حافظ و مولوي و سعدي مورد تأييد علماي اسلام هستند؟
حافظ و مولوي و سعدي مورد تأييد علماي اسلام هستند؟
چکیده: نظر علماي شيعه نسبت به اين شاعران، در مجموع مثبت ميباشد. چنان كه استاد شهيد مطهري، حافظ را عارفي بزرگ ميدانند و كتابي با نام عرفان حافظ نيز از ايشان منتشر شده است. به علاوه كه ايشان در حاشيه ديوان حافظ شخصي خود، نكات عرفاني و تفسيري فراواني را كه حافظ به آنها اشاره كرده است را متذكر شدهاند…
آيا عرفاي بزرگ و يا شعرايي مثل حافظ و مولوي و سعدي كه در عرصه عرفان شعر گفتهاند، مورد تأييد علماي اسلام هستند؟ اگر نه دليل آن چيست؟ تكليف كسانيكه آنها را قبول دارند چيست؟
پاسخ:
1ـ پيش از بررسي نظر علماي دين، لازم است بين شعراي مورد نظر تفكيك قايل شويم. كارشناسان شعر و ادب فارسي و نيز دانشمندان عرفان نظري، سعدي را جزو شعراي عرفاني به شمار نميآورند. هر چند او داراي اشعار حكمت آميزي است. ولي عرصه عرفان نظري و عملي، با عرصه توصيههاي اخلاقي متفاوت است و نيازمند تحصيل در رشته خاص و مطالعه كتب خاصي در اين زمينه ميباشد.
2ـ علماي اسلام، در اين زمينه وحدت نظر ندارند. علت اين نداشتن نظر واحد را ميتوان در دو نكته جستجو كرد. يكي اختلاف نظري كه درباره اصل عرفان نظري و مدعيات آن وجود دارد.(1) زيرا برخي از علما با آنچه كه امروزه عرفان خوانده ميشود و به نوعي ميراث محي الدين ابن عربي ميباشد، به شدت مخالفند و همين مخالفت باعث ميشود كه با مدعيان اين مسير نيز مخالف باشند. البته چنين نيست كه اين دسته از علما، با عرفان به معني قرب به حق، مخالف باشند. بلكه ايشان بيشتر با رهآوردهاي دانش عرفان نظري، همچون وحدت وجود مخالفند.
نكته دوم در اين زمينه، اختلاف نظري است كه درباره خود اين شعراي بزرگ وجود دارد. به عنوان مثال، ميتوان به شرح و تأويلهاي گوناگون و متضادي اشاره كرد كه درباره حافظ(2) يا مولانا(3) وجود دارد. همين عامل باعث ميشود، قضاوت درباره شخصيتي تاريخي كه چيزي به جز ديوان اشعار او در دست نيست، مشكل شود. به علاوه كه برخي در صحت انتساب همه اين اشعار به اين شعرا نيز شك دارند. به عنوان مثال مرحوم استاد جلال الدين همايي، غزلياتي كه از شمس تبريزي به چاپ رسانده، بسيار كمتر از مقداري است كه در ديوان كبير شمس موجود است(4).
3ـ زبان شعر، زبان منطق و استدلال نيست. بلكه شاعر، تفكرات خود را در قالب كلماتي ميريزد كه چه بسا در ظاهر، معنايي خلاف منظور اصلي شاعر داشته باشند. چنانكه ديوان اشعار امام خميني (ره) انباشته از كلماتي همچون مي و معشوق و… است. اين عامل نيز از جمله عواملي است كه باعث ميشود، هر كس بر اساس برداشتي كه از شعر شاعر دارد، او را به چيزي منتسب كند و سپس با او از در مخالفت درآيد و يا اين كه او را عزيز دارد.
