تأثیر معنوی سید جمال الدین در پرورش استعدادهای شایسته
تأثیر معنوی سید جمال الدین در پرورش استعدادهای شایسته
گنجینه معارف
منبع : مجله مکتب اسلام، شماره 10 سال(84) , ثقفی، سید محمد
Normal0falsefalsefalseEN-USX-NONEAR-SAMicrosoftInternetExplorer4تأثیر شخصیت ها
به تعبیر زیبای شهید مطهری: «شخصیت ها نیز مانند بعضی عناصر طبیعت «جذب و دفع» دارند و می توانند با تأثیر خود، در محیط اجتماعی، عناصری را از انسان ها جذب نمایند و عناصر دیگری را از خود دور سازند. این تأثیر شخصیت ها بر حسب قدرت نفوذ و عظیم بودن شخصیت افراد بستگی دارد».
«شخصیت افراد از نظر عکس العمل سازی در روح ها و جان ها یکسان نیست. به هر نسبت که شخصیت، حقیرتر است کمتر خاطره ها را به خود مشغول می کند و در دلها هیجان و موج ایجاد می کند؛ و هرچه عظیم تر و پرنیروتر است، خاطره انگیزتر و عکس العمل سازتر است. خواه عکس العمل موافق یا مخالف(1)».
گاهی شخصیت هایی پیدا می شوند که پرتو شخصیتی آنها فراتر از زمان خود می رود و در زمان های دور هم می تواند افرادی را جذب کند، پرورش دهد و راهنمایی کند. و آنها را در بسیج مردمی و نهضت های اجتماعی تحریک نماید. نظیر چنین شخصیت هایی در تاریخ دنیای قدیم و معاصر فراوان است و در همه قلمرو حیات اجتماعی-فرهنگی ملت ها به چشم می خورد. تأثیر شخصیت امام علی علیه السلام ، حسین بن علی علیه السلام ، غزّالی، در دنیای قدیم و گاندی، سید جمال الدین در عصر حاضر، از نمونه های بارز این شخصیت ها است. اینها هرکدام در قلمروی اجتماعی-سیاسی و فکری و فرهنگی، تأثیر مهمی داشته اند و حتی توانسته اند استعدادهای شایسته نسل های بعدی را نیز پرورش دهند و بارور سازند. قطعا سید جمال الدین از نمونه های روشن این چنین شخصیت هایی است.
عوامل نفوذ
شهید مطهری به سان دیگر فیلسوف ها، عامل این جذب را همان سنخیّت می داند؛ یعنی اگر در میان دو نفر مشابهت و سنخیتی از نظر فکری و… نباشد، هرگز نمی توانند با همدیگر دوست شده و کشش داشته باشند(2).
البته به نظر شهید مطهری، علت اساسی این جذب و دفع ها، نیاز انسانی است. او می نویسد:
«انسان موجودی نیازمند است و ذاتا محتاج آفریده شده، با فعالیت های پی گیر خویش می کوشد تا خلأهای خود را پُر کند و حوایجش را برآورد و این نیز امکان پذیر نیست به جز آن که به دسته ای بپیوندد و از دسته ای رشته پیوند بگسلد. تا بدین وسیله از دسته ای بهره گیرد و از زیان دسته دیگر خود را برهاند و ما هیچ گرایش و انزجاری را در وی نمی بینیم مگر اینکه از شعور استخدامی او نضج گرفته است(3)».
ولی از طرف دیگر «علاقه به قهرمان» و قهرمان پرستی، همواره علاقه ای است که در انسان وجود داشته و دارد. سرچشمه این علاقه، متعدد و ژرف است. در این بیان، دو عامل ازدیگر عوامل جالب تر به نظر می رسد:
الف) گریزناپذیر بودن رهبری در تمام شؤون زندگی اجتماعی و در هر سازمان اجتماعی عمده(4). در اقتصاد، سیاست، روابط خارجی، امور نظامی و دریایی، آموزش و پرورش، خانه سازی، جاده سازی، در دین، هنر، ادبیات، موسیقی، معماری و علوم، تصمیم های اساسی به دست تنی چند و در بسیاری موارد یک تن گرفته می شود که قضاوت و سلیقه شان به صورت قوانین مطلق کشور درمی آید(5).
ب) شاید بتوان سرچشمه دیگر علاقه به قهرمان را در طرز تفکری جست که در جریان آموزش و پرورش جوانان رشد می نماید.
