بهشت زیر پای مادر است
بهشت زیر پای مادر است
مادر شهید بهشتی می گفتند:«از اول که این بچه به وجود آمد،قرآن زیاد میخواندم(در طول ۹ ماه بارداری، ۹ بار ختم قرآن . یعنی روزی یک جزء)،بعد از وضع حمل هم قرآن میخواندم و هنگام شیر دادن طفل هم قرآن میخواندم . همینطور که من میخواندم، بچه شیر میخورد . آن وقت این بچه خیلی علاقهمند شده بود به صوت قرآن . تا زمانی که سینه در دهان بچه بود، من قرآن میخواندم، وقتی سینه ام از داخل دهانش بیرون میآمد و قرآن را نمیخواندم،بچه ناراحت میشد و با سرش اشاره میکرد که بخوان،یعنی به این اندازه علاقمند شده بود به قرآن . در دوران حاملگی خیلی مواظب بودم و نماز اول وقت میخواندم و به نامحرم نگاه نمیکردم . در خانه چهار تا برادر شوهر داشتم،اما هیچ وقت با اینها رو به رو نمیشدم . خدا قسمت کرده بود که اتاق ما یک دستک (منبعآب) داشت که همۀ کارهایم را در آنجا انجام میدادم،خودم بودم توی اتاق و بچههایم که با نامحرم کار نداشته باشم. بعد از فوت پدرش آن اندازهای که توانستم مواظبت کردم تا درسش را بخواند . قرآن را به بچهام یاد دادم . ایشان از پنج سالگی شروع به تحصیل کردند و من خودم درسش میدادم . البته یک معلم بود (خدا رحمتش کند) که پیش آن معلم هم میرفت و میگفت که من درس امروز را یاد گرفتم. درس فردا را بدهید،چنین حافظهای داشت . مثلاً وقتی پنج سالش بود،دعای سحر را میخواند . وقتی او را به مدرسه بردند،استعدادش را برای کلاس ششم تشخیص دادند . خودم خیلی توجه به این بچه کردم…»