4ـ قبول داشتن و يا نداشتن امري، صددرصد و كامل نيست. بلكه امري است نسبي، زيرا اصولاً هيچ فردي به صورت صددرصد قابل تأييد و يا انكار نيست ( البته به جز موارد استثنا مثل ائمه عليهم السلام). توضيح مطلب آن است كه با مراجعه به اشعار اين افراد، ممكن است هم با سخناني قابل تأييد مواجه شويم، هم در ميان كلماتشان، مطالبي بيابيم كه ممكن است مورد تأييد ما نباشد. بنابراين نبايد انتظار داشته باشيم كه علماء كسي را به طور كامل تأييد و يا حتي رد كنند. به علاوه كه در خصوص شعراء، به دليل امكان تفسيرهاي مختلف از شعرشان، موضعگيري نيز مشكلتر خواهد شد. ما نيز نميتوانيم بگوييم كه علما ، حافظ و يا سعدي و يا هر شاعر ديگري را تأييد كرده و يا رد نمودهاند.
5ـ اين كه گفتهايد. تكليف كساني كه آنها را قبول دارند چيست؟ ميگوييم: قبول داشتن مردم به اين معني نيست كه تمام گفتههاي اين شاعران را ميپذيرند و هيچ موضع منفي نسبت به هيچ يك از تفكرات اين بزرگان ندارند. مجموعه كتابهايي كه در زمينه حافظ شناسي و يا انديشههاي مولانا و … منتشر ميشود، نشانگر همين نكته است. به علاوه كه مردم در اين زمينه نيز وظيفه دارند در صورت مواجهه با انحرافات فكري، به علما ديني و نيز متون اصيل ديني مراجعه نمايند. علما نيز در اين گونه موارد، هميشه به وظيفه خود عمل كرده و اگر انديشهاي انحرافي، در قالب شعر و يا هر قالب ديگري، در حال عرضه بوده است، در مقابل آن ايستادهاند. موضعگيريهاي شديد علماي شيعه در برابر تفكرات انحرافي صوفيه، مثال زدني است.
6ـ با اين همه ميتوان گفت: نظر علماي شيعه نسبت به اين شاعران، در مجموع مثبت ميباشد. چنان كه استاد شهيد مطهري، حافظ را عارفي بزرگ ميدانند و كتابي با نام عرفان حافظ نيز از ايشان منتشر شده است. به علاوه كه ايشان در حاشيه ديوان حافظ شخصي خود، نكات عرفاني و تفسيري فراواني را كه حافظ به آنها اشاره كرده است را متذكر شدهاند(5).
مرحوم علامه جعفري، در اثر قويم خود- تفسير و نقد مثنوي- نظر خويش را نسبت به مولانا، به روشني بيان كردهاند و ضمن نقد برخي از تفكرات مولانا، نكات تفسيري و عرفاني و فلسفي مثنوي را نيز بيان كردهاند.
مرحوم حاج ملا هادي سبزواري، فيلسوف بزرگ نيز شرحي بر مثنوي دارند و اين كتاب را به نوعي تفسير قرآن ميدانند. ديدگاه مثبت علامه جعفري درباره خيام نيز در كتاب تحليل شخصيت خيام،(6) قابل مطالعه است.
سخنراني مقام معظم رهبري در كنگره بزرگداشت حافظ، در سال 1367 نيز، مؤيد آن است كه حافظ، مورد تأييد علما ميباشد. هر چند هميشه درباره شعرا، نظريات مخالفي نيز وجود دارد كه اين مخالفتها درباره مولانا بروز بيشتري دارد.
پاورقی:
1. رك: مطهري، مرتضي، آشنايي با علوم اسلامي، تهران، انتشارات صدرا، 1376، ج2، بخش عرفان، ص91-94.
2. در اين مورد رك: مطهري، مرتضي، عرفان حافظ، تهران، اتشارات صدرا، ص19-53.
3. رك: جعفري، محمد تقي، مولوي و جهان بينيها، تهران، مؤسسه تدوين و نشر آثار علامه جعفري، 1379.
4. اين ديوان توسط انتشارات صفي عليشاه و با عنوان غزليات شمس تبريزي متتشر شده است.
5. اين ديوان با عنوان آيينه جام به همراه يادداشتهاي استاد شهيد در كنار ابيات حافظ توسط انتشارات صدرا منتشر شده است.
6. رك: جعفري، محمد تقي، تحليل شخصيت خيام، تهران، انتشارات كيهان، 1372.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات