حکایتی تکان دهنده از ارزش مال دنیا نزد امیرمومنان علی (ع)
فریبرز:
?حکایتی تکان دهنده از ارزش مال دنیا نزد امیرمومنان علی (ع)?
?روزی «اشعث بن قیس » که از منافقان کوردل و دشمنان سرسخت علی (ع) بود تصمیم گرفت با ترفندهای مرموز، خود را به امیرمؤمنان علی (ع) نزدیک کرده و به گمان باطل خود شاید بتواند از بیت المال بهره بیشتری ببرد، حلوایی آماده کرد و در آوندش ریخت و شب هنگام به در خانه علی (ع) آمد و کوبه در را به صدا درآورد; علی (ع) در را گشود، و او حلوا را تقدیم کرد، علی (ع) آن چنان از آن حلوا اظهار نفرت کرد که فرمود:
?گویا آن را با زهر مار خمیر کرده بود، به او گفتم: آیا این حلوا، بخشش است یا زکات و یا صدقه؟ زکات و صدقه بر ما خاندان حرام است . اشعث گفت: نه زکات است و نه صدقه؛ بلکه هدیه است، علی (ع) فرمود: «سوگند کنندگان در سوگ تو بنشینند و مرگت باد! آیا از راه دین خدا وارد شده ای که مرا فریب دهی؟ آیا نظام عقل تو به هم خورده یا دیوانه شده ای و یا هذیان می گویی؟ سوگند به خدا اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر افلاک آن است به من ببخشند، تا با گرفتن پوست حبه جویی از دهان مورچه ای، خدا را نافرمانی کنم; نخواهم کرد و به راستی که دنیای شما در نزد من، از برگی که ملخ آن را به دندان گرفته و آن را جویده است، پست تر می باشد; علی را به دنیای ناپایدار و خوشی آن چه کار؟ ! . . .» به این ترتیب علی (ع) هدیه رشوه نمای اشعث را رد کرد و راه نفوذ و تطمیع او را برای تجاوز به بیت المال و آسیب رسانی به عدالت، مسدود نمود.
■□■□■□■□■□■□■□■□■□
منبع:
?نهج البلاغه/خطبه۲۲۴