله بن موسی نقل می کند:
از عبدالرحمن بن ابی الموالی که همراه با سادات بنی الحسن در حبس منصور بود، پرسیدم : شکیبائی آنان در برابر مصیبتی که به آن دچار شده بودند چگونه بود؟
گفت : آنان مردمانی صبور و شکیبا بودند. و در میان آنان مردی بود، مانند: زرگداخته ای که هر چند حرارت آتش براو شدت می گرفتت خلوصی فزونتر می یافت واو،اسماعیل بن ابراهیم بود. هر چه مصیبت و بلا براو شدت می گرفت ، صبر واستقامتش فزونتر می شد.
16 از جمله فرزندان اسماعیل ، محمداصغراست که به دیباج اصغر، شهرت دارد. منصور عباسی او را دستگیر و فرمان داد تااو را زنده در میان استوانه ای نهادند و آن استوانه را بر روی او بنا کردند و محمد به این صورت ، با مرگی تدریجی توفیق شهادت یافت 17 .
³ مرحوم آیه الله بروجردی ، در رساله ای که در ترجمه جدامجد خود، مرحوم علامه سید محمد طباطبائی و ذکراعقاب نگاشته اند، می نویسند:
[ از مطالبی که در حاشیه بعضی از نسخه های شجره آل طباطبائی نوشته شده است برمی آید که :اسماعیل دیباج ، پدرابراهیم طباطب، در محله (گلبهار) اصفهان مدفون است بنابراین او،اولین کسی است که ازافراد این سلسله ، به اصفهان مهاجرت کرده است . و در زمان م، در محله احمدآباد، بارگاه مجللی ، که در نزد مردم اصفهان ، معروف به امامزاده اسماعیل است ، وجود دارد. بعضی گفته اند که آن جا مدفن اسماعیل دیباج است ولی من دلیلی برای اثبات این مدعی نیافتم . آنچه مسلم است ،این بارگاه مدفن اسماعیل بن حسن بن زیدبن الامام الحسن المجتبی ( ع )، جد حسن بن زیدداعی کبیر و محمدبن زیداست که درایام معتضد، بر دیلم استیلا یافتند و نزدیک به مدت پنجاه سال بر آن جا حکم راندند]. 18
نظرمرحوم آیه الله بروجردی ، به حاشیه ای است که در شجره سادات طباطبائی کربلا (آل صاحب ریاض ) در ذیل نام اسماعیل دیباج نوشته شده است .این مطلب ، با کلام ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین وابن عنبه در عمده الطالب و غیره (که ذکر آن گذشت ) منافات دارد.
واما نسبت نخستین فرد،ازافراداین خاندان که به اصفهان مهاجرت کرده است ،اگر چه بگفته مرحوم آیه الله بروجردی ،اطلاع دقیقی در دست نیست ، ولی به احتمال قوی ،او، یاابراهیم طباطبا و یا فرزندش ، ابوعبدالله احمد ملقب به (رئیس )است زیرااگر مطلب مذکور، در حاشیه شجره آل صاحب ریاض ، در مورد مفن ابراهیم طباطب، (که قبرایشان در جمیلان اصفهان است ) تمام باشد، طبع،او نخستین فردی است که به اصفهان مهاجرت نموده است واگر تمام نباشد، نخستین مهاجر، ابوعبدالله احمداست زیرا بنابر نقل فخررازی (در شجره مبارکه )، ابونصر نجاری (در سرالسلله العلویه )،ابوالحسن عمر (درالمجدی ) و مروزی (درالفخری )اقامت او دراصفهان بوده است . سکنی فرزندان او را نیز، بعدازاو، دراصفهان نوشته اند. لکن احتمال این که نخستین مهاجر،ابراهیم طباطبا باشد، قوی تراست زیرا برای ابوعبدالله احمد، در کتب انساب هیچ گونه سابقه ای در غیراصفهان ذکر نشده است .
اضافه براین ، در تاریخ نائین ، آمده است :
[…احمد بن رستم ، حکمران اصفهان ، معاصر مرداویج و پدر زن ابراهیم طباطب، رقباتی را وقف اولادی بر سادات طباطبائی نموده است که آنها عبارتست از] 19 …
اگراین مطلب ، تمام باشد، موید دیگری برم هاجرت ابراهیم به اصفهان است ولی در شجره نامه سادات وهابی تبریز ( اعقاب امیر سراج الدین ، معروف به امیر عبدالوهاب فرزند میرشاه میر)این مطلب را موردابوالحسین علی شاعر فرزند پنجم ابراهیم طباطبا نوشته شداست 20 .
ابراهیم غمر
ابواسمعیل ابراهیم بن الحسن المثنی ، به سبب سخاوت وجود فراوان ، بن غمر شهرت یافت .
ابن عنبه در عمده الطالب می نویسد:
[…او سیدی شریف بود. نقل حدیث می کرد. قبراو در کوفه مزار است . به دستور منصور عباسی ، همراه با برادرش ( عبدالله المحض ) دستگیر و در سال 145 بعداز هجرت نبوی ، در 69 سالگی در زندان وفات یافت 21].
ابو نصر بخاری می گوید:
[ او شبیه ترین مردم به رسول الله (ص ) بود و نخستین از سادات نبی الحسن که در حبس منصور، وفات یافت]. 22
ابو نصر بخاری وابوالفرج اصفهانی ، سن او را در زمان وفات ، 67 سال نگاشته اند 23 .
مادراو فاطمه بنت الحسین ( ع ) می باشدازاین روی ، عنوان بزرگان از سادات طباطبائی ر، در بسیاری از کتب ، حسنی حسین ذکر کرده اند.
حسن مثنی
شیخ مفید رحمه الله علیه ، درارشاد می نویسد:
[واما حسن بن الحسن ، شخصیتی بود با جلالت ، رئیس ، فاضل و ورع . در زمان خویش ، متولی صدقات امیرالمومنین علی بن ابیطالب ( ع ) بود.
همراه با عموی خود حضرت سیدالشهدا( ع )، در کربلا حضور یافت و بعداز شهادت امام ( ع )اسیر شد و اسماء بن خارجه او راازاسارت رهانید.
و روایت شده است که : حسن بن الحسن ،از حضرت سیدالشهداء ( ع )، یکی از دو دخترشان را خواستگاری کرد. حضرت به او فرمودند: می توانی هر کدام را که بیشتر می پسندی انتخاب کنی . حسن مثنی از روی شرم جواب نگفت .امام ( ع ) فرمودند: من برای او شبیه ترین دختران من به مادرم ، فاطمه زهر، سلام اله علیه،است].
مرحوم شیخ اضافه می کند:
[وایام حسن بن الحسن سپری شد، در حالی که نه اوادعای امامت کرد و نه کسی مردم را برای امامت او خواند]. 24
ابن عنبه می نویسد:
[… حسن بن الحسن ، در واقعه عاشور، مجروح و در میدان جنگ رها شد. وقتی خواستند سرهای مطهر شهدا رااز بدن جدا کنند، در بدن او رمقی یافتند. اسماء بن خارجه ، به عبیدالله بن سعد بن ابی وقاص ، گفت :او را برای معالجه دراختیار من بگذار.اگر عبیدالله بن زیاد پذیرفت که هیچ و گرنه نظراو را در مورد حسن ،اجرا می کنم وقتی این حکایت را به عبیدالله بن زیاد باز گفتند،او گفت : خواهرزاده ابی حسان ( اسماء بن خارجه ) را به او واگذارید. پس اسماء بن خارجه او را معالجه نمود و به مدینه برگردانید. حسن بن الحسن ، با توطئه ولیدبن عبدالملک ، مسموم و در سی و پنج سالگی به شهادت رسید، او شباهت بسیار به رسول اله (ص ) داشت]. 25
نسبت سیدمحمد طباطبائی تاابراهیم طباطبا.
السید محمد بن السید عبدالکریم بن السید مراد 26 بن الشاه 27 اسدالله بن جلال الدین 28امیربن الحسن 29 بن مجدالدین 30 بن قوام الدین 31 بن اسمعیل 32 بن عباد 33 بن ابی المکارم 34 بن عباد 35 بن ابی المجد 36 بن عباد 37 بن علی 38 بن حمزه 39 بن ظاهر 40 بن علی 41 بن محمد 42 بن احمد 43 بن محمد 44 بن احمد 45 بن ابراهیم طباطبا.
نکاتی چند درباره این نسب نامه :
اول : جد مرحوم سیدمحمد طباطبائی ، سیدمراد و یاامیر شاهمراد، دارای سه فرزند پسراست :
1. سیدعبدالکریم .ایشان جداعلایسادات طباطبائی بروجردی است .
2.امیر سیدابوالمعالی کبیر.ایشان جداعلای سادات طباطبائی کربلای معلی بوده است .از مفاخراین خاندان ، فقیه متتبع ، مرحوم سیدعلی طباطبائی (صاحب ریاض المسائل ) و فرزندارجمند و گرانمایه ایشان ، فقیه مجاهد سیدمحمد طباطبائی (معروف به سیدمجاهد، صاحب کتاب مفاتیح دراطول و مناهل در فقه ) می باشند.
مرحوم صاحب ریاض ، با دو واسطه به عالم تحریر سیدابوالمعالی کبیر می پیوندند.ایشان فرزند سیدمحمدعلی واو فرزند سیدابوالمعالی صغیر و او فرزند سیدابوالمعالی کبیراست 46 ، قدس الله اسرارهم .
3.امیر سیدعلی حکیم . ایشان جداعلای بیت جلیل طباطبائی حکیم در نجف اشرف می باشند 47 .
از مفاخراین بیت در عصر م، مرجع بزرگوار شیعه ، فقیه ورع ، مرحوم آیه الله سید محسن طباطبائی حکیم می باشد.ایشان ، با پنج واسطه ، به ترتیب ذیل ، به مرحوم سیدعلی حکیم متصل می شوند:السید محسن بن السید مهدی بن السیداحمد بن السید محمود بن السیدابراهیم الطیب بن الامیر السید علی الحکیم ، قدس الله اسرارهم 48 .
4. سیدنورالدین .ایشان ، جداعلای سادات طباطبائی یزدی بنابراین ، در سید مراد چهار بیت بزرگ علمی شیعه از سادات طباطبائی به یکدیگر می پیوندند.
دوم :ابوالحسین علی شاعرین محمدبن احمد دارای چهار فرزند بوده است :
1. قاسم .ایشان جداعلای شریف نسابه ابوعبدالله ابوالحسن العمری ، معروف به ابن طباطبا می باشد.
ابوالحسن حسین بن محمد بن ابیطالب بن القاسم بن ابی الحسین علی .
2. حسن .ایشان جداعلای سیدعالم نسابه ابواسماعیل ، صاحب کتاب : المنتقله فی علم النسب ،است .
ابواسمعیل ابراهیم بن ناصر بن ابراهیم بن عبدالله بن الحسن بن ابی الحسین علی .
3. طاهر.ایشان جداعلای سادات طباطبائی در بروجرد، نجف ، کربل، یزد، نائین واصفهان می باشد.
