اينها ديونه اند يا اجنه ؟!...
طنزجبهه
اينها ديونه اند يا اجنه ؟!…
خرمشهر بوديم !
آشپز وكمك آشپز ، تازه وارد بودند و با شوخي بچه ها ناآشنا.
??آشپز ، سفره رو انداخت وسط سنگر
و بعد بشقاب ها رو چيد جلوي بچه ها،
رفت نون بياره كه عليرضا بلند شد و گفت : (( بچه ها ! يادتون نره ! ))?
آشپزاومد??و تند و تند دوتا نون گذاشت جلوي هر نفر ورفت .
بچه ها تند نون هارو گذاشتند زير پيراهنشون . كمك آشپز اومد نگاه سفره كرد . تعجب كرد ??
تند و تند براي هرنفر دوتا كوكو گذاشت ورفت . بچه ها با سرعت كوكوها رو گذاشتند لاي نون هائي كه زير پيراهنشون بود .??
آشپز و كمك آشپز اومدن بالا سر بچه ها زل زدند به سفره.??
بچه ها شروع كردند به گفتن شعار هميشگي ? ما گشنمونه ياالله ! )) .?
كه حاجي داخل سنگر شد و گفت: چه خبره ؟ آشپز دويد روبروي حاجي و گفت : حاجي ! اينها ديگه كيند ! كجا بودند! ديوونه اند يا موجي ؟!?
فرمانده با خنده پرسيد چي شده ؟☺️
آشپز گفت تو يه چشم بهم زدن مثل آفريقائي هاي گشنه هرچي بود بلعيدند !! ?
آشپز داشت بلبل زبوني ميكرد كه بچه ها نونها و كوكوهارو يواشكي گذاشتند تو سفره .?
حاجي گفت اين بيچاره ها كه هنوز غذاهاشون رو نخوردند ! آشپز نگاه سفره كرد .
كمي چشماشو باز وبسته كرد .??
با تعجب سرش رو تكوني داد و گفت : جل الخالق !؟ اينها ديونه اند يا اجنه ؟!?
و بعد رفت تو آشپزخونه ..هنوز نرفته بود كه صداي خنده ي بچه ها سنگرو لرزوند??
@koochehyeAshtikonanBashohada