به به چه خاک نرمی..
?کوچه آشتی با شهدا?:
?خاطرات طنز?
?به به چه خاک نرمی….!?
⭕️بعضی دوستان خیلی حساسند به نماز خوندن،در جنگ می گن نمازت رو فرادا بخون و ادامه جنگ بده، اگر وقت داری اجازه فرماندرو بگیر، پوتین رو در بیار و بخون، اگر می گه نه، با همون پوتین نظامی نمازت رو بخون و برو.
وقتي ما خط رو گرفتيم و درگير بوديم،
یکی تو اون گیر و دار كه بچّه ها تو موانع افتادند، 40 تا شهید دادیم، بیشتر از 30 تا مجروح شاید شده بودند، خط در روز شکسته شد، تقریباً میگم یعنی شفقه صبح موندهبود که خورشید میخواست یواش یواش بيرون بیاد، ما خط رو شکستیم هنوز مثلاً 7، 8، 10 دقیقه به تیغه آفتاب بود که آفتاب در بیاد، دیدم یه بنده خدایی به نام آقای رضایی گفت:
حسن جون!
–گفتم: چیه؟
–گفت: می خوام خاک نرم گیر بیارم تیمم کنم، نماز بخونم.
–گفتم: بابا برو بزن روی این سَنگا، یه جایی تیمم کن نمازِتو بخون.
–گفت: نه من خاک نرم می خام.
–حالا من خاک نرم از کجا مال تو گیر بیارم؟ برو نمازِتو بخون.
یهو ما دیدیم اون سنگری که تیربار مقابِلِشِه، خاك نرم هست، صداش زدم آقای رضایی!
–گفت: چیه؟
–گفتم: بیا این خاک نرم.
–گفت: راست می گی؟
موانع رو از دستش دراورد و زد توی خاک و پیشونی و دست، کار ندارم، نمازش رو خوند کار نداریم، یهو دیدم یه ساعت از خاك بیرونه، همون عراقیه است که با آرپی جی زدیمش منهدمش کردیم، این دَمَری افتاده بود لباسش پُرِ خاکه.
رفتم گفتم: ???
آقا رضایی!
چه نماز با برکتی خوندی!
گفت:چطور؟
گفتم: بیا جلو،?????
با باسَن عراقی تیمم کردی و گفتي به! به! چه خاك نرمي!⭕️
#خاطرات_طنز_شهدا
#طنز
#خاکی_ها
#خاک_نرم_کوهستان
@koochehyeAshtikonanbashohada