4. عمادالدین .ایشان جداعلای سادات معظم طباطبائی تبریزی است .از مفاخراین بیت ، در عصر م، علامه سیدمحمد حسین طباطبائی است . نسب ایشان ، براساس شجره سادات طباطبائی تبریزی و نیز براساس شرحی که ایشان خود، در ترجمه خویش نگاشته اند به این شرح است :
محمدحسین بن محمدبن محمدحسین بن علی اصغر بن محمدتقی القاضی بن محمد بن محمدعلی القاضی بن صدرالدین محمدبن یوسف بن صدرالدین محمد بن مجدالدین بن السیداسمعیل بن الامیر علی اکبرالشهیر بمیر شاه میربن سراج الدین ( الامیر عبدالوهاب ) بن الامیر عبدالغفارین السید عمادالدین بن فخرالدین حسن بن کمال الدین محمد بن سیدحسن بن شهاب الدین علی بن عمادالدین علی بن السیداحمد بن السید عمادالدی بن ابی الحسین علی الشهاب … 50
سوم : مستند ما در بیان نسب مرحوم علامه سیدمحمد طباطبائی ، در مقام نخست ، نقل مرحوم آیه الله بروجردی ، در رساله ای است که دراحوالات جد اعلای خود نگاشته اند و مستندایشان در نقل عبارت است از:
1. دو نسخه از شجره سادات طباطبائی بروجرد که در نزد مشایخ این خاندان ، در شهر بروجرد، موجوداست .
2. شجره مرحوم علامه سیدمهدی طباطبائی ، ملقب به بحرالعلوم ، که به خط مبارک ایشان نوشته شده و نزد خاندان معظم بحرالعلوم ، در نجف اشراف موجوداست 51 .
3. نقل مرحوم علامه سیدمحمود طباطبائی ، صاحب کتاب :المواهب السنیه فی شرح الدره النجفیه ، درابتدای کتاب مذکور 52 .
4. نقل محدث خبیر، حاجی نوری در کتاب :الفیض القدسی 53 .
ایشان ، براساس این چهار مستند، نسب مرحوم سیدمحمد را به شرحی که گشت ، در رساله ذکر فرموده اند.
براین مستندات ، می توانداضافه نمود:
1. شجره سادات طباطبائی کربلا (آل صاحب ریاض ) که در میان خاندان معظمشان موجوداست .
2. شجره سادات بروجردی اصفهان .
3. نقل مرحوم علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی ، در کتاب :الکواکب المنتشره 54 .
4. شجره نامه سادات طباطبائی یزدی 55 .
5. نقل مرحوم علامه نسابه آیه الله سیدشهاب الدین مرعشی نجفی ، در مقدمه کتاب :
لباب الانسان ، در ضمن ترجمه مرحوم آیه الله بروجردی 56 .
باز برای این نسب ،دو مستند دیگر موجوداست :
1. نقل مرحوم حاجی نوری در مستدرک 57 ، در ترجمه علامه سیدمهدی طباطبائی ،
1. شجره سادات طباطبائی آل حکیم در نجف اشراف ، که نزد بیت معظم آن مرحوم موجوداست . همین شجره ، مستند نقل مرحوم آیه الله حکیم در مستمسک و نیز نقل کتاب :الامام الحکیم ، می باشد.
لیکن هر دو مستند حاوی دواشکال است :
اما نقل مرحوم حاجی نوری در
مستدرک همانگونه که مرحوم آیه الله بروجردی نگاشته اند، دواختلاف با نقلی که شرح آن گذشت دارد:
1. در نقلی که گذشت ، جد مرحوم سید مراد، سیدجلال الدین امیر ذکر شد که ایشان نیز، فرزند سیدحسن می باشد، در حالی که مرحوم حاجی ، در مستدرک ،این عنوان را به صورت جلال الدین امیرین حسن ذکر نموده اند که مخالف با همه نسخه های موجودازاین شجره ، حتی شجره آل حکیم و نیز مخالف با نقل خودایشان در کتاب : الفیض القدسی ،است . عنوان امیر، نام شخص سومی غیراز جلال الدین و حسن نیست ، بلکه این عنوان یا لقب سیدجلال الدین و یا لقب سیدحسن و یا لقب هر دو (بر حسب اختلاف نسخ بوده )است .
2. براساس نقلی که گذشت ، نسب مذکور،از طریق ابوعبدالله احمد به ابراهیم طباطبااتصال می یابد. مرحوم حاجی نوری ، با حذف ابوعبدالله احمد، نسب فوق رااز طریق فرزندش ،ابوجعفر محمد، به ابراهیم طباطبا متصل نموده اند، در حال که ابراهیم ،اساسا فرزندی به نام محمد نداشته است فرزندان پسرایشان ، منحصر به قاسم واحمد و حسن می باشند. محمد مذکور در کلام ایشان ، به قرینه ما قبل آن یعنی ، محمد بن احمدبن محمد،ابوجعفر محمد، معروف به :ابن خزاعیه است که او فرزند احمد و نواده ابراهیم طباطبا می باشد. علی ای حال ، فرموده ایشان در این مقام گذشته از مخالفت با جمیع مشجرات موجود، مباین با نقل همه کتب انساب موجود می باشد.
واما شجره سادات طباطبائی آل حکیم نیز، دارای دو نقطه اختلاف با نقلی که شرح آن گذشت می باشد:
1. در نقل مذکور نفر نهم بعداز سیدمحمد، عباد بن ابی المکارم بن عباد ذکر شده است . در شجره آل حکیم ، به جای این سه نفر، یک نفر با عنوان ابی المکارم الامیر عباد و در مستمسک ، با عنوان ابی المکارم المیر عباد، ذکر شده است .
2. در نقل م، نفر پانزدهم بعداز سیدمحمد، حمزه بن طاهر آمده است ، ولی در شجره آل حکیم ، حمزه و سید طاهر) ذکر شده است .این مطلب ، در کتاب مستمسک و کتاب الامام الحکیم ، عینا نقل گردیده است .
در کتاب مستمسک ، مرحوم آیه الله حکیم ، بعداز ذکر میر حمزه ، به عنوان توضیح ،اضافه نموده اند:
[و هو عباد بن ابی المجد] و در کتاب الامام الحکیم نیز، بعداز دکر الامیر حمزه ، آمده است:[ و هو عباد بن ابی المجدالنقیب بالعراق] و نیز بعداز ذکرالمیراسحق ، در مستمسک ، عنوان :ابی المجد،اضافه شده و درالامام الحکیم ،اسحق ، با عنوان :امیراسحق ،المکنی بابی المجد، ذکر گردیده است .
و لازم به تذکراست که : عنوان عباد بن ابی المجد، به دو واسطه قبل از ذکر سیدحمزه ، هم در نقل ما و هم در شجره آل حکیم ، با عنوان ابوالمکارم الامیرعباد بن الامیرابی المجد علی نیز ذکر شده است .
و ما هیچ شاهدی ، براین دو مطلب ، در میان شجرات موجوده و نیز در نقل کسانی که درباره نسب اعلام طباطبائی ، چون ، سیدبحرالعلوم ، سیدمحمد طباطبائی سیدعلی صاحب ریاض ، سیدمحمد مجاهد و دیگران به نحوی مطلبی نوشته اند، نیافتم . با توجه به این که هم مستند مرحوم آیه الله حکیم در نقل نسب خود (در جلد سیزدهم مستمسک ، آخر کتاب مسافاه ) و هم مستند کتاب الامام الحکیم ، شجره آل حکیم است . تفرداین شجره در هر دو مطلب ، مباین با سایر شجرات موجود در شعبات مختلفه از آل طباطبا می باشد. و نیز در موارداختلاف دوم ، یعنی وجود واسطه ای بین سید حمزه و سیدطاهر، به نام :اسحق ، نقل این شجره ، مباین نقل شجره سادات طباطبائی ماهان کرمان 58 ( از غیراولاد میرحیدر) می باشد که در کتاب سراج الانساب ، مذکوراست . ( این کتاب همانطور که از متن آن بر می آید، در سال 976 نگاشته است ) و نیز شجره سادات طباطبائی نائینی می باشد 59 . با آن که کیفیت این اختلاف در هر دو مورد،احتمال سهواز ناحیه کاتبین و یا خلط ناشی از تکرار بعضی اسامی مانند: عباد و غیره را مستبعد نمی نماید60 .
لازم به تذکراست : علامه نسبه مرحوم آیه الله مرعشی نجفی ، با آن که در ترجمه مرحوم آیه الله بروجردی ، در مقدمه لباب الانسان و نیز در ترجمه علامه سیدبحرالعلوم در موارد متعدده ، به نقل مشهوراز نسب سادات طباطبائی (که شرح آل حکیم را با وجود هر دو مورداختلاف ، با نقل مذکور، مورد تایید قرار داده اند که جای تعجب است . 5
در خاتمه این بحث ، باز لازم به تذکراست که : در نسب مرحوم آیه الله بروجردی مندرج در کتاب : خاطرات زندگانی مرحوم آیه الله بروجردی تالیف والدناالمعظم مدظلله ، نفر نهم قبل السید محمد ( عباد) بن ابی المکارم ، حذف و سیداسماعیل بن عباد بن ابی المکارم به عنوان فرزند بلافصل سیدابی المکارم ذکر شده است 61 که صحیح آن همان اسماعیل بن عباد بن ابی المکارم است . همچنین ، سیداحمد رئیس ، فرزندابراهیم طباطبا حذف وابوجعفر محمد، به عنوان فرزند فلافصل ابراهیم ذکر شده است که این مطلب نیز تمام نیست و شرح آن در مناقضه در نقل مرحوم حاجی نوری در مستدرک ، مفصلا ذکر شد .
همچین ، فاضل گرانمایه آقای علی دوانی ، در کتاب : زندگانی محروم آیه الله بروجردی ، در ضمن بیان نسب ایشان هر دو مورد فوق را (سیدعباد بن ابی المکارم و سیداحمد رئیس بن ابراهیم ) حذف نموده اند 62 که عدم تمامیت آن گذشت .ایشان در کتاب شرح زندگانی وحید بهبهانی نیز، در بیان نسب سید محمد طباطبائی ، ضمن حذف عباد بن ابی المکارم واتصال بدون واسطه اسماعیل به ابوالمکارم ، نسب ایشان را به گونه ای ذکر نموده اند که متضمن اشکالات ذیل است :
1. نفر هفتم قبل از سیدمحمد، به نام قوام الدین ، حذف و فرزند ایشان ، مجدالدین ، بدون واسطه به اسماعیل متصل شده است ، که صحی آن ، مجدالدین بن قوام الدین بن اسماعیل است .
2. نفر سیزدهم قبل ازایشان ، به عنوان : عباد حمزه ذکر شده است که صحیح آن ، عباداست . به احتمال قوی ، میان عباد و حمزه کلمه[ ابن] وجود داشته که به علت دقت در حروفچینی حذف شده است .
3. واسطه بین سیدعباد مذکور و سیدحمزه : ( ابوهاشم علی ) حذف شده است .
4 میان سیداحمد وابراهیم طباطب، واسطه ای به نام : محمد ذکر شده است که صحیح نیست و سیداحمد رئیس ، فرزند بلافصل ابراهیم طباطبا می باشد 63 .
