حکایتهای زیبا و شنیدنی
بعضی یکهای ناچیز
✍گاهی با یک کلمه انسانی نابود میشود.
گاهی با یک کلام قلبی آسوده میشود.
گاهی با یک قطره لیوانی لبریز میشود.
گاهی یک لبخند، تمام زمستان، یک فرد را گرم نگه میدارد.
گاهی یک پیامک محبتآمیز، محبتی را از تو
شعلهور میسازد.
گاهی یک نگاه تمسخرآمیز، غرور انسانی را ویران میکند.
گاهی با یک بیمهری، دلی میشکند.
گاهی یک جرقه، یک ساختمان را به آتش میکشد.
گاهی با ارسال یک داستان کوتاه برای دوستی، گرهی باز میشود.
گاهی با یک کار ساده، درهای بهشت به روی آدم گشوده میشود.
?مراقب بعضی یکها باشیم؛ در حالی که ناچیزند، همه چیزند.
#سخن_بزرگان | #رمضان
•✾? @twonoor ?✾
حکایت زیبا و پند آموز پنجره و آینه
جوان ثروتمندی نزد یک روحانی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. روحانی او را به کنار پنجره برد و پرسید: پشت پنجره چه می بینی؟ جواب داد: آدمهایی که میآیند و میروند و گدای کوری که در خیابان صدقه میگیرد.
بعد آینهی بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در این آینه نگاه کن و بعد بگو چه میبینی؟ جواب داد: خودم را میبینم.
دیگر دیگران را نمیبینی! آینه و پنجره هر دو از یک مادهی اولیه ساخته شدهاند، شیشه. اما در آینه لایهی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمیبینی. این دو شی شیشهای را با هم مقایسه کن.
وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را میبیند و به آنها احساس محبت میکند. اما وقتی از نقره (یعنی ثروت) پوشیده میشود، تنها خودش را می بیند. تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش نقرهای را از جلو چشمهایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری.
#حکایتهای_شنیدنی
•✾? @Hekayat_shenidani ?✾•
مردى خدمت امام حسين(ع) آمد و عرض كرد: من مردى گنهكارم و قدرت ترك گناه ندارم. مرا موعظه اى كن.
سيدالشهدا عليه السلام فرمود: پنج كار انجام بده و هر چه مىخواهى گناه كن:
اوّل: رزق و روزى خدا را نخور، هر چه مى خواهى گناه كن.
دوم: از ولايت و قلمرو حكومت خدا بيرون برو، هر چه مىخواهى گناه كن.
سوم: جايى را پيدا كن كه خدا تو را نبيند، هر چه مىخواهى گناه كن.
چهارم: وقتى فرشته مرگ (عزرائيل) براى قبض روح تو مىآيد، او را از خودت دور ساز، هر چه مىخواهى گناه كن.
پنجم: وقتى مالك دوزخ تو را وارد جهنّم مىكند، اگر مىتوانى وارد نشو، و هر چه مىخواهى گناه كن.
?«بحارالانوار، ج 75، ص 126»
#حکایتهای_شنیدنی
•✾? @Hekayat_shenidani ?✾•
پیوند دین و حیاء با عقل:
جبرئیل از طرف خدا نزد آدم(ع) آمد و گفت: ای آدم! من از جانب خدا مأمور شده ام تا تو را در انتخاب یکی از این سه خصلت، مخیر سازم، یکی از آن سه را بر گزین، و دوتای آن را واگذار.
آدم پرسید: آن سه خصلت چیست؟
جبرئیل گفت: 1- عقل 2- حیاء 3- دین.
آدم گفت: در میان سه خصلت، خصلت عقل و اندیشیدن را برگزیدم.
جبرئیل به حیاء و دین گفت: شما جدا شوید و عقل را به خودش واگذارید، حیاء و دین گفتند:
یا جبرئیل انا امرنا أن نکون مع العقل حیث کان
:ای جبرئیل! ما مأمور هستیم که همراه عقل باشیم و از او جدا نشویم.
جبرئیل گفت: خود دانید، آنگاه به سوی آسمان عروج کرد و رفت.
?داستانهای اصول کافی
#حکایتهای_شنیدنی
•✾? @Hekayat_shenidani ?✾•