تتمّه ی ذی الحجّه
تتمّه ی ذی الحجّه
1 - نامه پیامبر صلّی الله علیه و آله به پادشاهان بزرگ
در این ماه در سال 6 هـ پیامبر صلّی الله علیه و آله نامه هایی به عنوان دعوت به اسلام و یکتا پرستی به پادشاهان کشورهای مختلف نوشته، همراه با نمایندگانی برای آنها فرستادند. (1)
? منابع :
1. بحار الأنوار : ج 20، ص 382. و … .
https://telegram.me/ShiatCalendar
تتمّه ی ذی الحجّه
2 ـ رحلت حضرت ابوذر رَحِمَهُ الله
در این ماه در سال 32 هـ جناب ابوذر رَحِمَهُ الله در رَبَذه رحلت نمود. (2)
او سوّم یا چهارم یا به قولی پنجمین کسی بود که اسلام آورد و سپس به قبیله ی خود مراجعت نمود. لذا در بَدر و اُحُد و خَندَق حاضر نبود. بعد از این سه جنگ به خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله رسید و در کنار آن حضرت بود تا زمانی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله به شهادت رسید.
مکان و منزلت ابوذر نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله زیاده از آن است که ذکر شود.
پیامبر صلّی الله علیه و آله ابوذر را صدیق امّت و شبیه عیسی بن مریم علیه السّلام در زهد می دانست. آنچه از اخبار خاصّه و عامّه استفاده می شود آن است که بعد از رتبه ی معصومین علیهم السّلام در میان صحابه کسی به جلالت قدر و رفعت شأن سلمان فارسی و ابوذر غفاری و مقداد نبوده است.
امام کاظم علیه السّلام می فرماید :
در روز قیامت منادی از جانب رب العزة ندا می کند : «کجایند حواریان و مخلصان محمّد بن عبدالله صلّی الله علیه و آله که بر طریقه ی آن حضرت مستقیم بودند و پیمان او را نشکستند» ؟ سلمان و ابوذر و مقداد بر می خیزند. (3)
هنگامی که عثمان خلافت را غصب کرد ابوذر در مدینه بود، او در مسجد رسول خدا صلّی الله علیه و آله می نشست و مردم دورش را می گرفتند و حدیث در طعن عثمان می گفت.
وقتی به عثمان خبر رسید که ابوذر درباره اش سخن می گوید و تغییر و تبدیل در سنّت رسول خدا صلّی الله علیه و آله را برای مردم بیان می کند او را به شام فرستاد. ابوذر در شام هم ساکت نماند و همان سخنان را در شام باز گو می کرد و مردم را به ولایت خلیفه ی بر حقّ پیامبر صلّی الله علیه و آله حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرا می خواند و مناقب آن حضرت را برای اهل شام بیان می کرد، به نحوی که بسیاری از ایشان را به تشیّع مایل گردانید.
معاویه احوال ابوذر را به عثمان گزارش داد.
عثمان در پاسخ او نوشت که ابوذر را بر مرکبی تندرو همراه با راهنمایی تند خو با شتاب به سوی مدینه روانه کن. معاویه ابوذر را که پیرمردی لاغر و بلند قد بود به ترتیبی که عثمان گفته بود روانه ی مدینه کرد.
هنگامی که ابوذر به مدینه رسید از شدّت راه و بی جهازی شتر، دو پایش خونی شده بود و با بدنی کبود بر عثمان وارد شد و عثمان به او جسارت ها کرد و به کسی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله او را راستگو خطاب نموده بود (4) نسبت کذب داد.
سر انجام دستور تبعید او را به ربذه صادر کرد.
در ضمن گفت :
ابوذر حق ندارد احکام دین را برای مردم بیان کند، و هنگام خروج از مدینه کسی حقّ ندارد او را همراهی یا با او تکلّم کند.
این خبر به امیر المؤمنین علیه السّلام که رسید آن قدر گریست که محاسن شریفش از اشک چشم مبارک خیس شد و فرمود :
«آیا با صحابی رسول خدا صلّی الله علیه و آله چنین می کنند ؟ إنا لله و انا الیه راجعون» !
سپس حضرت همراه دو نور دیده خود امام حسن و امام حسین علیهما السّلام و عقیل و عمّار یاسر به مشایعت ابوذر رفتند و هنگامی که ابوذر امیر المؤمنین علیه السلام را دید، به سوی او رفت و دست مبارک آن حضرت علیه السلام را بوسید و گریست، سپس ابوذر گفت :
من هر گاه شما و فرزندان شما را می بینم یادم از کلام رسول خدا صلّی الله علیه و آله در مورد شما می آید و نمی توانم گریه خود را نگه دارم. سپس هر یک با کلماتی ابوذر را دلداری می دادند، اگر چه مروان می خواست مانع شود ولی امیر المؤمنین علیه السلام او را دور کردند.
به این صورت ابوذر به همراه خانواده ی خود به ربذه رفت، و در آنجا فرزندش و همسرش که دختر عموی پیامبر صلّی الله علیه و آله بود وفات کرده و به دخترش خبر از وفات خود داد که رسول خدا صلّی الله علیه و آله در بازگشت از تبوک به او فرموده بود.