آقای دوانی مستند خویش را دراین نقل ، نقل مرحوم حاجی نوری ، در کتاب :الفیض القدسی ، ذکر نموده اند، در حالی که بین نقل ایشان و نقل مرحوم حاجی در کتاب مذکور، پنج مورداختلاف وجود دارد، نقل الفیض القدسی ، در نسب مرحوم سیدمحمد،از جمله صحیح ترین نقل هاست که با همه مشجرات موجود در شاخه های مختلف سادات طباطبائی مطابقت دارد. مرحوم آیه الله بروجردی نیز، آن را یکی از مستندات نسب مرحوم سیدمحمد، در رساله قرار داده اند.4
ترجمه مرحوم سیدمحمد طباطبائی
علامه محقق سیدعبدالله بن نورالدین بن نعمه الله جزائری تستری ، در کتاب :الاجاره الکبیره ، می نویسد:
[سیدمحمد طباطبائی ، خواهرزاده مولی محمدباقر مجلسی ، علامه ای است محقق ، واسع العلم ، کثیرالروایه .او را تالیفات بسیاری است ،از جمله آنها: شرح مفاتیح (که تمام نشده است )، رساله ای در تحقیق معنی ایمان که در آن فوائد مهمه ای را گنجانیده است و یک نسخه از آن را به من عنایت نمود].
من این بزرگوار را درایام اقامتش در بروجرد بسیار ملاقات نمودم و با یکدیگر، در بسیاری از مسائل فقهیه و غیرفقهیه مذاکره نمودیم پس او را بحری فیاض دیدم] 64 .
مرحوم علامه سیدمحمود طباطبائی ، صاحب کتاب :المواهب السنیه فی شرح الدره النجفیه ، در حاشیه مواهب می نویسد:
سیدمحمد…ازاجله مجتهدین وازاعاظم علماء و فقهای راشدین ، حاوی فروع واصول و جامع معقول و منقول است .او را تصنیفاتی است :
از آن جمله : کتاب شرح مفاتیح (که بر دو جلد آن وقوف یافتم )، رساله ای در تحقیق اسلام وایمان ، رساله ای در شرح موالید رسول اعظم و ائمه هداه ، صلوات الله علیهم اجمعین ، و عدداولاد و زوجات و فیات و مکان دفن آن بزرگواران ، شرحی بر زیارت جامعه ، رساله ای در حکم روزه عاشورا و غیر آن .
رساله ای نیز، دراسراراشکال خاصه ، به حروف تهجی ، به او نسبت داده شده است .
دراصفهان ولادت یافته ، در نجف اشرف سکنی گزیده و مدفنش در شهر بروجرد واقع است که مزاری است معروف و مورد توجه و عنایت مردم. 65
مرحوم آیه الله بروجردی در رساله ای که شرح حالات ایشان نگاشته اند، می نویسد:
…از ملاحظه تالیفات مرحوم سیدمحمد، بر می آید که ایشان مردی بوده است فقیه ،اصولی ، متکلم ، حکیم ،ادیب ، مطلع بر علوم عقلیه و نقلیه ، واقف براقوال عامه و خاصه و روایات آنان در فقه و کلام و دارای اهلیت استنباط.
امااساتید و شاگردان ایشان : من به مطلبی دراین باره برخورد نکردم ، غیراز نقل مرحوم صاحب روضات که ایشان یکی از مشایخ سه گانه مولی وحید بهبهانی است .این مطلب ، هم با طبقه ایشان مطابقت دارد و هم از نظر قرابت نسبی و سببی میان این دو بزرگوار و نیزاز نظر وحدت موطن ، قابل تصویر و تاییداست.
با توجه به طبقه ایشان ،احتمال می رود:از شاگردان مرحوم فاضل هندی و مولی ابوالحسن شریف باشد. بلکه این احتمال هم هست که :ایشان مقداری از درس مرحوم مجلسی را نیز درک کرده باشد 66 .
مرحوم آیه الله بروجردی ، در جای دیگراز رساله ،ایشان را هم طبقه با مولی محمداکمل و سید نعمه الله جزائری و سید صدرالدین شارح وافیه … دانسته اند.
مرحوم سیدمحمد، چنانکه از مجموعه نقلها و نیزاز نقل حفیدایشان ، مرحوم سیدجواد (برادر بزرگوار مرحوم علامه بحرالعلوم ) بر می آید، در اصفهان ولادت یافته و سپس به نجف اشرف مهاجرت نموده است . پدران ایشان ،اکثر، دراصفهان سکونت داشته اند. تاریخ ولادت ایشان ، دقیق، مشخص نیست.
خودایشان در خاتمه رساله ایمان و کفر، تاریخ اتمام آن را سال 1126 ذکر می کند و در پایان رساله مزار، تاریخ اتمام آن را سال 1140 نوشته است .
مرحوم آیه الله بروجردی ،احتمال می دهند که ولادت ایشان ، دراواخر قرن یازدهم و ترجیحا در سال 1090 هجری قمری باشد. تاریخ وفات ایشان را نیز (که دقیقا معلوم نیست ) براساس قرائنی در حدود دهه شصت ،از قرن دوازدهم ، تخمین می زنند 67 .
ایشان دراواخر عمر، سفری به بروجرد نموده و دراین شهر، مدتی سکنی گزیده است . در همین ایام است که مرحوم سیدعبدالله جزائری ایشان ر، کثیر، ملاقات نموده است 68 .
مشهوراست : علت توقف ایشان در بروجرد (با آن که هیچ سابقه ای در مورد آن نداشته اند) آن بوده که در یکی از سفرهای خود به ایران ، در مراجعت ازاصفهان ، به قصد تشرف به اعتاب مقدسه عراق ،از شهر بروجرد، که بر سر راه ایشان قرار گرفته بوده است ، عبور و به علت موانعی در کار قافله ، چند روزی را دراین شهر توقف می کنند. مردم بروجرد که از توقف عالمی جلیل القدر، در شهر خود با خبرمی شوند، خدمت ایشان می رسند واز مظالم صوفیه ، به ایشان شکایت می کنند واستدعا می نمایند که ایشان برای جلوگیری از نفوذاین فرقه ، چند گاهی در بروجرد توقف نمایند. مرحوم سیدمحمد، که از بیچارگی مردم و ظلم صوفیه به آنان بسیار مکدر می شوند، با مساعدت استخاره برای مدت کوتاهی در بروجرد توقف و در همان محله صوفی نشین که هنوز هم ، به نام صوفیان ، معروف است سکونت می نمایند. با توقف ایشان ، دراندک مدتی ، به واسطه ارشاد و تبلیغات بسیار موثراین عالم جلیل ، بساط صوفیگری از بروجرد برچیده شده واحکام اسلام در مجرای واقعی خود جریان پیدا می کند.
بعدازاین موفقیت ،ایشان به عتبات عالیات مشرف و در مراجعت از این سفر، در کرمانشاه مریض و در همان شهر دعوت حق را لبیک می گوید. مردم بروجرد، که به فاصله چند روزاز رحلت ایشان ، در کرمانشاه با خبر می شوند، به سوی کرمانشاه حرکت و جنازه ایشان ر، که برای حمل به عتبات عالیات امانت گذاشته شده بود، به بروجرد حمل و در همان محله صوفیان ، که به یمن قدم ایشان ،از لوث وجود آن گروه پاک شده بود، دفن نمود و تاامروز، که بیش از دویست سال از آن تاریخ می گذرد، به مزار شریفش تیمن و تبرک می جویند. 69
مرحوم سیدعبدالله جزائری ، در کتاب :الاجاره الکبیره می نویسد:
…ایشان با عائله خود (بعداز توقف در بروجرد) عازم عراق شد و مدتی در آن جااقامت کرد و بعد به قصد بروجرد، آن جا را ترک و به کرمانشاه رسید. مردم کرمانشاه ،ازاو درخواست اقامت در آن دیار را کردند. پس ایشان مدتی در آن جا توقف نمود و عاقبت در آن شهر وفات یافت. 70
براساس این نقل ، تقاضا واستدعای مردم برای توقف و دفع فتنه صوفیه مربوط به کرمانشاه بوده است نه بروجرد زیرا مرکز تجمع قلندریه و باطنیه در کرمانشاه بوده است . دراین صورت ، وجهی برای توقف ایشان در بروجرد نیست . ممکن است هم توقف ایشان هم در بروجرد و هم در کرمانشاه ، براساس درخواست مردم به همین جهت بوده و فتنه صوفیه در هر دو شهر (باتوجه به نزدیکی آنها به یکدیگر) حاد بوده است ، به نحوی که ایشان مجبور به توقف در هر دو دیار و دفع فتنه شده است . حفید ایشان ، عالم جلیل آغا محمدعلی ، مشهور به آقا صاحب مقامع ، فرزند گرانقدر مرحوم علامه وحید بهبهانی نیز، بعدازایشان به دفع فتنه جماعت صوفیه در کرمانشاه پرداخته است 71 .
در هر حال ، وجود مدفن ایشان در بروجرد،از مسلمات است و عدم ذکر این موضوع در کلام مرحوم سیدعبدالله جزائری و نیز کلام صاحب روضات ،از اعتبار آن نمی کاهد 72 .
تالیفات ایشان :
1. شرح مفاتیح
مرحوم آیه الله بروجردی در رساله ، می نویسند:
دو جلد از این کتاب ، به دست من رسیده است : جلد اول : از ابتدای کتاب تا خر صلوات مستحبه و جلد دوم در صلوه جماعت .
2. رساله ای در حکم روزه روز عاشورا.
3. رساله ای درایمان و کفر، به نام : تحفه الغری .
4. رساله ای در معرفت انساب رسول اعظم وائمه طاهرین ، صلوات اله علیهم اجمعین ، و موالید و وفیات و تعداداولاد آن بزرگواران .
5. رساله ای در تفسیر آیه شریفه :[ واذابتلی ابراهیم ربه بکلمات] واستدلال به آن عصمت امام ( ع) .
6. رساله ای دراثبات بعض براهیم واجب الوجود.
7. رساله ای در بحث باارباب نجوم دراحکام موالید.
8. رساله ای در حکم تبعض بضع و بحث ایشان با شهید ثانی ، رضوان الله علیه .
9. رساله ای دراحکام رضاع .
10. رساله ای در بحث با معتزله وجبائیان در مساله احباط و تکفیر.
11. رساله ای در بیان فضائل مسجداعظم کوفه .
12. رساله ای در بحث پیرامون کلام صدرالمتالهین و شمس الدین محمد گیلانی ، (ره ) در رد شبه ابن کمونه .
13. رساله ای در بحث با مرحوم صدوق و نفی سهواز نبی ، صلی الله علیه و آله و سلم .
14. رساله ای در بحث با فاضل با غنوی ، حول کلام ایشان در حواشی شرح قاضی بر مختصر در مورد آیه شریفه[ افعصیت امری]…
مجموعه این رسالات ( غیراز رساله ایشان در حکم روزه عاشورا) در کتابی به عنوان : مجمع الفوائد)، با عنایت حفید معظم ایشان ، سیدناالمحقق ، آیه الله سیدمحمد باقر طباطبائی سلطانی ( ابن السید علی اصغرین السید مهدی بن السیدابوالحسن بن السید علینقی بن السید جواد بن السید مرتضی به السید محمد طباطبائی رحمهم الله ) در سالهای اخیر (1406 هجری قمری ) به زیور طبع آراسته گردیده است .
اما رساله ایشان ، در حکم روزه عاشور، در دست نیست و مرحوم آیه الله بروجردی نیز ( همانطور که در رساله فرموده اند) آن را ندیده اند. تنها مستند در مورد وجود آن ، کلام مرحوم صاحب مواهب در حاشیه است .
نسب مرحوم آیه الله بروجردی تا سیدمحمد طباطبائی
مرحوم آیه الله بروجردی ، فرزند مرحوم حجه الاسلام والمسلمین حاج سیدعلی طباطبائی بن السیداحمد بن السید علینقی بن السیدمحمد جواهد بن السید مرتضی بن السید محمد طباطبائی است .
علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی ، در ترجمه ایشان می نویسد:
خاندان آقای بروجردی از خاندانهای جلیل علمی است که دارای رتبه و جایگاه ارزشمندی می باشد. پدرایشان ، جد، عموی پدر (میرزا محمود) جد پدر، جد جد و سلف او تا سید عبدالکریم (پدر مرحوم سیدمحمدطباطبائی )، همه ازاجله و معاریف علمای عصر خود بوده و آثاری بااهمیت از خویش به جای گذاشته اند[ حتی بعضی از آنان منشا حرکت علمی بوده اند] 73 …
دراین جا لازم است ، به صورت اختصار، به معرفی پدران ایشان ، تا علامه سیدمحمد طباطبائی بپردازیم .
پدرایشان :
مرحوم حجه الاسلام والمسلمین حاج سید علی طباطبائی ، عالمی جلیل القدر و موصوف به علم تقوی و مرجع حوائج مردم و ساعی در اعلای کلمه دین و عارف به نسب بیت شریف خویش بوده است . مرحوم آیه الله بروجردی در رساله ،اول فصل چهارم ، که به بیان اعقاب مرحوم سیدمحمد پرداخته اند می گویند:
[من راهی برای معرفی این بزرگان غیراز مطالبی که از زبان پدر ارجمندم ، بر سبیل مذاکره ، شنیده ام ، ندارم .ایشان ، حافظ انساب خاندان خویش بود، حتی مشایخ و بزرگان بیت م، که سنشان ازایشان بیشر بود، دراین مورد، به او مراجعه می کردند و گفته او ر، دراین مقام ، می پذیرفتند]. 74
مرحوم حاج سیدعلی ، در سال 1352 در بروجرد متولد شد و در سال 1329 (تنها شش ماه پس از مراجعت فرزند گرامیش از نجف اشرف ) وفات یافت و در مقبره جد گرامیش ، مرحوم سیدمحمد دفن گردید.
دراین جا لازم به ذکراست که : ما در بزرگوار آیه الله بروجردی ، موسوم به : آغابیگم ، بیت مرحوم سیدمحمد علی بن السید عابد بن السید علی بن العلامه السید محمدالطباطبائی ، بانوئی متدینه ، زاهده ، عابده متحفظ برانجام مستحبات و ترک مکروهات بوده است . در میان مشایخ بیت معروف است که :ایشان در رعایت احکام حمل و رضاع جدیت تام داشته اند و غالب، بدون وض، به فرزند خود، شیرنمی داده است .
مرحوم سیداحمد طباطبائی
ایشان نیز،از علمای متنفذ صفحات غرب و مرجع حوائج مردم بوده است . در سال 1211 در شهر بروجرد متولد و در سال 1280 وفات نموده و در مقبره مرحوم سیدمحمد، مدفون است .
مرحوم سیدعلینقی طباطبائی
او نیز، عالمی جلیل و موصوف به ورع و تقوی بوده است . مرحوم آیه الله بوجردی ، در رساله می نویسد:
[ او عالمی متقن و زاهد بود. چندی در نجف اشرف در درس عموی خود، علامه سیدمهدی طباطبائی (سیدبحرالعلوم )، حاضر وازایشان استفاده ها برده است]. 75
فرزند بزرگوارایشان ، مرحوم سیدمحمود طباطبائی ، در حاشیه مواهب می نویسد:
[…او را تالیفات باارزشی است ،از آن جمله : حاشیه بر قوانین الاصول ، حاشیه بر زبده الاصول و نوشته هایی در فقه واصول .
ایشان در سال 1188 (بنابرظن قوی ) ولادت یافت و در دوشنبه 18 ربیع الاول سال 1249 دراثرابتلاء به طاعون ، درگذشت].
و در مقبره جنب مسجد سید (که سالیان دراز خود و پدر بزرگوارش در آن اقامه جمعیت می فرمودند) در کنار قبر پدر دفن گردید.
از مفاخر فرزندان ایشان ، علامه فقیه متتبع ، سیدمحمود طباطبائی است .
مرحوم آیه الله بروجردی در رساله می نویسد:
[…او عالمیعامل ، رئیسی محتشم . نافذالحکم در دیار خود، آمر به معروف و ناهی از منکر بود.
کتاب المواهب السنیه را در شرح الدره النجفیه (منظومه عموی بزرگوارایشان مرحوم سید بحرالعلوم در فقه ) در سه جلد، تصنیف نموده است که دو جلد آن ، در شرح کتاب طهاره به طبع رسیده و جلد سوم که شرح کتاب صلوه است ، هنوز طبع نشده است .ایشان در سال 1221 یافته و در اواخر ذی الحجه الحرام سال 1300 وفات نموده است روز وفات او،از روزهای عجیب و به یاد ماندنی در تاریخ بروجرد است . من در آن زمان ، نه سال داشتم . پس ازاو، زعامت و ریاست علماء شهر به فرزندارشدش سید هبه الله رسید که شخصیتی موجه ، در میان همه طبقات بود]. 76
البته جلد سوم مواهب ، بعدها در زمان زعامت مرحوم آیه الله بروجردی ، به وسیله ایشان به زبور طبع آراسته شد.
مرحوم حاج میرزا محمود طباطبائی ، نزدیک به 54 سال ، عهده دار زعامت و مرجعیت صفحات غرب ایران بوده کمتر کسی مانندایشان ، در آن صفحات ، دارای نفوذ کلمه واعتبار و وجاهت مردمی بوده است .
در جریان تبعیدایشان به تهران ، در زمان ناصرالدین شاه ،اعاظم علمای تهران ، مانند: مرحوم آشتیانی و مرحوم حاج ملاعلی کنی بازار تهران را تعطیل نموده و به همراهی طبقات مختلف مردم ،ازایشان استقبال و با تجلیل تمام به شهر وارد نمودند. در همین سفر، همه نمازهای شهر تعطیل و وجوه علماء و بزرگان در شبستان چهل ستون مسجد جامع به ایشان اقتدا نمودند 77 .
پدر بزرگوارم از مرحوم آیه الله بروجردی نقل می کنند که ایشان می فرمودند:
[ این پسر و پدر یعنی مرحوم حاج سید علینقی و فرزندش حاج میرزا محمود، جمع، یکصدسال ، زعامت و ریاست داشته اند و تاریخ بروجرد،از عظمت این رجال ، خاطرات بسیار جالب و عجیبی دارد]. 78
از مرحوم حاج میرزا محمود، غیراز مواهب ، کتاب : مسلی المصابین ، در مواعظ، و رساله عملیه به طبع رسیده است .
فرزند بزرگوارایشان ، مرحوم حاج سید هبه الله ازاجله علماء غرب است و فرزند دیگرشان حاج سیدابوالمجد،از بزرگان تلامذه مرحوم آخوند خراسانی است 79 .
قبر مرحوم حاج میرزا محمود، مزار و مورد توجه مردم است . بر سر در مقبره اش ،این آیه شریفه نوشته شده است :[ عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا].
مرحوم سیدجواد طباطبائی .
او نیز، عالمی بزرگوار، فاضلی جلیل ، معروف به تقوی و ورع ، حامی مظلومان و محتاجان ، دارای نفوذ کلمه و وجاهت در میان مردم بوده است . ایشان ، برادر کوچکتر علامه سیدمهدی طباطبائی (بحرالعلوم )است . مرحوم سیدمحمود طباطبائی ، در حاشیه مواهب می نویسد:
[جد من فاضلی جلیل و عبادی وقور بود و در نظرامراو حکام بسیار با عظمت مینمود و در حمایت ضعفا و مظلومان کوشا. پس از گذشت بیش از هشتاد سال از عمر شریفش ، در هفتم شوال سال 1242، در شهر بروجرد، وفات نمود].
قبرایشان مزار مردم و کرامات بسیاری به ایشان داده می شود.
از مرحوم آیه الله بروجردی نقل شده است :
[…درایام اقامتم در بروجرد، شبی در خواب دیدم : به خانه ای وارد شدم . گفتند: رسول اکرم ، صلی الله علیه و آله و سلم ، آن جا تشریف دارند: وارد شدم . گفتند: رسول اکرم ، صلی الله علیه و آله و سلم ، آن جا تشریف دارند: وارد شدم در آن بیت و سلام کردم و در آخر مجلس که جا بود نشستم . دیدم حضرت رسول (ص ) در صدر مجلس جلوس فرموده و کبار سلسله ،از علماء و زهاد، در کنارایشان ، به ترتیب ، نشسته اند و مقدم بر همه واقرب به رسول اکرم (ص )، سیدجواد نشسته است . به فکر فرو رفتم که در میان جالسین ، کسانی هستند که هم اعلم از سیدجواد و هم از هد و امن ازاو هستند، چگونه ایشان مقدم به همه آنان نشسته اند. دراین فکر بودم که رسول اکرم (ص ). به عبارتی قریب به این مضمون فرمودند: 2
سید جواد در رسیدگی به کار مردم واجابت اهل حاجت از همه کوشاتر بود]. 80
سیدمرتضی طباطبائی
عالم عامل ، مرحوم سیدمرتضی طباطبائی ، فرزندارشد مرحوم علامه سیدمحمد طباطبائی در نجف اشرف متولد شد. تحصیلات خود را در کرلا و نجف گذراند و سپس مهاجرت به بروجرد نموده و سالها مرجع دینی و رئیس اجتماعی بلامنازع مردم در صفحات غرب بوده است . در سال 1199 به نجف اشرف مراجعت نمود و مورداستقبال بسیار گرم شخصیتهای بزرگ علمی قرار گرفت . در تجلیل ازاو، مجالس عظیم منعقد و شعرای آن عصر،اشعار فراوانی در مقام تبریک وروداو سرودند،از آن جمله : قصیده مرحوم سیداحمد عطار بغدادی است که بااین مطلع آغاز می شود :
بشری فبد رسماءالمجد قد طلع
و نور شمس نهادالسعد قد سطعا 81
شخصیت علمی واجتماعی مرحوم سیدمرتضی ، در پرتو شخصیت بارز والای فرزند بزرگوارش ، علامه سیدمهدی بحرالعلوم ، که حقا بزرگترین افتخارات این پدر در طول زندگی و نیزاز بزرگترین افتخارات خاندان طباطبائی و جامعه شیعه است ، همیشه مجهول مانده و هر کجا که ذکری ازاو رفته است ، در سایه ذکراین فرزند پرافتخار بوده است . با آن که شخصیتی مانند مرحوم علامه وحید بهبهانی (دراجازه به سیدبحرالعلوم )ازاو تعبیر به عالم کامل و فاضل مقتدی نموده است و نیز، مرحوم سید بحرالعلوم در برهه ای از زمان ،از محضراواستفاده برده است 82 .
او، در سال 1204 در کربلا وفات نمود و روز وفاتش از روزهای به یاد ماندنی تاریخ کربلاست . فرزند بزرگوارش ، علامه بحرالعلوم ، بر پیکر مطهر پدر نمازگزارد و شعرااشتعار بسیاری در تسلیت این مصیبت ، به علامه بحرالعلوم ، سروده اند،از آن جمله : قصیده مرحوم سیدابراهیم عطار، با این مطلع است :
ارایت هذاالیوم ما صنع الردی
بد عائم التقوی واعلام الهدی 83
جنازه مرحوم سیدمرتضی ، در رواق مطهر حسینی دفن شد و بر مزاراو، صندوقی چوبی قرار دادند.
یک سال بعد، که مرحوم وحید بهبهانی (سال 1205) وفات نمود، در همان صندوق و در همان قبر مدفون شد. نیز، در سال 1231، که مرحوم سیدعلی طباطبائی صاحب ریاض ، وفات یافت ، پیکراو را در همان قبر دفن نمودند.
شخصیت بسیار والای فرزند گرانقدراو، علامه سیدمهدی طباطبائی ، معروف به بحرالعلوم ، خوداقتضای دهها مقاله و کتاب مستقل را دارد. و در این جا تنها به ذکر دو نکته در موردایشان اکتفا می کنیم :
1. علامه محقق ، مولی اسدالله تستری (متوفی سال 1237)، که از شاگردان ایشان می باشد، در مقدمه کتاب : مقابس الانوار،استاد بزرگوار خود را چنین توصیف می کند:
[…الاستادالشریف لغره الدهر و ناموس العصر و روضه العلم و قاموس الفضل والفخر سراج الامه و شیخها و فتاها و مبدءالفضائل والفواضل و منتهاها واحد نوع الانسان عین الافاضل الاعیان ،افضل الفقهاء المتبحرین ،اکمل الحکماء والمتکلمین والعرفاءالمفسرین ، خلاصه العلماءالمتقدمین والمتاخرین ، سلاله الائمه النجباءالامناء الغرالمنتجبین الطاهرین ،ابی المکارم والمفاخرالزاهره الزاهره الظاهره لدی النائی والدانی ، رب المناقب والماثرالباهره المشتهره عندالاعالی والادانی شیخی واستادی و سید و سندی و عمادی العلامه العلم العلوی السیدمحمد مهدی بن مرتضی بن محمدالحسینی الحسنی الطباطبائی البروجردی الغروی ،انارالله فی العالمین برهانه ، واعلی فی علیین شانه و مکانه] 84 …
2. علامه محدث میرزا حسین نوری (ره )، در خاتمه مستدرک در ضمن ترجمه سید می نویسد:
[… و قداذعن له جمیع علماء عصره و من تاخر عنه بعلوالمقام و الریاسه فی العلوم النقلیه والعقلیه ، و سایرالکمالات النفسانیه حتی ان الشیخ الفقیه الاکبرالشیخ جعفرالنجفی (کاشف الغطاء) مع ماهو علیه من الفقاهه والزاهاده والریاسه کان یمسح تراب خفه بحنک عمامته] 85 …
این در حالی است که علامه بزرگوار، شیخ جعفر کاشف الغطاء،از نظر جایگاه علمی و رتبت تقوایی در حدی قرار داد که علامه بحرالعلوم ، پس ازوفات استاد بزرگوارش ،استادالکل ، وحید بهبهانی ، خانواده خود را از نظر تقلید، به ایشان ارجاع می دهد 86 .
دقت دراین دو مطلب ، به اضافه مراجعه به قصیده هایی که شاگردان بزرگواراو، چون : علامه شیخ جعفر کاشف الغطاء و علامه سید محمدجواد عاملی ، صاحب مفتاح الکرامه سروده اند، به خوبی کاشف شخصیت والای علمی و تقوایی سیدبحرالعلوم می باشد.
قصیده مرحوم کاشف الغطاء بااین مطلع شروع می شود:
ان قلبی لایستطیع اصطبارا
و قراری ابی الغداه القرارا
و قصیده سیدمحمد جواد عاملی ، بااین مطلع شروع می شود:
یا بقعه بزغت کالشمس فی افق
قد ضم خیر سراه الارض نادیک 88
بیت معظم آل بحرالعلوم از بیوت بسیار سنگین علمی و تقوائی نجف اشرف است و همواره با عرضه شخصیتهای بزرگ ، در عرصه علم وادب ، چون : علامه سید رضا بن سید محمدمهدی بحرالعلوم (متوفی 1306ه)، فقیه محقق سیدعلی بن سیدرضا بن سیدمحمد مهدی بحرالعلوم ، صاحب البرهان القاطع فی شرح المختصرالنافع (متوفی 1298 ه)، شاعرادیب سیدابراهیم بن سیدحسین بن سیدرضا بن سیدمحمدمهدی بحرالعلوم ، صاحب دیوان (متوفی 1319)، فقیه مدقق سیدمحمد بن سیدمحمدتقی بن سیدرضا بن سیدمحمد مهدی بحرالعلوم ، صاحب بلغه الفقیه (م توفی 1326 ه) و دهها شخصیت ممتاز دیگر در عرصه های علمی وادبی واجتماعی خدمات بزرگی را به جامعه تشیع نموده است 89 .
در مقدمه رجال مرحوم سیدبحرالعلوم ، در ضمن ترجمه مرحوم سیدجواد، برادر مرحوم سید، آمده است :
[ …عالم جلیل سیدجواد (متوفی 1248) برادر کوچکتر سیدمهدی بحرالعلوم وجداعلی سادات بروجردی درایران است] 90 …
واین مطلب تمام نیست زیرا مرحوم سیدجواد، جداعلای تنها شاخه ای از سادات طباطبائی بروجردی است . جداعلای این خاندان ، مرحوم علامه سید محمدطباطبائی ، جد سیدجواد می باشد. به این ترتیب ، سادات آل بحرالعلوم نیز، یکی از شاخه های سادات طباطبائی بروجردی ( از فرزندان سیدمرتضی ) محسوب می شوند و مرحوم سیدمحمد، غیراز سید مرتضی ، دارای فرزندان دیگری نیز بوده اند،از جملع عالم جلیل مرحوم سیدعلی طباطبائی که فرزندان ایشان به اصفهان منتقل شده و مدتها ریاست علمی و دینی این شهر ر، با توجه به آن که شهراصفهان دارالعلم و مجمع فقهاء و مجتهدان بسیار بوده است ، بر عهده داشته اند و دارای شخصیتهای علمی واجتماعی بسیار بوده اند 91 .
سادات علوی طباطبائی نیز،از هیم شاخه منشعب می شوند و جداعلای آنان ، مرحوم حاج سیدابوتراب بن سید عبدالکریم بن سیدعلی مذکوراست که ایشان به بروجرد بازگشت نموده واین شاخه نیز، در بروجرد دارای معاریف و شخصیتهای علمی بزرگی بوده اند 92 .
و نیزاز جمله فرزندان مرحوم سیدمحمد، ( غیراز سیدمرتضی و سیدعلی ) مرحوم سیدرضی است . که دارای فرزندانی است و در میان آنان نیز، شخصیتهای علمی وادبی واجتماعی بسیاری وجود داشته است که مرحوم آیه الله بروجردی ، در رساله ، به تفصیل بیان نموده اند و ذکر اعقاب این دو بزرگوار، خود محتاج به تدوین رساله مستقلی است .
دراین جا لازم به ذکراست که : علامه بزرگوار حاجی نوری ، درالفیض القدسی ،از فرزندان مرحوم سیدمحمد، تنها به ذکر یک پسر (سیدمرتضی ) و یک دختر که زوجه علامه وحید بهبهانی است ،اکتفا نموده واز دو پسر دیگرایشان ، که دارای اعقاب بسیارند، ذکری به میان نیاورده است 93 .
پیوندهای خاندان طباطبائی با دیگر بیوت علمی شیعه
از مهمترین پیوندهای سادات طباطبائی بروجردی ، پیوند با دو شخصیت ممتاز جامعه تشیع ، مولی محمدتقی مجلسی (متوفی 1070 ه) و مولی محمدباقر مجلسی (متوفی 1111 ه)است . مرحوم آیه الله بروجردی ، در نوشته های خود،از مجلسی اول تعبیر به جد واز مجلسی دوم تعبیر به خال نموده اند.این دو تعبیر، در کلمات عموی بزرگوارشان ، علامه سیدمحمدمهدی بحرالعلوم و جدامجدشان ، علامه سیدمحمد نیز، به چشم می خورد.این بستگی از دو جهت است :
1. مرحوم سیدعبدالکریم بن سیدمراد (پدر سیدمحمد طباطبائی و جد ششم مرحوم آیه الله بروجردی ) داماد مولی محمد صالح مازندرانی ، صاحب شرح براصول کافی است .
مرحوم سیدعبدالله جزائری ، درالاجازه الکبیره می نویسد:
[…سید محمد طباطبائی خواهرزاده مولی محمدباقر مجلسی] 94 …
مرحوم صاحب روضات ، در ضمن ترجمه علامه بحرالعلوم ، در وجه انتساب ایشان به مجلسیین (ره ) می نویسد:
[… جهه تعبیر علامه سیدمحمد مهدی بحرالعلوم از علامه مجلسی به : خالناالمجلسی ، آن است که براساس نقل بعضی (که من خبرایشان را گم کرده ام ) جدامجدایشان ،امیر سیدمحمد بن سیدعبدالکریم ، که او یکی از مشایخ سه گانه اجازه وحید بهبهانی است ، خواهرزاده مولی محمدباقر مجلسی واز جمله دخترزادگان پدر بزرگوارایشان مولی محمدتقی مجلسی بوده است . واین مطلب از نظرافراد غیرمطلع ، به اعقاب مجلسیین ( از نظر مادری ) دور مانده و نام او با نام سیدمحمد حسینی ، صاحب حاشیه شرح لمعه و شهید در آذربایجان ، که دخترزاده دائی ایشان است ،اشتباه شده است] 95 … این مطلب ، که مادر مرحوم سیدمحمد دختر مجلسی اول و یا دخترزاده ایشان باشد در کلمات کسانی که دراحوالات مجلسی اول تحقیق کرده اند، نیامده است . مقتضی ظاهر کلام مرحوم سیدعبدالله جزائری و کلام مرحوم صاحب روضات آن است که مادر سیدمحمد، دختر بلافصل مجلسی اول باشد ولی نام مرحوم سیدعبدالکریم ، پدر سیدمحمد، در زمره دامادهای مجلسی اول ذکر نشده است .
