به حضرت ابالفضل (سلام الله علیه) متوسل شو
به حضرت ابالفضل (سلام الله علیه) متوسل شو!
?مرحوم حضرت آیت الله سید احمد زنجانی قدس سره:
?شهوت و غضب، گوش ما را چنان گرفته كه از پند پيران، حرف در آن راه نيابد، مگر اينكه از بزرگان، گوشه چشمى به گوش ما بشود؛ چنان كه به گوش عظيم وكيل سردرودى شد.
??قصّه اش را مرحوم آشيخ ابراهيم صاحب الزمانى كه مورد نهايت وثوق و اطمينان بود نقل كرد؛ گفت:
? عظيم نامبرده، همشهرى من بود. در فوج ششم از افواج ايران، وكيل بود. او به كربلا مشرّف شده بود. من هم آن موقع، مجاور كربلا بودم؛ آمد به ديدن من، حال از وى پرسيدم. ديدم با اشاره جواب مى دهد!
?رفقايش گفتند: او را در سبزه ميدان طهران، با كسى جنگ اتّفاق افتاده بود. در اثناى زد و خورد، چوبى بر سر او خورده، در اثر آن، گوشش گرفته و در اثر گرفته شدن گوش، حرف هم نمی تواند بزند. اين است كه با اشاره حرف مى زند!!
??من با اشاره، به او فهمانيدم كه دست توسّل به ضريح مطّهر حضرت على اكبر (سلام اللّه عليه) بزن، شايد از شفاعت آن حضرت، خداوند درد تو را چاره كند.
? همان دم، او مشرّف به حرم شد. من هم در منزل، نهار خوردم؛ آن قدر نگذشت ديدم درِ منزل ما را مى زنند. رفتم پشت در ديدم وكيل عظيم است.
? شروع كرد با من حرف زدن… گفت:
??من به همان امر شما رفتم، چسبيدم به ضريح حضرت على اكبر (علیه السلام)؛ درخواست شفاعت كردم.
? در اين اثنا، مثل اينكه از ضريح مبارك به قلب من القا شد كه اگر مى خواهى حاجتت زود برآورده شود، به حرم حضرت ابا الفضل پناه ببر…
? من همان دم، پابرهنه، بى آن كه از كفشدارى خود كفشم را بگيرم، از كفشدارى ديگر بيرون شده، به جانب حرم آن حضرت دويدم. همين كه مشرّف شده، به ضريح چسبيدم.
⏳چند دقيقه اى گذشت…
- يك دفعه گوشم صدا كرد، مثل اينكه طاسى روى سنگ افتاد. متوجّه شده، ديدم كه زيارتنامه خوان زيارت مى خواند و من مى شنوم.
✋? اينك آمدم كه مژده اين كرامت را به تو بدهم. ديدم كه گوشش باز شده، به قاعده حرف مى زند.
? منبع: پایگاه اینترنتی حضرت آیت الله شبیری زنجانی، کد مطلب ۸۱۶۸۳.
▶?: @partoweshraq