بعد از رحلت ابوذر، کاروانی از عراق آمد و عبدالله بن مسعود بر او نماز خواند، و به دست مالک اشتر کفن و دفن شد. (5)
ابوذر از کسانی بود که ایّام غصب خلافت امیر المؤمنین علیه السلام، در مسجد در مقابل ابوبکر و مردم ایستاد و از امیر المؤمنین علیه السلام دفاع کرد. (6)
? منابع :
2. الغدیر: ج 8، ص 322. و … .
3. اختصاص : ص 61. و … .
3. بحار الأنوار : ج 22، ص 329، 398، 405، 427، ح 31، ص 177، 186، 271. و … .
3. الغدیر : ج 8، ص 308 ـ 292. و … منتخب التواریخ : ص 32. و … .
4. رجال برقی : ص 150 ـ 149. و … .
https://telegram.me/ShiatCalendar
تتمّه ی ذی الحجّه
3 _ مرگ ابوموسی اشعری
در ماه ذی الحجّه سال 44 هـ (و به قولی سال 42 و یا49 و یا 52) عبدالله بن قیس مشهور به ابو موسی اشعری به درک واصل شد.
او بعد از هجرت، در سال های آخر عمر رسول خدا صلّی الله علیه و آله به ظاهر اسلام آورد، و آن قدر در نفاق و همدلی با عُمَر مشهور بود که او را جزء حزب عُمَر شمرده اند.
ابو موسی در لیلة المبیت در شب هجرت و در لیلة العقبة در جنگ تبوک و نیز در بازگشت از غدیر در عقبه ی هرشی، جزء کسانی بود که قصد قتل پیامبر صلّی الله علیه و آله را داشتند و اقدام کردند، ولی خدا پیامبرش را حفظ کرد. (5)
او اوّلین کسی بود که به عُمَر «امیر المؤمنین» خطاب کرد.
عُمَر هم به خاطر اعتمادی که به ابو موسی داشت او را چهار سال والی بصره قرار داد، با اینکه بیش از یک سال کسی را در رأس کاری قرار نمی داد.
ابوبکر به او مسئولیتی نداد و عثمان او را از حکومت بصره عزل کرد.
او در واقعه ی جَمَل مانع از رفتن مردم برای یاری امیر المؤمنین علیه السّلام می شد تا آنکه امام حسن علیه السّلام آمده مردم را به یاری حضرت دعوت کردند و مردم هم اجابت نمودند.
سر انجام در ماجرای حَکَمین در دومة الجندل با عمرو عاص تبانی کرده، أمیر المؤمنین علیه السّلام را از خلافت خلع کرد. بعد از آن از ترس اصحاب أمیرالمؤمنین علیه السّلام به مکّه گریخت. (6)
? منابع :
5. الایضاح : ص 61. و … و … و … .
6. بحار الأنوار : ج 33، ص 325 ـ 297. و … .
https://telegram.me/ShiatCalendar
تتمّه ی ذی الحجّه
4 _ وفات زراره رَحِمَهُ الله
در این ماه در سال 148 هـ، دو ماه بعد از شهادت آقا و مولایمان حضرت صادق علیه السّلام جناب زراره بن اعین وفات کرد.
او در روز شهادت امام صادق علیه السّلام در بستر بیماری بود. (7)
بعضی وفات زراره را در سال 150 هـ گفته اند. (8)
او از اصحاب امام باقر و امام صادق و امام کاظم علیهم السّلام بود، و نزد آن بزرگواران دارای منزلت و مقام خاصّی بود.
مردی فقیه، متکلّم، شاعر و ادیب بود، و مشهور است که آن بزرگوار از اوّلین فقهای اصحاب ائمه علیهم السّلام بود.
اسم آن بزرگوار عبد ربّه، و لقب او زراره، و کنیه اش ابوالحسن و گاهی نیز ابو علی خوانده می شود. پدرش اعین بن سنسن نام دارد. اولاد زراره حسن، حسین، رومی، عبید، عبدالله و یحیی هستند.
او مردی خوش سیما و جسیم بود، که آثار عبادت از پیشانی او ظاهر بود و هیبتی خاصّ و نیکو داشت.
مردم برای دیدن او جمع می شدند و انتظار می کشیدند، و گاهی چنان ازدحام بود که زراره باز می گشت. (9)
ابن ابی عمیر که از بزرگان شیعه است، می گوید :
زمانی که از محضر جمیل بن درّاج رَحِمَهُ الله استفاده می کردم به او گفتم :
«چه نیکوست محضر تو و چه زینت دارد افاده از مجلس تو» !
جمیل گفت :
«امّا به خدا قسم ما نزد زراره به منزله ی اطفال مکتبی هستیم، که نزد معلّم خود باشند». (10)
? منابع :
7. رجال کشی : ص 142. و … .
8. رجال نجاشی : ص 175. و … .
9. مسند زراره بن اعین : ص 29. و … .
10. رجال کشی : ص 134. و … .