مرحوم سیدمحمد، در نوشته های خویش ،از مرحوم مجلسی اول ، تعبیر به جد واز مجلسی دوم ، تعبیر به خال نموده است . واز مولی صالح مازندرانی نیز تعبیر به جد واز آمنه بیگم ، دختر فاضله مجلسی اول تعبیر به جده نموده است واین معنی موید آن است که : مادرایشان ، دختر مولی صالح مازندرانی و دختر زاده مجلسی اول باشد. دراین صورت ،این مطلب با کلام مرحوم سید عبدالله جزائری ، دراجازه و کلام و صاحب روضات قابل جمع است .البته مرحوم حاجی نوری ، درالفیض القدسی ، ضمن ترجمه سیدمحمد طباطبائی ، با آن که متن کلام سیدعبداله جزائری را نقل نموده ، ولی درباره آن هیچ اظهارنظری نفرموده و وجه آن را بیان نداشته است . در ضمن ذکر دامادهای مولی صالح مازندرانی نیز،از سیدعبدالکریم ، پدر سیدمحمد، ذکری به میان نیاورده است . مرحوم آیه الله بروجردی ، در این باره در رساله می گویند :
[علت این امر آن است که : فرزندان و دامادهای مرحوم مولی صالح ، در حد ضبط فرزندان و دامادهای مجلسی اول ، به گونه ای ذکر نشده که هیچ احتمال زیاده و نقصی در مورد آن نرود]. 96 و دراین جا به عنوان شاهد، مواردی که در مولفات مرحوم سیدمحمدطباطبائی ،از مجلسی اول و مولی صالح مازندرانی ، تعبیر به جد واز مجلسی دوم ، تعبیر به خال و از آمنه بگیم ، تعبیر به جده شده است ، به همان ضرورتی که مرحوم آیه الله بروجردی در رساله ذکر فرموده اند، نقل می کنیم :
1.ایشان در شرح مفاتیح در آخر مساله وجوب صلوه جمعه نوشته است :
[ولماکان امر صلوه الجمعه عندالمصنف واکثرالاصحاب من المهمات کما یظهر من بدو بحثها و ختمه ، فلاباس لناان نختمه ما ذکره خالی العلامه . طاب ثراه ، فی کتاب البحار].
2. در رساله :المزار، در فصل زیارت بعض اولادائمه و خواص واصحاب آن بزرگواران می نویسد:
[قال خالی العلامه مولانا محمدباقرالمجلسی طاب ثاره فی البحار]…
3. در رساله مزار در فصل زیارات نیابتی می نویسد:
[و ما ذکره خالی العلامه مولینا محمدباقرالمجلسی ، طاب ثراه ، من انه روی عن بعض العلماء والصادقین]…
4. در شرح مفاتیح در ذیل قول صاحب مفاتیح : ( الجماعه مستحبه فی الفرائض کلها) بعداز نقل اشکال مرحوم صاحب مدارک ، دراستفاده تعمیم ازاخبار و تایید صاحب مدارک ، دراستفاده تعمیم ازاخبار و تایید صاحب ذخیره ازایشان ، می نویسد:
[لیس الامر کماذکراه لمارواه الشیخ عن زراره والفضیل فی الحسن بابراهیم ، قالاقلناله ای لابی جعفر علیه السلام کما ذکره جدی ، طاب ثراه ، فی شرح الفقیه]…
5. در شرح مفاتیح ، در بحث جماعت ، در ذیل قول صاحب مفاتیح : (وفی الضحیح :الصلوه فی جماعه تفضل …) می نویسد:
[قال جدی ، طاب ثراه ، فی شرح الفقیه بعد نقل هذه الروایه]…
6. در رساله :احکام رضاع ، در مقدمه ای که برای بیان مدت رضاع ذکر نموده است ، بعداز نقل روایاتی در نقصان از دو سال ، می نویسد:
واما فی جانب الزیاده فلم اجدا خبر، نعم فی شرح الفقیه لجدی المحقق المجلسی ، طاب ثراه ، محکی عن بعض الاصحاب …
7. در رساله ایمان و کفر، در بیان اقوالی که در معنی ایمان ذکر شده است می نویسد:
[ الاول : ماذهب الیه جمهورالمتکلمین من الامامیه و غیرهم ، والیه ذهب المحقق الطوسی ، قدس الله روحه القدسی ، فی الفصول ، وجدی الفاضل الصالح ، طاب ثراه ،المولی صالح المازندرانی فی شرح الاصول من انه التصدیق بالقلب فقط].
8. در رساله فی ذکر نبذ من فضائل مسجدالاعظم بالکوفه ، می نویسد:
[ و لقد نقل هذه القصه عن جدتی الثقه العالمه الفاضله الزاهده العابده آمنه عن ابیهاالعلامه مولینا محمدتقی المجلسی (ره ) شارح الفقیه ، طاب ثراهم، و جعل الفردوس مثویهما] 97 .
مرحوم آیه الله بروجردی دراثبات این انتساب ،اصرار زیادی داشته اند. با آن که انتساب دیگرایشان به بیت معظم مجلسیین ،از طریق زوجه سیدمحمد طباطبائی و مادر جد چهارم ایشان (سیدمرتضی )، که دختر علامه امیرابوطالب ، فرزند سیدابوالمعالی کبیر و سیدابوالمعالی ، داماد علامه مولی محمد صالح مازندرانی ، داماد مجلسی اول است ،از مسلمات و مورد قبول همه است . مرحوم حاجی نوری ، درالفیض القدسی ، همین جهت را علت تعبیر مرحوم سید بحرالعلوم از مجلسی اول به جد واز مجلسی دوم به خال قرار داده است .
مرحوم معلم حبیب آبادی . در جلداول مکارم الاثار، در ضمن ترجمه سیدمرتضی بن سید محمد (جد چهارم آیه الله بروجردی )، با نقل کلام سید عبدالله جزائری دراجازه کبیره ، در مورداین که سیدمحمد مذکور، خواهرزاده مجلسی دوم است ، آن رااشتباهی از ناحیه سیدجزائری و دیگران ، چون : صاحب روضات می شمارد و تنها جهت انتساب سیدمحمد رااز ناحیه زوجه ایشان و مادر سید مرتضی ذکر می کند 98 .
ولی در جلد دوم ، در ذیل ترجمه علامه بحرالعلوم می نویسد:
[تذکر لازم : در جلداول این کتاب در (سال 1204 عنوان 100 ص 179) ما نوشتیم که : در روضات الجنات .6780 تصرحی کرده که : مرحوم سیدمحمد بروجردی ، که جد پدری سیدبزرگوار بحرالعلوم ، صاحب عنوان ،اعلی والد آنجناب باشد، پسر خواهر علامه مجلسی واز جمله اولاد دختران پدرس ملامحمد تقی بوده و به همین جهت نواده اش ، سیدبحرالعلوم ، تعبیراز علامه مجلسی به دائی خود نموده است . بعداز آن نوشتیم که :این سخن اشتباه است و سید محمد قرابت به خانواده مجلسی داشته ، لیکن نه از جهت آن که مادرش ، خواهر ملامحمدباقر علامه مجلسی واز جمله اولاد دختران پدرش مرحوم ملامحمدتقی باشد، و شوهران هر یک در تذکره الانساب و غیره معین و معلوم و هیچ کدام از آنان زوجه سیدعبدالکریم بروجردی نبوده اند که در نتیجه ، سید محمد، فرزند سیدعبدالکریم ، خواهرزاده علامه مجلسی بوده باشد. چون آن کتاب مطبوع و منتشر شد و در قم از لحاظ مبارک مرحوم حجه الاسلام آیه الله العظمی آقای بروجردی ،اعلی الله مقامه ، گذشت ، در تثبیت کلام مرحوم بحرالعلوم و توضیح خواهرزاده بودن جد بزرگوارش ، سیدمحمد به مجلسی مرحوم ، شرحی در طی نامه ای مورخ : 19 صفر 1380، به افتخاراین حقیر، تحریر وارسال فرمودند. در آن نامه مبارکه ، نخست چند موضع از کتاب شرح مفاتیح مرحوم سیدمحمد را که در آنها تعبیراز علامه مجلسی به : خالی واز پدرش : ملامحمدتقی ، به جدی نموده مرقوم داشته اند، سپس در تصحیح کلام بحرالعلوم و توضیح خواهرزاده بودن جدش سیدمحمد به علامه مجلسی ، مرقوم داشته اند که : مادر سیدمحمد، دختر ملامحمد صالح مازندرانی ،از زوجه اش آمنه خاتون ، دختر ملامحمدتقی مجلسی و خواهر علامه مجلسی بوده بنابراین ، علامه مجلسی ، دائی مادر سید محمد و پدرش ، ملامحمدتقی ، جد مادری آن خدره می شود. همچنین زوجه سید محمد، که مادر سید مرتضی باشد، دختر سیدابوطالب بن سیدابوالمعالی کبیر و مادر سیدابوطالب نیز، دختر ملامحمد صالح ، از آمنه خاتوم مذکور بوده و حاجی نوری ازاینهااطلاعی نداشته که نگاشته …انتهی ما فی المراسله المذکوره] 99 . و بعد خود مرحوم معلم حبیب آبادی ، در مقام تایید کلام مرحوم آیه الله بروجردی می نویسد: [ممکن است این گونه بگوئیم که : مولی صالح مازندرانی دختر دیگری از آمنه خاتون ( غیراز دخترانی که ما می شناسیم ) داشته که او زوجه سیدعبدالکریم بوده است] 100 .
آنگاه از تذکره الانساب ، صفحه 102 سطر ما قبل آخر، نقل می کند: [آنچه بر حقیر معلوم است یک صبیه ولیکن مسموع شد که دو صبیه بوده … انتهی] 101
2. زوجه مرحوم سیدمحمد طباطبائی ، دختر علامه امیرابوطالب ، فرزند عالم نحریر سیدابوالمعالی طباطبائی است . سیدابوالمعالی کبیر، عموی مرحوم سیدمحمد و فرزند سیدمراد و جداعلای علامه فقید سیدعلی طباطبائی ، صاحب ریاض است . فرزند گرانقدرایشان ، علامه امیرابوطالب ، داماد آغارضی بن المولی محمد نصیرالدین بن العلامه مولی عبدالله ، پسر دوم مولی محمدتقی مجلسی و برادر بزرگتر مولی محمدباقر مجلسی می باشد 102 . در ضمن خود سیدابوالمعالی کبیر نیز داماد مولی صالح مازندرانی داماد مجلسی اول است 103 . وازاین جهت است که مرحوم سیدعلی ، صاحب ریاض ، و مرحوم سیدمحمد مجاهد نیز،از مجلسی اول به جد واز مجلسی دوم به خال تعبیر کرده اند .
البته مادر مرحوم سیدعلی طباطبائی ، صاحب ریاض ، دختر مولی محمد اکمل (پدربزرگوار علامه وحید بهبهانی ) و زوجه مولی محمداکمل ، دختر آغانورالدین بن مولی صالح مازندرانی است 104 ازاین روی ، وحیدبهبهانی نیزاز مجلسی اول ، به جد واز مجلس دوم به خال تعبیر می کند.
بنابراین ، مادر مرحوم سیدمرتضی (پدر سیدبحرالعلوم و جد چهارم مرحوم آیه الله بروجردی ) دختر نواده پسری مجلسی اول و نیز نبیره دختری مولی محمدصالح مازندرانی است .
دیگراز پیوندهای خاندان طباطبائی بروجردی ، بستگی بااستاداکمل علامه وحید بهبهانی است . مرحوم وحید بهبهانی ، داماد مرحوم سیدمحمدطباطبائی (جد پنجم آیت الله بروجردی ) و شوهر تنها دختراوست .
مرحوم آیه الله بروجردی در رساله می نویسد:
[… محدث نوری ، درالفیض القدسی می نویسد: سیدمحمد دارای دختری بود که او را وحید بهبهانی تزویج نمود واو مادر آغا محمدعلی ، صاحب مقامع ،است . و من در کلام غیراواین مطلب را نیافتم] 105 …
ولی مستند مرحوم حاجی نوری درالفیض القدسی ، کتاب مرآه الاحوال ، تالیف آقااحمد فرزند آقا محمدعلی است .ایشان دراین کتاب می نویسد:
[…آقا هنگام ورود به نجف اشرف ، 18 سال داشته است . در نجف علم معقول رااز محضر علامه زمان ، مرحوم آقا سیدمحمد طباطبائی بروجردی ، قدس سره ، (جد علامه بحرالعلوم ) عموزاده اش ، که آن موقع با کسان خود مقیم نجف اشرف بوده است ،استفاده می نماید… و در همین موقع ، با دختر مرحوم سید محمد طباطبائی ،استاد خود،ازدواج می کند واز آن مخدره ، آقا محمدعلی ، فرزندار شد وی ، متولد می شود] 106 …
کتاب مرآه الاحوال ، صحیح ترین سند دراحوالات مرحوم وحید واعقاب ایشان است . مستند مرحوم حاجی نوری ، درالفیض القدسی ، دراکثر مواردی که با علامه وحید بهبهانی و یا آقا محمدعلی صاحب مقامع ارتباط پیدا می کند، همین کتاب است .
و باز دختر مرحوم سید مرتضی (تنها دخترایشان و خواهر علامه سید بحرالعلوم ) زوجه عالم جلیل ، سیداحمد قزوینی ، (متوفی 1119 ه. ق ) جد سادات قزوینی حله واز جمله شاگردان مرحوم سیدبحرالعلوم است 107 . و نیز نواده مرحوم سید مرتضی (جد چهارم آیه الله بروجردی ) یعنی تنها دختر مرحوم سید بحرالعلوم ، زوجه علامه سیدمحمد مجاهداست . به این صورت ، سادات طباطبائی بروجردی با سادات طباطبائی کربلا (آل صاحب ریاض )اضافه بربستگی نسبی بستگی سبب نیز پیدا می کنند 108 .
و نیز نواده مرحوم سیدبحرالعلوم ( عموی چهارم آیه الله بروجردی ) یعنی دختر علامه سیدمحمدرضا بن سید بحرالعلوم ، زوجه فقیداکبر صاحب جواهراست و دختر دیگرایشان ، زوجه علامه سید علینقی طباطبائی حفید سیدمجاهداست که ازاجله علمای عصر خود بوده است 109 .
و باز یکی ازپسران مرحوم علامه سیدرض، مرحوم سید عبدالحسین ، داماد علامه سیدابراهیم قزوینی ، صاحب ضوابط است 110 .
البته این قبیل پیونده، چه از طریق بیت معظم مجلسیین و چه از طریق آل بحرالعلوم ، و نیز آل سیدابوالمعالی کبیر (بیت معظم صاحب ریاض و سیدمحمد مجاهد) و همچین آل سیدعلی حکیم (بیت معظم طباطبائی حکیم ) دراین خاندان فراوان است واین نوشته ظریف ذکر همه آنها را ندارد.
باز لازم به تذکراست که نسبت به بعض شعب از آل طباطبا یزدی و طباطبائی قمی و غیره و کیفیت انتساب به این سلسله ، منابع لازم برای تحقیق در دسترس نبود، کمااین که در مورد پدران مرحوم سیدمراد، تا ابوالحسن علی شاعر نیز،از نظر خصوصیات فردی واجتماعی و پیوندهای ایشان ، همین مشکل وجود داشت .امیداست ارباب فضل واطلاع ، با معرفی منابع و مصادر لازم ،این نقیصه را جبران فرمایند.
پاورقی ها:
1.عمده الطالب 68. الشجره المبارکه 3. الفخری ، .85 المجدی ، .20.
2. عمده الطالب ، 162.شجره المبارکه ، 4. الفخری ، .85 المجدی ، .36.
3. عمده الطالب ، 162. الشجره المبارکه ، 23 الفخری ، 102.
4.عمده الطالب ، 162 الشجره المبارکه ، 24 الفخری ، 102 المجدی ، 69.
5.عمده الطالب ، 173 رساله ، 3. الشجره المبارکه ، .24 الفخری ، .102. المجدی ، .72،74.
6. رجال شیخ طوسی ، .144.
7. جامع الرواه ،اردبیلی ، .19.
8. لسان المیزان ، 35.
9. عمده الطالب ، 35.
10. المجدی ، 172.
11. فخ ، نام سرزمینی است در نزدیکی مکه حسین بن علی بن الحسن المثلث ، بعداز قیام در مدینه در آن وادی ، با لشکر عباسیان برخورد کرده و به همراه جمعی از آل علی ( ع )، و دیگراصحابش به شهادت رسید. 12. مقاتل الطالبیین ،ابوالفرج اصفهانی ، .476.
13. المجدی ..72.
14. عمده المطالب ، 162. المجدی ، .68. مقاتل الطالبیین ، .191.
15. همان مدرک .
16. مقاتل الطالبیین .199.
17. همان مدرک ، .200.
18. رساله ، /06
19. فرهنگ نامه تاریخ نائین ، ج 3، ص 94.
20. شجره نامه سادات وهابی تبریز، 8. مخطوط. به نقل از مکارم الاثار، 32.
21. عمده الطالب ، .161.
22. سرسلسله العلویه ، 15.
23. نفس المصدر،؟ ماقتل الطالبیین ، 187 المجدی ، .68 الفخری ، .102
24. ارشاد، مفید .169.
25عمده الطالب ،.100، لباب الانساب 3968. الشجره المبارکه ، /04
26. در شجره آل حکیم ( امیرشاه مراد) ذکر شده است .
28. در شجره آل حکیم ایشان امیرسیدجلال الدین امیر و در مستمسک میر سیدجلال الدین امیر و در شجره آل صاحب ریاض ، میرجلال الدین ذکر نموده اند. در شجره آل بحرالعلوم ، نام ایشان رااضافه بر عنوان مذکور علی ، نگاشته است . در جلد چهارم تاریخ نائین .58 آمده است : سیدجلال الدین امیر در قریه جشوقان که از دیهات ناحیه کوپا می باشد دفن است .ا27 در شجره آل حکیم ( امیرشاه اسداله )، ذکر شده است ، مرحوم آیه الله حکیم در مستمسک ، ج 13، آخر کتاب المساقاه - 241، ایشان را به عنوان :السیدالسداله ذکر نموده اند.
29. در شجره آل حکیم امیر سیدحسن ، و در مستمسک میر سیدحسین ذکر شده است .
30. میرمجدالدین (مستمسک ، شجره آل صاحب ریاض )امیر مجدالدین (شجره آل حکیم ) مجدالدین علی (شجره سادات بروجردی اصفهان) .
31. میر قوام الدین (مستمسک ، شجره آل صاحب ریاض )،امیرقوام الدین (شجره آل حکیم ). در شجره ساداتت بروجردی اصفهان ، نام ایشان محمد ذکر شده است .
32. میراسماعیل (مستمسک ، شجره آل صاحب ریاض )،امیراسماعیل (شجره آل حکیم .
( 33. میر عبادالدین حمد(شجره آل صاحب ریاض )،ابی المکارم میر عباد (شجره آل حکیم )، در کتاب: الامام الحکیم ، .17 نوشته دانشمند فرزانهه علامه سیداحمد حسینی اشکوری ، بعداز ذکر نام ایشان اضافه شده است : (کان نقیبابالعراق .
( 34. میرابی المکارم (شجره آل صاحب ریاض )، شهاب الدین ابوالمکارم علی (مکارم الاثار، ج 32.
( 35. میر عباد (شجره آل صاحب ریاض) .
36.میرابی المجد (مستمسک و شجره آل حکیم ) میرابی المجداحمد (شجره آل صاحب ریاض و شجره سادات بروجردی اصفهان )،امیرابی المجد علی الملقب بشهاب ، کان نقیبا بالعراق (کتاب الامام الحکیم) .
37. میرعبادالدین محمد (شجره آل صاحب ریاض )، میرعبادابی الفضل (مستمسک )الامیرعبادالمکنی با بی الفضل (کتاب الامام الحکیم .
( 38. امیرعلی (شجره آل حکیم )، میرعلی ابی هاشم امیرک، (مستمسک ) امیرعلی المکنی با بی هاشم کان فاضلاادیبا توفی فی محرم سنه 463، شهاب الدین علی (تاریخ نائین ، ج 3.29.
( 39. امیرحمزه (شجره آل الحکیم .
( 41. از جمله فرزندان ابوالحسن محمد بن احمد شاعراصفهانی ، ابوالحسین علی شاعراست .او دارای ذیل طویلی است ، واز جمله آنان سید عالم نسا به ابواسمعیل ابراهیم بن ناصر بن ابراهیم بن عبدالله بن حسین بن علی شاعر صاحب کتاب المنتقله فی علم النسب است . .ک : عمده الطالب ، 174 الشجره المبارکه ، .32 لباب الانساب ، ج 2.550. .40 : میرطاهرابی هاشم (مستمسک )،امیرطاهر (شجره آل حکیم )، در کتاب : اخبارالاوائل ، تالیف سیدجمال الدین محمد طباطبائی یزدی ، .69 آمده است که :او در خوزستان مدفون است . در کتاب : هدیه لال العباء، تالیف سیدحسنعلی نقیب زاده ، .27 آمده است : قبرش در زواره است .
42.یاقوت حموی می نویسد: محمد بن احمد شاعری حاذق و عالمی محقق است .اشعاراو در میان مردم پراکنده و شرافت او زبانزد همه است . دراصفهان ولادت یافت و در همانجا در سال 322 وفات نمود.او، دارای اعقاب زیادی دراصفهان است که در میان آنان ، علماء،ادب، نقبا و مشاهیر فراوان یافت می شود. محمد بن احمد به فطانت و ذکاوت و صفای قریحه و صحت ذهن ، و درستی و پاکیزگی اهداف و مقاصد مشهور و معروف است .
از جمله آثاراوست : غیارالشعر، تهذیب الطبع العروض ، (و من قبل از او کتابی بماننداین کتاب ندیدم .)
ر.ک : معجم الادباء، ج 6،.284.
ابن عنبه در عمده الطالب ازاو نام می برد واز جمله کتب او کتاب نقدالشعر را ذکر می کند.ابن ندیم ، در فهرست او را به عنوان ابن طباطباالعلوی ، ذکر می کند.
ابن شهرآشوب در معالم العلماء.ازاو به عنوان الشریف ابن طباطباالنسابه الاصفهانی یاد نموده واو رااز جمله شعرای شیعه که به صفت تقوی آراسته اند می شمرد.
و به همین مضامین ،ابن خلکان در وفیات الاعیان ازاو نام برده است . و نیز شریف عمری در المجدی .
قاضی نروزی در الفخری می نویسد:
احمد بن محمد شاعر را فرزندی است دراصفهان و معروف به :ابن طباطبا را و،ابوالحسن محمداست که یکی از مشهورین و بزرگترین شعرائی است که به خوبی شعر و بلندی رتبت و عظمت و شرافت توصیف می شوند.او را دیوانی است مشهور که در میان مردم دست به دست می شود. نسل پدر بزرگوارش احمد بن محمد، تنهااز طریق اوانتشار یافته واو رااعقاب فراوانی است که اصفهان پراکنده اند.
ر.ک : عمده المطالب 173. الفهرست ، 96. معالم العلماء 152.وفیات الاعیان ، ج 2، 40. المجدی ، 74. الفخر، .122.
مرحوم آیه الله بروجردی در رساله ، در ضمن حالات محمد بن احمد می نویسد :جمهور فرزندان محمد بن احمد بن ابراهیم طباطبا به نواده اوابوالحسن محمد بن احمدبن محمد بن احمد بن ابراهیم منتهی می شوند، که او شاعر بلند مرتبه واز سیدداودی بر می آید که شعراو، در نهایت خوبی بوده است .
سیدداودی در ضمن بیان آن که سیدرضی اشعر قریش است می گوید:
گفته ما که رضی اشعر قریش است ، برای بیان عظمت مقام ادبی او کفایت می کند زیرا که ازاشعر قبیله ای است که شعرای اوائل آن مثل حارث بن هشام و هبیره بن ابی وهب و قمربن ابی ربیعه وابی دهبل و یزید بن معاویه و شعرای اواخر آن ، مثل : محمد بن صالح الحسینی و علی بن محمدالحمانی وابن طباطباالاصفهانی و علی بن محمد صاحب الزنج بوده اند.
ایشان سپس کلام سیدعلیخان را در طبقات درباره ابوالحسن محمد ذکر نموده و پس از بیان آن که سید علیخان ایشان را در طبقه علماء ذکر نموده ،اضافه می کنند:
بنابراین او در طبقه ابوحبفر کلینی واقع و وفاتش در سال ظهور آل بویه واستیلاء عمادالدوله علی بن بویه بر فارس واصفهان (سال 322) بوده است. (رساله )، /05
43. فخر رازی می نویسد:
واما محمد بن احمد بن ابراهیم طباطبا دارای دو پسر عقب داراست : علی ابوالحسن واحمدابوعبدالله شاعر که دراصفهان است . ر.ک : الشجره المبارکه ، 31.
و قاضی مروزی در الفخری اضافه می کند که : علی ابوالحسن در کوفه و وفات یافته است و نسل محمدبن احمداز ناحیه این دو فرزندانتشار یافته و جمعیت آنان بسیار و در میان آنها علماء بزرگ و شعرای نامدار فراوانند.
ر.ک : الفخری ،112. عمده الطالب ، 172.
ابن عنبه ،ازایشان به همین صورت یاد می کند.
در حاشیه شجره آل صاحب ریاض آمده است :اوامیرمحمد ملقب به فتوح الدین و مکنی به ابی عبدالله و شاعر بوده است و در قریه غازیان از توابع جویباره از مضافات اصفهان وفات نموده است .
44. ابوحبفر محمداصغر معروف به ابن خزائیه .
ر.ک: عمده الطالب ، 173. الفخری ص 112 لباب الانساب ، 550. الشجره المبارکه ، 30.
در حاشیه شجره آل صاحب ریاض آمده است : واو مردی شاعر بود و دارای عقبی در مصراست و در جمیلان اصفهان در مقبره جدش ابراهیم طباطبا مدفون می باشد.
45. ابوعبدالله الاکبرالسیداحمدالرئیس ، دراصفهان سکنی داشته است .
ر.ک: لباب الانساب ، 550 عمده الطالب ، 173 الشجره المبارکه ،
24. الفخری ، 125. المجدی ، 72. سرالسلسله العلویه ، 17.
46مستدرک الوسائل ، ج 3 خاتمه ، .399.
47. علامه شیخ آقا بزرگ ایشان را به عنوان سیدمحمدعلی طبیب اصفهانی ، مولف کتاب : محبریات الطبیعه می نگارد. ر.ک : الذریعه ، ج /07/20
48.مستمسک العروه الوثقی ، ج 241.13 الامام الحکیم ، 17. شجره آل حکیم موجود در بیت معظم ایشان .
49. اخبارالاوائل و مونس ارباب الفضائل ، سیدجمال الدین محمد طباطبائی یزدی ، طبع بمبئی ، 1312،.49. به نقل از مکارم الاثار، ج 1.178 ج 2.449.
50. الطباطبائی و منهجه فی تفسیره المیزان ، 36.
51رجال سیدبحرالعلوم ، مقدمه ، 34.
52. المواهب السنیه ، ج /01/1
53. الفیض القدسی ، طبع شده در جلد 105 بحار، 130.
54. الکواکب المنتشره ، .122.
55. اخبارالاوائل ، 69.
56. لباب الانساب ، ج 1.142.
57. مستدرک الوسائل ،الفائده الثالثه من الخاتمه ،384.
58. سراج الانساب ، سیداحمد گلپایگانی ، .65.
60. تنها شاهدی که در مورداختلاف دوم مشاهده شد نقل کتاب : معجم الالقاب فی معرفه الاسر والانساب ، تالیف نسابه معاصر سیدمهدی ورودی کاظمی ، در نسب سادات طباطبائی تبریزی است که ایشان این خاندان رااز نسل السیداحمدبن ابی الفضل عمار بن ابی هاشم شهاب الدین علی بن ابی الفضل حمزه بن ابی المجداسحق بن ظاهرابی هاشم بن ابی الحسین علی الشاعر دانسته اند.این مطلب ، مباین با نقل شجره سادات طباطبائی تبریزاست زیرا سیداحمد فرزند عمادالدین بن ابی الحسن علی شاعراست (که نقل مفضل آن گذشت ). و دراین جا بین عمادالدین بن ابی الحسین علی و عمار (صحیح آن عباداست ) بن ابی هاشم علی ، بااضافه نمودن چهار واسطه خلط شده است . متاسفانه این کتاب هنوز به زیور طبع آراسته نشده است59 8 . تاریخ نائین ، ج 3.93.
61. خاطرات زندگانی آیه الله بروجردی ، علوی ، .14.
62. زندگانی آیه الله بروجردی ، دوانی ، .34.
63. وحید بهبهانی ، علی دوانی ، .172.
64. الاجازه الکبیره ، 175.
65. حاشیه المذاهب السنیه فی شرح الدره النجفیه .
66. رساله ، آیه الله بروجردی ، 22.
67. همان مدرک ، .22،23.
68. الاجازه الکبیره ، .175.
69. خاطرات زندگانی آیه الله بروجردی ، 13.
70. الاجازه الکبیره .170.
71. رساله ، .25، 26.
72. همان مدرک .
73.طبقات اعلام الشیعه ، نقباءالبشر فی القرن الرابع عشر، ج 2.605.
74. رساله ، .29.
75. همان مدرک ، .37.
76. همان مدرک ، .39.
77. ماثر والاثار، .173.
78خاطرات زندگانی مرحوم آیه الله بروجردی ، .18. 79. نقباءالبشر ج 177.1 الاثر والاثار، .173.
80. شرح زندگی مرحوم آیه الله بروجردی ، سیداسماعیل علوی طباطبائی ، مطبوع در آخر رساله .
81. رجال سید بحرالعلوم ، ج 1 مقدمه .26.
82. روضات الجنات ، .577، ترجمه سید بحرالعلوم .
83. رجال سیدبحرالعلوم ، مقدمه .29.
84. مقابس الانوار، .18.
85. المستدرک الوسائل الشیعه ، ج 3.الفائده الثالثه من الخاتمه ، .383.
86. رجال سیدبحرالعلوم ، مقدمه .41.
87. همان مدرک ، 199.
88. همان مدرک ، 122.
89. همان مدرک ، ج 1. مقدمه 126 تا 193.
90. همان مدرک ، ج 1 مقدمه .30.
91. رجال اصفهان ، 90. ماثر آثار، 195.
92. رساله .30.
93. الفیض القدسی ، طبع شده در بحارالانوار، ج 105.130.
94. الاجازه الکبیره ، .175.
95. روضات الجنات طبع قدیم ، .577.
96. رساله ، /10/ دراین جا لازم به ذکراست که فاضل گرانمایه آقای دوانی در کتاب زندگانی مرحوم آیه الله بروجردی به نقل از ایشان نوشته اند : نوشته سید عبدالله جزائری و قرائن دیگر به خوبی استفاده می شود که سیدمحمد بروجردی جد ما گذشته ازاین که مادر و پدر همسرش نواده علامه مجلسی اول بوده اند. شخصا نیز نوه دختری مجلسی می باشد وافزوده اند که مطابق تحقیقاتی که من نموده ام ، علامه مجلسی اول شش دختر داشته است ، یکی از آنها که نامشان از قلم افتاده است ، همسر جد ما سیدعبدالکریم طباطبائی بوده که از روی سیدمحمد بروجردی متولد گردیده است. (زندگانی آیه الله بروجردی ،.42).این مطلب اگر چه با نقل مرحوم سیدعبدالله جزائری و نیز نقل صاحب روضات موافق است ، ولی با نوشته مرحوم آیه الله بروجردی ، در رساله و نیز با تعبیرات مرحوم سید محمد مولی صالح مازندرانی و آمنه بیگم مطابقت ندارد مرحوم آیه الله بروجردی ، پس از جمع بندی مطالب ، در رساله می نویسند:
… فیعلم من هذا و غیران تعبیره فی العبارات السابقه عن المجلسیین بجدی و خالی انما هولاجل کونهما جدامه و خاله، واما جده القریب فهو مولینا محمد صالح المازندرانی شارح اصول الکافی صهر المجلسی الاول… (رساله ، .10).
97. مجمع الفوائد، .177.
در مجمع الفوائد،این رساله به صورت رساله ای مستقل و قبل از رساله موالیدالنبی والائمه ، علیهم السلام ، ذکر شده است ، ولی در نتیجه ای که نزد مرحوم آیه الله بروجردی بوده است ،این بحث در ضمن فوائدی در خاتمه رساله (موالیه ) آمده است .
98. مکارم الاثار، ج 1.178، 179.
99. همان مدرک ، ج 2.428.
100. همان مدرک .
101. همان مدرک .
102 الفیض القدسی ، به نقل از مرآه الاحوال مطبوع در بحارالانوار، ج 105.123.
103.نفس المصدر، 130. رساله ، 12،13.104. 104
105. رساله ، 29. الفیض القدسی ، 130.
106.زندگی وحید بهبهانی ، .111و112. به نقل از مرآه الاحوال . متاسفانه این کتاب تا به کنون طبع نشده ، ولی دارای نسخه های متعدد است .
107. رجال سیدبحرالعلوم ، ج 1.30.
108. همان مدرک ، .126تا135.
109. همان مدرک .
110. همان مدرک .