خاطره مجروحيت شهيد علی رضا آبياری بيدگلی
خاطره مجروحيت شهيد علی رضا آبياری بيدگلی:
علی رضا در عمليات ماه رمضان سال 61 به عنوان امدادگر شرکت کرد از ناحيه بازو با تير مستقيم دشمن مجروح شد!
او تعريف ميکند: هنگامی که مجروح بود خودش را لا بلای جنازه های عراقی مخفی ميکند
و تعدادی از برادران ما هم مجروح و شهيد آنجا بودند
ميگفت: با چشمان خودم ديدم که عراقى های ظالم چگونه بالای سر رزمندگان می آمدند و گلوله بهم ميزدند و هرکدام که پلک چشمشان بهم مى خورد و مى فهميدند زنده هستند تير خلاص در مغز آنان خالی ميکردند
ولی من مواظب بودم چشمم بهم نخورد و نفهميدند که زنده هستم در نتيجه از من گذشتند و رفتند.
او بعد از 12 ساعت خونريزی به پشت جبهه و بعد از آن به بيمارستان اراک انتقال پيدا کرد و بعد از 15 روز مرخص شد
مدت يک ماه استراحت داشت که پدر عزم ميدان کرد ولی علی رضا مانع پدر شد و گفت: پدر شما بچه داريد خانه و زندگی داريد …
دولت کلی خرج من کرده تا انواع آموزش ها را ديدم از اين مهمتر اين بار من مردود شدم بايد بروم تا قبول شوم هروقت قبول شدم بعد شما برويد…!
خلاصه به هر زبانی بود پدر را راضی ميکند تا خود قبل از اتمام زمان استراحت برای دومين بار به جبهه های حق عليه باطل حرکت کند.
زيرا مهمترين وظيفه خود و جوانان را حضور در جبهه ميدانست!
روحش شاد و راحش پر رهرو?