«تاریخ، هر ملت را به شکل کارهای برجسته ای که شخصیت های بزرگ شان -چه واقعی و چه افسانه ای- انجام داده اند به جوانان عرضه می کند. در بعضی فرهنگ های باستانی، قهرمان به صورت بنیان گذار ملت، مورد تجلیل قرار گرفته و ستوده می شود؛ مانند ابراهیم در مورد اسراییلی ها و ردمولوس در مورد رومیان(6)».
وجود این ضرورت اجتماعی و تلقین آن آموزش تاریخی، روان آدمی را به تجلیل و احترام «قهرمان» و «رهبر» اجتماعی سوق می دهد. اندیشه خیال انگیز انسانی احیانا رهبران را قداست بخشیده و آنها را به جایگاه خدایگان رسانیده است.
به هر حال نقش رهبر در پرورش استعدادها و خلاقیت ها بسیار مهم است و اصولاً باید تعریف رهبری را در همین دو نکته خلاصه کرد:
داشتن قدرت و نقش خلاق در:
1. سازمان بخشی به نیروهای متفرّق اجتماعی.
2. حداکثر استفاده از آنها در نیل به هدف های دل خواه فردی یا مشترک اجتماعی(7).
ولی چگونه «قهرمان» و «مرد بزرگ» می تواند نیروهای متفرّق را به اهداف خود برساند و از چه شیوه ای استفاده می کند و انگیزه تحریک افراد را چگونه به پویش درمی آورد، نکته ای اساسی است که در بحث «نفوذ شخصیت ها» مطرح می باشد.
شاید یک سرچشمه مهم تر جاذبه ای که رهبر برای پیروانش دارد، این باشد که پیروان، آرزوهای خویش را در خصال و پیروزی های رهبر، ارضاشده احساس می کنند. آنان در شکوه و قدرت و شور و هیجان رهبر، خود را شریک می دانند. زندگی کسانی که از لحاظ احساس، بی رنگ و روح بود معنی و مفهوم تازه ای پیدا می کند. نابرابری ها و بیدادگری های زندگی روزانه و گاهی کمبودهای زندگی شخصی، اهمیّتش ناچیز می شود. «من» انسان بی هیچ کوششی و هیچ خرجی وسیع تر می شود.
نفوذ اندیشه سید در جهان اسلامِ قرن سیزده و بسیج اجتماعی مسلمانان و ندای اتحاد اسلامی او چنان غلغله ای در میان مسلمانان به راه انداخته است که او را به صورت یکی از قهرمانان و مردان بزرگ تاریخ درآورده است.
زعمای اصلاح در عصر جدید
بعضی از نویسندگان معاصر، سید جمال الدین را از رهبران اصلاحی جهان اسلام به حساب آورده اند و برخی دیگر او را از رجال و مردان خودساخته تاریخ شمرده اند که توانسته اند موجی در جامعه خود ایجاد کنند و منشأ اصلاحات اجتماعی و فرهنگی مسلمین گردند.
اطلاق واژه «اصلاح» و «مصلحان» بیشتر در قرن سیزدهم به کار رفته است که جهان اسلامی آکنده از آشفتگی اجتماعی و استبداد سیاسی بوده است. هر کدام از زعمای «اصلاح» به روشی خواسته اند جهان اسلام را بیدار ساخته و مسلمانان را به احیای اصالت خویشتن و بازسازی فرهنگ خود و بریدن دست اجانب از سلطه بر کشورهای اسلامی، تشویق و تحریک نمایند(8)».
به تعبیر احمد امین:
«جهان اسلام در این قرن (سیزدهم) به سان پیرمرد فرتوتی است که حوادث روزگار او را از پای درآورده و کثرت گرفتاری و تواتر ناگواری ها اعصاب او را خرد کرده است. رژیم های فاسد، حاکمان مستبد، هرج و مرج اوضاع، خمود و جهل عمومی، تسلیم به قضا و قدر بودن و دست روی دست گذاشتن، زندگی اجتماعی مسلمین را شکل می دهد. دین ناب اسلام، روح خود را باخته و تنها به شعائر خشک ظاهری بسنده شده است. مذهب که غذای روحی انسان را تأمین می کند، هیچ گونه ارتباطی با قلب آدمی ندارد(9)».
نقش مصلحان
در چنین اوضاع اسف باری، مصلحانی از تبار سید جمال الدین، کواکبی و امثال آنها قیام کرده اند. کار عمده مصلحان دینی این است که ارزش های مغفول اجتماعی-فرهنگی را احیا می کنند و بر جامعه خواب آلوده آگاهی می بخشند. مصلح، درد اجتماعی ملت را بیشتر از آنها درک می کند و به نظریات و تهدیدهایی که استقلال و کیان آنها را تهدید می کند آگاهی کامل دارد و در عین حال از اسباب بیداری و درمان آسیب های اجتماعی، دقیقا اطلاع داشته و علاج می نماید(10).
