بخاطر 20 هزار تومان
بخاطر 20 هزار تومان !!!
امروز به همراه چند تن از فرماندهان و پیشکسوتان جهاد و شهادت به دیدار رزمنده و فرمانده دلاوری رفتیم که بسیار جالب بود. دیدار از رزمندگانی که در سوریه و عراق مجروح شدن را زیاد تجربه کردم اما او یک چیز عجیب بود. در طول کل دوره ای که در سوریه بود بازنشسته بود، یعنی تمام طول دوره نه حق ماموریت گرفت نه چیزی![ عین خیلی های دیگر ] هر هدیه ای هم که دادند پس فرستاد. هر دفعه چند ماه بدون یک روز مرخصی می ماند و به زور برای مرخصی می فرستادنش.
بچه آبادان بود، لهجه شیرین آبودونی اش غوغا میکرد. وقتی وارد شدم یک لحظه ماندم. ماشینَش روی مین رفته بود و پای چپش از مچ قطع شده بود. با خودم میگفتن حتما بعد این هفته اذیت شدن، اسم منطقه بیاید به زمین و زمان فحش میدهد ! اما می گفت: « حاج محمود منتظرم، پاهایم خوب شود ، زودتر خودم به منطقه برسانم !» بمب انرژی بود . همه زمانی که آنجا بودیم میخندید و با لهجه آبادانی خاطرات پیروزی های رزمندگان را میگفت. باور میکنید از یک چیز دلش گرفته بود. 20 هزار تومان پول!
بین صحبتش از 20 هزار تومان کم فهمیدم، ولی نگرانِ 20 هزار تومان پولی بود که خرج کرد. وسط صحبتش به حاج محمود و بقیه فرماندهان گفتم : « داستان 20 هزار تومان چیست؟ » بهم جواب داد :« در طول خدمت طولانی اش در منطقه[ چند سال ] ، هدیه ای [ نزدیک به سی صد هزار تومان ] به او دادند. از آن هدیه 20 هزار تومان برای روزی که ناهار نداشت، غذا تهیه کرد و مابقی را پس داد ! ناراحت اینکه چرا ان 20 هزار تومان را هم خرج کرده است». راستش تعجب کردم. فقط 20 هزار تومان آن هم پول خودش را خرج کرد ، ناراحت است !!!!!
موقع خداحافظی تو راه رو به حاجی گفتم : « حاجی، خیلی بد شد این چنین نیرویی رو از دست دادید !» [ با حالت خنده بهم گفت ] آشیخ چیزی اش نیست که !! یک پاش از مچ قطع شده، در به در دنبالِ ترخیص شدنه که زودتر برگرده منطقه ! ماها اونجا پا قطع شده و دست قطع شده کم نداریم. بچه هایی که یک روز جلو صدام وایسادن، امروز هم پای داعش قطع کردن. …..
[ تو آسانسور با خودم گفتم « آشیخ، حاجی ملا یا هرچی که مردم فکر میکنند هستی! هیچی نیستی… یک هفته حقوقت عقب افتاد ، آبروی ملتُ بردی!» بازم بزار بگن برای پول می جنگند.]
#توپچی ها بی کفن تشییع می شوند. این یک اصل است.
#امیر_مسروری
@nabjahadi