اهداف عمده سید جمال الدین
حمید عنایت نیز مانند احمد امین، عمده ترین میراث فکری سید جمال الدین را برای جهان اسلام در موارد زیر خلاصه می کند:
نخست: اعتقاد به توانایی ذاتی دین اسلام برای رهبری مسلمانان و تأمین نیرومندی و پیشرفت آنان.
دوم: مبارزه با روحیه تسلیم به قضا و قدر و گوشه نشینی و بی جنبشی.
سوم: بازگشت به منابع اصلی تفکر اسلامی.
چهارم: تفسیر عقلی تعالیم اسلام و فراخواندن مسلمانان به یادگرفتن علوم نو.
پنجم: مبارزه با استعمار و استبداد به عنوان نخستین گام در راه رستاخیز اجتماعی و فکری مسلمانان(11).
این تجدید حیات دینی که سید پرچم دار آن بود، موجی در جهان اسلام ایجاد کرد که مبدأ تحول سیاسی، اجتماعی و فکری مسلمانان گردید و انگیزه عمده نهضت های مشروطه خواهی و نظام پارلمانی شد. علاوه بر آن، سید متفکرانی همانند خود تربیت کرد که هر کدام منشأ آثار زیاد و مردان تحول اجتماعی بودند.
افکار تابناک استاد، در میان شاگردان چنان التهابی به وجود آورد که شیفته وجود سید گردیده و احیانا حیات خود را در راه احیای آرمان های او از دست دادند. دقیقا این همان جاذبه ای بود که وجود سید همه همفکران و پیروان خود را به سوی خود جذب نموده و استعدادهای شایسته آنان را پرورش داد و به تعبیر فریدون آدمیت:
«در میان همه اندیشه گران مشرق، هیچ کس را جز سید جمال الدین اسدآبادی نمی شناسیم که نفوذ کلامش از جبل الطارق تا جاوه گسترده باشد. در آن عصر، سید، تنها مرد آسیا بود که به فکر مبارزه دسته جمعی شرقیان بر ضدّ غربیان متعرّض استعمارگر بود و نیز اندیشه ناسیونالیسم اسلامی هر چه بود، آفریده او بود. سخنان سید جمال الدین در نظر علمای تونسی حکم «کتاب» را داشت و طلاب مسلمان هندی او را «می پرستیدند». پیشوایان نهضت آزادی هندوستان از هندو و مسلمان، او را به «بزرگی» ستوده اند و تجددخواهان عرب پایه اش را به «پیامبری» رسانیده اند. این جنبه سید جمال الدین اسدآبادی را هیچ کدام از اندیشه گران خاورزمین مطلقا به دست نیاورده اند(12).
شیفتگان مکتب سید جمال الدین اسدآبادی در جهان اسلام
اگر فیلسوفان، عقل و اندیشه را سیراب کرده اند، اگر مشایخ عرفان، مریدان خود را تسلیم وار بار آورده اند، مصلحان اجتماعی، عشق و عقل را توأمان تربیت داده اند و پیروان خود را «متفکر فداکار» پرورانده اند. قطعا سید جمال الدین از این نمونه مصلحان اجتماعی است که نفوذ معنوی و شخصیتی او را در وجود شاگردانش به عمق می بینیم و مشاهده می کنیم که شیفتگان سید نه فقط از میان مسلمانان، آن هم در همه ملت های (هندی و ایرانی و ترک و افغانی) آن بود، بلکه نفوذ کلمه و تأثیر شخصیت وی در میان پیروان دیگر ادیان و حتی غیرمذهبی ها هم دیده می شود. به تعبیر عنایت:
«بسیار کسان دیگر از نویسندگان و روشنفکران مصری و سوری در این دوره (اقامت سید در مصر) از عقاید سید اثر پذیرفتند. در میان پیروان و مریدان سید، نام دو تن، یکی شیخ محمد عبده -پیشوای جنبش تجددخواهی دینی- و دیگری سعد زغلول -بنیان گذار حزب وَفْد (رهبر پیکار مصریان در راه استقلال ملی)- است ولی نکته درخور توجه، بیشتر آن است که این پیروان و مریدان، منحصر به جامعه مسلمانان مصر نبودند بلکه برخی همچون یعقوب صنوع یهودی و لویی صابونچی و ادیب اسحق و شبلی شمیل مسیحی به ادیان دیگر تعلق داشتند(13)».
در میان ایرانیان، شیخ الرئیس قاجار میرزا آقاخان کرمانی را در عصر حاضر و سید محمد طباطبایی ملک المتکلّمین از رهبران مشروطه را می توان از پیروان سید به حساب آورد. این مقاله بر آن است که تأثیر جمال الدین را بر هر یک از این متفکران و مصلحان اجتماعی به اجمال پی گیری کرده و نفوذ شخصیت و تأثیر معنوی او را در تحولات اجتماعی-فکری بر هر یک از شاگردان و پیروان او مبرهن سازد.
شاگردان سید
اصولاً می توان ابعاد نفوذ شخصیتی سید را بر محورهای چندی تقسیم نمود که بر حسب این محورها، شاگردان شایسته او متمایز شده اند و هر کدام از آنها در محور خاصی، شایستگی و برجستگی ممتازی را نشان داده اند. البته نَفَسِ گرم سید بر بسیاری از شنوندگان جهان اسلام اثر گذاشته است ولی عده ای در میان آنها، محو جاذبه شخصیتی استاد شده اند و او را تا حد ستایش پرستیده اند که این نحو احساس، لازمه قهرمان پرستی و از گرایش ایده آل سازی انسان سرچشمه می گیرد.
عمده ترین شاگردان سید در مصر، ایران و هند که همواره مانند ستاره دور وجود او چرخیده اند عبارتند از:
در مصر: شیخ محمد عبده، شیخ عبدالکریم سلمان، شیخ ابراهیم لقانی، شیخ سعد زغلول، شیخ ابراهیم هبلاوی، یعقوب صنوع، شبلی شمیل، ادیب الحق و سلیم عنجوری.
در ایران: محمدطاهر تبریزی صاحب امتیاز روزنامه اختر، عبدالحسین میرزا، شیخ الرئیس میرزا، عبدالحسین آقاخان کرمانی و در نسل های بعدی سید محمد طباطبایی.
از سوری ها: رشید رضا (صاحب مجله المنار)، امیر شکیب ارسلان، در نسل دوم.
از هندی ها: محب حسین (صاحب امتیاز مجله معلم شفیق).
محورهای مهم فعالیت سید جمال الدین
مهم ترین محورهای فعالیت و تأثیر شخصیتی سید را می توان در مسایل زیر خلاصه کرد:
1. تفسیر عقلانی اسلام و تجدید حیات دینی.
2. اتحاد اسلامی و وحدت مسلمین.
3. تنویر افکار عمومی از طریق روزنامه نگاری و رسالت قلم.
طبیعی است که در هر یک از این محورهای سه گانه، شخصیت های برجسته ای تربیت کرده و نابغه های مهمی به بار آورده است. اینک برای هر یک از این محورهای سه گانه شواهدی می آوریم.
1. تفسیر عقلانی اسلام و تجدید حیات دینی:
به جرأت می توان گفت که هدف سید جمال الدین نوعی وفاق میان تفکر عقلی و احکام اسلام می باشد و هرگز هیچ گونه تضادی میان این دو وجود ندارد.
می توان گفت اندیشه سید در این مقوله تفسیر عقلانی اسلام و حذف تقلیدِ بدون دلیل، بیشترین تأثیر را بر شیخ محمد عبده و شاگردش سید محمد رشید رضا گذارده است. عبده در این باره می گوید:
«نخستین (دعوت من از مسلمانان) آن بود که اندیشه خود را از قید «تقلید» برهانند و دین را به شیوه سلف امّت فهم کنند و در فراگرفتن معارف دینی به منابع نخستین آن روی آورند و آنها را به ترازوی عقل بشری بسنجند. همان عقلی که خداوند آفریده است، تا آدمی را از گزافه کاری و پندار و گمان نادرست باز دارد و ثابت کنم که دین اگر از این دیدگاه نگریسته شود، دوست علم است و انسان را به کاوش در رازهای هستی دلیر می کند و به گرامی داشتن حقایق ثابته و اعتماد بر آنها در پرورش نفس و درستکاری فرامی خواند. من همه اینها را یک مطلب می دانم…(14)».
به همین جهت عبده، تجدید حیات دینی را ضرورتی برای عظمت اسلام و احیای کرامت مسلمانان می داند و مانند استادش سید، حیات جاوید مسلمانان را در بازنگری نو در تعالیم اسلام می بیند که چگونه این اسلام در آغاز برای مسلمانان، حیات بخش بود؛ ولی اکنون مایه شرمندگی شده است.
رشید رضا در مقدمه تفسیر المنار در این باره چنین می نویسد:
«من پیش از اشتغال به طلب دانش در طرابلس شام، گرایش به زهد و تصوف داشتم و بیشتر وقت من به عبادت صرف می شد و همواره قرآن می خواندم و از آیات موعظه قرآنی در رغبت به آخرت و زهدگرایی از دنیا پند می گرفتم. وقتی که دیدم معلوماتم مقداری زیاد شده است و می توانم برای مردم منفعت داشته باشم، در شهر خودم (طرابلس) مردم را موعظه می کردم و آنان را به امر آخرت دعوت می نمودم. ترجیح می دادم که از آیات ترس از خداوند بیشتر بگویم و از زهد و خداترسی سخن بگویم».
در این اثنا، چند شماره ای از مجله «العروة الوثقی» در کتابخانه پدرم به دستم رسید. وقتی مقاله های آن را خواندم که ملت اسلام را به وحدت مسلمین و اعاده مجد و عظمت اسلام و قدرت و شوکت مسلمانان فرامی خواند و مسلمانان را به بازگردانیدن کشورهای از دست رفته تشویق می کند؛ این سخنان در دلم آن چنان اثر گذاشت که زندگی ام را دگرگون ساخت و زندگی جدیدی را آغاز کردم و از روش استدلال این مقاله ها از بهره گیری از آیات قرآنی در قضایای مسلمین، شگفت زده شدم. دیدم که حقیقتا مجله «العروة الوثقی» راه نوی در پیش آدمی ارائه می دهد و ذهن خواننده را بیدار می کند.
مهم ترین مسایل مطرح شده در عروة الوثقی، سه مسأله بود:
1. تبیین سنت های الهی در آفرینش و نظام اجتماعی و علل و اسباب ارتقاء و انحطاط ملت ها.
2. این که اسلام، دین سیاست و حکومت است و سعادت دنیا و آخرت را جمع کرده است و نتیجه و مقتضای آن، این است که اسلام، به طور همزمان، دین معنوی-اجتماعی و مدنی و نظامی است و نیروی نظامی و جنگی در اسلام، تنها برای حفظ و نگهداری شریعت عادل و هدایت عمومی و عزت و شوکت مذهب است نه برای اجبار و اکراه مذهب.
3. مسلمانان یک ملت اند و به جز اسلام، هیچ نژاد و ملتی آنان را جدا نمی سازد. آنان برادر یکدیگرند و نباید حکومت و نژاد و زبانی، آنان را از همدیگر جدا سازد.
تأثیر مقالات «عروة الوثقی» سبب شد که من به سوی سید جمال بیایم و با او ملاقات کنم. سید به تازگی به شهر آستانه (استانبول) آمده بود. خودم را به او معرفی کردم و از میل و رغبت خود به مصاحبت وی پرده برداشتم و گفتم که هیچ چیز مرا از رسیدن به محضر او باز نمی دارد؛ جز اقامت ایشان در شهر آستانه (استانبول). معتقد بودم که او نمی تواند مدت زیادی در آنجا بماند. دلیل آوردم که کشورهای اسلامی، همگی بیماراند و از خوردن دوا، امتناع می کنند و تنها دوا و درمان آنها، پیش سید جمال الدین است و بس».
1. مطهری، مرتضی، جاذبه و دافعه علی علیه السلام ، ص 9 مقدمه، نشر حسینیه ارشاد 1350.
2. همان ص 8.
3. همان، ص 9.
4. سیدنی هوک، قهرمان در تاریخ، ص 4، مطبوعات نی، تهران، 1348.
5. همان، ص 5.
6. همان، ص 9.
7. صاحب الزمانی، ناصرالدین، دیباچه ای بر رهبری، ص 45، مطبوعات عطایی، تهران، 1350.
8. احمد امین، زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث، مقدمه، ص 3، دارالکتاب العربی، قاهره، 1970.
9. همان، ص 8.
10. همان، ص 9.
11. عنایت، حمید، سیری در اندیشه های سیاسی عرب، ص 13، شرکت سهامی کتاب های جیبی، تهران، 1350 و احمد امین، زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث، ص 59.
12. آدمیت، فریدون، اندیشه های میرزا آقاخان کرمانی، ص 3، انتشارات پیام، تهران، 1357.
13. عنایت، حمید، سیری در اندیشه های سیاسی عرب، صص 83-82.
14. عنایت، حمید، سیری در اندیشه های سیاسی عرب، صص 138-9، به نقل از مجله المنار، رشید رضا، ج 1، ص 11.
https://hawzah.net/fa/Article/View/85440/%D8%AA%D8%A3%D8%AB%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D9%86%D9%88%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%AC%D9%85%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%B1%D8%B4-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%87/?SearchText=%D8%B3%DB%8C%D8%AF%20%D8%AC%D9%85%D8%A7%D9%84%20%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86